بسم الله الرحمن الرحیم
کثرت و شیوع یک باور غلط سند حقانیت آن مطلب نخواهد شد
دربارۀ نوروز مقالههای زیادی در اثبات و شرعیّت بخشیدن به آن نوشته و در رسانه های ارتباط جمعی منتشر گردیده است. هرچند در مورد نفی صلاحیّت و عدم اثبات نیز مطالبی نوشته شده ولی مقالههای نفیکننده در مقابل نوشتجات اثبات کننده، بسیار اندک و موجز میباشند و چه بسا برخی از ادلّه و مطالب موجود در آن، یارای سندیّت و واجدیّت اتقان را ندارند و بدین لحاظ، دستاویزی برای اثباتکنندگان این سنّت خرافی در مقام بیان شدهاند.
معیار سنجش یک روش و سنّت پسندیده در ادیان الهی، حیثیّت و جنبۀ عقلانی آن است
ادیان الهی از آنجا که وظیفۀ رشد و ارتقای نفوس بشر را به سوی کمالات و حقایق عالیه و راقیه دارند، سعی و کوشش آنها در تصحیح روشها و سنّتهای مردم جاهلی است که با روش ناپسند و نامتناسب خود بدان خو کرده و بر آن پایدار و مستمر میباشند.
به طور کلّی میزان و معیار سنجش یک روش و سنّت پسندیده و ارزشمند در ادیان الهی، حیثیّت و جنبۀ عقلانی آن است که موجب تحسین و یا تقبیح آن روش و عادت و سنّت میشود. بنابراین پرداختن به هر روش و سنّت به تنهایی و فی حدّ نفسه مطلوب و مورد پسند نیست و چه بسا با موازین شرع و مبانی مکتب توحید در تعارض و تقابل باشد.
و هر سنّتی که چه خود بر اساس استمرار سنن جاهلی تحقّق پیدا کند و چه یادآور آن حال و هوا و فضای زمان جاهلیّت باشد، از دیدگاه شرع مردود و مطرود است.
و از جمله سنّتها و آیینهایی که بر خلاف دستور اسلام و پیشوایان، بسیاری بدان پایبند میباشند مسألۀ نوروز است.
ابهام و اجمال حکم مسألۀ نوروز از دیرباز در تاریخ و فرهنگ ملل مسلمان
مسألۀ نوروز با جمیع متعلّقاتش از آداب و سنّتها و مراسم پیش از آن و اهتمام افراد، علیالخصوص پیروان آیین زرتشت و معتقدان به سنن و آداب ملّی، و ای بسا دور افتادگان از سنّتها و سیرتهای الهی و معنوی در شریعت نبوی، از دیرباز در تاریخ و فرهنگ ملل مسلمان به خصوص اقوام ایرانی به صورت مسألهای مبهم و قابل فحص و تحقیق و نقد و تثبیت، مطرح بوده است.
در اینجا مسألۀ عید نوروز به عنوان یک سنّت دیرینه، مورد سؤال و تأمّل قرار میگیرد که دلیل و توجیه عید بودن چنین ایّامی چه میباشد؟ و چرا از بین فصول و ایّام سال، به خصوصِ این ایّام به عنوان عید باید مطرح گردد و پس از گذشت قرنها تبدیل به یک سنّت و عادت ملّی شود؟ سنّتی که مخالفت با آن موجب حیرت و استیحاش مردم عوام و بلکه خواص خواهد بود و برخی برای تأکید بیشتر و اثبات مؤکّد، متوسّل به آثار و ادلّۀ شرعی گردند و سرنخهایی از تأیید و امضای شریعت ارائه دهند و مهر تثبیت را از قِبَل دیانت و زعامت دینی بر پای صفحۀ بلاغ و ابلاغ آن بنهند و آن را مفروغٌ عنه از ناحیۀ شرع قلمداد کنند!
