فروشگاه اینترنتی پخش زنده گالری تصاویر آرشیو پرسش و پاسخ بانك صوت کتابخانه ارتباط با ما صفحه اصلي
  پنجشنبه  9 فروردين 1403 - الخمیس  16 رمضان  1445 - Thers  28 Mar 2024
منوی سایت    
صفحه اصلی   آرشيو  > تازه ترين مطالب > نیمۀ شعبان همراه با اولیاء اللَه

نیمۀ شعبان همراه با اولیاء اللَه


نیمۀ شعبان همراه با اولیاء اللَهِ

بدانید که خیلی شب(نیمۀ شعبان) شب مهمی است اگر من از اسرار شب نیمه شعبان که مجاز به گفتنش نیستم بخواهم برای رفقا بگویم از الان بیداری می کشند تا شب نیمه شعبان خودشان را آماده می کنند این قدر مهم است که مرحوم آقا می فرمودند آنچه که به ما دادند از شب نیمه شعبان دادند آن فتح بابی که برایشان شد و آن مسائلی که پیدا شد  همه به خاطر این مساله بوده است

أعُوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏

بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏

 

وَ صَلَّى اللَهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ ءَالِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ‏

وَ لَعْنَةُ اللَهِ عَلَى أعْدَآئِهِمْأجْمَعِينَ مِنَ الآنَ إلَى قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ‏

حدیثی از حضرت امام حسن عسگری علیه السلام  راجع به اهمیت ماه شعبان

فرازی کوتاه از مناجات شریف شعبانیّه

فرمایشی گهربار از مرحوم علّامۀ طهرانی در رابطه با كيفيّت استفاده از حضرت حجّت عليه السّلام در عصر غيبت‏

تبیین معارفی راقی در مورد نگرش شیعه در رابطه با اصل مهدویّت توسط مرحوم علّامۀ طهرانی

مقصد غائی از برگزاری مراسم اعیاد چیست و ما از خداوند متعال چه مسائلی را باید خواستار باشیم

فرمایش مرحوم حداد راجع به کیفیت ارتباط صحیح با خدای متعال

کیفیّت حیات حضرت صاحب الزمان در ارتباط با نفوس مختلف

اگر شیعیان در را به روی امام خویش نبندند ایشان خود ظهور خواهند کرد

دأب و دیدن بزرگان در احیا شب نیمۀ شعبان

نکاتی مهم در رابطه با جایگاه تکوینی شب نیمۀ شعبان

کیفیت مناجات حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه در شب نیمۀ شعبان

اعمال شب نیمۀ شعبان

منظور از سواد و خیال و بیاض اشاره به سه عالم از عوالم انسانی است

اهمیّت قرائت  دعای کمیل در شب نیمۀ شعبان

بحث از سند و اهمّيّت دعاى كميل

مراد از آیۀ شریفۀ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيم شب نیمۀ شعبان است

 كلام مرحوم قاضى راجع به كيفيت قيام حضرت مهدى عليه السلام

 كلام مرحوم قاضى راجع به قطعيت ملاقات بعضى از افراد با حضرت حجت و ذكر نمونه اى از آن

غزلی نغز و شیوا از حضرت حافظ تقدیم به پیشگاه قلب عالم امکان حضرت صاحب الزمان

 

 

حدیثی از حضرت امام حسن عسگری علیه السلام  راجع به اهمیت ماه شعبان

در تفسير منسوب به حضرت امام حسن عسگرى سلام الله عليه در ذيل آيه مباركه: فَإنْ كَانَ الَّذِى عَلَيْهِ الْحَقُ سَفيِهاً أوْ ضَعِيفاً أوْ لَا يَسْتَطِيعُ أنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمللِ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ.[1]

حضرت به نقل از حضرت امیر مؤمنان علیه السلام می فرمایند:

هَذَا يَوْمُ غُرَّةِ شَعْبَانَ الْكَرِيمِ- سَمَّاهُ رَبُّنَا شَعْبَانَ لِتَشَعُّبِ الْخَيْرَاتِ فِيهِ، قَدْ فَتَحَ رَبُّكُمْ فِيهِ أَبْوَابَ جِنَانِهِ، وَ عَرَضَ عَلَيْكُمْ قُصُورَهَا وَ خَيْرَاتِهَا بِأَرْخَصِ الْأَثْمَانِ، وَ أَسْهَلِ الْأُمُورِ فَأَبَيْتُمُوهَا وَ عَرَضَ لَكُمْ إِبْلِيسُ اللَّعِينُ بِشُعَبِ شُرُورِهِ وَ بَلَايَاهُ فَأَنْتُمْ دَائِباً  تَنْهَمِكُونَ فِي الْغَيِّ وَ الطُّغْيَانِ، وَ تَتَمَسَّكُونَ بِشُعَبِ إِبْلِيسَ، وَ تَحِيدُونَ عَنْ شُعَبِ الْخَيْرِ الْمَفْتُوحِ لَكُمْ أَبْوَابُهُ. هَذِهِ غُرَّةُ شَعْبَانَ، وَ شُعَبُ خَيْرَاتِهِ الصَّلَاةُ، وَ الصَّوْمُ، وَ الزَّكَاةُ، وَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ وَ الْقَرَابَاتِ وَ الْجِيرَانِ، وَ إِصْلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ، وَ الصَّدَقَةُ عَلَى الْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاكِينِ، تَتَكَلَّفُونَ مَا قَدْ وُضِعَ عَنْكُمْ، وَ مَا قَدْ نُهِيتُمْ عَنِ الْخَوْضِ فِيهِ مِنْ كَشْفِ سَرَائِرِ اللَّهِ- الَّتِي مَنْ فَتَّشَ عَنْهَا كَانَ مِنَ الْهَالِكِينَ. أَمَا إِنَّكُمْ لَوْ وَقَفْتُمْ عَلَى مَا قَدْ أَعَدَّهُ رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ- لِلْمُطِيعِينَ مِنْ عِبَادِهِ فِي هَذَا الْيَوْمِ، لَقَصَرْتُمْ عَمَّا أَنْتُمْ فِيهِ، وَ شَرَعْتُمْ فِيمَا أُمِرْتُمْ بِه.

