تفسیر آیه :( وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّـيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ) به بيان علامه طهراني.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
و الصّلاة علي محمّد و آله الطّاهرين
و لعنة الله علي أعدائهم أجمعين من الآن إلي قيام یوم الدّين
(وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّـيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ).
«و بپايدار نماز را در دو طرف روز و پاسي كه از شب ميگذرد، به درستي كه حسنات، گناهان را از بين ميبرند؛ اين تذكّري است براي افرادي كه متذكّر گردند.»
انسان گاهي در اين دنيا مبتلا به گناه ميشود، و گاهي اوقات حسنات از او صادر ميگردد؛ گناه در وقت غفلت است (لا يَزنِي الزّانِي حِينَ يَزنِي و هو مُؤمِنٌ و لا يَسرِقُ السّارِقُ حِينَ يَسرِقُ و هو مُؤمِنٌ) طاعت در وقت تذكّر.
نفس انسان كه قابليّت كمال و إرتقاء به مدارج و معارج عالية انسانيت را دارد، در وقت عروج و كمال، هر نقيصه و گناهي كه از او سابقاً سرزده خود بخود آمرزيده و محو خواهد شد. چون بنا بالفرض گناه و معصيت در سطح كوتاه از افق نفس قرار داشت، و فعلاً كه نفس از آن افق حركت كرده و از آن منزل بيرون آمده در منزل بالاتري رفته و در سطحي عالي در پرواز است، آن منزل قبل با تمام آثار و خصوصيّات آن بجاي خود مانده و با اين نفس حركت نكرده است؛ لذا گناه و معصيت در اين منزل وجود خارجي ندارد. حالتي بود از براي نفس سابقاً روي داده بود و فعلاً كه نفس تغيير منزل داده است پاكيزه از گناه وارد شده است. بنابراين تحقيقاً كاري كه شخص را جنبش دهد و موجب ارتقاء درجه گردد، خود بخود موجب آمرزش گناهان سابق او كه حالات دنيّۀ نفس او در وهلۀ سابقه بودهاند خواهد بود.
توحيد مكفّر ذنوب است، و در عالم توحيد اصلاً گناه معني ندارد
روي اين معني توحيد مكفّر ذنوب است، و در عالم توحيد اصلاً گناه معني ندارد. شخصي كه به مرحلة توحيد رسيد، مانند بچهاي كه از مادر متولد شده است پاكيزه خواهد بود؛ چون بالفرض گناهان سابقه روي كوري چشم باطن و مشاهدۀ عالم كثرت و غفلت از خدا و توجّه استقلالي او به ما سوي الله تعالي بوده است. و اصولاً معني گناه غير از اين چيزي نيست، ليكن چون با مجاهده و رياضات شرعيه و اطاعت و تسليم در برابر فرامين خدا حالت او تغيیر كرد غفلت او تبديل به ذكر و چشم حقيقت بين او شفا يافته، و نظر او به تمام موجودات نظر تبعي شده و نظر استقلالي به ذات واجب الوجود افكنده است. در اينجا هر چه است خير محض است و طهارت محض؛ فلذا عبور از مرحلۀ شرك به توحيد عاليترين توبه و نافعترين قسم از اقسام آمرزش گناه است.
و بالعكس چون نفس انسان قابليت نزول و تردّي را دارد، اگر طاعتي در مدّتي از او سر زد و سپس از مقام اوليّۀ خود نزول كرد و حجاب غفلت ديدۀ باطن او را كور كرد و متوجّه زخارف دنيا شد، خدا را فراموش نمود و به اسباب دنيا با نظر استقلال نگريست، اين نزول نفس موجب حبط و از بين رفتن و نابود شدن حسنات و خيرات سابقۀ او خواهد بود. چون آن حسنات در منزلي از منازل نفس متناسب آن منزل از او سر زد، و فعلاً كه آن منزل را تغيير داده و منزل بدي انتخاب نموده آن آثار سابقه در آن منزل سابقه خواهد ماند و نفس دست خالي بدون حسنهاي فعلاً زيست میکند، و بطور كلّي مطالب فوق را در دو جمله ميتوان خلاصه نمود:
1ـ آنكه نفس در قوس صعود و طيّ مدارج كمال در هر منزلي كه وارد شود سيّئآت مترتبه در منازل قبل محو و نابود ميگردد.
2ـ آنكه نفس در قوس نزول و وارد شدن در مُرديات هوي و نفس امّاره در هر منزلي كه نزول كند تمام حسنات و خيرات منازل سابقه حبط و نابود خواهد شد.
آیاتی از قرآن راجع به آمرزش و تكفير گناهان
راجع به آمرزش و تكفير گناهان در صورت اول آياتي در قرآن مجيد وارد است:
منها: آنكه در سورۀ فرقان كه صفات عباد الرحمن و خواصّ آنها را يك يك طيّ آياتي ميشمارد، ميفرمايد: :( وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا* يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا * إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا)ملاحظه ميشود كه در اينجا ايمان و عمل صالح و توجّه را مكفّر قتل نفس محرّمه و زنا قرار داده، و در منزل ايمان و عمل صالح كه نفس طهارت ميگیرد و طاهر میگردد تمام سيّئآت كه آثار نفس بوده تبديل به حسنات ميگردد.
