_______________________________________________________________
دعا و شرایط استجابت آن بهمراه مراسم احیاء
منبر شب 21 ماه رمضان سال 1398 هجرى قمرى در مسجد قائم
سخنران : حضرت علامه آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی
_______________________________________________________________
1) اساس دين بر عبادت و اساس عبادت بر دعا استوار است.
2) يكى از شرایط دعا تحميد و تحسين و بر شمردن نعمتهاى پروردگار است.
3) يكى از شرایط دعا يقين و إلحاح و اصرار است.
4) از شرایط دعا حال خوش و انقطاع و دعا در موقع نزول رحمت پروردگار است.
5) دو روايت دربارۀ شرایط دعا.
6) وصيّتهاى اميرالمؤمنين (عليه السلام) در روز بيستم ماه مبارك رمضان در آستانه شهادت.
7) مواردى كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) به آن سفارش و وصيّت فرمودند.
8) اصلاح ذاتالبين و پرهيز از اختلاف و صلۀ رحم از موارد وصيّت على (عليه السلام) است.
9) عمل به قرآن و عقب نيفتادن از كفار و نيز نيكى به همسايگان از وصاياى حضرت است.
10) سفارش حضرت امير (عليه السلام) دربارۀ حج خانه خدا و نماز و زكوة.
11) سفارش حضرت دربارۀ روزه ماه مبارك، كمك به فقرا، جهاد در راه خدا، احترام به ذريۀ پيامبر اكرم
12) سفارش دربارۀ اصحاب پيغمبر اكرم و زنان و كنيزان و زيردستان و نيكى با مردم و امرِبهمعروف و ...
13) دعوت به اتحاد و پرهيز از نفاق و جدایى.
14) حالات اميرالمؤمنين درآستانۀ رحلت ...
15) گفتار اميرالمؤمنين (عليه السلام): «سلونى قبل أن تفقدونى».
16) گفتار حجربن عدى با ابن ملجم ملعون وجواب او.
17) رؤياى حضرت امير (عليه السلام) درشب هجدهم ماه مبارك رمضان.
18) حالات فرزندان حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و سفارشهاى مخصوص حضرت دربارۀ آنان.
19) آخرين جملات حضرت امير (عليه السلام).
20) نداى جبرائيل امين: «تهدمت والله أرکان الهدى».
بسم الله الرحمن الرحیم
و الصلوه و السلام علی أشرف السفراء المکرمین أفضل الأنبیاء و المرسلین
حبیب اله العالمین أبی القاسم محمد و علی آله الطّیبین الطاهرین
و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن الی قیام یوم الدین
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم:
وَ إِذٰا سَأَلَكَ عِبٰادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ اَلدّٰاعِ إِذٰا دَعٰانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿البقرة، 186﴾
صلواتی ختم کنید!
سابقاً عرض شد؛ که اساس دین بر عبادت است و اساس عبادت بر دعاست. دعاء، روح و جان عبادت است و شخصیت و هیمنه به شخص مؤمن و متدینِ به دین، بستگی دارد به همان حال التجاء و توسلی که به مبدأ خود دارد، به خدا دارد. هرچه این حال بهتر باشد، ایمان او قویتر و یقین او استوارتر و هرچه کمتر باشد، از این مرحله نصیب کمتری دارد.
برای دعا شرایطی ذکر شده مِنجمله از آن شرایط این است که قبل از دعا انسان خدا را تمجید کند، تحمید کند، تحسین کند، صفات علیا و اسماء حسنای او را بشمرد، نِعَمی که به انسان داده، انسان یکیک یاد کند، او را به قدرت و عظمت بستاید و بعد دعا کند و از او چیزی طلب کند. لذا مشاهده میکنیم ادعیهای که از ائمۀ اطهار علیهم السلام روایت شده، همه بر این مضمون و همین طریق است.
در همین دعای افتتاح که در شبهای ماه رمضان میخوانیم و بسیار دعای عالیة المضامین است، اول شروع میکند به حمد خدا و ستایش او: اللهم إنّی أفتتح الثناء بحمدک و أنت مسدّد للصّواب بمنّک؛ میشمارد صفات خدا را و تمجید میکند، آخر درخواست میکند: اللهم إنّی اسئلک قلیل من کثیر مع حاجه بی إلیه عظیمه. آنوقت دعا میکند.
در دعای کمیل داریم: اللهم إنّی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شیء و بقوّتک التی قهرت بها کلّ شیء و خضع لها کلّ شیء؛ یکیک صفات خدا را میشمارد بعد میگوید: اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم؛ شروع به دعا میکند.
در دعای صباح داریم: اللهم یا من دلع لسان الصباح بنطق تبلّجه و سرّح قطع اللیل المظلم بغیاهب تلجلجه؛ بعد میاد رو به دعا میکند: وافتح اللهم لنا مصاریع الصباح بمفاتیح الرحمة و الفلاح؛ و حقاً هم همینطور است. انسان از یک بزرگی که تقاضا میکند، اول صفات او و کرم او را بیان میکند و بعد از او تقاضا میکند.