 

فرازی کوتاه از مناجات شریف شعبانیّه

إلَهِى هَبْ لِى كَمَالَ الانْقِطَاعِ إلَيْكَ، وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَآءِ نَظَرِهَا إلَيْكَ، حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ، وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ.  «بار خداوند! به من عنايت فرما كمال و نهايت انقطاع به سوى خودت را، و چشمان دلهايمان را به نور و درخشش نظرشان به سويت نورانى كن، تا بجائى رسد كه چشمان دلهايمان حجابهاى نور را بشكافد و به معدن عظمت وصول يابد، و روحهايمان به مقام عزّ قدس تو متعلّق گردد.»

 

فزمایشی گهربار از مرحوم علّامۀ طهرانی در رابطه با كيفيّت استفاده از حضرت حجّت عليه السّلام در عصر غيبت‏

 

ما نيز نگوئيم كه حضرت قائم آل محمّد حجّة بن الحسن المهدىّ غائب است و ما نمى‏توانيم استفاده كنيم! او از ما غائب است نه ما از او؛ او همه جا هست و بر هر موجودْ حاضر و ناظر. حجاب از طرف ماست كه بر دل‏هاى ما چرك گرفته و ديده‏هاى قلب ما را كور نموده، نمى‏گذارد چشممان به جمال دل آراى او بيفتد. اگر در مقام تزكيه و طهارت برآئيم و قدم در راه صدق گذاريم و مرسل العنان خود را به دست هوى نسپاريم اين حجاب كنار برود و جمالش را زيارت كنيم و به حقايق أسرار عالم و حقيقت آن حضرت واقف گرديم، گو كه ظهور نوعى و عمومى بشود يا نشود. خدا اين راه را بر أحدى نبسته و كسى را به علّت فساد و گناه غير، از زيارت آن حضرت محروم ننموده است. شايد با لطف خدا اين حقيقت جلوه‏گر شود و دلهاى خسته را به نور خود راحتى و زخمهاى جانكاه را با دست خود مرهمى بنهد.

امروز كه روز عيد است علاوه بر غسل و نماز عيد و اخراج فطره، خواندن دعاى ندبه مستحبّ است. دعاى ندبه يعنى گله و شكوه‏اى كه مؤمن در زمان غيبت مى‏كند، و آه و درد و ناله‏اى كه در حال فرقت أنوار جمال ولىّ خدا دل او را آتش مى‏زند؛ همه امروز دعاى ندبه را بخوانيم:

أينَ بَقِيَّة اللهِ الَّتِى لا تَخلُو مِنَ العِترَة الهادِيَة! أينَ المُدَّخَرُ لِتَجدِيدِ الفَرائِضِ و السُّنَنِ! أينَ المُتَخَيَّرُ لإعادَة المِلَّة و الشَّرِيعَة! أينَ مُحيِى مَعالِمِ الدِّينِ و أهلِهِ! أينَ مُعِزُّ الأولِياءِ و مُذِلُّ الأعداءِ! أينَ جامِعُ الكَلِمَة عَلَى التَّقوَى! أينَ بابُ اللهِ الَّذِى‏مِنهُ يُؤتَى! أينَ وَجهُ اللهِ الَّذِى إلَيهِ يَتَوَجَّهُ الأولِياءُ! أينَ السَّبَبُ المُتَّصِلُ بَينَ الأرضِ و السَّماءِ! أينَ صاحِبُ يَومِ الفَتحِ و ناشِرُ رايَة الهُدَى! أينَ مُؤَلِّفُ شَملِ الصَّلاحِ و الرِّضا! أينَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الإنبِياءِ و أبناءِ الأنبياءِ! أينَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِكَربَلاءَ! أينَ صَدرُ الخَلائقِ ذُو البِرِّ و التَّقوَى! أينَ ابنُ النَّبِىِّ المُصطَفَى و ابنُ عَلِىٍّ المُرتَضَى![2]

 

تبیین معارفی راقی در مورد نگرش شیعه در رابطه با اصل مهدویّت توسط مرحوم علّامۀ طهرانی

هزار و سيصد سال تقريباً از تولّد حضرت امام زمان مى‏گذرد و ما به عنوان امام حیّ و ناظربه او  اعتقاد داريم و با او عشق بازى مى‏كنيم و دلبستگى داريم، این محبت و رابطه به چه معناست؟  همه گروهها و طوائف براى خود امامى اتّخاذ كردند و آن امام هم از دنيا رفت، چرا ما گروه شيعيان قائل به اين امام زنده هستيم؟ اثر  و خاصیّت اين امام زنده چيست؟ چرا ما از او دست بر نمى‏داريم  و باز هم مى‏گوئيم امام زنده؟! مثل ساير افسانه‏هائى كه در دنيا آمد

و رفت ما هم او را كنار بگذاريم و بيائيم براى خودمان امام زنده ديگرى انتخاب كنيم؛ چرا دوازده امامى هستيم؟ چرا إثنى عشرى هستيم؟ آيا اين مسائل، مسائل سطحى و اعتبارى است؟ يا مسائل عميق ريشه‏اى است و حقّ است و بر اساس آن شيعه مكتب خود را بنیانگذاری نموده است و بر اساس اين مكتب پافشارى كرده و  مى‏كند؟

زندانها كشيده، بالاى دارها رفته، شكنجه‏ها ديده، در زير جرزها بدنهاى زنده آنها را چيدند و روى آن عمارت ساختند و بالا رفتند؛ در قعر زندان‏هاى نمناك جنب دجله بغداد، ساليانى گذراندند كه روز را از شب تشخيص نمى‏دادند در آن زندان‏ها! و آب در تهِ اين زندانها بطورى بود كه با فضولات آنها مخلوط مى‏شد و آب براى وضو نداشتند؛ براى اينكه شيعه مى‏گويد: حقّ، حقّ، فقط همين است، غير از اين چيزى نيست.

شيعه مى‏گويد: يك حقىّ هست و حقّ حقّ است و غير حقّ باطل؛ و بر اساس طرفدارى از حقّ هر جائى را كه انسان مى‏بيند با آن حقّ زاويه پيدا مى‏كند و نوَسان دارد انسان تبعيّت نمى‏كند، همين! غير از اين كه چيزى نيست؛ و الآن هم كه فقط گروه شيعه در دنيا مورد حمله و تهاجم هستند به این دلیل است که مى‏گويند: حقّ!