منها: آنكه در سورۀ محمّد ميفرمايد: ‘(وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ). در اينجا ايمان به خدا و ايمان به پيغمبر و كتاب خدا و عمل صالح را مكفّر گناهان قرار ميدهد.
آیات دالّ بر تکفیر گناهان بواسطۀ توحید و ایمان
منها: آنكه دربارۀ اهل كتاب كه ايمان ندارند و تقوي ندارند، ميفرمايد: (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ). و غير از اينها آيات ديگري كه راجع به تكفير گناهان در قرآن مجيد آمده است.
و امّا راجع به گروه دوّم و آن دستهاي كه چون از منزل اوليّۀ تقوي و توحيد نزول كنند تمام حسنات سابقۀ آنها حبط و باطل است نيز آيات بسياري در قرآن مجيد وارد است:
منها: (وَمَن يَكْفُرْ بِالإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ)و منها: قوله تعالی:( مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ*أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَاطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ) درست ملاحظه میشود كه در اين دنيا طلب حيات دنيا و زينت او را كه حال و ملكۀ نفسي است موجب حبط تمام حسنات و بطلان خيرات و مبرّات و جميع افعال انسان قرار داده است.
و در سورۀ كهف وارد است كه:( قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا*الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا*أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا). در اينجا كفران به آيات خدا و لقاي او را موجب حبط اعمال و گم شدن فعّاليتهاي دنيوي كه بنظر خود آنها خوب بوده است قرار ميدهد.
در كتاب «بحار الأنوار» از «امالي» مرحوم صدوق نقل میکند:
إلي أن قال: عَن مُحَمَّدِ بنِ مِسعَرٍ قالَ: كُنتُ عِندَ سُفيانَ بنِ عُيَينَةَ فَجاءَهُ رَجُلٌ، فَقالَ لَهُ: رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ صلّي الله عليه و آله و سلّم أنَّهُ قالَ: إنَّ العَبدَ إذا أذنَبَ ذَنبًا ثُمَّ عَلِمَ أنَّ اللهَ عَزَّوجَلَّ يَطَّلِعُ عَلَيهِ غَفَرَ [غُفِرَ] لَهُ. فَقالَ ابنُ عُيَينَةَ: هَذا كِتابُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ، قالَ اللهُ تَعالَی:(وَمَا كُنتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَا أَبْصَارُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ وَلَكِن ظَنَنتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيرًا مِّمَّا تَعْمَلُونَ*وَذَلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنتُم بِرَبِّكُمْ أَرْدَاكُمْ فَأَصْبَحْتُم مِّنْ الْخَاسِرِينَ) فَإذا كانَ الظَّنُّ هو المُردِيَ كانَ ضِدُّهُ هو المُنجِيَ.نماز محو کنندۀ گناهان است
از اين مطلب خوب استفاده ميشود كه سوء ظنّ به خدا كه از آثار بُعد و وقوع در منزلهاي پائين نفس است موجب وقوع در جهنّم میشود، نه نفس اعمال زشت و گناهان، بلكه طبق قوله تعالي:( وَلَكِن ظَنَنتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيرًا مِّمَّا تَعْمَلُونَ*وَذَلِكُمْ ظَنُّكُمُ )، فقط همين حالت نفسيّۀ سوء ظن آنها را به جحيم انداخته است؛ در اين صورت ضدّش كه آن حسن ظنّ به خدا و معرفت آنكه خدا از گناه اطّلاع دارد، نفس اين معني موجب نجات و بهشت خواهد بود.
بنابراين از آنچه ذكر شد معني آيۀ عنوان كلام روشن ميشود كه چگونه نماز محو كنندۀ گناهان است؛ چون نماز از حسنات است و حسنات ماحي سيّئات. حسنه كاري است كه خدا او را بپسندد، و خدا چيزي را ميپسندد كه مقرّب عبد باشد به او؛ و مقرّب بنده فعلي است كه از روي خلوص بجاي آورده شود. بنابراين نماز كه توجّه تامّ به خداست مؤمن را در أنوار ملكوتي ميبرد و در آنجا ديگر گناه وجود ندارد.