یکی دیگر از شرایط دعا یقین است که انسان مطمئن باشد که این خدا حاجت انسان را میتواند بدهد؛ از روی شک و تردید و ریب نباشد و هر دعایی که از روی یقین باشد به منصه اجابت میرسد.
دیگر از شرایط دعا، الحاح است؛ یعنی اصرار کردن. انسان که از شخصی چیزی میخواهد و میداند که فقط این مشکل به دست او حل میشود، جدی میخواهد و اما نه، اگر شک داشته باشد که میتواند آن شخص این مشکل را حل کند یا نه، با خونسردی از او مطلبی را تقاضا میکند. از خدا باید جدی خواست. چون؛
أَزِمَّةُ الْأُمورِ طُرًّا بِيَدِهِ وَ الْكُلُّ مُسْتَمِدَّةٌ مِنْ مَدَدِه[1]
تمام زمامها و ریشههای امور به دست خداست و تمام کائنات از مدد خدا امداد میشوند. این فقره متخذ است از دعای امیرالمؤمنین علیه السلام که میفرماید: عِلماً بِأَنّ أَزِمَّة الأُمُورِ بِیدِک وَ مَصادِرَها عَن قَضائِک.[2]
یکی از شرایط دعا این است که انسان در وقتی که حال اتصال به سوی خدا دارد، حالش حال خوش است، آنوقتی که رحمت پروردگار نازل میشود، آنوقت دعا کند. وقتیکه حالش متغیّر است یا وقتیکه غضب خدا میخواهد نازل بشود، آنوقت دعا زیاد تعریف ندارد. مرحوم کلینی روایت میکند در کافی از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام که: اغتنموا الدّعاء عند أربع؛ در چهار موقع دعا را مغتنم بشمارید: عند تلاوة القرآن و عند الأذان و عند نزول المطر و عند التقاء الصّفّین؛[3] وقتی تلاوت قرآن میکنید، بعدش دعا کنید. زیرا که در حال تلاوت قرآن، شما مشغول صحبت کردن با خدای خود هستید و استماع کلام او را میکنید، انقطاعی پیدا کردید، به شما رحمتی نازل شده، دعا بعد از تلاوت قرآن مستجاب است و بعد از اذان دعا مستجاب است. خدا را به تکبیر و تحمید یاد کردید و شهادت بر توحید و رسالت دادید و بر سنت پیغمبر اعلان به نماز کردید، حالی پیدا کردید، دعا کنید، دعا مستجاب است.
لذا مستحب است انسان بعد از قرائت قرآن و بعد از اذان دعا کند. دعا بدون اذان و اقامه وارد نیست و دیگر هنگامی که باران از آسمان میآید دعا کنید؛ چون رحمت خدا نازل میشود و دیگر وقتی دو صف: صفّ مؤمنین و صفّ کفّار و مشرکین در مقابل همدیگر برای جنگ قرار بگیرند. مؤمنین در مقابل کفارند، آمادۀ برای شهادت. قدم گذاشتهاند در میدان جهاد، همه آمدند به سوی خدا، اینجا دعا مستجاب است. قبل از اینکه دست به جنگ ببرند، دعا کنند.
حضرت صادق علیه السلام میفرماید: ـ باز روایت در کافی است[4]ـ اطلبوا الدّعاء فی أربع ساعات؛ در چهار ساعت دعا کنید: عِندَ هُبُوبِ الرِّیاحِ و عِندَ زَوالِ الأفیاءِ؛ وقتیکه باد میوزد دعا کنید؛ چون وزش باد رحمت خداست. وقتیکه سایهها میرود، خورشید غروب میکند، آن منظرۀ غروب خورشید، دعا در آن وقت مستجاب است. خداوند در قرآن مجید میفرماید: ... وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ اَلشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهٰا … ﴿طه، 130﴾؛ هنگامی که آفتاب غروب میکند، دعا مستجاب است. و عند نُزُولِ المَطَرِ و عند أوَّلِ مِن دَمِ القَتِیلِ المُؤمِنِ؛ فَعِندَ ذلک تُفَتحُ أبواب السَّماءِ و دیگر وقتیکه باران میاد از آسمان دعا کنید، و دیگر وقتیکه اولین قطره از خون بدن مؤمن به زمین ریخته میشود، دعا کنید. این ساعت خیلی قیمت دارد در این مواقع درهای آسمان باز است و کسی که دعا کند، دعایش مستجاب است.
امشب ، شب بیست و یکم ماه رمضان است و ما در این مسجد آمدیم و از این شرایطی که ذکر کردیم، بعضیهایش که مسلم محصل است غیر از آن شرایطی که سابقاً ذکر شد و انشاءالله در ما محصل است، از این شرایط: اولاً بعد از نماز و تلاوت قرآن و عبادت و اذان و دعا و اینها. و ثانیاً: دعایی که میکنیم جدّاً بخواهیم و الحاح را در این دعا داشته باشیم و یقین داشته باشیم که کار به دست خداست و بس.