ولى ساير فِرَق اسلامی آنها حقّ طلب و حق محور نیستند، آنها هر كسى كه بيايد زمامدارى كند او را اولى‏الأمر و واجب‏الطّاعة مى‏دانند ؛ و در فتواى فقهايشان هم هست: شما نمى‏توانيد مخالفت كنيد، نمى‏توانيد به آنها ايراد كنيد، گناهشان مال خودشان و ثواب اطاعتى كه شما ازآنها مى‏كنيد مال شما است. و لذا اصلًا دُوَل كفر و استعمار نسبت به آن دُوَل اسلامىِ غير شيعه ترس ندارند، باك ندارند؛ يك حاكم بر سر آنها مى‏گمارند از خودشان و تمام سرمايه‏هاى آنها را مى‏برند، چون موافق مرام ومسلك خود آنهاست.

آنها از شيعه ترس دارند كه مى‏گويد: حقّ و اين حقّ يك مسأله خيلى مهمّى است كه هر وقتى كه ببينند مطلبى با آن حقّ معارضه دارد، در صدد قيام و اقدام بر مى‏آيند؛ و كار آن دول استعمارى هم كه جز خيانت چيزى نيست، آنها كه نمى‏آيند خودشان را متحقّق به حقّ كنند، نمى‏آيند در برابر حقّ تسليم باشند، نمى‏آيند خضوع و خشوع پيدا كنند، نمى‏آيند سلامت نفس پيدا كنند تا با اينها بتوانند بسازند. بنابراين: اينها، دُوَل شيعه اصلًا با آنها نمى‏توانند آشتى كنند، چون اينها حقّ اند و آنها باطل! بنابراين آنها دست از شيطنت خود بر نمى‏دارند أيّاً ماكان؛ در اينجا بايد شيعه هم بيدار باشد دست از حقّش برندارد  والّا اگر بنا بشود هر روز رنگى از مذهب خود را ببازد و تسليم آنها بشود و آنها هم قدم به قدم بيايند جلو، ديگر براى اسلام و براى قرآن و براى تشيّع هيچ نمى‏ماند، نه تنها واقعيّت و حقيقتى بلکه اسم و رسمی هم نمی ماند و اين خلا ف نظر امام زمان است.

آن امام زمانى كه ما معتقديم، همه معتقدند، در دعاها براى تعجيل آن حضرت دعا مى‏كنند، آن امامِ زمانيست كه متحقّقِ به حقّ است. اگر الآن ما متحقّق به حقّ باشيم والله همين الآن ظهور مى‏كند، ولى ما با اين اعمال خودمان او را كنار مى‏زنيم، او را از صحنه خارج مى‏كنيم، اگر هم ظهور كند با هزار ايراد بر كارهاى او ايراد مى‏گيريم و او را شخص لايق حكومت و زمامدارى نمى‏دانيم و با فرمولهاى اصولى و اجتهادى در برابر احكام غيبيّه او، او را محكوم مى‏كنيم؛ چون زمينه كلّى آماده براى ظهور او نيست، و ما او را نمى‏پذيريم و ردّ مى‏كنيم؛ او هم به التماس نمى‏آيد ظهور كند و دنبال ما بگردد. بدانيدكه او عزيز است به‏عزّت خدائى! وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُون آیا ما واقعاً دنبال امام زمان مى‏گرديم؟! يا نه بر اصل تعبّد و تقليد از نياكان و اجداد حرکت و فعّالیّتی می کنیم؟! اگر اين دوّمى باشد كه خيلى اهميّت ندارد؛ ما اگر شيعه هم نشويم سنّى هم باشيم، اگر مسلمان هم نشويم، يهودى و نصرانى هم باشيم زياد تفاوتى ندارد؛ زيرا كه آراء و مذاهب مختلف است، هر كس چيزى را مى‏گيرد و دنبال آن چيز مى‏رود و با آن انس دارد و سرگرم است، و اگر بناى تحقّق به حقّ نباشد چه داعى داريم كه ما بر خصوص اين امام زمان بايستيم؟ شب نيمه شعبان غسل كنيم، تا به صبح بيدارى بكشيم، عبادت كنيم، به كارها و سنّت مشغول باشيم، و بر ميلاد او خوشحالى كنيم، و بر فرج او انتظار داشته باشيم، و انتظار فرج را اعظم از مثوبات بدانيم، اينها براى چيست؟ اين امور براى تحقّق به حقّ است، غير از تحقّق به حقّ هيچ نيست.

والّا اگر ما از قرآن دور باشيم امام زمان از ما دور است. آيات قرآن همه‏اش حجّت است، در زمانى دونَ زمانى نيست، ما هميشه با قرآن بايد آشنا باشيم، قرآن را بايد حفظ كنيم، با قرآن بايد سر و كار داشته باشيم، به معانى قرآن بايد آشنا باشيم، لغات قرآن بايد در زندگى ما رواج داشته باشد.

مقصد غائی از برگزاری مراسم اعیاد چیست و ما از خداوند متعال چه مسائلی را باید خواستار باشیم

این ایام ، ایّام ولادت امام زمان در ماه شعبان است  واقعا ما باید از خدا چه بخواهیم؟ آیا همین گرفتن مجالس و یک اسمی از امام زمان آوردن کافی است؟ اینها همه خوب است! شعائر دین است! اینها همه مفید است! باید این شعائر باشد اعتلا کلمه حق و کلمه توحید باید توام با این مراسمات باشد! مراتب فهم افراد مختلف است افراد از نقطه نظر ظرفیتها در مراتب مختلفی قرار دارند اینگونه مراسمات هم باید باشد ولی آنچه که آدم رند و زرنگ به دنبال آناست، این است که امام زمان همیشه زنده است شب نیمۀ شعبان شب میلاد آن حضرت است، شب میلاد ولایت آن حضرت است نه فقط شب میلاد جسم ظاهری ایشان یعنی ما باید آن شب امام را زنده بیابیم و حضور او را احساس کنیم، وجود امام زمان را در خودمان قرار بدهیم، آن حقیقت را باید در خودمان قرار بدهیم ! آن وقت است که از فردا خودمان را به دنبال او می بینیم وقتی که آمدیم و از آن ولایت در خودمان قرار دادیم دیگر نمی توانیم دست بر داریم و بر خلافش عمل کنیم! دیگر نمی توانیم بر خلاف آنچه که نظر اوست کاری را انجام بدهیم! چرا؟ چون خیانت کردیم! یا از اول قرار نمی دهیم و می گوییم دایرۀ امام زمان به جای خود محفوظ! ما هم یک مسلمان شیعه هستیم و ایشان به جای خود و ما هم به جای خود! ان شاالله امید شفاعت هم داریم !بر همین اساس آنها هم با ما  همین جور عمل می کنند نه بیشتر! ولی وقتی که شب نیمه شعبان می شود می گوییم خدایا آن وجود حضرت را در ما قرار بده! ما که بخواهیم و نخواهیم، مسلمان باشیم ،کافر باشیم  یا مشرک باشیم،فانی در  وجود حضرت هستیم تمام عالم وجود همه فانی در وجود و نفس امام زمان است و همه از آن نفس امام زمان ارتزاق پیدا می کنند! چه مومن چه کافر هیچ تفاوتی در این قضیه ندارد! منتها  عنایت خاص ایشان نسبت به شیعیان و افرادی است که  موالی هستند

