گالری تصاویر آرشیو بانک صوت کتابخانه پرسش و پاسخ ارتباط با ما صفحه اصلی
 
مقالات > اعتقادات > معاد شناسي > معاد شناسی جلد 6
 کتاب معادشناسی/جلدششم/قسمت دهم: ضبط نیات قلبی، معنای توفیه اعمال، نسخه برداشتن از اعمال، کیفیت ارائه اعمال

خداوند، نيّات‌ قلبيِ بسيار دقيق‌ را كه‌ قابل ادراك‌ ملائكه نيست‌، مي‌بيندو ضبط‌ مي‌نمايد

أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ عرض‌ ميكند:


صفحه 273

وَ كُلَّ سَيِّئَةٍ أَمَرْتَ بِإثْبَاتِهَا الْكِرَامَ الْكَاتِبِينَ؛ الَّذِينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ مَا يَكُونُ مِنِّي‌، وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُودًا عَلَيَّ مَعَ جَوَارِحِي‌، وَ كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرَآئِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِيَ عَنْهُمْ. [191]

«خدايا بيامرز بر من‌ هر سيّئه‌ و گناهي‌ را كه‌ انجام‌ داده‌ام‌! آن‌ گناهاني‌ را كه‌ تو فرشتگان‌ بزرگوار نويسندۀ خود را امر فرمودي‌ كه‌ آنها را ثبت‌ كنند؛ آن‌ كرام‌ كاتبين‌ كه‌ بر حفظ‌ من‌ و أعمال‌ من‌ و بر ثبت‌ و ضبط‌ آثار من‌ گماشته‌اي‌، و آنان‌ همه‌ را ثبت‌ كردند، و تو آنان‌ را به‌ همراه‌ جوارح‌ من‌ گواهاني‌ بر من‌ قرار داده‌اي‌. و همچنين‌ بيامرز گناهاني‌ را كه‌ به‌ علّت‌ نهايت‌ دقّت‌ و خِفاء، از دست‌ آن‌ فرشتگان‌ گذشت‌ و آنها نتوانستند ثبت‌ كنند ولي‌ تو ثبت‌ كردي‌! از نظر تو پنهان‌ نشد! تو بر فراز آن‌ فرشتگان‌ مراقب‌ من‌ بودي‌ و شاهد بر آنچه‌ از آنان‌ مخفي‌ بود!»

چون‌ فرشتگان‌ ثبت‌ و ضبط‌ كنندۀ أعمال‌، تمام‌ أعمال‌ ظاهري‌ را يادداشت‌ مي‌كنند، و أعمال‌ باطني‌ را نيز يادداشت‌ مي‌كنند، ولي‌ بعضي‌ از نيّت‌هائي‌ كه‌ در درون‌ و عمق‌ قلب‌ است‌ به‌ اندازه‌اي‌ دقيق‌ و رقيق‌ و لطيف‌ است‌ كه‌ قابل‌ ادراك‌ ملائكه‌ نيست‌، و نه‌ با اين‌ چشم‌ ظاهر و نه‌ با آن‌ چشم‌ باطن‌ فرشتگان‌ نمي‌توانند ببينند. امّا خدا مي‌بيند، و از نظر او چيزي‌ پنهان‌ نيست‌. چرا؟ چون‌: كُنْتَ أَنْتَ


صفحه 274

 الرَّقِيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرَآئِهِمْ، وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِيَ عَنْهُمْ. «تو رقيب‌ و مُسَيطر و مُهَيمن‌ بر من‌ و بر آن‌ فرشتگان‌ بودي‌! و شاهد بودي‌ نسبت‌ به‌ أعمالي‌ كه‌ از ملائكه‌ مخفي‌ مي‌شد.»

يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَهُ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُهُم‌ بِمَا عَمِلُوٓا أَحْصَـیـٰهُ اللَهُ وَ نَسُوهُ وَ اللَهُ عَلَي‌' كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ.[192]

«روزي‌ ميرسد كه‌ خداوند متعال‌ مردم‌ را مبعوث‌ ميكند، و آنان‌ را از آنچه‌ بجا آورده‌اند متنبّه‌ و آگاه‌ ميكند. خداوند آن‌ اعمال‌ را به‌ شمارش‌ در آورده‌ و آنان‌ فراموش‌ كردند؛ و خداوند بر هر چيزي‌ شهيد و حاضر است‌.»

چه‌ بسا أعمالي‌ انجام‌ داده‌ايم‌، نيّاتي‌ داشته‌ و در دل‌ خطوراتي‌ داشته‌ايم‌ و يا تفكّرات‌ باطلي‌ داشته‌ايم‌، و بواسطۀ گذشت‌ زمان‌ پردۀ غفلت‌ و نسيان‌ بر روي‌ آن‌ كشيده‌ مي‌شود؛ امّا آن‌ دستگاه‌ ضبط‌ بيدار و هشيار و پيوسته‌ زنده‌ و ناظر و شاهدِ خدا، هم‌ ظاهر و هم‌ باطن‌ را با تمام‌ درجات‌ و مراحل‌ ميگيرد و نگاهداري‌ ميكند؛ أعمال‌ كلّي‌ و جزئي‌ را مي‌شمرد، ظاهر و آشكارا و همچنين‌ باطن‌ و پنهان‌ را در خود ميگيرد و فراموش‌ نمي‌كند، و فراموشي‌ ندارد؛ چون‌ خداوند بر هر چيزي‌ شهيد و گواه‌ است‌.

بَلْ بَدَا لَهُم‌ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِن‌ قَبْلُ. [193]

«بلكه‌ ظاهر و روشن‌ شد بر آنان‌ آنچه‌ را كه‌ پيوسته‌ در زمان‌هاي‌


صفحه 275

سابق‌ داعي‌ بر إخفاءِ آن‌ داشتند.»

آنچه‌ را كه‌ انسان‌ در زمان‌ قبل‌، قبل‌ از پيدايش‌ قيامت‌، انجام‌ داده‌ و مخفي‌ كرده‌ و نخواسته‌ است‌ زَيد و عَمرو و بَكر آنرا بفهمند، خداوند مي‌آورد و براي‌ انسان‌ ظاهر ميكند.

يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيُرَوْا أَعْمَـٰلَهُمْ * فَمَن‌ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ و * وَ مَن‌ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ. [194]

«در روز قيامت‌ تمام‌ مردم‌ صادر مي‌شوند، از كجا؟ از قبرها، صادر مي‌شوند جدا جدا و دسته‌ دسته‌ بطور متفرّق‌، براي‌ آنكه‌ أعمالشان‌ به‌ آنها نشان‌ داده‌ شود. پس‌ كسيكه‌ به‌ اندازۀ سنگيني‌ يك‌ ذرّه‌ كار خيري‌ كرده‌ باشد آنرا مي‌بيند، و كسيكه‌ به‌ اندازۀ سنگيني‌ يك‌ ذرّه‌ كار شرّي‌ كرده‌ باشد آنرا مي‌بيند.»

قبرها در دنيا محلّ واردات‌ و در آخرت‌ محلّ صادرات‌ است‌

الآن‌ قبرها مورد و محلّ واردات‌ است‌. قبرستان‌ها صادرات‌ ندارند، هر چه‌ هست‌ دفاتر واردات‌ است‌.

شما برويد نزد متصدّي‌ قبرستان‌ كه‌ در اطاق‌ خود در كنار مرده‌شويخانه‌ نشسته‌، دفترش‌ را نگاه‌ كنيد، همه‌اش‌ واردات‌ است‌، ابداً صادرات‌ ندارد؛ امّا در روز قيامت‌ تمام‌ اين‌ واردات‌ صادر ميشوند و دفتر، دفتر صادرات‌ است‌.

يَخْرُجُونَ مِنَ الاجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنتَشِرٌ. [195]

«همگي‌ مانند دسته‌هاي‌ ملخ‌ پراكنده‌ و متفرّق‌ در آسمان‌، از


صفحه 276

قبرها سر بيرون‌ آورده‌ و خارج‌ مي‌شوند.» قبرها شكافته‌ ميشوند و مردم‌ چون‌ ملخ‌ بيرون‌ مي‌جهند و متفرّق‌ و پراكنده‌ ميگردند. در اينحال‌ زمين‌ ديگر ثقل‌ ندارد كه‌ همه‌ را بسوي‌ خود بكشد؛ اين‌ خلائقي‌ كه‌ در طيّ هزاران‌ سال‌ رفتند در زير زمين‌، اينك‌ كالجَرادِ المُنتَشِر صادر ميگردند.

وَ أَخْرَجَتِ الارْضُ أَثْقَالَهَا * وَ قَالَ الْإِنسَـٰنُ مَا لَهَا * يَوْمَئذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا * بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَي‌' لَهَا * يَوْمَئذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيُرَوْا أَعْمَـٰلَهُمْ. [196]

دسته‌ دسته‌، مجتمع‌ و متفرّق‌، همه‌ از قبرها بيرون‌ مي‌آيند. براي‌ چه‌؟ براي‌ اينكه‌ أعمالشان‌ به‌ آنها نشان‌ داده‌ شود. انسان‌ ميگويد: چرا چنين‌ است‌؟ چرا اين‌ زمين‌ از أخبار و داستان‌ها بازگو ميكند؟ چگونه‌ از حالات‌ من‌ خبر ميدهد؟ آري‌ خداوند به‌ او وَحي‌ كرده‌ است‌، و آن‌ را زنده‌ و بيدار و متكلّم‌ نموده‌ است‌، كه‌ أعمال‌ را بگيرد و ضبط‌ كند، و اينك‌ حديث‌ كند و با گفتار و كلام‌ خود بازگو نمايد.

تعبيرات‌ مختلف‌ قرآن‌ از نحوۀ ارتباط‌ انسان‌ با أعمال‌ خود در قيامت‌

در آيات‌ مباركات‌ قرآن‌، به‌ چند قسم‌ تعبير شده‌ است‌:

يكي‌ اينكه‌ أعمال‌ را خداوند ملازم‌ با انسان‌ قرار داده‌ است‌: أَلْزَمْنَـٰهُ طَـٰٓئِرَهُ.

در جاي‌ ديگر تعبير به‌ إحصاء و شمارش‌ خدا شده‌ است‌: أَحْصَیٰهُ اللَهُ وَ نَسُوهُ.