شب شب عجیبی است، شب شهادت امیرالمؤمنین است؛ یگانه دُرّ صدف کائنات و یگانه والی عالم امکان و یگانه خورشید آسمان ولایت است، خون او به زمین ریخته است. بنابراین دعا کنید در چنین موقعی کأنّه در اطراف بستر امیرالمؤمنین هستیم و آن حضرت که واسطۀ فیض و موجب جلب افاضات عالم ملکوت است بر این عالم، به برکت آن حضرت خدا تفضلی میکند و دعاهای ما را مستجاب. همه متوجه به سوی خدا، از همۀ گناهان یک توبۀ اجمالی و بعد برای روای حوائج شخصی، روحی، رفع گرفتاریها، فرج امام زمان، تعجیل ظهور آن حضرت، شفای نفس، زیادی یقین، روحانیتی که خدا به دلهای شما بدهد و از عمری که میکنید، حداکثر استفاده را بنمایید و در عاقبت، عافیت نصیب شما بشود، اینها یک مسائل خیلی مهمی است که در این مواقع حساس اگر از خدا بخواهیم، امید استجابت دارد.
امیرالمؤمنین علیه السلام چند وصیت کردند که وصیتهای آن حضرت در کتب معتبره ثبت شد. یک وصیت کردند در امروز، که مرحوم کلینی در کتاب وصایا از فروع کافی آن وصیت را ذکر کرده است و همچنین ابن شُعبه حَرّانى در تحف العقول آورده است.[5] این وصیت امیرالمؤمنین اقامۀ به نماز و زکات و احسان و دستگیری از ایتام و مستمندان و حج بیت الله الحرام و سایر جهات است و این وصیت، طبق فرمایش آن حضرت، اختصاص به حضرت امام حسن و امام حسین و سایر فرزندان آن حضرت ندارد، بلکه میفرماید: من قرأه کتابی، کسی که این وصیت من به او برسد، هرکه باشد او وصی من است. بنابراین ما این وصیت را میخوانیم و معنا میکنیم و بعد انشاءالله در احوالات امیرالمؤمنین به مقدار مقتضی صحبت میکنیم.
حالا خوب توجه کنید به این وصیت که الآن قرائت میشود، بعد از فرمایش آن حضرت که هرکس بشنود وصی من است، بنابراین ما همه وصی امیرالمؤمنین میشویم. پس خیلی دارای مقام و شرف هستیم که امیرالمؤمنین ما را وصی خود قرار بدهد. آنوقت در عین حال باید دانست که کسی که وصی امیرالمؤمنین بشود و بر خلاف وصیت رفتار کند، کارش مشکل استها! چون در قرآن مجید داریم: فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ مٰا سَمِعَهُ فَإِنَّمٰا إِثْمُهُ عَلَى اَلَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اَللّٰهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿البقرة، 181﴾ کسی که وصی میشود، وقتیکه از دار دنیا میخواهد برود و کسی را وصی خود قرار میدهد، آن وصی باید طبق وصیت رفتار کند. اگر تبدیل بکند، تحریف بکند، موادّ و موارد وصیت را رو به ذوق و سلیقۀ خود عوض بکند، گناه به گردن اوست و خدا داناست و از تحریف و تبدیل او اطلاع دارد. حالا همه آماده باشید، وصیت امیرالمؤمنین علیه السلام را گوش کنید و از خدا هم بخواهید که ما را به عمل کردن بر طبق این وصیت موفق کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
هذا ما أوصی به علی بن ابی طالب أوصی انّه یشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمداً عبده و رسوله، أرسله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدین کلّه و لوکره المشرکون، صلّی الله علیه و آله، ثمّ انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله ربّ العالمین، لا شریک له و بذلک امرت و انا من المسلمین.
بسم الله الرحمن الرحیم
این، آن مفادی است که وصیت کرده است به او، علیّ بن ابی طالب. وصیت میکند بر یگانگی پروردگار، وحده لا شریک له، و شهادت بر او میدهد و شهادت میدهد که محمد بندۀ خداست و رسول خداست که خدا او را فرستاده با هدایت، برای اینکه مردم را به عالم توحید و معرفت رهبری کند و او را با دین حق فرستاده، تا اینکه دین او بر سایر ادیان و آراء و مذاهب غلبه کند، گرچه مشرکین را ناپسند باشد.
پس نماز من، عبادت من، زندگی من، مردن من، اتصال به خدا دارد. پروردگار و آفریدگار عالمیان، شریک ندارد و من مأمور به این مطلب هستم و شهادت میدهم که من از مسلمانانم.
ثم انّی اوصیک یا حسن و جمیع اهل بیتی و ولدی و من بلغه کتابی بتقوی الله ربّکم و لا تموتنّ الّا و انتم مسلمون؛ پس قطعاً من تو را وصی قرار میدهم ای فرزندم ای حسن. و وصی قرار میدهم جمیع اهل بیت خود را و فرزندان خود را و هرکس که این وصیت من و این نوشتۀ من به او برسد؛ سفارش میکنم و وصیت میکنم شما را به تقوای خدا که پروردگار شماست و مبادا شما را مرگ دریابد الا بحال اسلام و تسلیم اوامر پروردگار.