البتّه طبیعی است که انسان با شکفته شدن گلهای درختان و به سبزه نشستن حیات طبیعت و تغیّر حال و هوای بهار، روح و روان او منبسط و مبتهج و شاد خواهد شد و انتظار حلول فصل بهار را از مدّتها قبل با خود دارد و پیوسته با نظر به تاریخ، مقدم طراوت و صفای طبیعت را گرامی میدارد، ولی از آنجا که این سنّت جنبۀ شرعی به خود گرفته است و برای اثبات آن به احادیث و آثار مرویه از معصومین علیهم السّلام تمسّک شده است، از جهاتی مورد نقض و اشکال واقع میشود.
اوّلاً اینکه: دین مقدّس اسلام اختصاص به مناطق استوایی و حدود آن ندارد بلکه جمیع بقاع ارض را از قطب شمال تا قطب جنوب شامل میشود؛ حال اگر ملاک تثبیت این سنّت را از ناحیۀ شرع تغییر
و تحوّل شرایط جوّی و اعتدال ربیعی و شکفته شدن گلها و دمیدن روح حیات به کالبد بیجان طبیعت بدانیم، در بسیاری از مناطق این ملاک نقض خواهد شد. در بسیاری از مناطق تا ماهها پس از شروع بهار هنوز فصل سرما و یخبندان به پایان نمیرسد، و این چه اعتدالی است که تفاوتی با زمستانش ندارد؛ حتّی در خود ایران، مناطق شمالی تا اواسط اردیبهشت نیز وارد فضای روحانگیز بهاری نمیشوند.
بنابراین سنّتی که از ناحیۀ شرع در بین افراد متداول شده است، یا باید اختصاص به بخشی از مناطق زمین داشته باشد که قطعاً این مسأله با عمومیّت و شمول شرع مقدّس به تمام نقاط عالم منافات دارد؛ و یا اینکه باید بپذیریم ملاک و جهت تدوین این سنّت، تبدّل فصل و تغییر آب و هوا نبوده است، که این مسأله نیز خلاف فرض خواهد بود.
و ثانیاً: اگر ملاک این سنّت، همان تبدّل حال و هوای مناطق بوده باشد چرا حکم عید را به صورت کلّی جعل ننموده است و این سنّت را برای هر منطقهای به ملاحظۀ خصوصیّات و شرایط اقلیمی آن مکان قرار نداده است؟ و چه ایرادی داشت که میفرمود: هر قوم و ملّتی بر اساس شرایط و مقتضیات محیط و جغرافیای محلّ خویش نسبت به برقراری این سنّت اقدام نمایند.
و ثالثاً: اگر اعتدال ربیع و تحوّل شرایط محیط، علّت تشریع این سنّت است پس چرا روایاتی را که در تأیید سنّت باستانی نوروز میآورند، بر طبق شرایط آن زمان، در اواخر خردادماه بوده و متن روایات و اخبار در این مورد با این فرض سازگاری ندارد و بر اساس ملاکات دیگری بنا نهاده شدهاند.
بنابراین، ارتباط دادن این سنّت به اخبار و احادیث مورد ادّعا بر اساس حلول فصل بهار، صحیح نمیباشد و اینکه میگویند: از آنجا که تحوّل و تغییر شرایط فصول در این فصل انجام میگیرد و بر این اساس شارع آن را محترم شمرده است و حکم به برگزاری مراسم عید و پرداختن به سنن و عادات و آداب متداوله نموده است، صد در صد غلط و مخدوش میباشد.
و امّا توجیه دیگری که برای احیاء و استمرار این سنّت مطرح است، گردش یک سال زمین به دور خورشید است و هنگام تحویل خورشید به برج حَمَل شروع سال جدید محسوب میشود، و از این جهت افراد باید به شادی و شادمانی بپردازند و گذشت یک سال از عمر خویش را جشن بگیرند و برای نزدیک شدن یک سال به پایان عمر، به شادی و پایکوبی بپردازند!