صفحه 277

در جاي‌ ديگر تعبير به‌ ظهور و آشكاري‌ بعد از خفا و پنهاني‌ شده‌ است‌: بَلْ بَدَا لَهُم‌ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِن‌ قَبْلُ.

امّا در اين‌ آيۀ لِيُرَوْا أَعْمَـٰلَهُمْ ميفرمايد: براي‌ اينكه‌ مردم‌ ببينند و از حقيقت‌ عمل‌ خود مطلّع‌ شوند.

انكار نامۀ عمل‌ در قيامت‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ امكان‌ ندارد

آيا انسان‌ مي‌تواند آن‌ نامۀ عمل‌ را انكار كند؟ اگر گفتار و صورت‌ انسان‌ را در ضبط‌ صوت‌ و در فيلم‌ ضبط‌ كنند و بعداً به‌ او ارائه‌ دهند انسان‌ نمي‌تواند انكار كند؛ امّا در قيامت‌ عنوان‌ نوشتن‌ و عنوان‌ ضبط‌ نيست‌، و عنوان‌ عكس‌ برداري‌ كردن‌ و روي‌ پرده‌ نمايش‌ دادن‌ نيست‌؛ از اينها بالاتر است‌.

آنجا خود انسان‌ را مي‌آورند با همان‌ عملي‌ را كه‌ انجام‌ داده‌ است‌ در حاليكه‌ انسان‌ همان‌ عمل‌ را دارد انجام‌ ميدهد؛ خودش‌ دارد آن‌ عمل‌ را انجام‌ ميدهد. چون‌ معناي‌ بقاءِ بعد از فناء اينطور شد كه‌ آن‌ روز انسان‌، مُسَيطر و مُهَيمن‌ بر بدن‌ دنيوي‌ خود با تمام‌ أعمالي‌ كه‌ انجام‌ داده‌ است‌ مي‌شود؛ پس‌ مي‌بيند خودش‌ را كه‌ مشغول‌ انجام‌ اين‌ أعمال‌ است‌؛ بلكه‌ مي‌يابد خود را كه‌ مشغول‌ انجام‌ اين‌ أعمال‌ است‌.

الآن‌ ما در اين‌ لحظه‌ كه‌ اينجا نشسته‌ايم‌ و صحبت‌ مي‌كنيم‌، اين‌ كيفيّت‌ و حال‌ وجودي‌ خود را مي‌توانيم‌ انكار كنيم‌؟ آيا هيچ‌ ممكن‌ است‌؟! وقتي‌ تكلّم‌ ما تمام‌ شد مي‌توانيم‌ انكار كنيم‌؛ سخناني‌ را كه‌ قبلاً گفته‌ايم‌ مي‌توانيم‌ منكر شويم‌؛ امّا در عين‌ اينكه‌ داريم‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌ نفس‌ همين‌ تكلّم‌ را مي‌توانيم‌ منكر شويم‌؟ نه‌. چون‌ همين‌


صفحه 278

انكارْ عين‌ اقرار و اعتراف‌، و همين‌ نفيْ عين‌ اثبات‌ است‌. در قيامت‌، انسان‌ مشغول‌ نفسِ همان‌ أعمالي‌ است‌ كه‌ در دنيا انجام‌ داده‌است‌، غاية‌ الامر در دنيا به‌ صورت‌ مُلكي‌ بوده‌ است‌ و در آنجا به‌ صورت‌ ملكوتي‌ مي‌باشد. بنابراين‌ چه‌ كسي‌ ميتواند انكار كند؟

وَ لِكُلٍّ دَرَجَـٰتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ لِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمَـٰلَهُمْ وَ هُمْ لَايُظْلَمُونَ. [197]

از براي‌ هر يك‌ از أفراد بشر در اثر اعمالي‌ كه‌ انجام‌ داده‌اند و از نفس‌ كرداري‌ كه‌ كرده‌اند مراتب‌ و درجاتي‌ است‌؛ همه‌ در درجۀ واحد نيستند. و خداوند أعمال‌ انسان‌ را به‌ انسان‌ «تَوفيه‌» ميكند.

در معناي‌ توفيۀ أعمال‌

تَوْفيَه‌ از مادّۀ وَفَي‌ است‌. تَوَفَّي‌ يَتَوَفَّي‌ تَوَفِّي‌ يعني‌ بطور كامل‌ و تامّ و تمام‌ گرفتن‌. اللَهُ يَتَوَفَّي‌ الانفُسَ [198] يعني‌ خدا نفْس‌ها را تامّ و تمام‌ مي‌گيرد و چيزي‌ باقي‌ نمي‌گذارد.

مثلاً ما به‌ زيد ميگوئيم‌: آن‌ پنج‌ هزارتوماني‌ را كه‌ از عَمرو طلب‌ داريم‌، تو برو بگير! او ميرود و ميخواهد بگيرد، ولي‌ عمرو ميگويد: فردا بگير! زيد ميگويد: نمي‌شود! عصر بيا بگير! ميگويد: نمي‌شود! يك‌ ساعت‌ ديگر بگير! ميگويد: نمي‌شود؛ الآن‌ بايد بدهي‌!

عمرو ميگويد: حالا كه‌ بايد بدهم‌ هزار تومان‌ ميدهم‌! ميگويد: نمي‌شود! دو هزار تومان‌! نمي‌شود! سه‌ هزار إلي‌ چهار هزار تومان‌!


صفحه 279

 نمي‌شود! چهار هزار و نهصد و پنجاه‌ تومان‌! نمي‌شود! نهصد و نود و نه‌ تومان‌! نمي‌شود! يك‌ شاهي‌ از آن‌ كمتر نمي‌شود.

زيد پنج‌ هزار تومان‌ را نقداً ميگيرد و مي‌آورد؛ اين‌ را ميگويند تَوَفِّي‌.

تَوْفيه‌ (وَفَّي‌ يُوَفِّي‌ تَوْفيَةً) يعني‌ بطور كامل‌ و تامّ و تمام‌ به‌ آنها برساند و به‌ خوردشان‌ بدهد و إشباعشان‌ نمايد.

لِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمَـٰلَهُمْ يعني‌ افرادي‌ را كه‌ در قيامت‌ حاضر مي‌كنند، اينطور اعمالشان‌ را به‌ آنها توفيه‌ مي‌كنند، صد در صد أعمال‌ را به‌ آنها ميخورانند. وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ؛ و ايشان‌ ابداً مورد ظلم‌ و ستم‌ واقع‌ نمي‌شوند.

چرا؟ چون‌ اعمال‌ مال‌ انسان‌ است‌، از اراده‌ و اختيار او تراوش‌ كرده‌، و اينك‌ عين‌ همان‌ اعمال‌ را به‌ صورت‌ ملكوتي‌ كه‌ مناسب‌ با آن‌ عالم‌ است‌ به‌ انسان‌ ميدهند. در اينصورت‌ ظلم‌ چه‌ معني‌ دارد! مگر نخوانده‌ايد:

وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي‌'. [199]

«هيچ‌ حاملي‌ بار ديگري‌ را حمل‌ نخواهد نمود.» هر كس‌ بار خودش‌ را برميدارد، نه‌ بار ديگري‌ را. پس‌ در قيامت‌ كه‌ أعمال‌ خود انسان‌ را كه‌ اثر اوست‌ و تراوش‌ از اوست‌ به‌ او ميدهند و توفيه‌ مي‌كنند، اين‌ ظلم‌ نيست‌. زيرا بار ديگري‌ را كه‌ به‌ دوش‌ او نگذارده‌اند و طائر ديگري‌ را به‌ گردن‌ او نبسته‌اند؛ بار خود انسان‌ بوده‌، در دنيا به‌


صفحه 280

اختيار خود انجام‌ داده‌ است‌.

فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنَـٰهُمْ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ.[200]

«پس‌ چگونه‌ است‌ زماني‌ كه‌ ايشان‌ را گرد آوريم‌ براي‌ روزي‌ كه‌ در آن‌ شكّي‌ نيست‌ ( يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ [201] ) و به‌ هر نفسي‌ آنچه‌ را كه‌ انجام‌ داده‌ است‌ ميرسانيم‌ و ميدهيم‌ و

به‌ نحو تامّ و تمام‌ به‌ خوردش‌ ميدهيم‌ و إشباعش‌ مي‌كنيم‌؛ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ، و ايشان‌ مورد ستم‌ واقع‌ نمي‌شوند.»

يَؤْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَـٰنُ وَ أَنـَّي‌' لَهُ الذِّكْرَي‌'. [202]

«در آن‌ روز انسان‌ متذكّر أعمال‌ خود ميگردد، و آن‌ تذكّر و يادآوري‌ ديگر در آن‌ وقت‌ براي‌ او چه‌ فائده‌اي‌ دارد؟» چون‌ انسان‌ مي‌بيند كه‌ سلسلۀ أعمالش‌ داراي‌ لَفّي‌ نيست‌ و قابل‌ تدارك‌ نيست‌؛ همه‌ نشر است‌، برگشتي‌ ندارد.

الآن‌ ما اين‌ اعمالي‌ را كه‌ انجام‌ داديم‌ موجود است‌، منتهي‌ پيچيده‌. ساعت‌ها ميگذرد و اينها دور گردن‌ انسان‌ پيچيده‌ ميشوند، عيناً مانند نوار، منتهي‌ نوار ملكوتي‌. اين‌ نوار در هر لحظه‌ كه‌ ميگذرد صدا را برميدارد، صداي‌ گوينده‌ را برميدارد، صداي‌ تِك‌ تك‌ ساعت‌ را برميدارد، صداي‌ هُو هو كردن‌ كولر را برميدارد، صداي‌ عطسه‌ را


صفحه 281

أحياناً برميدارد؛ همه‌ چيز را برميدارد، تا وقتي‌ كه‌ ساعت‌ به‌ پايان‌ رسد و نوار تمام‌ شود. اعمالي‌ را هم‌ كه‌ ما انجام‌ داده‌ايم‌ دور گردن‌ پيچيده‌ مي‌شود، دو تا ملك‌ هم‌ به‌ نام‌ رقيب‌ و عتيد روي‌ شانه‌ها نشسته‌اند و أعمال‌ را يادداشت‌ مي‌كنند، و به‌ صورت‌ نوار، أعمال‌ را تحويل‌ ميگيرند.

اين‌ أعمال‌ با تمام‌ خصوصيّاتْ پيچيده‌ شده‌ و مسلّم‌ براي‌ آن‌ روز است‌ كه‌ باز شود و نتيجه‌ بدست‌ آيد.

