فروشگاه اینترنتی پخش زنده گالری تصاویر آرشیو پرسش و پاسخ بانك صوت کتابخانه ارتباط با ما صفحه اصلي
  پنجشنبه  30 فروردين 1403 - الخمیس  8 شوال  1445 - Thers  18 Apr 2024
منوی سایت    
صفحه اصلی   آرشيو  > اخلاق و اجتماع > توجّه به ظاهر امام عليه السّلام نفس را از ادراك سرّ ولايت باز مي‌دارد

توجّه به ظاهر امام عليه السّلام نفس را از ادراك سرّ ولايت باز مي‌دارد



توجّه به ظاهر امام عليه السّلام نفس را از ادراك سرّ ولايت باز مي‌دارد

از اين حكايت(تشرف آسید احمد کربلایی خدمت امام زمان در مسجد سهله) معلوم است كه اوّلاً: اساتيد عرفان و توحيد نسبت به حضور در اين امكنه كه تعلّق به حضرت بقيّة الله ارواحنا فداه دارد تا چه حدّ اهتمام و رغبت داشتند و خود و شاگردان را دعوت به اين امكنه مقدّسه مي‌نمودند. ثانياً: وقت خاصّي براي حضور در اين امكنه نمي‌شناختند و مانند ساير افراد كه شب چهارشنبه را جهت رؤيت آن حضرت قائل‌اند، نفس حضور در اين فضاي مقدّس را مغتنم مي‌شمردند نه وقت خاصّ جهت رؤيت ظاهري را. ثالثاً: مقصود و منظور ايشان از حضور صرفاً تقرّب باطني و انس معنوي و مناجات و خلوت نفس و روح و سرّ با حقيقت آن حضرت بوده است نه صرف زيارت ظاهري و صوري؛ و لذا اوقاتي را انتخاب مي‌كردند كه مسجد خلوت باشد و كسي مزاحم حال و كار و ذكر و فكر آنان نشود.
مرحوم والد(علامه طهرانی) رضوان الله عليه در مدّت اقامت در نجف اشرف اغلب شبهاي پنجشنبه را در مسجد سهله به بيتوته اختصاص مي‌دادند، زيرا شبهاي چهارشنبه شب درسي و تحصيلي بود و رفتن به مسجد سهله موجب تعطيل دروس شب و روز چهارشنبه مي‌شد. علاوه در شب چهارشنبه ازدحام جمعيّت كه براي تشرّف ظاهري خدمت حضرت گرد مي‌آيند مانع خلوت و جمعيّت خاطر و فكر و استفاده بيشتر خواهد شد.
مرحوم حدّاد رضوان الله عليه كراراً به مسجد سهله در اوقات مختلف تشرّف حاصل مي‌نمود و كسب فيض مي‌كرد. استاد ايشان مرحوم قاضي قدّس الله سرّه مدّت‌ها در مسجد سهله رفت و آمد داشت تا اينكه در آنجا براي ايشان فتح باب حاصل شد و به ادراك حقيقت ولايت حضرت صاحب الأمر نايل آمد.
بنابراين سرّ اينكه اولياي الهي وجهۀ كلمات و سخنان خود را بسوي ادراك كنه ولايت و حقيقت معرفت امام عليه السّلام قرار داده‌اند اينست كه: توجّه به ظاهر امام و سوق افراد به سمت رؤيت ظاهري و تشرّف صوري و مادّي، نفس را از ادراك فيض حقيقت و سرّ ولايت باز مي‌دارد؛ و از آنجا كه نفس انسان از جهت آنكه به عالم صور و ظواهر و عالم تخيّل و توهّم بيش از جنبه ملكوت و حيثيّت عقلاني خود انس و الفت دارد، و بواسطۀ انغمار در كثرات و توهّمات و تخيّلات فاصلۀ او تا حقيقت عالم وجود و عوالم مافوق صورت و مثال بسيار بعيد است، لذا شوق و رغبت او به سمت و سوي امور صوري و مثالي و خوارق عادات و امور محسوسۀ چشم پر كن و برخوردار از جاذبه‌هاي صوري، بسيار بيش از امور ملكوتي و معنوي و عقلاني و نوراني و حقائق بدون صورت و تماماً معني مي‌باشد. لذا تمام همّ و غمّ اهل توحيد در بيان ربط و اتّصال به مبدأ ولايت بر محور معرفت باطني و شناخت عوالم قلب و نفس صاحب ولايت است نه بر محور ديدن و رؤيت ظاهر. لذا در مجالس مرحوم حدّاد و حضرت والد قدّس الله سرّهما هيچگاه سخن از ديدن ظاهري امام زمان ارواحنا فداه نبوده است، و بنده در تمام مدّت عمر خود ياد ندارم كه راجع به ديدن آن حضرت سخني بميان آورند، و شاگردان خود را جهت زيارت آن حضرت تشويق و ترغيب كرده باشند، و يا دستوري و ذكري و برنامه‌اي براي تشرّف خدمت آن حضرت داده باشند.
حقير در ايّامي كه در معيّت والد معظّم پس از سفر از حجّ بيت الله الحرام به عتبات عاليات مشرّف شده ‌بوديم، روزي به حضرت آقاي حدّاد روحي فداه عرض كردم: براي تشرّف خدمت حضرت صاحب الأمر چه دستوري مي‌فرمائيد؟
ايشان فرمودند: مقصد و مقصود اصلي ادراك ولايت آن حضرت و شناخت حقيقت آن حضرت است، و الاّ ديدن ظاهري امام عليه السّلام كه بدون توجّه به آن مقصود مطلبي را حاصل نمي‌نمايد؛ امّا در عين حال اگر شما خواستيد تشرّف ظاهري نيز خدمت آن حضرت حاصل نمائيد اين دستور را بمدّت بيست شب انجام دهيد آن حضرت را خواهيد ديد. و حقير چون ديدم كه لياقت ادراك حضور آن بزرگوار را ندارم از انجام آن عمل خودداري ورزيدم، و مآل امر خود را به خود صاحب ولايت واگذار نمودم، ( الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏) .

كلام مرحوم علاّمه  طهرانی ناظر بر معرفت حقيقت امام است نه تشرّف بحضور بدن عنصري
مرحوم والد رضوان الله عليه در جلد پنجم كتاب «امام شناسي» مطالبي را بس نفيس در اين موضوع آورده‌اند كه ما در اينجا ذكر مي‌كنيم:
وجود مقدّس حضرت بقيّة الله عجّل الله تعالي فرجه آينۀ تمام نماي حقّ است؛ بايد در آن آينه حقّ را ديد نه خود را، چون خودي ندارد، و نمي‌توان بدون آينه حقّ را ديد، چون بدون آينه حقّ قابل ديدن نيست. و بنابراين حتماً بايد حقّ را از راه و از طريق و از آينه و آيه آن وليّ اعظم جست و بسوي او در تكاپو بود.
در دعاها و مناجات‌ها مخاطب خداست، از راه آن حضرت و از سبيل و صراط آن حضرت، و لهذا اگر به خود آن حضرت هم عرض حاجت كنيم و او را مخاطب قرار دهيم، بايد متوجّه باشيم كه عنوان استقلال به خود نگيرد و جامۀ استقلال به خود نپوشد؛ بلكه عنوان وساطت و مرآتيّت و آيتيّت پيوسته در ذهن و در مدّ نظر باشد. و در حقيقت باز هم خداوند را مخاطب قرار داده‌ايم؛ چون آينه و مرآت بما هو مرآة قابل نظر استقلالي نيست بلكه نظر تبعي است، و نظر استقلالي به همان صورت منعكس در آن بازگشت مي‌كند.
اين مسأله از مهمترين مسائل باب عرفان و توحيد است كه كثرات اين عالم تنافي با وحدت ذات حقّ ندارند، زيرا وحدت اصلي، و كثرات تبعي و ظلّي و مرآتي است. و مسأله ولايت به خوبي روشن مي‌شود كه حقيقت ولايت همان حقيقت توحيد است، و قدرت و عظمت و علم و احاطۀ امام عين قدرت و عظمت و علم و احاطۀ حقّ است تبارك و تعالي، دوئيّتي در بين نيست و اثنينيّتي وجود ندارد. بلكه خواستن از خدا بدون عنوان وساطت و مرآتيّت امام معني ندارد؛ و خواستن از امام مستقلاًّ بدون عنوان وساطت و مرآتيّت براي ذات اقدس حقّ نيز معني ندارد.
و در حقيقت خواستن از امام و خواستن از خدا يك چيز است، نه تنها يك چيز در لفظ و عبارت و از لحاظ ادبيّت و بيان، بلكه از لحاظ حقيقت و متن واقع، چون غير از خدا چيزي نيست.
(تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرام‏). (آيه 78 از سوره 55: الرّحمن)
اين دو طائفه (وهّابيّه و شيخيّه) هر دو به خطا رفته‌اند، زيرا اگر از ممكنات چه مادّي و چه مجرّد عنوان مرآتيّت را برداريم، و چه به آنها عنوان استقلال بدهيم هر دو غلط است. و صحيح آن است كه نه اين است و نه آن، بلكه موجودات داراي اثر حقّ هستند و صاحب صفات حقّ هستند و مظاهر و مجالي ذات و اسماء حسني و صفات علياي او مي‌باشند.
مذهب وهّابيّه به جبر و مذهب شيخيّه به تفويض گرايش دارد و هر دو غلط است، بل أمرٌ بينَ الأمرَين و منزِلةٌ بينَ المنزلتَين ؛ و آن طلوع نور ذات اقدس حقّ است در كثرات مادّيه و مجرّده.