این توجیه نیز مانند توجیه پیشین فاقد دلیل و حجّت منطقی و عقلانی و طبعاً شرعی میباشد؛ زیرا:
اوّلاً: گردش زمین به دور خورشید حرکتی است که هر لحظه از این حرکت میتواند به معنای گذشت و سپری شدن سال قبل و شروع سال جدید باشد، مانند حرکت عقربههای ساعت که هر ثانیۀ آن به معنای سپری شدن وقت قبل و شروع وقت و زمان جدید است. و اگر شروع سال جدید بر این اساس به خاطر اعتدال ربیعی و موسم بهار است که روز و شب هر دو به یک مقدار از زمان میباشند و به این جهت شروع سال جدید توجیه فیالجملهای مییابد، باید گفت: در ابتدای فصل پاییز نیز زمان روز و شب به اعتدال میرسد، مضافاً به اینکه در بسیاری از کشورها چنین مسألهای وجود ندارد و اعتدالی به این شکل حاصل نمیشود.
ثانیاً: نوروزی که اساس و پایهاش از زمان ساسانیان بنا نهاده شده است، در اواخر خردادماه بوده است نه ابتدای فصل بهار، وآنها نیز بر اساس خواست و سلیقۀ خود، این روز را نوروز نام نهادهاند و آداب و تشریفات خاصه را معمول داشتهاند؛ چنانکه گذشت و پس از این نیز خواهد آمد.
تکالیف شرعی بر اساس وجود ملاکات و مصالح واقعی و حقیقی بنا نهاده شده
ثالثاً: قوانین و تکالیف شرعی بر اساس وجود ملاکات و مصالح واقعی و حقیقی بنا نهاده شده است نه بر اساس إعمال سلیقههای شخصی و گروهی؛ و چنانچه در روش و سنّتی ملاک و دلیل موجود در آن واجد ارزش و قوام منطقی و عقلایی نباشد، شرع مقدّس آن را نمیپذیرد و مهر تأیید بر آن نمینهد؛ چنانچه با تمام قامت به مبارزه و مقابله با آداب و رسوم جاهلی برخاست و یکی پس از دیگری آنها را از میان برداشت. و اینکه در یک روز از سال، اوقات شب و روز به حدّ تساوی میرسد چه ارزش و بهایی دارد تا اینکه در شرع مورد توجّه قرار گیرد و آن روز را عید اعلام کند؟ به نظر میرسد افرادی که برای اثبات شرعی بودن این سنّت، به این امور متوسّل شدهاند و میشوند، خود فاقد اعتدال ربیع عقلانی و ادراکی خویش میباشند؛ آخر اگر با هر که میتوان شوخی و بازی کرد، دیگر با شرع و تکالیف و مبانی آن نمیتوان این کار را کرد؟!
در سنّت و ادبی که پای شرع به میان آید، دیدگاه شرع در تعالی و تربیت انسان مدّ نظر قرار میگیرد و هر آنچه مخالف با این منظر و دیدگاه است مطرود و محکوم میگردد.
فرق اساسی بین سنّت اسلامی و سایر سنّتها غرض و مقصود و مقصد آنهاست.
فرق اساسی بین سنّت اسلامی و سایر سنّتها، در غرض و مقصود و مقصد آنهاست. و غرض از یک سنّت اسلامی این است که آنچه به صلاح امور دنیوی انسان است نائل شود، ولی مقصد و هدف از سنّتهای غیر اسلامی این است که به هرچه خواست و اشتهای بشر تعلّق گرفت جامۀ عمل بپوشانند. و بر اساس همین افتراق، فروعات و امور شرع و مجتمعات تفریع میشود و پایۀ قوانین و تصرّفات نهاده میشود و کارها بر طبق آنها انتظام مییابد؛ چنانچه خدای متعال فرموده است:
و عسی ان تکرهوا شیا و هو خیر لکم و عسی ان تحبو شیا و هو شر لکم والله یعلم و انتم لا تعلمون
[1]
« ممکن است که نسبت به امری کراهت داشته باشید در حالیکه به صلاح و خیر شما خواهد بود، و ممکن است که به مطلبی تمایل و اشتیاق داشته باشید در حالیکه به صلاح شما نخواهد بود و موجب ضرر و زیان شما گردد؛ و خداوند به همه چیز عالم و آگاه است در حالیکه شما نادان میباشید»
ناصواب بودن سخن کسانی که این عید را عید ملّی میدانند
بنابراین آنچه بعضیها گویند که: « این عید، یک عید ملّی است نه عید اسلامی، و بدین لحاظ ایرادی در برگزاری آن نمیباشد»، سخنی است ناصواب؛ زیرا شرط امضا و تصویب یک عید و یا طرد و عدم پذیرش آن از ناحیۀ شرع، صرف ورود آن از جانب پروردگار و یا تأسیس آن از طرف مردم نیست، بلکه سازگاری و همراه بودن موازین و فرهنگ موجود در آن سنّت، و عدم همراهی و ناسازگاری آداب و رسوم و فرهنگ در آن با موازین شرع و ادب الهی است.