اصلاح‌ نامۀ عمل‌ در آخرت‌ امكان‌ پذير نيست‌

اين‌ ضبط‌ نوار در دنيا براي‌ منظور و غرضي‌ است‌، براي‌ آنستكه‌ يك‌ ساعت‌ آنرا باز كنند و بخوانند و نتيجه‌ حاصل‌ شود؛ و الاّ پيچيدن‌ بدون‌ گستردن‌، و لفّ بدون‌ نشر كار عبث‌ و بيهوده‌اي‌ است‌؛ پيچيدن‌ مقدّمۀ باز كردن‌ است‌. امّا در آن‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ نوار باز ميشود و انسان‌ بر تمام‌ أفعال‌ خود مطّلع‌ ميشود، آنجا ديگر افسوس‌ و دريغ‌ فائده‌اي‌ ندارد، آنجا ديگر راه‌ بازگشت‌ نيست‌، راه‌ تدارك‌ نيست‌؛ وَ أَنَّي‌' لَهُ الذِّكْرَي‌'.

آن‌ جائي‌ كه‌ انسان‌ بخواهد اين‌ نوار را اصلاح‌ كند دنياست‌. تذكّر در دنيا براي‌ انسان‌ مفيد است‌، در آخرت‌ فائده‌اي‌ ندارد. الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابٌ، وَ غَدًا حِسَابٌ وَ لَا عَمَلٌ. [203]

«امروز روز عمل‌ و كردار است‌ نه‌ روز حساب‌ و مؤاخذه‌، و فردا روز حساب‌ و مؤاخذه‌ است‌ نه‌ روز كردار و عمل‌.»

وَ تَرَي‌' كُلَّ أُمَّـةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَي‌'ٓ إِلَي‌' كِتَـٰبِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ


صفحه 281

مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ * هَـٰذَا كِتَـٰبُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم‌ بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ. [204]

«اي‌ پيغمبر! در آن‌ روز مي‌بيني‌ تمام‌ امّت‌ها و گروهها به‌ رو به‌ زانوي‌ خود در افتاده‌اند، و تمام‌ امّت‌ها بسوي‌ كتابشان‌ خوانده‌ ميشوند. امروز پاداش‌ كردارتان‌ (كه‌ صورت‌ واقعي‌ و باطني‌ و ملكوتي‌ همان‌ اعمالي‌ است‌ كه‌ در دنيا انجام‌ داديد) به‌ شما خواهد رسيد. اين‌ كتاب‌ ما است‌ كه‌ با شما به‌ حقّ سخن‌ ميگويد. بدرستيكه‌ ما آنچه‌ را كه‌ شما در دنيا بجاي‌ مي‌آورديد استنساخ‌ ميكرديم‌ و از روي‌ آن‌ نسخه‌ بر ميداشتيم‌. (و اينك‌ نسخۀ أعمال‌ شماست‌ كه‌ در برابرتان‌ قرار گرفته‌ است‌.)»

آري‌ تمام‌ گروهها و أحزاب‌ و دستجات‌ كه‌ امروز در دنيا سر و صدايشان‌ بلند است‌ و دنيا را زير گام‌ خود تكان‌ ميدهند، در آن‌ روز همه‌ به‌ رو به‌ زانو به‌ زمين‌ در افتاده‌اند؛ چرا؟

چون‌ به‌ آنان‌ ميگويند: بيائيد و نامۀ عمل‌ خود را بخوانيد! آنقدر نامۀ عمل‌ موجب‌ سرافكندگي‌ است‌ كه‌ قدرت‌ سر بلند كردن‌ را ندارند، و هر كس‌ به‌ نامۀ عمل‌ خود مشغول‌ است‌.

هَـٰذَا كِتَـٰبُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم‌ بِالْحَقِّ. آري‌ «اين‌ كتاب‌ ماست‌ كه‌ با شما به‌ حقّ گفتگو دارد و تكلّم‌ ميكند.» كدام‌ حقّ بالاتر و فراتر از اينكه‌ نفس‌ عمل‌ خود انسان‌ را به‌ او نشان‌ ميدهند و او را از آن‌ اشباع‌ مي‌كنند.


صفحه 283

إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ. «ما رويّه‌ و دَأْبمان‌ اينطور بود كه‌ آنچه‌ را كه‌ شما در دنيا انجام‌ ميداديد، از روي‌ آن‌ نسخه‌ برميداشتيم‌.» فتوكپي‌ و زيراكس‌ ميكرديم‌ تا حتّي‌ يك‌ نقطۀ آن‌ را هم‌ نتوانيد انكار كنيد؛ كار ما از كار شما در دنيا سست‌تر نيست‌؛ شما از أسناد و مدارك‌ نسخه‌ ميگرفتيد تا نتوانند انكار كنند؛ و هر وقت‌ بخواهند منكر شوند ميگويند: نسخۀ اصلي‌ اينجاست‌؛ چهره‌ و سيما و صورت‌ و شمايل‌ و گفتار، همه‌ اينجاست‌.

در معناي‌ نسخه‌ برداشتن‌ از أعمال‌

إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ. هر كاري‌ كه‌ شما انجام‌ ميداديد، ما استنساخ‌ ميكرديم‌. استنساخ‌ يعني‌ چه‌؟ آخر در آنجا چگونه‌ نسخه‌ ارائه‌ ميشود؟

يعني‌ در اين‌ كتاب‌ تكوين‌ كه‌ دارد ميگذرد، در اين‌ عالم‌ كون‌ به‌ اين‌ شگفت‌انگيزي‌ كه‌ سر و ته‌ آن‌ را خدا ميداند، و تمام‌ موجوداتي‌ كه‌ در هر زمان‌ و در هر مكان‌ با تمام‌ خصوصيّات‌ در اين‌ كتاب‌ تكوين‌ و امام‌ مبين‌ موجود است‌، ما از آن‌، آنچه‌ را كه‌ راجع‌ به‌ شما بخصوص‌ بود استنساخ‌ كرديم‌! يك‌ نسخه‌ برداشتيم‌ و در روز بازپسين‌ شما را مقابل‌ آن‌ نسخه‌ قرار ميدهيم‌! تمام‌ آن‌ كتاب‌ تكوين‌ به‌ درد شما نمي‌خورد، ما در روز قيامت‌ شما را مي‌آوريم‌ و مطّلع‌ مي‌كنيم‌ نسبت‌ به‌ آنچه‌ راجع‌ به‌ شماست‌.

در فلان‌ قرن‌ و فلان‌ سال‌ و فلان‌ ماه‌ و فلان‌ روز و ساعت‌ و لحظه‌ در فلان‌ نقطه‌ از دنيا بين‌ يك‌ زن‌ و مردي‌ كه‌ با يكديگر اختلاف‌ داشتند چه‌ واقع‌ شد، مربوط‌ به‌ شما نيست‌، ما از آن‌ نسخه‌اي‌ براي‌ آنها


صفحه 284

برميداريم‌. ولي‌ براي‌ شما از آنچه‌ مربوط‌ به‌ شماست‌ نسخه‌ برميداريم‌. نسخۀ شما چيست‌؟ عمل‌ شماست‌!

از هنگاميكه‌ متولّد شديد تا لحظۀ مرگ‌، اين‌ موجوديّت‌ شما در كتاب‌ تكوين‌ را ـ بعد از فناء كه‌ به‌ شما بقاء داديم‌ ـ شما را بر اين‌ مقدار از كتاب‌ تكوين‌ تسلّط‌ ميدهيم‌. اين‌ معناي‌ استنساخ‌ است‌ كه‌ از آن‌ كتاب‌ كلّي‌ اين‌ مقدار را تحت‌ اختيار شما قرار ميدهيم‌! اين‌ مقدار نسخه‌ايست‌ كه‌ از آن‌ كتاب‌ براي‌ شما برداشتيم‌. جلوۀ آن‌ أعمال‌ بصورت‌ ملكوتي‌ متناسب‌ با آن‌ عالم‌، نسخه‌ از آن‌ كتاب‌ است‌.

لوح‌ محفوظ‌ نسخۀ حقيقي‌ اعمال‌ است‌

از حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌ در حديث‌ لوح‌ محفوظ‌ وارد است‌ كه‌:

فَهُوَ الْكِتَابُ الْمَكنُونُ الَّذِي‌ مِنْهُ النُّسَخُ كُلُّهَا. أَوَ لَسْتُمْ عُرْبًا؟ فَكَيْفَ لَا تَعْرِفُونَ مَعْنَي‌ الْكَلَامِ وَ أَحَدُكُمْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ: انْسَخْ ذَلِكَ الْكِتَابَ؟ أَوَلَيْسَ إنَّمَا يَنْسَخُ مِنْ كِتَابٍ ءَاخَرَ مِنَ الاصْلِ؟ وَ هُوَ قَوْلُهُ: إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ. [205]

حضرت‌ ميفرمايد: لَوح‌ محفوظ‌ همان‌ كتاب‌ مكنون‌ است‌ كه‌ از روي‌ آن‌ تمام‌ نسخه‌ها برداشته‌ مي‌شود، أُمُّ الكتاب‌ و لوح‌ محفوظ‌ كه‌ در آن‌ تغيير و تبديلي‌ نيست‌، آن‌ دفتر اصلي‌ كه‌ تمام‌ رونوشت‌ها


صفحه 285

از آن‌ برداشته‌ ميشود. بعد حضرت‌ ميفرمايد: مگر شما عرب‌ نيستيد؟ پس‌ چگونه‌ معناي‌ كلام‌ را نمي‌فهميد؟ آيا اگر يكي‌ از شما به‌ رفيقش‌ بگويد: از روي‌ اين‌ كتاب‌ يك‌ نسخه‌ براي‌ من‌ بردار معنايش‌ چيست‌؟

آيا معنايش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ يك‌ كاغذي‌ بردار و براي‌ من‌ بنويس‌؟! خدا هم‌ همينطور ميفرمايد: إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ، آنچه‌ را كه‌ شما عمل‌ مي‌كنيد، ما از روي‌ آن‌ براي‌ شما نسخه‌ بر ميداريم‌؛ از روي‌ آن‌ عالم‌ تكوين‌!