مذهب وهّابيّه انكار قدرت و علم حقّ را در موجودات مي‌كند، و مذهب شيخيّه انكار قدرت و علم حقّ را در ذات خود حقّ؛ پس هر كدام از اين دو مذهب به تعطيل گرويده‌اند و اين هر دو غلط است.
وجود حضرت حجّة بن الحسن ارواحنا فداه ظهور اتمّ حقّ‌ و مجلاي اكمل ذات حضرت ذوالجلال است؛ مقصد خداست و آن حضرت رهبر و رهنماست. و ما اگر در توسّلاتمان به آن حضرت مستقلاًّ نظر كنيم و لقاء و ديدار او را مستقلاًّ بخواهيم، نه به فيض او نائل مي‌شويم و نه به لقاء خدا و زيارت حضرت محبوب.
امّا به فيض او نمي‌رسيم چون وجودش استقلالي نيست، و ما به دنبال وجود استقلالي رفته‌ايم، و امّا به لقاء خدا نمي‌رسيم چون به دنبال خدا نرفته‌ايم و در آن حضرت خدا را نديده‌ايم.
و لهذا اكثر افرادي كه در عشق حضرت وليّ عصر مي‌سوزند، و اگر هم موفّق به زيارت شوند باز هم از مقاصد دنيّه و جزئيّه و حوائج مادّيه و معنويّه تجاوز نمي‌كنند. روي اين اصل است كه آن حضرت را مرآت و آيه حقّ نپنداشته‌اند، وگرنه به مجرّد ديدن بايد خدا را ببينند و از وصال آن حضرت به وصال حقّ نائل آيند، نه آنكه باز خود آن حضرت حجابي بين آنان و بين حقّ شود و از او تقاضاي حاجات دنيويّه و آمرزش گناهان و اصلاح امور را تمنّي نمايند. چه بسياري از افراد كه به محضرش مشرّف شده‌اند و آن حضرت را هم شناخته‌اند، ولي از عرض اين گونه حاجات احتراز نكرده و همين چيزها را خواسته‌اند. پس در حقيقت نشناخته‌اند زيرا معرفت به او معرفت به خداست؛ مَن عَرفَكُم فقدْ عرَف اللَهَ.
هر كس بخواهد خدمت او برسد بايد تزكيه نفس كند و به تطهير سرّ و اندرون خود اشتغال ورزد؛ و در اين صورت به لقاي خدا مي‌رسد كه لازمه‌اش لقاء آن حضرت است. و به لقاي آن حضرت مي‌رسد كه بالملازمه لقاي خدا را يافته است، گرچه در عالم طبيعت و خارج مشرّف به شرف حضور بدن عنصري آن حضرت نشده باشد. پس عمدۀ كار، معرفت به حقيقت آن حضرت است نه تشرّف به حضور بدن مادّي و طبيعي. از تشرّف به حضور مادّي و طبيعي فقط به همين مقدار بهره مي‌گيرد، ولي از تشرّف به حضور حقيقت و ولايت آن حضرت سِرّش پاك مي‌شود و به لقاء حضرت محبوب، خداوند متعال فائز مي‌گردد.
(لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُون‏) ، (آيه 61، از سورۀ‌( 37): الصّآفات).
علاّمه بحر العلوم قدّس الله نفسه، عمري را در مجاهده با نفس امّاره و تزكيه سرّ و تطهير نفس براي عرفان الهي و وصول به مقام معرفت و فناء و اندكاك در ذات حضرت حقّ بسر آورد، و از «رسالۀ‌ سير و سلوك» او مقام او در مراحل و منازل عرفان مشهود است. او كه به خدمتش مشرّف مي‌گشت با اين ديده بود، با ديدۀ حقّ بين نه با ديدۀ خود بين.
حق بين نظري بايد تا روي تو را بيند