برگزاری نوروز یعنی احیای سنن و آداب جاهلیّت و آیین زرتشت
افرادی که به برپایی چنین عیدی اقدام میکنند چه بخواهند و یا نخواهند، و بدانند یا ندانند، به احیای سنن و آداب جاهلیّت و آیین زرتشتی باستان میپردازند، و انتساب این آیین را به سنن پیش از اسلام به حساب میآورند و اگر از هر کدام از این افراد سؤال شود که: به چه دلیل و سببی اقدام به برگزاری چنین عیدی کردهاید؟ در پاسخ میگوید: بر اساس رسم و آیین گذشتگان و نیاکان، ما هم این عید را برگزار میکنیم و پاس میداریم. و این خود دلیل است بر اینکه صرف رویش گیاهان و برآمدن شاخ و برگ درختان به تنهایی موجب بر اقدام چنین عید و مراسمی نیست.
و به همین جهت است که امام علیه السّلام میفرماید: « این عید به معنای احیای سنن جاهلی است و ما چنین کاری هرگز نخواهیم کرد.»
روایت حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام درمذمت نوروز
«حُکِی أنّ المنصورَ تقدّم إلی موسی بن جعفر [علیهما السّلام] إلی الجلوس للتهنئة فی یوم النّیروز و قبض ما یُحمَل الیه، فقال: ”إنّی قد فتّشت الأخبار عن جدّی رسولِ الله صلّی الله علیه و آله [و سلّم] فلم أجد لهذا العید خبرًا، و إنّه سُنّة الفرس و محاها الإسلام، و معاذ الله أن نُحیی ما محاه الإسلام.“
فقال المنصور: ”انّما نفعل هذا سیاسةً للجند، فسألتک بالله العظیم إلّا جلَستَ.“
فجلَس» ـ الحدیث.[2]
« من هرچه در اخبار و آثار جدّم رسول الله تفحّص کردم، برای چنین عیدی نشانی نیافتم. و این یک سنّتی است از سنّتهای پارسیان که اسلام آنها را محو و نابود ساخته است؛ و پناه میبرم به خدای منّان از اینکه من پس از محو آن، دوباره آن را احیا سازم و زنده گردانم.»
و از جمله ادلّۀ واضح بر بطلان عید نوروز این است که وقتی برای أمیرالمؤمنین علیه السّلام هدیهای آوردند، حضرت فرمودند: «برای چه و به چه منظوری این هدیه را آوردهاید؟» عرض کردند: «این روز، روز نوروز است.» و حضرت بدون اینکه اظهار تعجّب کنند فرمودند: «ای کاش هر روز ما نوروز باشد (تا اینکه از این نوع خوردنیها هر روز نصیب گردد)!» و اگر نوروز همانطور باشد که در روایت مجعول و دروغ، به امام صادق علیه السّلام نسبت میدهند[3] باید أمیرالمؤمنین علیه السّلام نسبت به این قضیه واکنش و عکسالعمل شگفتآوری نشان میدادند و به تعظیم و تعریف و تمجید آن میپرداختند، نه اینکه به طور کلّی اظهار بیاطّلاعی کنند و بعد اینچنین پاسخ دهند. و این مسأله خود قرینه و شاهدی است گویا بر اینکه: در اسلام، عید نوروز اصلاً معنایی ندارد و برای او به طور کلّی (ائمه) ارزش و بهایی قائل نمیباشند.