فرمایش مرحوم حداد راجع به کیفیت ارتباط صحیح با خدای متعال

مرحوم آقا می فرمودند یک نفر آمد پیش آقای حداد رضوان الله علیه می خواست برود سفر مکه ایشان فرمودند من تو را به خدا نمی سپارم خدا را به تو می سپارم! تو را به خدا بسپارم  معلوم است که خدا تو را حفظ می کند ولی من خدا را به تو می سپارم!توخدا را گم کردی! منمی خواهم خدا را در اختیارت قرار بدهم تا حداقل این چند روز از دستش ندهی! ما امام زمان را باید در خودمان قرار بدهیم نه اینکه خودمان را در امام زمان! او که حاضر است! مومن و کافر در وجود آن حضرت است! تفاوتی هم با ما ندارند، تمام عالم وجود، جبراییل هم فانی در وجود امام زمان است حیات جبراییل، حیات میکاییل همه اینها بسته به نظر امام است. امام زمان این گونه اند! ما تصوّر می کنیم که امام زمان یک آدمیاست مثل آدمهای دیگر! حالا لقب امامت هم دارد ! نه!

کیفیّت حیات حضرت صاحب الزمان در ارتباط با نفوس مختلف

امام زمان حقیقتی است که حیات آن حضرت در این است که در وجود ما باشد! اگر اینگونه نباشد امام زمان حیات ندارد!یعنی حیاتش برای خودشان است به ما چه ارتباطی دارد! کی امام زمان زنده است؟ وقتی که امام زمان در نفس ما باشد آن موقع زنده است! کی امام زمان مرده است؟ آن وقتی که امام زمان در نفس ما نباشد، ولایت او در نفس ما نباشد،آن موقع  است که امام زمان حیات ندارد!او کار خودش را انجام می دهد! تدبیر خودش را می کند،به ما ارتباطی ندارد ! پس ما نباید صرفا به انعقاد مجالس و ذکر و... خیال کنیم مطلب تمام است یک متنی از امام زمان گفتیم و یک شعری هم خواندیم و یک چند کیلو شیرینی و این حرفها هم پخش کردیم و تمام شد شیعه شدیم! نه!بایداینها بجای خود محفوظ باشد افراد مختلف اشخاص مختلف طبقات مختلف آنها باید بهره مند بشوند! بچه ها باید بدانند،بایدبا ولایت امام زمان رشد پیدا کنند زندگیشان باید با یاد امام زمان باشد! اینها همه هست و شرائطی دارد و این شعارها همه در راستای آن است ولی بالاتر از این مسئله چیست؟ این است که ما او را در خودمان بگذاریم و این هم سخت و مشکل است ، دوام می خواهد! قوام می خواهد! همت می خواهد همتش راهم باید از خود حضرت بگیریم! ایام نیمه شعبان است و ایام ولادت آن حضرت است ، در ماه شعبان ماه رجب ماه رمضان که مشخص است مسائل دستورات باید به چه نحو باشد مراقبه باید به چه کیفیت باشد حداقل این سه ماهمان را یک قدری نسبت به این کلام امام صادق بیشتر دقت کنیم که ولا یدع ایامه باطلا ایامش را به بطالت نگذراند! نیازی نیست مدام به خودمان فشار بیاوریم و دائما یاد آن حضرت باشیم!

اگر شیعیان در را به روی امام خویش نبندند ایشان خود ظهور خواهند کرد

نه! اینها فایده ای ندارد! همین قدر که آزاد و  راحت در را به روی امام زمانمان نبندیم حضرت خودشان داخل می شوند! نه نیاز به فکر کردن و  فشار آوردن ندارد!ایشان میخواهند وارد قلب ما بشوند! می گویند من می خواهم بیایم در این منزل ولی مائیم که در را  می بندیم! با کارهای خلافی که در منزل می کنیم در را می بندیم! با دروغ با غیبت با تهمت با اذیت ها با آزارها با اختلاف ها با نفاق ها با دو به هم زدنها با سر و صداها با مو سیقی در را به روی امام زمان می بندیم! حضرت پایش را در آن خانه ای که صدای ساز و آواز بیاید نمی گذارد! در آن خانه ای که نقشها و تصاویر و اقلام و امور خلاف در آن منزل است در آن منزل شیطان است! شیطان است!شما یک لیوان آب را بر دارید آب زلال از همین آبهای معدنی بسیار عالی بردارید یک دفعه چند تا  قاشق مرکب در آن بریزید همۀ آب را خراب می کند کدر می کند سیاه می کند هی بگویید نه این آب باید مقاومت کند، نمی کند! فضا و هوا یک همچنین وضعیتی دارد امام وارد آنجا بشود هوا را عوض می کند! خلاف وارد آنجابشود هوا را عوض می کند!  چقدر با افراد مختلفی که آلوده هستند به اعتباریات و آلوده هستند به نفسانیات برخورد می کنیم صحبت می کنیم دل می دهیم تمام اینها هی عمل و عکس العمل هایی است که می آید و بعدا هم ما می گوییم ما سالک هستیم دیگر پرونده مان را هم امضا کردند و مهر زدند کسی نمی تواند جبراییل هم نمی تواند پاکش کند آن مجلسی که رسول خدا فرمود آن مجلسی که در او ذکر خدا نباشد در روز قیامت وبال بر گردن صاحبان آن مجلس خواهد بود، نه اینکه ذکر خدا نباشد یعنی در آن دعای جوشن خوانده نشود نه! یعنی به دنیا بگذرد! به حرفهای چرت و پرت بگذرد !به غیبت بگذرد !به مسائل خلاف بگذرد ! این یدع ایامه باطلا است! بطالت یعنی همین!