و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرّقوا فانّی سمعت رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله یقول: صلاح ذات البین افضل من عامة الصلاة و الصیام و ان المبیرة الحالقة للدّین فساد ذات البین، و لا قوة الّا باللّه العلیّ العظیم؛ چنگ زنید به پیمان خدا همه؛ یک دل و یک جهت و یک هدف، جدایی و تفرقه نداشته باشید و من از پیغمبر خدا شنیدم که میفرمود: اگر کسی بین دو نفر که با یکدیگر کدورت دارند اصلاح کند، ثوابش از همۀ نمازها و روزهها بیشتر است. و آن چیزی که اساس دین را ریشهکن میکند و میبُرد، [اینست که] بین دو نفر که جدایی و کدورت دارند، فساد کردن و آتش کدورت را دامن زدن است. و لا قوة الّا باللّه العلیّ العظیم.
انظروا ذوی ارحامکم فصلوهم یهوّن اللّه علیکم الحساب؛ دیگر اینکه در ارحام خود نظر کنید، از احوالات آنها تفحص کنید و تجسس کنید، به رحمهای خود رسیدگی کنید، صله کنید آنها را، خدا به پاداش این عمل حساب شما را در روز بازپسین آسان میکند.
اللّه اللّه فی الایتام فلا تغیّروا افواههم و لا تضیّعوا بحضرتکم، فقد سمعت رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله یقول: من عال یتیماً حتّی یستغنی اوجب اللّه عزّوجل له بذلک الجنّة، کما اوجب اللّه لآکل مال الیتیم النار؛ خدا را در نظر بگیرید خدا را در نظر بگیرید درباره یتیمان؛ مبادا آنها گرسنه بمانند و مبادا به آنها رسیدگی نشود و از آنها سرپرستی نکنید! و مبادا در مرئی و منظر شما حق آنها ضایع بشود. من از پیغمبر خدا شنیدم که میفرمود: کسی که متکفل امر یتیمی بشود تا به سرحدی که خود آن یتیم مستغنی بشود و در امور خود، مختار شود، خدا به پاداش این عمل بهشت را بر او واجب میکند کما اینکه بر خورندۀ مال یتیم، آتش را واجب کرده است.
اللّه اللّه فی القرآن، فلا یسبقکم الی العمل به احد غیرکم؛ خدا را در نظر بگیرید، در نظر بگیرید خدا را در قرآن! در عمل به قرآن! مبادا افرادی غیر از شما که دارای مذهب شما نیستند به قران عمل کنند و از ظواهر قرآن استفاده کنند و در عمل به قرآن از شما جلو بیفتند.
اللّه اللّه فی جیرانکم، فانّ النبیّ صلی الله علیه و آله اوصی بهم و مازال رسول الله صلی الله علیه و آله یوصی بهم حتّی ظننا انّه سیورثهم؛ خدا را در نظر بگیرید دربارۀ همسایگان خود؛ پیغمبر خدا دائماً وصیت میکرد به همسایگان و پیوسته رسول خدا وصیت به همسایگان میکرد تا به سرحدی که ما گمان بردیم که قرابت و نزدیکی همسایه با انسان به سرحدی است که پیغمبر میخواهد آنها را وارث اهل خود قرار بدهد.
اللّه اللّه فی بیت ربّکم، فلا یخلومنکم ما بقیتم، فانّه ان ترک لم تناظروا و ادنی ما یرجع به من امّه ان یغفرله ما سلف؛ خدا را در نظر بگیرید خدا را در نظر بگیرید در خانه پروردگارتان؛ در حج و عمره، زیارت بیت الله الحرام؛ مبادا آن خانه را از خود تنها بگذارید تا هنگامی که شما باقی هستید، بدانید که اگر خانه خدا ترک بشود و کسی برای زیارتش نرود، دیگر هیچ نظر رحمتی به شما نخواهد شد و کمترین اجر و ثواب کسی که قصد خانه خدا میکند آن است که [از] تمام گناهان خودش بیرون و آمرزیده میشود.
اللّه اللّه فی الصلاة فانّها خیر العمل و انّها عمود دینکم؛ خدا را در نظر بگیرید، خدا را درباره نماز؛ نماز بهترین از اعمال است. حقاً نماز، ستون دین شماست.
اللّه اللّه فی الزکاة فانّها تطفی غضب ربّکم؛ خدا را در نظر بگیرید در ادای زکات. زکات مال خود را بدهید؛ چون زکات غضب پروردگار شما را خاموش میکند.
اللّه اللّه فی شهر رمضان فانّ صیامه جنّة من النار؛ خدا را نظر بگیرید درباره ماه رمضان. روزه ماه رمضان سپری است از آتش جهنم.
اللّه اللّه فی الفقراء و المساکین فشارکوهم فی معائشکم؛ خدا را نظر بگیرید درباره مستمندان، فقراء و بینوایان؛ آنها را در معیشتهای خود شرکت بدهید.
اللّه اللّه فی الجهاد بأموالکم و انفسکم و السنتکم، فانّما یجاهد رجلان: امام هدیً او مطیع له مقتد بهداه؛ خدا را در نظر بگیرید دربارۀ جهاد؛ با اموال خود، با جانهای خود، و با زبانهای خود. با آنها در راه خدا جهاد کنید. در راه خدا دو دسته فقط مجاهدند: یکی آن پیشوایی که از روی هدایت و بصیرت، زمام امور مردم را به دست گرفته و برای جمعیت امام به حق و عادل است. دیگر آن شخصی که مطیع چنین امامی است و اقتدا به هدایت و راهنمایی او میکند. بقیه افراد، آنها مجاهد نیستند.