تمسک به مسأله معاشرت و صله رحم در تایید نوروز، بهانهای بیش نیست
مولانا علیه الرحمه میفرماید:
یکی از مؤیّدات بر جواز برگزاری مجالس عید نوروز، چه از نظر عرفی و چه از ناحیۀ شرعی، مسألۀ معاشرت و صلۀ رحم و دید و بازدید است که در شرع مقدّس نیز بسیار بدان تأکید شده است، و امری است ممدوح و قابل پذیرش به عنوان یک سنّت و روش.
تمام این مسائل و مطالبی که دربارۀ لزوم معاشرت و ایجاد ارتباط و حسن رفتار با ارحام و دوستان و غیره و رفع گرفتاری از آنان و رسیدگی به امور فقرا و ایتام و نیازمندان گفته شد، همه و همه به جای خود صحیح و راست و متقن میباشد، چه از نظر عرف و چه از ناحیۀ شرع و عقل.
ولی سخن اینجاست که آیا حُسن و مقبولیّت یک موضوع در نزد مردم و شرع میتواند دلیل بر مقبولیّت آن در همه جا و همۀ موارد باشد؟ یا اینکه صرف نظر از خود آن فعل و روش باید به سایر جهات و مصالح و مفاسد آن در مناسبتهای مختلف توجّه نمود؟
اینکه صلۀ رحم و دیدار با خویشان و ارحام امری است پسندیده، دلیل نمیشود که انسان ساعت یازده و دوازده شب سرزده به خانۀ آنها برود و دو سه ساعت را به گفت و شنید و مزاح و غیره بگذراند و خواب و آسایش و برنامۀ زندگی آنان را مختلّ و درهم سازد.
و یا اگر گفته شود که احوالپرسی و گفت و شنید با تلفن، نیمی از ملاقات حضوری است و چه نیکو است که انسان با تماس تلفنی موجب انبساط خاطری شود، توجیهپذیر نخواهد بود که در ساعات استراحت ـ بعدازظهر و اواخر شب ـ به فکر ارتباط و تماس با افراد بیفتد. و یا اینکه در مجلس ترحیم به مطایبه و مزاح با صاحبان مصیبت بپردازد، که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
بنابراین از منظر و دیدگاه یک فرد مسلمان و ملتزم به آداب شرع، آن معاشرت و دید و بازدیدی مورد رضا و پذیرش است که در مرتبۀ اوّل با موازین و معتقدات شرع منطبق باشد؛ نه اینکه به صرف ممدوحیّت و پذیرش نزد عرف، بدون توجّه و التفات به موازین شرعی، نسبت به انجام آن اقدام نماید.
و وقتی ما مشاهده میکنیم که در روایت موسی بن جعفر علیهما السّلام نهی اکید شده است، و در روایت رسول خدا نیز فرموده شده است که: «بهجای نوروز و مهرجان، دو عید فطر و قربان را من جایگزین نمودم»
[5] و در روایت معهوده از امیر مؤمنان فرمودهاند: «برای ما نوروز تمامی روزها خواهد بود»، دیگر چه جای شکّ و تردیدی میماند که برگزاری مراسم جشن و سرور در این روز مشخّص، از ناحیۀ زعمای دین مورد رضایت و امضا نبوده است، و رفت و آمد افراد در این ایّام چه بخواهند و یا نخواهند، به حساب این روز گذاشته خواهد شد؛ و این درست همان چیزی است که مورد نهی و تحذیر اولیای دین قرار گرفته است.
اشکال اساسی قائلین به جمع روایات موافق و مخالف نوروز
و لهذا اینکه میبینیم برخی از افراد در مقام جمع بین روایات موافق با برگزاری عید ـ البتّه به زعم و توهّم آنان ـ مانند روایت معلّی بن خنیس، و بین روایات مخالف و مقابل عید نوروز مانند روایت مناقب ابن شهر آشوب دربارۀ موسی بن جعفر علیهما السّلام و روایت رسول خدا و غیره، برآمدهاند و گفتهاند:
روایات موافق به جهت انجام امور و کارهایی است که مورد نظر شارع است همچون صلۀ رحم و زیارت دوستان و آشنایان، و روایات مخالف عید به جهت انجام اموری است که مورد نظر و رغبت شارع نمیباشد.