 

دأب و دیدن بزرگان در احیا شب نیمۀ شعبان

علی كل حال ماه، ماه شعبان است و متعلق به امام زمان (ع)! شب نيمه در راه است مرحوم آقا و بزرگان همه بر احياي اين شب مثل شبهاي بيست و سوم ماه رمضان توجه داشتند يعني همان طوري كه افراد عادي بر خود فرض مي‌شمارند كه شب بيست و يك و بيست و سوم و نوزدهم را احيا داشته باشند بزرگان هم نسبت به شب نیمۀ شعباناین حال را داشتند و شايد هم از اين نظر است كه آن شب قدري كه بيست و سوم است و تأكيد شده و متعلق به امام زمان (ع) است و مشيّت الهي از نفس آن حضرت در عالم تکوین تقدير پيدا مي‌كند اینشب نيمه شعبان  كه شب ولايت ظاهري امام زمان (ع) است از نظر تعلق به آن حضرت هم حكم شب قدر را دارد همانطوری که در بعضي از روايات هم نسبت به اين مسئله اشاره شده است، رفقا حتماً شب نيمه را به احيا برگزار كنندمن با وجود اینکه در ایام سال شبهای احیا مثل 27 رجب و امثال ذلک و 27 ماه رمضان و عید غدیر و 17 رمضان را که در روایات داریم،ندیدم که بزرگان اهتمامی مانند احیا شب نیمه شعبان داشته باشند. درمنزل خودشان باشند، باشند اشکال ندارد حتما لازم نیست به طور اجتماع باشد دعاي كميل بسيار مستحب است دعاى فرج و دعاي جوشن و سوره حوامیم خيليخوب استو ساير اعمالى كه در شبهاى احياء بطور كلى و بطور عموم وارد است براى امشب هم هستالبتّه رفقا و دوستان لازم نيست كه تمام شب را به سحر و احياء بگذرانند مثلًا يك ساعتى بخوابند، بیدار شوند ومجددا مقدارى دوباره براى رفع خستگى استراحت کنند به اين مقدار اشكال ندارد،قدر اين شبها را بدانند و آن را به بطالت نگذرانند و از استفادۀ ماه شعبان براي ماه رمضان غفلت نكنندو خلاصه فرصتى است كه نبايد از دست داد و پيش نمى‏آيد، شبى است كه مظهر ولايت أتمّ الهى در امشب به دنيا آمده با تمام خصوصيّات و با تمام جوانب و خداوند به بركت او مواهبى را براى دوستان خودش در امشب مُعَدّ و آماده كرده، فرصت را از دست ندهيد و اميدواريم كه هر چه بيشتر بتوانيم از مواهب يك همچنين ليلۀ مباركه‏اى، از بركات نفس قدسى حضرت بقيّة الله عَجَّل الله تَعالى فَرَجَهُ الشَّريف وَ جَعَلَنا لِتُرابِ مَقْدَمهِ الْفِداه ما بهره‏مند بشويم در ماه شعبان انسان آمادگي براي ماه رمضان پيدا مي‌كند و لذا رسول خدا داريم كه تمام ماه شعبان را روزه مي‌گرفتند بايد انسان با يك آمادگي حال روزه دار وارد ماه رمضان بشود با اين وضعيت بهتر است ماه رمضان را درك كند در ماه مبارك رمضان مراقبه خيلي بايد بيشتر باشد تا اينكه بيشتر اثر بگذارد اين خصوصيات و ضيافت الهي در نفس بيشتر تأثير بگذارد تأثير در نفس موجب تأثير در قواي فكري و عقلاني ما بشود و فكر ما را تغیير بدهد كه آن مهم‌تر از تأثير قلب است و آن براي انسان مهم‌تر است، از صحبت كردن زياد در ماه رمضان خودداري بشود به خنده و اينگونه امور نبايد بگذرد، شبها را به مجالس ذكر انسان بايد اختصاص بدهد و در رعايت غذا بايد دقت كند كه در موقع افطار بايد غذايش غذاي سبك باشد تا بتواند فیوضات را بگيرد ذهن و قواي انسان متوجه معده و هاضمه است و نفس نمي‌تواند آزاد باشد.

 

نکاتی مهم در رابطه با جایگاه تکوینی شب نیمۀ شعبان

مسئله امامت و ولايت كه در ماه و سال نمى گنجد در ولادت امام اين مسئله قرار ندارد ولادت امام زمان در امروز بر اساس سلسله عالم قضا و قدر بايد در اين شب اتفاق بيافتد و آن تعلق ولايت پروردگار به اين وجود مبارك، اقتضاى خصوصيت در اين شب را مى كند، حتى پيغمبر هم بايد احياء بگيرد. حالا نه اينكه من چون بالاتر هستم و آن فرزند من، بعد از دوازده نسل مى آيد، پس من نبايد احياء بگيرم، نه اينطور نيست. خصوصيت وجود آن حضرت اقتضاى تمايز يك همچنين شبى را مى كند كه اين شب مورد عنايت خاص پروردگار قرار مى گيرد. پس همه افراد بايد خودشان را با اين عنايت تطبيق بدهند ولو رسول خدا باشد، ولو اميرالمومنين باشد. تفاوتى در اين مسئله وجود ندارد وهمچنين است ماه رجب وليالى قدر. و در ساير ايام در اين مسئله شكى وجود ندارد

 

کیفیت مناجات حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه در شب نیمۀ شعبان

شيخ طوسى در كتاب «مصباح المُتهجِّد» روايت كرده است از حمّاد بن عيسى، از أبان بن تَغلب كه گفت:

حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند: شب نيمه شعبانى بود كه رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم نزد عائشه بود، چون شب به نيمه رسيد رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم از رختخواب برخاست.

چون عائشه بيدار شد رسول خدا را در فراش نيافت و در دل او بعضى از خيالات زنانه كه بر زنان وارد ميشود وارد شد، و گمان برد كه رسول خدا نزد بعضى از زنان ديگر خود رفته است.