اللّه اللّه فی ذریّة نبیّکم فلا یظلمنّ بحضرتکم و بین ظهرانیّکم و انتم تقدرون علی الدفع عنهم؛ خدا را در نظر بگیرید، خدا را درباره ذریه پیغمبر خود. مبادا در میان شما، آنها مورد ظلم و ستم واقع شوند. مبادا در حضور شما و در غیبت شما، مبادا در شهر شما و در غیر شهر شما آنها مورد ستم واقع بشوند و شما بتوانید از آنها دفع کنید و نکنید.
اللّه اللّه فی اصحاب نبیّکم الّذین لم یحدثوا حدثاً ولم یؤوا محدثاً، فانّ رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله اوصی بهم و لعن المحدث منهم و من غیرهم و المؤوی للمحدث؛ خدا را در نظر بگیرید دربارۀ اصحاب پیغمبر خود. آن اصحابی که بدعتی در دین نگذاشتند و حدثی ایجاد نکردند. و بدعت گذارندهای را مأوا ندادند. پیغمبر خدا به آن اصحاب خاص سفارش میفرمود و لعن میکرد از صحابۀ خود آن افرادی که حدثی در دین میگذاشتند و دین تازهای به نام سنت پیغمبر میآوردند و بدعتی مینهادند؛ لعن میکرد آن افراد را از اصحاب خود و غیر اصحاب خود و آن افرادی که مأوا میدادند و کمک میکردند آن افرادی را که بدعت میگذاردند و ایجاد حدثی در دین میکردند.
اللّه اللّه فی النساء و فیما ملکت ایمانکم، فانّ آخر ما تکلّم به نبیّکم صلی اللّه علیه و آله ان قال: اوصیکم بالضّعیفین: النساء و ما ملکت ایمانکم؛ خدا را در نظر بگیرید، خدا را دربارۀ زنان و دربارۀ ممالکتان. کنیزها و غلامهایی که زیر دست شما هستند. به آنها خیلی باید انسان مرحمت کند. آخر سخنی که پیغمبر شما فرمود این بود که ای مردم! شما را وصیت میکنم به دو طایفۀ ضعیف که حق آنها را رعایت کنید: یکی طایفه زنان و دیگر ممالک شما.
الصلوه الصلوه الصلوه؛ نماز! نماز! نماز!
لا تخافوا فی الله لومة لائم؛ در راه خدا از هیچ نترسید و از هیچ ملامت ملامتکننده باک نداشته باشید.
یکفیکم اللّه من آذاکم و من بغی علیکم؛ خداست! خودش کفایت میکند از اذیت افرادی که میخواهند شما را آزار بکنند و بر شما نیرنگ بکنند. شما در راه خدا حرکت کنید و باکی نداشته باشید، خدا حافظ شماست.
قولوا للنّاس حسناً کما امرکم اللّه عزّوجل؛ با مردم به نیکی برخورد کنید، زبان خوش داشته باشید. امر به خوبی کنید. دعوت به بدی نکنید. کما اینکه خدای عزّوجل شما را به آن امر کرده است.
و لا تترکوا الامر بالمعروف والنهی عن المنکر فیولّی اللّه امرکم شرارکم، ثمّ تدعون فلا یستجاب لکم علیهم؛ امربهمعروف را ترک نکنید، نهی از منکر را ترک نکنید که اگر ترک کردید، خداوند مسلط میکند بر شما بدان شما را که زمام امور امر شما را در دست میگیرند. سپس، هرچه دعا کنید دیگر مستجاب نمیشود.
و علیکم یا بنیّ بالتّواصل و التباذل و التّبار، و ایّاکم و التقاطع و التدابر و التفرّق؛ بر شما باد، و بر شما لازم و واجب است ای فرزندان من؛ با یکدیگر وصل کنید، اتحاد کنید. دربارۀ یکدیگر ایثار کنید، فداکار باشید. شما مال خود را دربارۀ دیگری، دیگری دربارۀ شما بذل کند. و برّ و احسان شما از هر یک به دیگری برسد و مبادا شما به یکدیگر پشت کنید و جدایی اختیار کنید و ریسمان مودّت و صمیمیت و اتحاد بین شما بریده بشود.
و تعآنوا علی البرّ و التقوی و لا تعآنوا علی الاثم و العدوان واتّقوا اللّه انّ اللّه شدید العقاب؛ تا میتوانید با یکدیگر کمک کنید؛ کمک بر برّ و تقوا، بر نیکی، بر احسان، بر کارهای خوب، بر کارهایی که انسان را به تقوا میرساند، در این امور هرچه میتوانید کمک کنید. و کمک نکنید بر گناه و بدعت. هرجا میبینید جای گناه است یا جای بدعت، خودتان را کنار بکشید. و بههیچوجه در آن کار کمککار نباشید و از خدا بترسید که خدا شدیدالعقاب است.