چون‌ ما خودمان‌ يك‌ موجود كوچك‌ از عالم‌ كوني‌ هستيم‌ كه‌ مجموعۀ اين‌ عالم‌ از ماه‌ و خورشيد و زمين‌ و كواكب‌ و حالات‌ و كيفيّات‌ آنها، موجودات‌ ظاهريّه‌ و طبعيّۀ مادّيّه‌ و موجودات‌ ملكوتيّه‌ و معنويّه‌، آن‌ را تشكيل‌ ميدهد. تمام‌ واقعيّات‌ و جان‌ اينها همان‌ لوح‌ محفوظ‌ است‌ كه‌ لا يُرَدُّ وَ لا يُبَدَّل‌ است‌. و سابقاً ذكر شد: چيزي‌ كه‌ لباس‌ وجود پوشيد ديگر عدم‌ و فنا بر او عارض‌ شدن‌ از محالات‌ است‌؛ اين‌ اُمّ الكتاب‌ مي‌شود. از روي‌ اين‌ اُمّ الكتاب‌ و لوح‌ محفوظ‌، از آنچه‌ كه‌ راجع‌ به‌ ماست‌ يك‌ نسخه‌ بر ميدارند، و ما را در روز قيامت‌ بر آن‌ نسخه‌ سيطره‌ ميدهند و ميگويند: اينست‌ نسخه‌ات‌، نگاه‌ كن‌!

هَـٰذَا كِتَـٰبُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم‌ بِالْحَقِّ. اين‌ نسخۀ ما با شما به‌ حقّ سخن‌ ميگويد.

فَمَن‌ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُو * وَ مَن‌ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ. عين‌ كردار نيك‌ و عين‌ كردار زشت‌ را انسان‌ مي‌بيند.


صفحه 286

يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا. [206] عين‌ أعمال‌ خير و عين‌ أعمال‌ شرّ را مي‌بيند. از كجا عمل‌ را مي‌يابد و مي‌بيند؟ از روي‌ نسخه‌اي‌ كه‌ برداشته‌ شده‌ است‌.

كيفيّت‌ ارائۀ اعمال‌ در روز قيامت‌

در «تفسير عيّاشي‌» از خالد بن‌ نَجيح‌ از حضرت‌ صادق‌ عليه‌السّلام‌ وارد است‌ كه‌:

قَالَ: إذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَمَةِ دُفِعَ إلَي‌ الإنْسَانِ كِتَابُهُ ثُمَّ قِيلَ لَهُ: اقْرَأْ! قُلْتُ: فَيَعْرِفُ مَا فِيهِ؟ فَقَالَ: إنَّ اللَهَ يُذَكِّرُهُ؛ فَمَا مِنْ لَحْظَةٍ وَ لَا كَلِمَةٍ وَ لَا نَقْلِ قَدَمٍ وَ لَا شَيْءٍ فَعَلَهُ إلَّا ذَكَّرَهُ كَأَنَّهُ فَعَلَهُ تِلْكَ السَّاعَةَ. فَلِذَلِكَ قَالُوا: «يَـٰوَيْلَتَنَا مَا لِهَـٰذَا الْكِتَـٰبِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً إِلَّآ أَحْصَیـٰهَا.[207] » [208]

«ميفرمايد: چون‌ روز قيامت‌ برپا شود، نامۀ عمل‌ هر كس‌ به‌ او داده‌ ميشود و سپس‌ به‌ او گفته‌ ميشود: بخوان‌! راوي‌ گويد: عرض‌ كردم‌: آيا آنچه‌ در آن‌ نامۀ عمل‌ است‌ اين‌ شخص‌ مي‌شناسد و مي‌فهمد؟

حضرت‌ فرمود: خداوند او را مي‌فهماند و متذكّر ميكند، و بنابراين‌ هيچ‌ لحظه‌اي‌ بر او وارد نشده‌ است‌، و كلمه‌اي‌ از او صادر نگرديده‌ است‌، و يك‌ گام‌ برنداشته‌ است‌، و هيچ‌ عملي‌ را انجام‌


صفحه 287

نداده‌ است‌، مگر اينكه‌ خداوند او را متذكّر ميكند و آگاه‌ مي‌نمايد، بطوريكه‌ گويا آن‌ عمل‌ را در همان‌ ساعت‌ بجاي‌ آورده‌ است‌.

و بدين‌ جهت‌ است‌ كه‌ ميگويند: اي‌ واي‌ بر ما، اين‌ چه‌ كتابي‌ است‌ كه‌ از ضبط‌ و ثبت‌ و شمارش‌ هيچ‌ صغيره‌ و كبيره‌اي‌ دريغ‌ ننموده‌ است‌!»

حقّاً اينگونه‌ روايات‌ صادره‌ از أئمّۀ معصومين‌ سلامُ الله‌ و صلواتُه‌ علَيهم‌ أجمعين‌ معجزه‌ است‌. يعني‌ اينگونه‌ توغّل‌ در أسرار إلهيّه‌ و معارف‌ ربّانيّه‌ دلالت‌ بر احاطه‌ و سعۀ نفوس‌ آنان‌ ميكند، به‌ حدّي‌ كه‌ گوئي‌ آنان‌ در قيامتند و مي‌بينند و براي‌ ما شرح‌ و توضيح‌ ميدهند؛ مناظر و وقايع‌ آنجا را يك‌ به‌ يك‌ مشاهده‌ مي‌كنند و سپس‌ براي‌ ما بيان‌ مي‌نمايند.

ميفرمايد: انسان‌ تمام‌ أعمال‌ خود را مي‌بيند مثل‌ اينكه‌ اين‌ عمل‌ عمل‌ اوست‌ كه‌ در آن‌ ساعت‌ انجام‌ داده‌ است‌. انسان‌ در قيامت‌ اعمالي‌ را كه‌ در دنيا انجام‌ داده‌ و بصورت‌ مُلكي‌ و ظاهري‌ بوده‌، بصورت‌ ملكوتي‌ چنان‌ مي‌بيند و مي‌يابد كه‌ گوئي‌ آن‌ عمل‌ را در همان‌ ساعت‌ بجاي‌ آورده‌ است‌؛ نه‌ آنكه‌ خودش‌ كنار است‌ و عمل‌ را تماشا ميكند.

كَأَنَّهُ فِعْلُهُ تِلْكَ السَّاعَةَ، يا اينكه‌ كَأَنَّهُ فَعَلَهُ تِلْكَ السَّاعَةَ. «گويا اينكه‌ عمل‌ اوست‌ در آن‌ ساعت‌» و يا اينكه‌ «گويا آن‌ عمل‌ را در آن‌ ساعت‌ انجام‌ داده‌ است‌» و خود را مي‌بيند كه‌ مشغول‌ بجا آوردن‌ آن‌ عمل‌ است‌.


صفحه 288

و بر همين‌ اساس‌ است‌ كه‌ فريادها بلند ميشود و همه‌ صدا ميزنند: يَـٰوَيْلَتَنَا! اي‌ واي‌ بر ما! مَا لِهَـٰذَا الْكِتَـٰبِ؟ چيست‌ داستان‌ وقضيّۀ اين‌ نامۀ عمل‌ كه‌ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيِرَةً إِلٓ أَحْصَیـٰهَا. نه‌ يك‌ گناه‌ كوچكي‌ و نه‌ بزرگي‌ از اين‌ نامۀ عمل‌ جا نيفتاده‌ و فوت‌ نشده‌ است‌.

إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتَي‌' وَ نَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ ءَاثَـٰرَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَـٰهُ فِي‌ٓ إِمَامٍ مُبِينٍ.[209]

«حقّاً كه‌ ما خودمان‌ مردگان‌ را زنده‌ مي‌كنيم‌ و آنچه‌ را كه‌ آنان‌ از پيش‌ فرستاده‌اند و آثارشان‌ را مي‌نويسيم‌؛ و هر چيزي‌ را در امام‌ مبين‌ شمارش‌ مي‌كنيم‌.»

چون‌ ممكنست‌ انسان‌ از دنيا برود ولي‌ آثاري‌ داشته‌ باشد، آن‌ آثارش‌ هم‌ در نامۀ عمل‌ نوشته‌ ميشود.

كسي‌ مثلاً مسجدي‌ بسازد، بعد از اينكه‌ مُرد، مردم‌ بيايند و در آن‌ مسجد نماز بخوانند، اثر اوست‌. اين‌ اثرها دائماً به‌ نامۀ عمل‌ او ميرسد. هر نمازي‌ كه‌ مردم‌ در آن‌ مسجد ميخوانند، در نامۀ عمل‌ او نيز نوشته‌ مي‌شود. در اينصورت‌ چه‌ بسا در نامۀ عمل‌، بسياري‌ از كارهائي‌ را كه‌ انجام‌ نداده‌ است‌ نوشته‌ مي‌شود: همان‌ اعمالي‌ كه‌ مردم‌ در اثر ترغيب‌ و تحريص‌ او انجام‌ ميدهند.

فرض‌ كنيد هزار سال‌ است‌ كه‌ مرده‌ است‌، ولي‌ خيرات‌ و مبرّات‌ مرتّباً در نامۀ عمل‌ او سرازير ميگردد.


صفحه 289

در روز قيامت‌ تعجّب‌ ميكند و در نامۀ عمل‌ خود چيزهائي‌ را مي‌بيند كه‌ در دنيا انجام‌ نداده‌ است‌؛ ميگويد: اين‌ چه‌ چيزهائيست‌؟ جواب‌ ميرسد: آن‌ مسجدي‌ كه‌ ساختي‌! آن‌ مطلبي‌ كه‌ گفتي‌! آن‌ كتابي‌ كه‌ نوشتي‌! آن‌ طلبۀ مؤمني‌ را كه‌ تربيت‌ كردي‌! پلي‌ را كه‌ روي‌ رودخانه‌ براي‌ عبور مردم‌ كشيدي‌! چشمه‌ و كاريز و قناتي‌ را كه‌ جاري‌ نمودي‌! آن‌ بيمارستان‌ و درمانگاهي‌ را كه‌ براي‌ مردم‌ فقير ساختي‌! اينها همه‌ صدقات‌ جاريه‌ايست‌ كه‌ به‌ دست‌ تو انجام‌ گرفت‌؛ هر مسلماني‌ از اين‌ منافع‌ تو تا روز قيامت‌ بهرمند شود، به‌ همان‌ مقدار ثواب‌ در نامۀ عمل‌ تو مي‌نويسند. هر كس‌ تا روز قيامت‌ در اين‌ مسجد دو ركعت‌ نماز گزارد ثواب‌ دو ركعت‌ نماز نيز در نامۀ عمل‌ تو خواهد بود.