بر اساس اين توهّم از رختخواب برخاست و خود را با شَمله و چادر خود پيچيد؛ و سوگند به خدا كه چادر او از ابريشم يا كتان يا پنبه نبود، بلكه تارش از مو و پودش از پشمهاى شتر بود.

برخاست و براى يافتن رسول خدا در حجره‏هاى زنان رسول خدا يك بيك جستجو مينمود.

و در اين ميان چشمش به رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم افتاد كه بروى زمين بسجده افتاده و مانند لباسى كه به روى زمين بيفتد، بروى زمين‏پهن شده بود.

آهسته نزديك رسول خدا رفت و گوش فرا داشت، شنيد كه آن حضرت در سجده ميگويد:

سَجَدَ لَكَ سَوَادِى وَ خَيَالِى، وَ ءَامَنَ بِكَ فُؤَادِى؛ هَذِهِ يَدَاىَ وَ مَا جَنَيْتُهُ عَلَى نَفْسِى. يَا عَظِيمًا تُرْجَى لِكُلِّ عَظِيمٍ اغْفِرْ لِى ذَنْبِىَ الْعَظِيمَ؛ فَإنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ إلَّا الرَّبُّ الْعَظِيمُ.

يعنى: «اى پروردگار من! سجده كرده است براى تو سياهى من و خيال من، و ايمان آورده است به تو قلب من؛ اين دو دست من است پر از گناه و آنچه را كه بر نفس خود جنايت كرده‏ام. اى بزرگى كه براى هر كار بزرگ به تو اميد آرند و متوسّل گردند، بيامرز گناه مرا كه بزرگست؛ چون گناه بزرگ را نمى‏تواند بيامرزد مگر پروردگار بزرگ.»

و پس از آن سر خود را از سجده برداشته و بار ديگر به سجده افتادند؛ و چون عائشه گوش فرا داشت، شنيد كه آن حضرت در سجده ميگويد:

أَعُوذُ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِى أَضَآءَتْ لَهُ السَّمَوَاتُ وَ الارَضُونَ، وَ انْكَشَفَتْ لَهُ الظُّلُمَاتُ، وَ صَلُحَ عَلَيْهِ أَمْرُ الاوَّلِينَ وَ الاخِرِينَ مِنْ فُجَآءَةِ نِقْمَتِكَ وَ مِنْ تَحْوِيلِ عَافِيَتِكَ وَ مِنْ زَوَالِ نِعْمَتِكَ. اللَهُمَّ ارْزُقْنِى قَلْبًا تَقِيًّا نَقِيًّا وَ مِنَ الشِّرْكِ بَرِيئًا لَا كَافِرًا وَ لَا شَقِيًّا.

يعنى: «اى پروردگار! من پناه مى‏برم به نور وجه تو كه آسمانها و زمين‏ها از آن روشن شده است و تاريكى‏ها از آن برطرف شده و امور اوّلين و آخرين از آن آباد و نيكو شده است، از اينكه ناگهان مرا در پرّه‏عذاب خود درافكنى، و عافيتت را بر من تغيير دهى، و نعمتت را از من زائل كنى!

خداوندا! به من دلى پاك و صافى روزى فرما كه از شرك برى باشد و به تو كافر نگردد و از اشقيا نباشد.»

و پس از آن دو گونه خود را بر خاك گذاشت و گفت:عَفَّرْتُ وَجْهِى فِى التُّرَابِ وَ حُقَّ لِى أَنْ أَسْجُدَ لَك.

يعنى: «من صورت خود را براى تذلّل نسبت به مقام عظمت و ربوبيّت تو در خاك ماليدم، و سزاوار است كه من براى تو سر به سجده ذلّت و عبوديّت آرم.»

حضرت فرمود: چون رسول خدا صلّى الله عليه و آله برخاست و آماده بازگشت شد، عائشه هروَله كنان به فراش خود دويد و نفس زنان در آنجا طپيد.

رسول خدا صلّى الله عليه و آله فرمود: اين صداى نفس بلند چيست؟ آيا تو نمى‏دانى كه امشب شب نيمه شعبان است و در آن، روزى‏هاى خلائق قسمت ميشود و مقدّرات و اجل‏ها نوشته ميشود و افرادى كه به حجّ نائل ميشوند مقدّر ميگردد، و خداوند تعالى در امشب از بندگان خود بيشتر از موهاى بزهاى قبيله كَلب را مى‏آمرزد و فرشتگان خود را از آسمان به زمين در مكّه ميفرستد.[3]

و سپس سيّد ابن طاووس اين روايت را از اينجا به روايت شيخ در «مصباح» مى‏پيوندد و با نسبت او به امّ سلمه، با ذكر ادعيه وارده در سجدات و دعاى خَدَّين به اتمام ميرساند.[4]ليكن در ذيل آن اين جمله را نسبت به «مصباح» شيخ اضافه دارد كه:

يَغْفِرُ اللَهُ تَعَالَى إلَّا الْمُشْرِك [5] أَوْ مُشَاجِنٍ أَوْ قَاطِعِ رَحِمٍ أَوْ مُدْمِنِ مُسْكِرٍ أَوْ مُصِرٍّ عَلَى ذَنْبٍ أَوْ شَاعِرٍ أَوْ كَاهِن.

يعنى: «در اين شب خدا همه را مى‏آمرزد مگر كسى كه شرك به خداى آرد، يا به دروغ و باطل نوحه گرى كند، يا قطع رحم نموده باشد، يا در شرب خمر ادامه دهد، يا بر گناهى اصرار ورزد، يا شعر به دروغ و تخيّل گويد، يا إخبار از غيب بواسطه ارتباط با جنّيان وغيره بدهد.»

اعمال شب نیمۀ شعبان

و نيز شيخ طوسى در «مصباح المتهجّد» از حسن بصرى از عائشه، و شيخ صدوق با سند ديگر از امام حسن مجتبى عليه السّلام روايت ميكند كه: از جمله اعمالى كه در شب نيمه شعبان رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند بجاى آورده شود، ده ركعت نماز است‏] بعد از نيمه شب [در هر ركعت فاتحةُ الكتاب يكبار و سوره توحيد ده بار، و سپس به سجده رود و بگويد:

اللَهُمَّ لَكَ سَجَدَ سَوَادِى وَ خَيَالِى وَ بَيَاضِى، يَا عَظِيمَ كُلِّ عَظِيمٍ اغْفِرْ لِى ذَنْبِىَ الْعَظِيمَ، فَإنَّهُ لَا يَغْفِرُهُ غَيْرُك.