حفظکم اللّه من اهل بیت و حفظ فیکم نبیّکم استودعکم اللّه و اقرأ علیکم السلام و رحمةاللّه و برکاته؛ خدا انشاءالله همۀ شما را حفظ کند که شما اهل بیت من و از این خاندان هستید. و خدا حفظ کند در میان شما پیغمبر شما را؛ یعنی در قلوب شما آن سنت پیغمبر و هادی پیغمبر را حفظ کند که همیشه وجود شما ملازم از حیات پیغمبر در دلهای شما باشد.
همۀ شما را به خدا میسپارم و با همۀ شما وداع میکنم و بر همۀ شما سلام میفرستم؛ سلام خدا و رحمت خدا و برکات خدا.
ثم لم یزل یقول: لاإله إلّا الله، لا إله إلّا الله حتی قبض صلوات الله علیه؛ بعد از این وصیت، دائماً آن حضرت میگفت: لا إله إلّا الله، لا إله إلّا الله؛ تا اینکه روح مبارکش به عالم ملکوت رهسپار شد.
این وصیتی است که مسلم امروز فرمودهاند چون در ذیل این وصیت میفرماید: ثم لم یزل یقول : لا إله إلّا الله حتی قبض صلوات الله علیه، معلوم میشود که آخرین وصیت آن حضرت بوده و واقعاً نیاز مهمی را امیرالمؤمنین علیه السلام در این وصیت تذکر داده و ما را سفارش کرده. امیدواریم که از مقام ولایت آن حضرت کمکی بشود و ما از این به بعد موفق بشویم که به این وصیت آن حضرت عمل کنیم. نماز را محترم بشماریم، زکات را، روزۀ ماه رمضان را، عمل به قرآن را، حج بیت الله الحرام را، کمک به مستمندان و فقیران و مسکینان و یتیمان و مراعات به زنان و سایر اموری که آن حضرت در این وصیتنامه به ما تذکر دادند.
محمد بن حنفیه روایت میکند ـ روایت در بحار است ـ که در شب بیستم ماه رمضان، آثار ضعف در قدمهای پدرم امیرالمؤمنین ظاهر شد. در آن شب نتوانست ایستاده نماز بخواند. تا صبح نمازهایش را نشسته میخواند و تا صبح از شدت اثر سم آن حضرت را خواب نبرد و دائماً با ما صحبت میکرد و ما را به غیب دلالت میکرد و ما را تسلی میداد. صبح که شد، فرمود: در را باز کنید، هرکس میخواهد به عیادت من بیاید، بیاید. ما در را باز کردیم، مردم دستهدسته برای عیادت پدرم میآمدند. پدرم میفرمود: سلونی قبل أن تفقدونی؛ هرچه میخواهید سؤال کنید، قبل از آنکه مرا دیگر نیابید. مردم سؤال میکردند. آقا میفرمودند: هرچه میخواهید سؤال کنید، ولی سؤالهای خود را کوتاه و سبک کنید، به جهت مصیبت امامتان.
حجر بن عدی که از اصحاب بزرگوار آن حضرت است، برخاست...
( قطع صوت )
در آن وقتی که تو را بزنند و بگویند از علی بیزاری بجو!
گفت: قسم به خدا اگر مرا زیر شمشیر قطعه قطعه کنند و بعد آتش بزنند، من از تو برائت نخواهم جست.
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره او دعا به خیر کرد.
شخصی رو کرد به ابن ملجم و گفت: ای ابن ملجم! کار بزرگی کردی! امیرالمؤمنین اگر بهبودی بیابد، وای به حال تو!
ابن ملجم گفت: امیرالمؤمنین بهبودی یابد؟ کدام بهبودی؟ پس امکلثوم بر چه گریه میکند؟ آیا بر من گریه میکند یا بر علی؟
من شمشیری خریدم به هزار درهم و هزار درهم به آن سمّ دادم و چنان ضربتی زدم که اگر بر اهل عالم قسمت کنند همه میمیرند. این ضربت ابن ملجم بود.
اصبغ بن نباته میگوید: من وارد شدم، دیدم که امیرالمؤمنین از شدت زهر، یک پای خود را بلند میکند، میگذارد. بعد پای دیگر را بلند میکند و میگذارد.
حال آقا ساعت به ساعت وخیم میشود و دیگر درِ منزل را بستند و کسی برای ملاقات نمیآمد. تمام پسران و دختران را امر فرمود همه حاضر شدند. ذکر آن حضرت، لاإله إلا الله بود و بس. تا تقریبا ثلثی از شب گذشت. بدن آقا غرق عرق شد و از پیشانی مبارکش عرق، مانند دانههای دُر میریخت. آقا عرقهای پیشانی را با دست پاک میکرد و میفرمود: شنیدم از رسول خدا که احتضار مؤمن وقتی نزدیک میشود، پیشانیاش عرق میکند و ناله او ساکت میشود. حضرت امام حسن عرض کرد: پدرجان، طوری صحبت میکنی کأنّه بهکلی از خود ناامید شدهای؟ فرمود: آری! چند لحظهای دیگر من با شما نیستم.