 

آثار اعمال‌ انسان‌ تا روز قيامت‌ در نامۀ عمل‌ او نوشته‌ مي‌شود (تفسير آيۀ شريفۀ: يُنَبَّؤُا الْإِنسَـٰنُ يَوْمئِذِ بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ)

در تفسير آيۀ شريفۀ: ‌ يُنَبَّؤُا الْإِنسَـٰنُ يَوْمَئِذِ بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ. [210] در «تفسير عليّ بن‌ إبراهيم‌ قمّي‌» از أبي‌ الجارود از حضرت‌ امام‌ محمّد باقر عليه‌ السّلام‌ وارد است‌ كه‌:

بِمَا قَدَّمَ مِنْ خَيْرٍ وَ شَرٍّ، وَ مَا أَخَّرَ مِمَّا سَنَّ مِنْ سُنَّةٍ لِيَسْتَنَّ بِهَا مَنْ بَعْدَهُ؛ فَإنْ كَانَ شَرًّا كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ وِزْرِهِمْ وَ لَا يُنْقَصُ مِنْ وِزْرِهِمْ شَيْءٌ، وَ إنْ كَانَ خَيْرًا كَانَ لَهُ مِثْلُ أُجُورِهِمْ وَ لَا يُنْقَصُ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ. [211]


صفحه 290

يعني‌ حضرت‌ در تفسير اين‌ آيه‌ كه‌ ميفرمايد: «در روز قيامت‌ انسان‌ به‌ آنچه‌ پيش‌ فرستاده‌ است‌ و به‌ آنچه‌ از پس‌ فرستاده‌ است‌ آگاه‌ مي‌شود.» فرمودند: «مراد از آنچه‌ پيش‌ فرستاده‌ است‌ خيرات‌ و شروري‌ است‌ كه‌ خود انجام‌ داده‌، و مراد از آنچه‌ از پس‌ فرستاده‌ است‌ آن‌ سنّت‌ها و آثاري‌ است‌ كه‌ از خود باقي‌ گذارده‌ تا مردم‌ بعد از او بدان‌ عمل‌ كنند. پس‌ اگر آن‌ سنّت‌ها زشت‌ باشد، به‌ اندازۀ وِزر و وَبال‌ و گناهي‌ كه‌ بر مرتكبين‌ ميرسد، به‌ همان‌ اندازه‌ به‌ او ميرسد بدون‌ اينكه‌ از وزر و وبال‌ آن‌ مرتكبين‌ كم‌ شود؛ و اگر آن‌ سنّت‌ها نيكو باشد، به‌ اندازۀ ثواب‌ و پاداش‌ و مزدي‌ كه‌ به‌ مرتكبين‌ ميرسد به‌ همان‌ اندازه‌ به‌ او ميرسد بدون‌ اينكه‌ از ثواب‌ و پاداش‌ آن‌ مرتكبين‌ كم‌ شود.»

در روايت‌ آمده‌ است‌ كه‌:

إذَا مَاتَ ابْنُ ءَادَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إلَّا عَنْ ثَلَـٰثٍ: وَلَدٌ صَالِحٌ يَدْعُو لَهُ، وَ عِلْمٌ يُنْتَفَعُ بِهِ، وَ صَدَقَةٌ جَارِيَةٌ. [212]

«چون‌ فرزند آدم‌ بميرد أعمال‌ او بريده‌ مي‌شوند مگر از سه‌ چيز: اوّل‌ فرزند نيكوكاري‌ داشته‌ باشد كه‌ براي‌ او دعا كند. دوّم‌ علمي‌ از خود به‌ يادگار گذارد كه‌ مردم‌ از آن‌ بهرمند گردند. سوّم‌ صدقۀ جاريه‌اي‌ از خود بگذارد كه‌ پيوسته‌ مردم‌ از آن‌ منتفع‌ شوند.»

آري‌، مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا؛ و مَنْ سَنَّ


صفحه 291

سُنَّةً سَيِّئَةً فَلَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا.[213] بطور كلّي‌ و عمومي‌ مي‌توان‌ گفت‌: «كسي‌ كه‌ سنّت‌ نيكو بگذارد براي‌ اوست‌ پاداش‌ هر كسي‌ كه‌ بدان‌ عمل‌ كند؛ و كسي‌ كه‌ سنّت‌ بد بگذارد براي‌ اوست‌ پاداش‌ هر كسي‌ كه‌ بدان‌ عمل‌ كند.»

كسي‌ كه‌ دين‌ مردم‌ را بُرد، حجاب‌ را از زنان‌ برداشت‌، تا روز قيامت‌ هر زني‌ بدون‌ حجاب‌ بيرون‌ برود، و هر زني‌ بدين‌ جهت‌ در فساد افتد، و هر مردي‌ كه‌ به‌ علّت‌ نگاه‌ به‌ زن‌ عريان‌ به‌ زنا افتد، و هر نفسي‌ كه‌ بواسطۀ اين‌ عمل‌ تباه‌ شود، عين‌ آن‌ گناه‌ و مذلّت‌ براي‌ آن‌ بدعت‌ گذار هست‌.

در آتش‌ مي‌سوزد و مرتّباً آتش‌هاي‌ جديد براي‌ او هديه‌ مي‌آورند، و «مالِك‌» پاسبان‌ دوزخ‌ پيوسته‌ شعلۀ آتش‌ را مي‌افزايد؛ اين‌ به‌ علّت‌ گناهان‌ جديدي‌ است‌ كه‌ مردم‌ در اثر آن‌ بدعت‌ها مرتكب‌ ميشوند. هر چه‌ آن‌ مسكين‌ در ميان‌ آتش‌ فرياد زند: ديگر اين‌ چه‌ عذاب‌هاي‌ تازه‌اي‌ است‌؟ اي‌ خدائي‌ كه‌ مي‌گوئي‌ من‌ ظلم‌ نمي‌كنم‌! اين‌ عذاب‌هاي‌ جديد براي‌ چيست‌؟ اين‌ چه‌ دستگاهي‌ است‌ كه‌ راه‌ انداخته‌اي‌؟ من‌ مي‌سوزم‌! آن‌ آتشهاي‌ جهنّم‌ كه‌ در اثر أعمال‌ من‌ به‌ من‌ دادي‌ مگر كم‌ بود كه‌ اينها را پيوسته‌ مي‌افزائي‌؟! و دائماً از دنيا


صفحه 292

 براي‌ من‌ آتش‌ ميفرستي‌؟!

خدا ميگويد: وَ مَا رَبُّكَ بِظَلَّـٰمٍ لِلْعَبِيدِ. [214] «پروردگار تو أبداً ظلم‌ نمي‌كند.»

حيف‌ كه‌ كوري‌! (چون‌ به‌ مفاد آيۀ شريفۀ وَ نَحْشُرُهُو يَوْمَ الْقِيَـٰمَةِ أَعْمَي‌' [215] روي‌ گردانندگان‌ از ذكر خدا در روز بازپسين‌ نابينا محشور مي‌شوند.) اگر چشم‌ داشتي‌ ميديدي‌ كه‌ اين‌ آتش‌ها نتيجه‌ و اثر أعمال‌ خود تست‌ كه‌ پيوسته‌ از دنيا به‌ سويت‌ مي‌آيد.

هر كس‌ در دنيا قانون‌ ضلالتي‌ بگذارد، سنّت‌ بدي‌ بگذارد، بدعتي‌ بنهد كه‌ مردم‌ پس‌ از او به‌ ناراحتي‌ بيفتند، مريض‌ شوند، عمرشان‌ كوتاه‌ شود، سقط‌ جنين‌ شود، يا دينشان‌ خراب‌ شود، ناموسشان‌ خراب‌ شود، در جهل‌ و ناداني‌ بمانند، راه‌ آنان‌ با خدا بريده‌ شود؛ تمام‌ آثاريكه‌ براي‌ آنها هست‌ براي‌ اين‌ شخص‌ بدعت‌گذار و قانون‌ گذار نيز هست‌. تمام‌ آن‌ گناهان‌، براي‌ مسبِّبين‌ آن‌ از مُقنِّنان‌ و مُجريان‌ اين‌ قانون‌ و سنّت‌ نيز خواهد بود بدون‌ كم‌ و زياد.

إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتَي‌' وَ نَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ ءَاثَـٰرَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَـٰهُ فِي‌ٓ إِمَامٍ مُبِينٍ. [216]

«ما مردگان‌ را زنده‌ مي‌كنيم‌، و مي‌نويسم‌ آنچه‌ را كه‌ پيش‌ فرستاده‌اند، و آثار آنان‌ را هم‌ مي‌نويسيم‌. و هر چيز را در امام‌ مبين‌


صفحه 293

إحصاء مي‌كنيم‌ يعني‌ به‌ شمارش‌ در مي‌آوريم‌.»

 

لوح‌ محفوظ‌ و أمُّ الكتاب‌

كتاب‌ مبين‌ و امام‌ مبين‌ همان‌ لوح‌ محفوظ‌ است‌، و همان‌ اُمّ الكتاب‌ است‌ كه‌ عالم‌ وجود و هستي‌ است‌ كه‌ از آن‌ چيزي‌ نمي‌تواند پنهان‌ شود، غاية‌ الامر اين‌ لوح‌ كه‌ از روي‌ عالم‌ هستي‌ نوشته‌ شده‌ است‌ لوح‌ محفوظ‌ است‌، و حقيقت‌ آن‌ عالم‌، اُمّ الكتاب‌ است‌؛ نسخه‌، لوح‌ محفوظ‌، و نسخۀ اصل‌، اُمّ الكتاب‌ است‌.

الآن‌ ما مي‌توانيم‌ يكي‌ از ستون‌هاي‌ مسجد را خراب‌ كنيم‌ و بعداً البتّه‌ خراب‌ است‌، ولي‌ الآن‌ در همين‌ لحظه‌ كه‌ اين‌ ستون‌ موجود است‌ نمي‌تواند نبوده‌ باشد. در اين‌ لحظه‌ ستون‌ باشد و نباشد اين‌ غلط‌ است‌. در اُمّ الكتاب‌ و عالم‌ تكوين‌ هر موجودي‌ لباس‌ هستي‌ پوشيد و وجود و تحقّق‌ به‌ خود گرفت‌، ديگر هست‌ و لباس‌ عدم‌ نمي‌پوشد. از روي‌ اين‌ تحقّق‌، نسخه‌ بر ميدارند و آنرا لوح‌ محفوظ‌ و كتاب‌ مبين‌ گويند؛ اين‌ نسخه‌ همان‌ إحصاء و شمارش‌ خداوند است‌.