يعنى: «بار پروردگارا! سجده كرد براى تو سياهى من و خيال من و سفيدى من، اى بزرگ هر بزرگى! بيامرز بر من گناه مرا كه بزرگ است، چون نمى‏آمرزد آنرا غير از تو.»

و سپس رسول خدا فرمود: كسى كه اين عمل را بجاى آرد هفتاد و دو هزار گناه از ديوان گناهانش محو ميشود، و به اندازه آن در ديوان طاعاتش نوشته ميشود، و از پدر و مادرش هفتاد هزار گناه خدا مى‏آمرزد.[6]

منظور از سواد و خیال و بیاض اشاره به سه عالم از عوالم انسانی است

مراد از سواد و خیال و بیاض، همين سه عالمى است كه در انسان موجوداست؛ «سواد» به معناى سياهى، كنايه از عالم بدن و مادّه است، زيرا كه عالم بدن و طبع گرفتار آلام و مصيبت ها، و دستخوش حوادث و تغيّرات و كون و فساد، و محدود به زمان و مكان و عوارض مادّه است؛ كما اينكه از آن در روايت به أظلَمُ العوالم تعبير شده است، يعنى تاريك‏ترين جهان ها.

و «خيال» بمعناى عالم مِثال و ذهن است كه پيوسته، با صورت‏ها سر و كار دارد و دائره فعّاليّتش از شكل و صورت و تصوّر و تصديق تجاوز نمى‏كند.

و «بياض» بمعناى سفيدى و كنايه از عالم نفس ناطقه و حقيقت انسان است كه از مادّه و طبع، و نيز از شكل و صورت و حدود و ثغور عالم مثال منزّه و مجرّد بوده، و در درياى آزادى و اطلاق غوطه ور است، و همان معناى فؤاد است كه در روايت اوّل آمده است.

و سجده عبارت از غايت تذلّل و عبوديّت و مقام فناء است؛ و بنابراين معناى آن چنين ميشود كه: اى پروردگار من! تمام مراتب و درجات وجود من، از طبع و بدن، و از خيال و مثال، و از نفس و حقيقت من، به مقام تسليم و عبوديّت محض و فناء در آستان مقدّس تو در آمده است و در هيچيك از آنها شائبه خوديّت و شخصيّت و استكبار و استقلال نيست.

 

اهمیّت قرائت  دعای کمیل در شب نیمۀ شعبان

شيخ گويد: در روايت است كه كميل بن زياد نَخَعى در شب نيمه شعبان أمير المؤمنين را ديد كه در حال سجده اين دعا را ميخوانده‏اند:

اللَهُمَّ إنِّى أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ‏ءٍ، وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِى قَهَرْتَ بِهَا كُلَّ شَىْ‏ءٍ وَ خَضَعَ لَهَا كُلُّ شَىْ‏ءٍ وَ ذَلَّ لَهَا كُلُّ شَىْ‏ءٍ، وَ بِجَبَرُوتِكَ الَّتِى غَلَبْتَ بِهَا كُلَّ شَىْ‏ءٍ- تا آخر دعا.

 «بار خداى من! من تو را ميخوانم به مقام رحمت خود كه تمام موجودات را فرا گرفته است، و به قوّتت كه با آن تمام موجودات را مقهور فرمودى و در مقابل آن همه چيز به حال خضوع و ذلّت درآمد، و به جبروتت كه با آن بر همه چيز تسلّط پيدا نمودى.»

 

 بحث از سند و اهمّيّت دعاى كميل

 دعاى كميل از دعاهاى بسيار خوب و حاوى مضامين عاليه است؛ و شيخ طوسى در «مصباح المتهجّد» از ص 587 تا ص 592، در أعمال شب نيمه شعبان آورده است؛ و مجلسى در «زاد المعاد» از ص 61 تا ص 73 آورده؛ و شيخ إبراهيم كفعمى در «مصباح» خود، از ص 555 تا ص 560، و در «البلد الامين» از ص 188 تا ص 191 آورده است؛ و مرحوم سيّد ابن طاووس در «إقبال» از ص 706 تا ص 710، در أعمال شب نيمه شعبان آورده و با دو سند نقل ميكند:

اوّل از جدّش شيخ طوسى (ره) بدين مضمون كه: روايت شده است كه: كميل بن زياد نخعى در شب نيمه شعبان أمير المؤمنين عليه السّلام را در حال سجده ديد كه به اين دعا مشغول بودند.

مراد از آیۀ شریفۀ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيم شب نیمۀ شعبان است

دوّم از روايت ديگرى بدين مضمون كه: كميل بن زياد نخعى ميگويد: من با مولاى خود حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام در مسجد بصره نشسته بوديم و با آن حضرت نيز جماعتى از اصحاب او بودند، پس بعضى از آنها از حضرت پرسيدند: معناى گفتار خداوند عزّ و جلّ: فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيم چيست؟

حضرت فرمودند: مراد شب نيمه شعبان است. سوگند به آن كسى كه نفس علىّ در دست اوست، هيچ بنده‏اى نيست مگر آنكه جميع آن مقدّراتى كه بر او جارى مى‏شود از خير و شرّ در اين شب قسمت او ميگردد، تا آخر سال در مثل چنين شب نيمه شعبانى كه مى‏آيد. و هيچ بنده‏اى نيست كه اين شب را إحياء بدارد و به دعاى حضرت خضر عليه السّلام خدا را بخواند، مگر آنكه دعايش مستجاب ميشود.

و چون حضرت از مسجد بيرون رفتند، من شبانه به منزلش رفتم. حضرت فرمود: براى چه كارى آمده‏اى؟ عرض كردم: اى أمير المؤمنين براى ياد گرفتن دعاى خضر آمده‏ام. حضرت فرمود: اى كميل بنشين! و چون اين دعا را حفظ كردى، بخوان آن را در هر شب جمعه! يا در هر ماهى يكبار، و يا در هر سالى يكبار، و يا در تمام مدّت عمرت يكبار؛ از بلاها در امان خواهى بود و مورد نصرت خداوند و روزى خدا قرار ميگيرى! و هيچگاه مغفرت خدا از تو روى نخواهد گردانيد!