چشمي كه بود خودبين كي روي تو را بيند؟

از آن مرحوم حكايت كرده‌اند كه روزي چون اذن دخول براي تشرّف به حرم مبارك حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام را خوانده، همينكه مي‌خواست داخل شود ايستاد و خيره به گوشۀ حرم مطهّر مي‌نگريست، و مدّتي به همين منوال بود و با خود اين بيت را زمزمه مي‌كرد:
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنيدن

به رخت نظاره كردن سخن خدا شنيدن

بعداً از علّت توقّفش پرسيدند، در پاسخ گفت: حضرت مهدي‌ عجّل‌ الله‌ تعالي فرجه در زاويه حرم مطهّر نشسته بودند و مشغول تلاوت قرآن بودند. اين است معناي وصول و اين است حقيقت آيتيّت و مرآتيّت.
و ما بايد در اعتقاداتمان درست بكوشيم و به وجه احسن بر پايۀ اصالت واقع پايه گذاري كنيم.


به نقل از کتاب اسرار ملکوت جلد دوم صفحه221

-----------------------------------
ـ سوره الأعراف (7) قسمتي از آيه 43
ـ كافي، ج 1، ص 159، حديث 9 و13؛ توحيد صدوق، ص 360، حديث 3 و 8
ـ قسمتي از زيارت جامعه صغيره مي‌باشد كه در «مفاتيح الجنان» من عَرفهم فقد عرفَ اللهَ دارد، و همچنين در «مصباح كفعمي» ص 505؛ «كامل الزّيارات» ص 303 و ص 315؛ «البلد الأمين» ص 297
ـ امام شناسي، ج 5، ص 180

 

چاپ ارسال به دوستان
 
نظرسنجی
نام:    
پست الکترونیک:    
تاریخ    
موضوع:    
متن:    

کد یا نوشته ای را که در این عکس می بینید دقیقا وارد کنید

اگر در دیدن این کد مشکل دارید با مدیر سایت تماس بگیرید 
نمایش کد جدید

 
 

کلیه حقوق در انحصار پرتال متقین میباشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

© 2008 All rights Reserved. www.Motaghin.com


Links | Login | SiteMap | ContactUs | Home
عربی فارسی انگلیسی