براي‌ فرد فرد از افراد بشر لوح‌ مخصوصي‌ است‌ كه‌ نامۀ عملِ مختصّ به‌ اوست‌. و گفتار خداوند كه‌ ميفرمايد: هَـٰذَا كِتَـٰبُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم‌ بِالْحَقِّ، همان‌ الواح‌ مخصوصه‌ نسبت‌ به‌ هر فردي‌ است‌ كه‌ مجموع‌ آنها را لوح‌ محفوظ‌ تشكيل‌ ميدهد. و استنساخ‌ از اعمال‌ عبارت‌ از اظهار و ابراز آن‌ در مواضع‌ و مواقع‌ معيّن‌ و مقرّر است‌.

وَ أَشْرَقَتِ الارْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الْكِتَـٰبُ. [217]

«زمين‌ به‌ اشراق‌ نور پروردگارش‌ روشن‌ مي‌شود، و كتاب‌ قرار


صفحه 294

داده‌ مي‌شود.»

پس‌ لوح‌ محفوظ‌ و كتاب‌ مبين‌ و امام‌ مبين‌ همان‌ مرتبۀ ظهور و تجلّي‌ از اُمّ الكتاب‌ است‌.

 

تمام‌ موجودات‌، كلمات‌ و آيات‌ خدا هستند

لوح‌ محفوظ‌ كلمۀ خداست‌ كه‌ نوشته‌ شده‌ است‌. و كلمه‌ چيزي‌ نيست‌ كه‌ حتماً با زبان‌ جاري‌ شود، هر موجودي‌ كه‌ از باطن‌ خبر دهد كلمه‌ است‌. تمام‌ موجودات‌ كه‌ از حقيقت‌ ذات‌ مقدّس‌ پروردگار خبر ميدهند كلمات‌ خدا هستند، و آيات‌ خدا هستند. تمام‌ موجودات‌ كلمات‌ الله‌ مي‌باشند، و اين‌ كتاب‌ كه‌ حاوي‌ تمام‌ اين‌ كلمات‌ است‌ كتاب‌ مبين‌ است‌. و چون‌ كتاب‌ و نامۀ عمل‌ هر فرد از روي‌ آن‌ نوشته‌ مي‌شود آنرا امام‌ مبين‌ گويند، يعني‌ الگو و اُسوه‌ و پيشوا و مقتدا.

لِلّهِ الحَمدُ و لَه‌ الشُّكر، دانستيم‌ كه‌ عالم‌ كتاب‌ و نامۀ عمل‌ و تطاير كتب‌ و طائر و نظائر اينها چه‌ معني‌ دارند.

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَي‌ سَيِّدِنا سَيِّدِ الْمُرْسَلينَ مُحَمَّدٍ وَ ءَالِهِ الطّاهِرينَ، بِرَحْمَتِكَ يا أرْحَمَ الرّاحِمينَ.

 

پاورقي


[191] ـ اين‌ جمله‌ از فقرات‌ دعاي‌ كميل‌ است‌ كه‌ شيخ‌ طوسي‌ در «مصباح‌» از ص‌ 587 تا ص‌ 592، و نيز كفعمي‌ در «مصباح‌» خود و در «البلد الامين‌»، و سيّدابن‌ طاووس‌ در «إقبال‌»، و مجلسي‌ در «زاد المَعاد» آن‌ را روايت‌ كرده‌اند.

[192] ـ آيۀ 6، از سورۀ 58: المجادلة‌

[193] ـ صدر آيۀ 28، از سورۀ 6: الانعام‌

[194] ـ آيات‌ 6 تا 8، از سورۀ 99: الزّلزلة‌

[195] ـ قسمتي‌ از آيۀ 7، از سورۀ 54: القمر

[196] ـ آيات‌ 2 تا 6، از سورۀ 99: الزّلزلة‌

[197] ـ آيۀ 19، از سورۀ 46: الاحقاف‌

[198] ـ صدر آيۀ 42، از سورۀ 39: الزّمر

[199] ـ صدر آيۀ 18، از سورۀ 35: فاطر

[200] ـ آيۀ 25، از سورۀ 3: ءَال‌ عمران‌

[201] ـ قسمتي‌ از آيۀ 103، از سورۀ 11: هود

[202] ـ قسمتي‌ از آيۀ 23، از سورۀ 89: الفجر

[203] ـ «نهج‌ البلاغه‌» خطبۀ 42، و ازطبع‌ مصر با تعليقۀ عبده‌ ج‌ 1، ص‌ 93 ـ (م‌)

[204] ـ آيۀ 28 و 29، از سورۀ 45: الجاثية‌

[205] ـ نسخۀ خطّي‌ «معاد» علاّمۀ طباطبائي‌ (الإنسان‌ بعدَ الدّنيا) ص‌ 35 (اصل‌ اين‌ روايت‌ در «تفسير قمّي‌» ذيل‌ آيۀ اوّل‌ سورۀ قلم‌، ص‌ 690، از طبع‌ سنگي‌ مي‌باشد و علاّمۀ طباطبائي‌ نيز آنرا در تفسير «الميزان‌» و در «رسالة‌الوسائط‌» از «تفسير قمّي‌» نقل‌ كرده‌اند. ـ م‌)

[206] ـ صدر آيۀ 30، از سورۀ 3: ءَال‌ عمران‌

[207] ـ قسمتي‌ از آيۀ 49، از سورۀ 18: الكهف‌

[208] ـ «تفسير عيّاشي‌» ج‌ 2، ص‌ 284 در ذيل‌ آيۀ 14 از سورۀ بني‌ إسرآئيل‌ در تعليقه‌؛ و ص‌ 328 در ذيل‌ آيۀ 49 از سورۀ كهف‌ ـ (م‌)

[209] ـ آيۀ 12، از سورۀ 36: يس‌ٓ

[210] ـ آيۀ 13: از سورۀ 75: القيامَة‌

[211] ـ «تفسير قمّي‌» مطبعۀ نجف‌، ج‌ 2، ص‌ 397 و 398

[212] ـ «بحار الانوار» طبع‌ حروفي‌، ج‌ 2، ص‌ 22 و 23، حديث‌ 65 و 70 با مختصر اختلافي‌ در لفظ‌.(م‌)

[213] ـ «بحار الانوار» طبع‌ اسلاميّه‌، ج‌ 71، ص‌ 258؛ ج‌ 74، ص‌ 204؛ ج‌ 77، ص‌ 104 ] 106 [ و ص‌ 164 ] 166 [؛ و ج‌ 100، ص‌ 7 و ص‌ 23 با مختصر اختلافي‌ در لفظ‌؛ و نيز اين‌ روايت‌ در ج‌ 3 از همين‌ مجموعۀ «معادشناسي‌» ص‌ 225 با ذكر برخي‌ ديگر از مصادر آن‌ آمده‌ است‌. (م‌)

[214] ـ ذيل‌ آيۀ 46، از سورۀ 41: فُصّلت‌

[215] ـ ذيل‌ آيۀ 124، از سورۀ 20: طه‌

[216] ـ آيۀ 12، از سورۀ 36: يس‌ٓ

[217] ـ صدر آيۀ 69، از سورۀ 39: الزّمر

      
  