 

كلام مرحوم قاضى راجع به كيفيت قيام حضرت مهدى عليه السلام

حضرت علّامه طباطبائى مدّظله در روز چهارهم شهر شعبان 1401 فرمودند كه در روايت است كه چون حضرت قائم ظهور كنند اوّل دعوت خود را از مكّه آغاز مى‏كنند بدين طريق كه بين ركن و مقام پشت به كعبه نموده و اعلان مى‏فرمايند و ازخواصّ آنحضرت سيصد و شصت نفر در حضور آنحضرت مجتمع مى‏گردند؛ مرحوم استاد ما قاضى رحمة الله علیه مى‏فرمود كه در اينحال حضرت به آنها مطلبى مى‏گويند كه همه آنها در اقطار عالم متفرّق و منتشر مى‏گردند؛ و چون همه آنها داراى طىّ‏الارض هستند تمام عالم را تفحّص مى‏كنند و مى‏فهمند كه غير از آنحضرت كسى داراى مقام ولايت مطلقه الهيه و مأمور به ظهور و قيام و حاوى همه گنجينه‏هاى اسرار الهى و صاحب الامر نيست؛ در اينحال همه بمكّه مراجعت مى‏كنند و به آنحضرت تسليم مى‏شوند و بيعت مى‏نمايند؛ مرحوم قاضى رضوان الله عليه مى‏فرمود: من مى‏دانم آن كلمه‏اى را كه حضرت بآنها فرمودند و همه از دور آنحضرت متفرّق شدند چه بود.

 

  كلام مرحوم قاضى راجع به قطعيت ملاقات بعضى از افراد با حضرت حجت و ذكر نمونه اى از آن

علامه طباطبايى فرموند: مرحوم قاضى مى‏فرمود بعضى از افراد زمان ما مسلّماً ادراك محضر مبارك آنحضرت را كرده‏اند و بخدمتش شرفياب شده‏اند يكى از آنها در مسجد سهله در مقام آنحضرت كه بمقام حضرت صاحب الزّمان معروفست مشغول دعا و ذكر بود كه ناگهان مى‏بيند آنحضرت را در ميانه نورى بسيار قوى كه باو نزديك مى‏شدند و چنان ابهّت و جلال و عظمت آن نور او را مى‏گيرد كه نزديك بود قبض روح شود و نفس‏هاى او قطع و بشمارش افتاده بود؛ و تقريباً يكى دو نفس بآخر مانده بود كه جان دهد آنحضرت را باسماء جلاليّه خدا قسم مى‏دهد كه ديگر باو نزديك نگردند؛ بعد از دو هفته كه اين شخص در مسجد كوفه مشغول ذكر بود حضرت بر او ظاهر مى‏شوند و مراد خود را مى‏يابد و بشرف ملاقات مى‏رسد؛ مرحوم قاضى ره ميفرمود: اين شخص آقاى شيخ محمدتقى آملى بوده است.

غزلی نغز و شیوا از حضرت حافظ تقدیم به پیشگاه قلب عالم امکان حضرت صاحب الزمان

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را             كه سر به كوه و بيابان تو داده‏اى ما را

شكر فروش كه عمرش دراز باد چرا             تفقّدى نكند طوطى شكر خا را

غرور حسن اجازت مگر نداد اى گل             كه پرسشى نكنى عندليب شيدا را

به خُلق و لطف توان كرد صيد اهل نظر             به بند و دام نگيرند مرغ دانا را

ندانم از چه سبب رنگ آشنائى نيست             سهى قدان سيه چشم ماه سيما را

چو با حبيب نشينىّ و باده پيمائى             بياد دار محبّان بادپيما را

جز اين قدر نتوان گفت در جمال تو عيب             كه وضع مهر و وفا نيست روى زيبا را

در آسمان چه عجب گر به گفته حافظ             سماع زُهره به رقص آورد مسيحا را[7]



[1]_ سورۀ بقره آیۀ 282

[2]_ فقراتى از دعاى ندبه: [كجاست بقيّة الله كه از عترت و اهل بيت هدايتگر جدا نيست! كجاست آن ذخيره‏اى كه خداى متعال براى تجديد واجبات و سنّت‏ها مقرّر فرموده است! كجاست آن برگزيده براى بازگرداندن ملّت اسلام و شريعت پيامبر بر محور اصلى و واقعى خود! كجاست زنده كننده حقائق و مبانى دين و اهل آن! كجاست درب حريم الهى كه از آنجا بايد وارد گرديد! كجاست آن مظهر اتمّ الهى كه اولياء متوجّه او مى‏باشند! كجاست ريسمان اتّصال فيض خداوند با زمين و آسمان! كجاست صاحب روز رستگارى و انتشار دهنده پرچم هدايت! كجاست پيوند دهنده پراكندگى صلاح و خوشنودى! كجاست طلب كننده ستمها و كينه‏هائى كه بر انبياء و فرزندان انبياء روا داشتند! كجاست طلب كننده خون شهيد كربلاء! كجاست برترين خلائق نيكوكار و نيكو سرشت! كجاست فرزند پيامبر مصطفى و فرزند على مرتضى!

[3]_ مصباحُ المُتهجِّد» طبع سنگى، أعمال نيمه شعبان، ص 585

 

[4]_ إقبال» طبع سنگى، اعمال نيمه شعبان، ص 702 و 703

[5]_ اقرب اين است كه: إلّا لِمُشْرِكٍ بوده باشد.

[6]_ «مصباح المتهجِّد» طبع سنگى، ص 583 و 584؛ و «زاد المعاد» با خطّ تبريزى، ص 27 و 28، به نقل از صدوق

[7]_ «ديوان خواجه حافظ» تصحيح پژمان، ص 5، غزل شماره 9

چاپ ارسال به دوستان
 
نظرسنجی
نام:    
پست الکترونیک:    
تاریخ    
موضوع:    
متن:    

کد یا نوشته ای را که در این عکس می بینید دقیقا وارد کنید

اگر در دیدن این کد مشکل دارید با مدیر سایت تماس بگیرید 
نمایش کد جدید

 
 

کلیه حقوق در انحصار پرتال متقین میباشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

© 2008 All rights Reserved. www.Motaghin.com


Links | Login | SiteMap | ContactUs | Home
عربی فارسی انگلیسی