بسیار در اشتباه و غفلت افتادهاند؛ زیرا در روایات مخالف خصوصاً روایت موسی بن جعفر علیهما السّلام، نهی و تحذیر از خود عید به عنوان یک سنّت جاهلی شده است و ارتباطی به دید و بازدید افراد ندارد. و اگر در روایات موافق به زعم اینان تحفه و هدیهای مطرح بوده است، در روایات مخالف چیزی در میان نبوده است و امر خلافی در بین نبوده است که به خاطر آن از برقراری مجالس عید و جشن و سرور مخالفت بنمایند!
توجیهات غلط برخی افراد سبب دور کردن مردم از دسترسی به مبانی و حقایق مکتب
اینگونه توجیهات بهجای نزدیک کردن به مرام و منهاج اولیای دین، انسان را دور، و از دایرۀ اتّصال و ربط با آنان بیرون میاندازد، و مردم را از دسترسی به مبانی مکتب حق محروم میسازد و مغز و قلب و ضمیر آنان را بهجای اندوختن حقایق وحیانی و ارتباط با مشرب یقین و سرچشمۀ حیات، با امور اعتباریّه و تخیّلیّه و هواهای نفسانیّه اشباع مینماید.
دید و بازدید و معاشرت خوب است امّا نه آن دید و بازدیدی که در معرض نهی و تحذیر شارع قرار بگیرد، دیگر آن چه فایدهای دارد؟
لزوم برقراری دید و بازدیدها و معاشرتها در مناسبتهای دینی
و اگر قرار است معاشرت و ارتباطی برقرار شود چرا این مسأله در اعیاد و مناسبتهای دینی ما واقع نشود؟ و بهجای احیای سنّتهای باستان و زنده کردن حال و هوای مراسم پیشینیان، چرا به احیای ذکر اولیای دین و مراسم عید اسلامی همچون عید فطر و قربان و غدیر و مبعث پرداخته نشود؟ چرا در روزی انجام نشود که در قنوت نماز آن روز میخوانیم:
أسألک بحقّ هذا الیومِ الّذی جَعَلتَه للمسلمین عیدًا و لمحمّدٍ صلّی الله علیه و آله ذُخرًا و شَرَفًا و کَرامةً و مزیدًا.
«پروردگارا! تو را سوگند میدهم به حقّ امروز، روزی که آن را برای جمیع مسلمانان و پیروان مکتب خاتم المرسلین عید قرار دادی، و برای محمّد صلّی الله علیه و آله ذخیرۀ حسنات و تجلّیات جمالیّۀ ذات اقدست، و شرافت و کرامت و نعمات و برکات لایزال گردانیدی.»
چرا در روزی این مراسم و دید و بازدیدها انجام نشود که رسول خدا دربارۀ آن روز که روز عید غدیر خم است فرمود: «یومُ غَدیرِ خُمّ أفضَلُ أعیادِ أُمَّتی؛ با فضیلتترین عید از اعیاد امّت من، روز عید غدیر خم است»؟
چرا برای احیای این روز عظیم که مانند او در تاریخ از حیث عظمت و جلال و نزول برکات و نعمات الهیّه بر بندگان خویش سابقه نداشته است، اقدام نگردد؟
حال باید دید در این سنّت که عید قرار دادن روز اوّل سال، که تحویل شمس به برج حَمَل میباشد،
چه مقصد و غرض عقلایی و فطری و شرعی وجود دارد که شارع مقدّس به واسطۀ آن، حکم به انعقاد و تشکیل آن داده باشد؟!
ما که هرچه به عقل و ضمیر خود مراجعه کردیم هیچ توجیهی برای احیای این سنّت نیافتیم؛ زیرا در مراجعه به عقل و فطرت، مسائل جانبی و قیود اجتماعی و تاریخی و جغرافیایی باید به کناری نهاده شوند و بدون ملاحظۀ آنها، به اصل و اساس یک سنّت و روش توجّه و تأمّل نمود.
آری، تنها نکتهای که مدّعیان عید نوروز بدان متمسّک و متشبّث میشوند، آثاری است که بر حسب ادّعای آنان در متون روایی و احادیث معصومین علیهم السّلام موجود میباشد.