در شب هفدهم ماه رمضان ـ چهار شب پیش ـ به شکرانۀ فتح بدر که در روز هفدهم ماه رمضان اتفاق افتاد، من تا صبح بیدار بودم. در بین الطلوعین از شدت بیداری، سر روی زانو گذاشته بودم و یک چرت مختصری مرا برد. جدت رسول خدا را دیدم، عرض کردم به آن حضرت: یا رسول الله! مَا لَقِیتُ مِن امَّتِک مِنَ الأَوَدِ وَ الْلَّدَد؛ اى رسول خدا چه بسيار از امّت تو به من سختى و تعب و دشمنى وارد شده است . پیغمبر فرمود: علی دعا کن. من دعا کردم: خدایا به عوض من، بدان را بر آنها مسلط کن و به عوض آنها ملاقات خوبان را نصیب من کن. جدت فرمود: ای علی! دعایت مستجاب شده. سه شب دیگر، مهمان ما هستی.
ای حسن! این شب، شب سوم است. تو را وصیت میکنم که بعد از من به صبر و بردباری رفتار کنی. و با برادران خود به مهربانی و عطوفت. از همۀ آنها سرپرستی کن و با برادرت محمد بن حنفیه مهربان باشید. میدانی که من او را دوست دارم، او فرزند پدر توست. اما دربارۀ حسین، آن فرزند زهراست و برادر توست. احتیاج به وصیت و سفارش نیست. حضرت امام حسن خیلی گریه میکرد. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: تو را به جان من بر تو، به حق من بر تو، گریه نکن. حضرت امام حسن عرض کرد: پدر جان! ... به خدا قسم، کأنّه با گریه و ... بر مصیبت تو.
آقا از هوش رفت.
سید الشهداء علیه السلام که از شدت گریه، گریبانش را باز کرده و ... و مانند ابر بهار گریه میکرد. اشکهای آن حضرت به صورت امیرالمؤمنین ریخت. حضرت چشمان خود را باز کرد و حضرت امام حسین را در آغوش گرفت و فرمود: تو را به حقی که بر تو دارم، گریه نکن! الآن در آسمانها بودم، دیدم گریه تو ملائکه آسمان را به گریه در آورده است. ببین حسین من! بعد از این، این امت کینههای دیرینه را از سینهها خواهند کشید و ... و تو را با تیغ ستم شهید میکنند. بر تو باد به استقامت و صبر و تفویض امور خود به خداوند متعال.
آنجا آقا یک نگاهی کرد به سایر فرزندان. فرمود: ای فرزندان من! دست از این دو برادر خود برندارید. شنیدم از رسول خدا که میفرمود: الحسَنُ و الحُسین إمامانِ قَاما أَوْ قَعَدا؛[6]حسن و حسین دو امام به حقاند قیام کنند یا قعود. در تمام مراحل از آنها پشتیبانی کنید و امر آنها را اجرا کنید و از آنها جدا نشوید. خدا همۀ شما را مورد رحمت و عافیت و مغفرت قرار بدهد.
آقا بیهوش شد. دیگر رمقی نماند. صدای شیون و ناله از همۀ افرادی که کنار بستر حضرت بودند، بلند شد. چند لحظه نگذشت، چشمان خود را باز کرد، صدا زد: ای نور دیدگان من! همه شما را به خدا میسپارم. الآن پیغمبر آمده، حمزه سیدالشهدا آمده، برادرم جعفر آمده. میگویند: ای علی! بهشت را زینت کردهایم! زود بشتاب به سوی ما! که ما همه انتظار ملاقات تو را داریم. آنجا فرمود: ای ملائکهای که به استقبال علی آمدهاید! سلام میکنم بر شما!
این آخرین خطبه حضرت بود.
صدا زد أشهد أن لا إله إلّا الله! و أنّ محمدا عبده و رسوله.
صدا بلند شد ، داد میزدند: یا أبتاه! یا أبتاه! وا إماماه! وا علیّاه! واعلیّاه! وا محمّداه! وا جعفراه! وا مصطفاه!
جبرائیل امین در میان آسمان و زمین ندا میزد: ای اهل عالم! علی را کشتند! صدای جبرئیل به تمام خانههای کوفه رسید. از همۀ خانهها صدای شیون و ناله بلند شد. وا علیّاه! وا علیّاه! وا غریباه! وا إماماه!
ناگاه صدای جبرئیل در میان ... بلند شد ...
وا إماماه!
و سیعلم الذین ظلموا آلَ محمّد، أیّ منقلب ینقلبون...
آثار استجابت دعا ظاهر، امير المومنين را در پيشگاهِ خداوند شفيع قرار بدهيد، ده مرتبه بلند: إلهى العَفْو ...
قرآنها را باز كنيد به روى دست:
اللهُمَّ إِنِّى أَسئَلُكَ بكِتابِكَ المُنزَلِ وَ ما فِيه، وَ فِيهِ اسمُكَ الأَكبَر، وَ أَسماؤُكَ الحُسنَى وَ ما يُخافُ وَ يُرْجَى أَن تَجْعَلَنِى مِن عُتَقائِكَ مِنَ النَّار.
قرآنها را ببنديد به روى سر:
اللهُمَّ بِحَقِّ هذا القُرءَان وَ بِحَقِّ مَن أَرسَلْتَهُ بِه وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فيه وَ بِحَقِّكَ عَليهِم فَلا أَحَدَ أَعرَفُ بِحَقِّكَ مِنك
ده مرتبه: بِكَ يا اللَه ...