فهرست
  مجلس سي و پنجم: معاد حتمي‌ است‌، و زنده‌ شدن‌ بواسطۀ اسم‌ «المُحيي‌» است‌
  ساعت‌ قيام‌ قيامت‌ نمي‌تواند مشخّص‌ باشد..
  آسان‌ و مشكل‌ بودن‌، نسبت‌ به‌ قدرتهاي‌ محدود است‌ نه‌ قدرت‌ نامتناهي‌ خداوند..
  قدرت‌ خداوند براي‌ آحاد آفرينش‌، يكسان‌ است‌
  تعبير قرآن‌ به‌ آسانتر بودن‌ خلقت‌ مجدّد، بر حسب‌ مشاعر و إدراكات‌ ماست‌
  تمثيل‌ قرآن‌ براي‌ زنده‌ شدن‌ مردگان‌، به‌ بيدار شدن‌ اصحاب‌ كهف‌
  زنده‌ شدن‌ مردگان‌ عجيب‌تر از بيدار شدن‌ اصحاب‌ كهف‌ نيست‌
  نشان‌ دادن‌ خداوند كيفيّت‌ زنده‌ شدن‌ مردگان‌ را، به‌ حضرت‌ إرمياي‌ پيغمبر..
  زنده‌ كردن‌ مرغان‌ كشته‌ شده‌، بدست‌ حضرت‌ إبراهيم‌ عليه‌ السّلام‌
  فرق‌ سؤال‌ حضرت‌ إرميا و حضرت‌ إبراهيم‌ از خداوند در مورد زنده‌ شدن‌ مردگان‌
  ظهور اسم‌ «المحيي‌» در وجود حضرت‌ إبراهيم‌ عليه‌ السّلام‌
  نداي‌ حضرت‌ إبراهيم‌ عليه‌ السّلام‌ به‌ مرغان‌ نداي‌ ملكوتي‌ بوده‌ است‌
  معجزات‌ انبياء ناشي‌ از تأثير نفوس‌ آنهاست‌ به‌ اذن‌ خدا
  نفوس‌ طيّبه‌ داراي‌ آثار مفيد و نفوس‌ خبيثه‌ داراي‌ آثار مضرّ هستند، به‌ اذن‌ خدا
  اذن‌ خداوند در تأثير نفوس‌، اذن‌ تكويني‌ و حقيقي‌ است‌ نه‌ اذن‌ اعتباري‌
  موجودات‌ در حدود سعۀ خود نشاندهندۀ قدرت‌ و علم‌ و حيات‌ خداوند هستند..
  معجزات‌ در عين‌ آنكه‌ به‌ پيامبران‌ استناد دارد به‌ خداي‌ تعالي منتسب‌ است‌
  اشعار حكيم‌ سبزواري‌ (قدّه‌) دربارۀ استناد افعال‌ انسان‌ به‌ خداوند..
  حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ مصداق‌ أعلي‌ و مر آت‌ أتمّ اسماء و صفات‌ خداوند ا
  كيفيّت‌ تجلّي‌ نور حقّ در انسان‌ و سائر موجودات‌
  حقيقت‌ معناي‌ اذن‌ خداوند..
  كيفيّت‌ تجلّي‌ نور خدا در درخت‌ و گفتن‌ «إِنـِّي‌ أَنَا اللَهُ»..
  اشعار حكيم‌ سبزواري‌ (قدّه‌) در مورد تجلّي‌ خداوند در موجودات‌
  همه‌ چيز لا إله‌ إلاّالله‌ است‌
  تهليلات‌ واردۀ از اميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌
  هر موجودي‌ و هر ذرّه‌اي‌ نشان‌ دهندۀ ذات‌ و اسم‌ و صفت‌ خداست‌ در حدّ استعداد خود.
  مردگان‌ همه‌ از اهل‌ لا إله‌ إلاّ الله‌ شده‌اند..
  أشعار عالي‌ فيض‌ كاشاني‌ در لا إله‌ إلاّالله‌
  مجلس سي و ششم: بارش‌ باران‌ حيات‌ براي‌ حيات‌ مردگان‌
  براي‌ حشر مردگان‌ چهل‌ روز باران‌ حيات‌ مي‌بارد.
  اطلاق‌ اسم‌ باران‌ بر افاضۀ حيات‌ بر مردگان‌ از باب‌ تمثيل‌ است‌
  باران‌ حيات‌ حاوي‌ اسم‌ «المحيي‌» خداوند است‌
  مراد از خلق‌ جديد بنابر تفسير «مجمع‌ البيان‌»..
  اقوال‌ متكلّمين‌ در اعادۀ موجودات‌
  زنده‌ شدن‌ مردگان‌ امر شگفتي‌ نيست‌
  مرگ‌، عبور از اين‌ نشأه‌ و موجب‌ تكامل‌ است‌
  عدم‌ توجّه‌ به‌ خلقت‌ اوّليّۀ انسان‌ باعث‌ انكار معاد مي‌شود.
  استخوان‌ پوسيده‌ را خداوند زنده‌ مي‌كند..
  علم‌ و قدرت‌ خداوند محدود و منحصر در يك‌ راه‌ نيست‌
  شگفتي‌ نظام‌ خلقت‌ بيش‌ از شگفتي‌ معاد و حشر است‌
  امر خدا براي‌ احياء أموات‌ به‌ لفظ‌ «كُنْ» است‌
  امر پروردگار همان‌ ارادۀ او و عين‌ تحقّق‌ خارجي‌ است‌
  انكار عبدالرّحمن‌ بن‌ أبي‌بكر مسألۀ معاد را
  ردّ علاّمۀ طباطبائي‌ (ره‌) گفتار صاحب‌ «روح‌ المعاني‌» را در مورد اسلام‌ عبد الرّحمن‌ بن‌ أبي‌بكر.
  آراء مختلفه‌ در كيفيّت‌ معاد روحاني‌ و جسماني‌
  ادلّۀ منكرين‌ معاد جسماني‌
  پاسخ‌ صحيح‌ به‌ منكرين‌ معاد جسماني‌
  بوعلي‌ سينا در اثبات‌ معاد جسماني‌ از طريق‌ برهان‌ و دليل‌ عقلي‌ دچار اشكال‌ شده‌ است‌
  بيانات‌ ملاّ صدرا (ره‌) در مورد نظر بوعلي‌ سينا (ت‌).
  كلمات‌ بوعلي‌ سينا دربارۀ معاد جسماني‌
  كلمات‌ بوعلي‌ سينا دربارۀ معاد روحاني‌
  اشعار حكيم‌ سبزواري‌ (ره‌) دربارۀ معاد روحاني‌
  اشعار مغربي‌ دربارۀ سعۀ مقام‌ نفس‌ انسان‌ (ت‌).
  گفتار حكيم‌ سبزواري‌ (ره‌) در تصوير محلّ ابدان‌ محشوره‌ در معاد جسماني‌
  ملخّص ‌نظريّۀ فارابي‌ دربارۀ بدن‌هاي‌ بعد از مرگ‌ در أفلاك‌ بنا به‌ نقل‌ خواجه‌ نصير الدّين‌
  غزالي‌ در بسياري‌ از مصنّفات‌ خود قول‌ فارابي‌ را اختيار كرده‌ است‌ (ت‌).
  اعتراضات‌ ملاّ صدرا (ره‌) بر كلام‌ فارابي‌
  در اقسام‌ تصوّرات‌ معاد جسماني‌
  مجلس سي و هفتم: شيئيّت‌ اشياء به‌ صورت‌ آنهاست‌ نه‌ به‌ مادّۀ آنها.
  مبناي‌ شبهات‌ منكرين‌ معاد، توهّم‌ عجز و ناتواني‌ خداوند است‌
  بيان‌ و توضيح‌ شبۀ آكل‌ و مأكول‌؛ اشكال‌ اوّل‌
  شبهۀ آكل‌ و مأكول‌؛ اشكال‌ دوّم‌
  پاسخ‌ ملاّصدرا از شبهۀ آكل‌ و مأكول‌
  شخصيّت‌ هر انساني‌ به‌ نفس‌ اوست‌، نه‌ به‌ بدن‌ او..
  پاسخ‌ حكيم‌ سبزواري‌ از شبهۀ آكل‌ و مأكول‌
  آنچه‌ موجب‌ تشخّص‌ موجودات‌ مي‌شود صورت‌ آنهاست‌
  بيان‌ مثال‌ در توضيح‌ جواب‌ شبهۀ آكل‌ و مأكول..
  توضيح‌ و تبيين‌ اينكه‌ تمايز به‌ صورتهاست‌ نه‌ به‌ موادّ.
  صورتِ موجودات‌ پيوسته‌ باقي‌ است‌
  بيان‌ مثال‌ در مورد موجود بودن‌ اشياء گذشته‌ و آينده‌ در عالم‌ تكوين...
  اشياء در جهان‌ هستي‌ پيوسته‌ موجود هستند..
  موجودات‌ گذشته‌ و آينده‌ در ظرف‌ خود موجود هستند..
  در روز قيامت‌ همۀ أعمال‌ انسان‌ حاضر است‌
  سيطره‌ و هيمنۀ انسان‌ كامل‌ بر موجودات‌
  روح‌ انسان‌ چون‌ مجرّد است‌ با تمام‌ اعمال‌ هست....
  شبهۀ آكل‌ و مأكول‌ بر مبناي‌ أصالة‌ المادّه‌ استوار است‌
  توضيح‌ اشعار حكيم‌ سبزواري‌ (ره‌) در ردّ شبهۀ آكل‌ و مأكول‌
  وجهۀ ظاهري‌ أعمال‌ فاني‌، و وجهۀ باطني‌ آنها ثابت‌ و عند الله محقّق‌ است‌
  آيات‌ وارده‌ در ردّ شبهۀ آكل‌ و مأكول‌
  انسان‌ بهشت‌ يا جهنّم‌ را بدست‌ خود بوجود مي‌آورد.
  مجلس سي و هشتم:‌ دفع‌ شبهات‌ وارده‌ بر معاد جسماني‌
  بيان‌ صدرالمتألّهين‌ راجع‌ به‌ عقائد مختلفه‌ در معاد.
  فرق‌ ميان‌ طباعيّه‌ و دهريّه‌ (ت‌).
  جمهور اهل‌ اسلام‌ قائل‌ به‌ معاد جسمانيِ فقط‌ و جمهور فلاسفه‌ قائل به‌ معاد روحانيِ فقط‌ شده‌اند..
  بسياري‌ از اكابر حكماء و مشايخ‌ عرفا و جمعي‌ از متكلّمين‌ قائل‌ به‌ هر دو قسم‌ معاد شده‌اند..
  حكيم‌ سبزواري‌: قول‌ متين‌ و استوار قول‌ به‌ معاد جسماني‌ و روحاني است‌ (ت‌).
  اختلاف‌ در اينكه‌ آنچه‌ در آخرت‌ بازگشت‌ مي‌كند عين‌ بدن‌ دنيوي‌ است‌ يا مثل‌ آن‌
  بيان‌ مذهب‌ حقّ در باب‌ معاد.
  استدلال‌ فخر رازي‌ بر معاد طبيعي‌
  ردّ ملاّصدرا استدلالات‌ فخر رازي‌ را
  قائلين‌ به‌ معاد طبيعي‌ مادّي‌ منكر معاد اُخروي‌ هستند..
  مقصود از تكاليف‌ الهيّه‌، تكميل‌ نفوس‌ و آزاد كردن‌ آنها از اسارت شهوات‌ است‌
  علل‌ انكار معاد اُخروي‌ و عالم‌ تجرّد.
  آنچه‌ حقّ است‌ معاد جسماني‌ است‌، نه‌ معاد طبيعي‌ مادّي‌
  پاسخ‌هاي‌ متكلّمين‌ از اشكالات‌ وارده‌ بر معاد جسماني‌ مخدوش‌ وغير قابل‌ قبول‌ است‌
  پاسخ‌ شبهۀ آكل‌ و مأكول‌ به‌ طريق‌ متكلّمين‌