مولف محترم کتاب نوروز در فصل سوم (بررسی احادیث وارد در اثبات و نفی نوروز) 100 صفحه را اختصاص به پاسخ آن داده و بعد از ذکر اصل روایات، ترجمه و توضیح آن، به طور تخصصی و استدلالی و با بیانی شیوا و گویا و بدیع ـ که عالم و عامی را به وجد می آورد ـ با حفظ احترام به ساحت مقدس علم و علماء نظر چند تن از ایشان من جمله: مرحوم صاحب جواهر و مرحوم مجلسی ـ رحمة الله علیهما ـ را نقد میفرمایند.
و در خصوص مهمترین و شاخصترین حدیثی که در باب عید نوروز (روایت معلّی بن خنیس از امام صادق علیه السّلام) که توسّط بسیاری از مدافعان و موافقان و تأییدکنندگان آن در کتب ثبت شده و حتّی در میان عوام متاسفانه به سبب نقل مرحوم مجلسی در کتاب زاد المعاد و مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی ـ رحمة الله علیهما ـ در کتاب مفاتیح الجنان رایج گشته است، داد سخن داده و ما حصل و نتیجه تحقیقات خود را چنین بیان میدارند:
قابل توجّه اینکه این حقیر در سفر زیارتی به عتبات عالیات، از چند کتابخانۀ معتبر آنجا از جمله کتابخانۀ مرحوم کاشفالغطاء و کتابخانۀ مرحوم آیة الله حکیم و کتابخانۀ مرحوم آقا شیخ عبدالحسین امینی و مکتبة الحیدریه، دیدن نمودم و تمام نسخ خطّی مصباح مرحوم شیخ طوسی را مطالعه و تفحّص نمودم و از تمامی صفحههایی که این روایت در آنها بود عکسبرداری کردم، حال نتیجۀ آن را اینچنین معروض میدارم:
این روایت به هیچوجه من الوجوه از امام علیه السّلام صادر نشده است و کذب محض میباشد، و جالب اینکه تحریف و جعل این روایت بسیار ناشیانه و ناپخته انجام شده است.
بنابراین، برای حقیر مسلّم شد که این روایت، جَعلی است و سندی که بتواند آن را به امام علیه السّلام برساند وجود ندارد (گرچه برای او سندی ادّعا شده است، ولی صحّت ندارد).
حلول سال جدید در واقع به معنای انقضای یک سال از عمر و نزدیک شدن یک سال به مرگ و رفتن به سرای ابدی است، و برای کسانی که روزگار خود را به امور عادی و عبث میگذرانند به طریق اولیٰ باید موجب ندامت و سرشکستگی و خسران و ماتم باشد، نه خوشحالی و شعف و سرور.
بنابراین، روی این سخن و نوشتار متوجّه افراد و رادمردانی خواهد بود که با فکر باز و حرّیّت و آزادی مستمرّ و اهتمام به شناخت معارف و حقایق، بدون هیچگونه ملاحظۀ مصالح اجتماعی و عامیانه و تبعیّت کورکورانه و تقلید جاهلانه از مصادر تخیّل و اوهام، به دنبال معرفت واقع و تحصیل مراتب کمال و ظرفیّت وجودی خویش میباشند و آیۀ شریفه: فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه را همیشه نصبالعین و اسوۀ رفتار و افکار خویش قرار دادهاند.
و امّا نسبت به آن دسته از افراد که از ابتدا با طرح اینگونه مسائل، از در عناد و لجاج برآمدهاند و بدون تصوّر و هضم مطالب، به انکار و رفض آن میپردازند، ما را بحثی نیست و این نوشته با آنان کاری ندارد و مخاطب خویش نمیشناسد.
در پایان جهت اطلاع بیشتر پیرامون نوروز و تاریخچه آن و مبانی اسلام در این باره رجوع شود به کتاب نوروز در جاهلیت و اسلام.
[2]. مناقب آل أبیطالب، ج 4، ص 318.
[3]. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به صفحۀ 137 کتاب نوروز در جاهلیّت و اسلام
[4]. مثنوی معنوی، دفتر چهارم.
[5].مستدرک الوسائل ج6،ص152.
|