إلهى بِمُحَمَّدٍ ... إلهى بِعَلىٍّ ...
إلهى بِفاطِمَة ... إلهى بِالحَسَنِ ...
إلهى بِالحُسَينِ ... إلهى بِعَلىِّ بْنِالحُسَينِ ...
إلهى بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلىٍّ ... إلهى بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ...
إلهى بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ... إلهى بِعَلىِّ بْنِ مُوسَى ...
إلهى بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلىٍّ ... إلهى بِعَلىِّ بْنِمُحَمَّدٍ ...
إلهى بِالحَسَنِ بْنِ عَلىٍّ ... إلهى بِالحُجَّة ...
« اللهُمَّ عَظُمَ الْبَلَاء وَ بَرِحَ الْخَفَاء وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجاء وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاء وَ إِلَيْكَ يَا رَبِّ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّة وَ الرَّخَاءِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ ءَالِ مُحَمَّد اولِى الأَمر الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجًا عَاجِلًا قَريبًا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ مِنْ ذَلِكَ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِى فَإِنَّكُمَا كَافِيَاىَ وَ انْصُرَانِى فَإِنَّكُمَا نَاصِرَاىَ يَا مَوْلَاىَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الأَمان الأَمان الأَمان الغَوْثَ الغَوْثَ الغَوْثَ العَجَل العَجَل العَجَل السَّاعَة السَّاعَة السَّاعَة»
نَسئَلُكَ اللهُمَّ وَ نَدعُوك وَ نُقْسِمُ عَلَيك بِمُحَمَّدٍ وَ عَلىٍّ وَ فاطِمَة وَ الحَسَنِ وَ الحُسَينِ وَ التِّسعَة الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ مِن ذُرِّيَّة الحُسَينِ وَ بِاسْمِكَ العَظِيمِ الأَعظَمِ الأَعَزِّ الأَجَلِّ الأَكرَم يا اللَه ...
خدايا ما را بيامرز! از همه گناهان ما بگذر! توبه ما را در اين شب عزيز قبول بفرما! تمام دعاهاى ما را مستجاب بگردان! قدمهاى ما را در صراط مستقيمَت ثابت بفرما! در اين هزاهز و فِتَنآخر زمان آنى ما را به خود وا مگذار! دلهاى ما را به نور يقين منوّر بفرما! سينههاى ما را به نور اسلام منشرح بگردان! در هر خيرى كه محمّد و آل محمّد را داخل كردى ما را داخل بفرما! و از هر سوئى كه آنها را محفوظ داشتى ما را محفوظ بفرما! حوائج شرعيّه ما بر آور! ذوى الحقوق ما را از ما راضى بگردان! مرضاى ما شفا عنايت بفرما! موتاى ما بيامرز! دست وِلاى ما از دامان اهلبيت كوتاه مكن! قرآن و عترت را در سرلوحه عمل ما قرار بده! در روز قيامت از شفاعت محمّد و آل محمّد ما را بى نصيب نفرما! خدايا فرج امام زمان ما را نزديك بگردان! ما را از منتظرين مقدم شريفش قرار بده! چشمان ما را به جمالش منوّر بفرما!
نَسئَلُكَ اللهُمَّ وَ نَدعُوك وَ نُقْسِمُ عَلَيك بِوَليِّكَ الأَعظَم حجَّة بْنِ الحَسَن المَهدِى العسكرىّ وَ بِاسْمِكَ العَظِيمِ الأَعظَمِ الأَعَزِّ الأَجَلِّ الأَكرَم يا اللَه ...
براى جميع شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام كه از دار فانى رحلت كردهاند بالأخصّ براى والدين خود وذوى الحقوق فاتحهاى قرائت كنيد!
[1]. شرح منظومه سبزوارى، قسمت حكمت (خطبه): «سر رشته جميع امور عالم وجود در دست توانا و مشيّت اوست؛ و تمامى موجودات در وجود و بقاء خود از چشمه فيضان رحمت و حيات او استمداد مىطلبند.»
[2]. نهج البلاغه، خطبه 227.
[3]. الكافى، ج 2، ص 477: اغتَنِمُوا الدُّعاءَ عِندَ أربَعٍ: عِندَ قِراءَة القُرآنِ و عِندَ الأذانِ و عِندَ نُزُولِ الغَیثِ و عِندَ التِقاءِ الصَّفَّینِ لِلشَّهادَة.
[4]. الكافى، ج 2، ص 476: اطلُبُوا الدُّعاءَ فى أربَعِ ساعاتٍ: عِندَ هُبُوبِ الرِّیاحِ، و زَوالِ الأفیاءِ، و نُزُولِ المَطَرِ [القَطرِ]، و أوَّلِ قَطرَة مِن دَمِ القَتِیلِ المُؤمِنِ؛ فَإنَّ أبوابَ السَّماءِ تُفَتَّحُ عِندَ هَذِهِ الأشیاءِ.
.[5] فروع كافى، ج 7، ص 51، در باب وصايا؛ و تحف العقول، ص 197.
[6]. علل الشّرايع، ج 1، ص 211؛ روضة الواعظين، ج 1، ص 156؛ عوالى اللئالى، ج 4، ص 93.
|