  دفع‌ شبهۀ آكل‌ و مأكول‌ به‌ حشر أجزاء أصليّه‌ و پاسخ متكلمين به آنان در نهايت سستي...
  تفكيك‌ بين‌ اجزاء اصليّه‌ و فضليّه‌، پايه‌ و اساسي‌ ندارد.
  جدا كردن‌ اجزاء اصليّه‌ از اجزاء فضليّه‌، هم‌ از نقطه‌ نظر علوم‌ تجربي‌ وهم‌ از نقطه‌ نظر علم‌ و ف
  بحث‌ در ماهيّت‌ اجزاء اصليّه‌ و فضليّه‌ بر مبناي‌ متكلّمين‌
  هر ذرّه‌ از بدن‌ انسان‌ نمايش‌ دهندۀ يك‌ انسان‌ تمام‌ عيار است‌
  جدا كردن اجزاء‌ اصليه از اجزاي فضليه هم از نقطه نظر علوم تجربي و هم از نقطه نظر علم و فلسفه غلط اس
  استدلال‌ بعض‌ متكلّمين‌ بر حشر مثل‌ بدن‌ عنصري‌ در دفع‌ شبهۀ آكل‌ و مأكول‌
  ردّ استدلال‌ متكلّمين‌ بر حشر مثل‌ بدن‌ عنصري‌
  كلام‌ حكيم‌ سبزواري‌ در ضعف‌ پاسخهاي‌ متكلّمين‌
  مجلس سي و نهم: دفع‌ شبهۀ منكرين‌ معاد جسماني‌ و بيان‌ حقّ...
  شبهۀ عدم‌ گنجايش‌ حشر بدنهاي‌ غير متناهي‌ در جرم‌ محدود زمين‌، و جواب‌ صدرالمتألّهين‌ از آن
  شبهۀ لزوم‌ مكان‌ براي‌ جنّت‌ و نار..
  پاسخهاي‌ متكلّمين‌ از اين‌ شبهه‌ غير قابل‌ قبول‌ است‌
  جواب‌ صدرالمتألّهين‌ از اين‌ شبهه‌
  طلب‌ مكان‌ نمودن‌ براي‌ عالمي‌ كه‌ تامّ و تمام‌ است‌ باطل‌ است‌
  دنيا و آخرت‌ هر كدام‌ عالمي‌ تامّ هستند..
  دلالت‌ واضح‌ آيۀ قرآن‌ بر اينكه‌ آخرت‌ در طول‌ و باطن‌ دنياست‌ (ت‌).
  ورود در مسائل‌ عقليّۀ اعتقاديّه‌ بدون‌ اطّلاع‌ كافي‌ از علوم‌ عقليّه خطر دارد.
  تجليل‌ حكيم‌ سبزواري‌ از صدرالمتألّهين‌ بخاطر تحقيقات‌ ايشان در مورد معاد.
  بيان‌ هفت‌ مقدّمه‌ براي‌ تصوير معاد جسماني‌ عنصري‌ نزد مؤلّف‌ كتاب‌
  مقدّمۀ اوّل‌: شيئيّت‌ شي‌ء به‌ صورت‌ آنست‌، نه‌ به‌ مادّۀ آن‌
  مقدّمۀ دوّم‌: صورت‌هاي‌ اشياء مختلفه‌، از بين‌ نمي‌روند..
  تمام‌ موجودات‌ در ظرف‌ خود ثابت‌ و باقي‌ هستند..
  مقدّمۀ سوّم‌: هر موجودي‌ از موجودات‌ طبيعي‌، مُلكي‌ دارد و ملكوتي‌
  افراد بشر از نقطۀ نظر باطن‌ با يكديگر تفاوت‌ دارند..
  مقدّمۀ چهارم‌: در عالم‌ طبيعت‌، صورت‌ ظاهري‌ موجودات‌ را مي‌بينيم‌، ولي‌ در آخرت‌ باطن‌ و شكل‌ ملك
  حكيم‌ سبزواري‌ (ره‌): قواي‌ بدن‌ اثر و سايه‌اي‌ از قواي‌ نفس‌ هستند..
  در آخرت‌، باطن‌ انسان‌ به‌ صورت‌ واقعيّۀ خود طلوع‌ مي‌كند..
  جزاي‌ اعمال‌ انسان‌ در قيامت‌، بروز و ظهور خودِ افعال‌ اوست‌
  بحث‌ از سند و اهمّيّت‌ دعاي‌ كميل‌ (ت ).
  مقدّمۀ پنجم‌: معاد در طول‌ اين‌ عالم‌ است‌، نه‌ در عرض‌ آن‌
  معناي‌ تقدّم‌ و تأخّر عوالم‌ طبع‌ و برزخ‌ و قيامت‌ نسبت‌ به‌ يكديگر..
  با تهذيب‌ نفس‌، در همين‌ دنيا مي‌توان‌ برزخ‌ و قيامت‌ را ادراك‌ كرد.
  معناي‌ برزخ‌
  خداوند هميشه‌ و همه‌ جا و با همه‌ هست‌
  معناي‌ ازل‌ و ابد..
  تبيين‌ شكل‌ مخروطي‌ عالم‌
  روح‌ و نفس‌ ناطقۀ انسان‌ برتر از زمان‌ و مكان‌ است‌
  اشعار حافظ‌ و مغربي‌ در مورد عالم‌ تجرّد.
  مقدّمۀ ششم‌: تبيين‌ و توضيح‌ عالم‌ حشر..
  همۀ موجودات‌ عالم‌ معاد دارند..
  توضيح‌ معناي‌ لغوي‌ حشر..
  مقدّمۀ هفتم‌: تبيين‌ و توضيح‌ عالم‌ نشر..
  تبيين‌ معناي‌ لغوي‌ نشر..
  فرق‌ عالم‌ حشر با عالم‌ نشر..
  نتيجه‌ گيري‌ از مقدّمات‌ هفتگانه‌
  مجلس‌ چهلم‌: معاد جسماني‌ عنصري‌ و عالم‌ عَرْض‌، و حشر تمام‌ موجودات‌
  حضور انسان‌ نزد خداوند با بدن‌ سيّال‌ از تولّد تا مرگ‌
  احاطۀ نفس‌ بر تمام‌ عوالم‌، در مقام‌ جمع‌ الجمع‌
  سيطرۀ انسان‌ بر اعمالش‌ در مقام‌ بقاءِ بالله‌، به‌ علم‌ حضوري‌ است‌ نه‌ حصولي‌
  عالم‌ عرض‌ و حضور انسان‌ در پيشگاه‌ خداوند عزّ وجلّ...
  مقام‌ عرض‌ كفّار بر آتش‌ دوزخ‌
  مقدّمات‌ هفتگانه‌، معاد مادّي‌ عنصري‌ را نيز، ثابت‌ مي‌كند..
  كلام‌ صدرالمتألّهين‌ در «أسفار» راجع‌ به‌ حشر همۀ موجودات‌
  مُعاد در روز قيامت‌ مجموع‌ نفس‌ و بدن‌ است‌
  جميع‌ موجودات‌ رو بسوي‌ مقصد مطلوب‌ در حركت‌ هستند..
  آيات‌ قرآن‌ در مورد حشر انسانها، شياطين‌، حيوانات‌ و نباتات‌
  آيات‌ قرآن‌ در مورد حشر جميع‌ موجودات‌
  طبقات‌ پنجگانۀ موجودات‌ ممكنه‌ در كلام‌ صدرالمتألّهين‌
  بيان‌ اجمالي‌ حشر اين‌ طبقات‌
  تمام‌ ممكنات‌ بر حسب‌ غريزۀ خود طالب‌ خداوند هستند..
  بيان‌ وظائف‌ چهار ملك‌ مقرّب‌ پروردگار..
  عظمت‌ مقام‌ روح‌
  عروج‌ روح‌ و ملائكه‌ بسوي‌ خدا پنجاه‌ هزار سال‌ طول‌ مي‌كشد..
  فناء ارواح‌ جزئيّۀ انبياء عظام‌ و ائمّۀ كرام‌ و مقرّبين‌ در ذات‌ حقّ...
  دورۀ تدبير امر از آسمان‌ به‌ زمين‌ و عروج‌ آن‌ به‌ خدا هزار سال‌ است‌
  پرسش‌ مؤلّف‌ از علاّمۀ طباطبائي‌ در مورد كيفيّت‌ نزول‌ و مقدار زمان‌ نزول‌ ملائكه‌
  حشر و معاد شيطان‌ و جنّ و كافران‌
  آيات‌ وارده‌ در حشر شياطين‌ (ت‌).
  معاد حيوانات‌
  كلام‌ صدرالمتألّهين‌ دربارۀ حشر نفوس‌ ناطقۀ كامله‌
  حشر حواسّ و مشاعر انسان‌، اندكاك‌ در نفس‌ اوست‌
  اتّصال‌ روح‌ مؤمن‌ به‌ روح‌ خدا
  معاد و حشر نباتات‌
  كلام‌ صدر المتألّهين‌ در حشر نباتات‌ و جمادات‌
  هر موجودي‌ از موجودات‌ طبيعيّۀ مادّيّه‌ داراي‌ يك‌ صورت‌ مثالي‌ و يك‌ صورت‌ عقلي‌ مي‌باشد..
  كيفيّت‌ حشر بدن‌هاي‌ طبيعي‌ بسوي‌ خداوند متعال‌و بازگشت‌ صورت‌ حسّي‌ به‌ صورت‌ مثالي‌، و صورت‌ مثا
  حشر صورت‌ حسّيّه‌ به‌ سوي‌ صورت‌ نفسانيّه‌، فقط‌ براي‌ اهل‌ معرفت‌ روشن‌ است‌
  جحيمِ در دار آخرت‌، باطن‌ صورت‌ سفلي‌ طبيعي‌ است‌
  اشعار مغربي‌ در لزوم‌ حشر بسوي‌ خداوند..
  مجلس چهل و يكم: تطاير كتب‌ و كيفيّت‌ نامۀ أعمال‌
  تطاير كتب‌ به‌ معناي‌ باز شدن‌ نامه‌هاي‌ عمل‌ است‌
  كيفيّت‌ الحاق‌ عمل‌ به‌ مقرّبين‌ يا أصحاب‌ يمين‌ يا أصحاب‌ شمال‌
  معناي‌ طائر..
  كيفيّت‌ پيچيدن‌ و باز نمودن‌ نامۀ أعمال‌
  كيفيّت‌ ضبط‌ عالم‌ تكوين‌ نامۀ عمل‌ را
  خداوند، نيّات‌ قلبيِ بسيار دقيق‌ را كه‌ قابل ادراك‌ ملائكه نيست‌، مي‌بيندو ضبط‌ مي‌نمايد..
  قبرها در دنيا محلّ واردات‌ و در آخرت‌ محلّ صادرات‌ است‌
  تعبيرات‌ مختلف‌ قرآن‌ از نحوۀ ارتباط‌ انسان‌ با أعمال‌ خود در قيامت‌
  انكار نامۀ عمل‌ در قيامت‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ امكان‌ ندارد.
  در معناي‌ توفية أعمال‌
  اصلاح‌ نامۀ عمل‌ در آخرت‌ امكان‌ پذير نيست‌
  >> در معناي‌ نسخه‌ برداشتن‌ از أعمال‌
  لوح‌ محفوظ‌ نسخۀ حقيقي‌ اعمال‌ است‌
  كيفيّت‌ ارائۀ اعمال‌ در روز قيامت‌
  آثار اعمال‌ انسان‌ تا روز قيامت‌ در نامۀ عمل‌ او نوشته‌ مي‌شود. (
  لوح‌ محفوظ‌ و أمُّ الكتاب‌
  تمام‌ موجودات‌، كلمات‌ و آيات‌ خدا هستند..

کلیه حقوق در انحصارپرتال متقین میباشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

© 2008 All rights Reserved. www.Motaghin.com


Links | Login | SiteMap | ContactUs | Home
عربی فارسی انگلیسی <-- -->