صَلاى المُؤمِنِ بِاللَّيلِ تَذْهَبُ بِما عَمِلَ مِن ذَنبِ النَّهارِ
در «كافي» با سند مّتصل نقل میکند از حضرت أبِيعَبدِاللهِ عليه السّلام في قَولِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ: (إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّـيِّئَاتِ)، قالَ:
صَلاةُ المُؤمِنِ بِاللَّيلِ تَذهَبُ بِما عَمِلَ مِن ذَنبٍ بِالنَّهارِ.و همچنين در همين كتاب با سند متّصل نقل میکند از حضرت أبيعبدالله عليه السّلام، قال:
مَن صَلَّی رَكعَتَينِ يَعلَمُ ما يَقُولُ فيهِمَا انصَرَفَ و لَيسَ بَينَهُ و بَينَ اللهِ ذَنبٌ.و در كتاب «من لا يحضره الفقيه» از حضرت رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم روايت ميكند:
قالَ صلّی الله علیه و آله و سلّم: إنَّما مَثَلُ الصَّلاةِ فيكُم كَمَثَلِ السَّرِيِّ ـ و هو َهََّهَرُ ـ عَلَی بابِ أحَدِكُم، يَخرُجُ إلَيهِ في اليَومِ و اللَّيلَةِ يَغتَسِلُ مِنهُ خَمسَ مَرّاتٍ؛ فَلَم يَبقَ الدَّرَنُ مَعَ الغُسلِ خَمْسَ مَرّاتٍ و لَمْ تَبْقَ الذُّنُوبُ مَعَ الصَّلاةِ خَمْسَ مَرّاتٍ.پاک شدن خال سیاه بدن حضرت آدم علیه السّلام بواسطۀ نمازهای پنجگانه
و در كتاب «من لا يحضره الفقيه» [17] روايت میکند از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام كه آن حضرت فرمودند: چون آدم ابوالبشر از بهشت به زمين نزول كرد، خالي سياه از فرق سر تا قدمش پيدا شد. اندوه و غصّۀ او بدين جهت زياده گشت. جبرائيل نزد او آمده، سؤال نمود: اي آدم! چرا گريه میکني؟ آدم گفت: براي اين خال سياهي كه در بدن من ظهور نموده است. جبرائيل گفت: اي آدم! برخيز و نماز را بپاي دار كه الآن وقت نماز اوّل است.
آدم ايستاد و نماز خواند؛ خال سياه پائين آمد تا گردن او. جبرائيل در موقع نماز دوّم آمد و گفت: اي آدم! برخيز و نماز كن كه الآن وقت نماز دوّم است. آدم برخاست و نماز بجاي آورد؛ و خال سياه تا ناف او پائين آمد. جبرائيل در وقت نماز سوّم آمد و گفت: اي آدم! برخيز و نماز بخوان كه وقت نماز سوم است. پس آدم برخاست و نماز خواند؛ و خال سياه تا زانوي او پايين آمد. جبرائيل در وقت نماز چهارم آمد. گفت: اي آدم! برخيز و نماز كن كه الآن وقت نماز چهارم است. آدم برخاست و نماز خواند؛ و آن خال تا قدم او پائين آمد. جبرائيل در وقت نماز پنجم آمد، و گفت: اي آدم! برخيز و نماز كن كه الآن وقت نماز پنجم است. آدم برخاست و نماز كرد؛ و آن خال بكلّي از بدن او بيرون رفت. سپس حمد خدا را بجاي آورده، ثناي او بگفت. پس جبرائيل گفت: اي آدم! مَثَل اولاد تو در اين نمازها مثل خود تُست؛ هر كدام از اولاد تو در هر شبانهروز پنج نماز بجاي آورد از گناهان خارج ميشود، همچنان كه تو از اين خال سياه خارج شدي.
مرحوم حاج ميرزا حسين نوري أعلي الله مقامه در كتاب «مستدرك وسائل الشيعة» روايت میکند كه:
رَأی صلّی الله علیه و آله و سلّم رَجُلاً يَقُولُ: اللهُمَّ اغفِر لِي و لا أراكَ تَفعَلُ! فَقالَ صلّي الله عليه و آله و سلّم [لَهُ]: لِمَ یَسُوءُ ظَنُّکَ [تُسَوِّءُ ظَنَّكَ]؟ قالَ: [لأنِّي] أذنَبتُ في الجاهِلِيَّةِ و الإسلامِ. فَقالَ صلي الله عليه و آله: أما ما أذنَبتَ في الجاهِلِيَّةِ فَقَد مَحاهُ الإيمانُ؛ و ما فَعَلتَ في الإسلامِ الصَّلاةُ إلَی الصَّلاةِ كَفّارَةٌ ما [لِمَا] بَينَهُما
نماز گناهان را میریزد، چنانچه برگها از درخت میریزند
در تفسير «مجمع البيان» در تفسير آيۀ مباركه (إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّـيِّئَاتِ)آورده است كه:
ذَكَرَ الواحِديُّ بِإسنادِهِ عَن حَمّادِ بنِ سَلَمَةِ عن عَليِّ بنِ زَيدِ عن أبي عُثمانَ قالَ: كُنتُ مَعَ سَلمانَ تَحتَ شَجَرَةِ فَأخَذَ غُصنًا يابسًا مِنها فَهَزَّهُ حَتَّی تَحَاتَ وَرَقَهُ، ثُمَّ قالَ: يا أبا عُثمانَ! ألا تَسألُنِي لِمَ أفعَلُ کَذا [هَذا]؟ قُلتُ: و لِمَ تَفعَلُهُ؟ قالَ: هَكَذا فَعَلُهُ رَسولُ اللهِ صَلّی اللهُ عَلَيه و آله وَ سَلَّم، و أنا مَعَهُ تَحتَ شَجَرَةٍ فَأخَذَ مِنها غُصنًا يَابسًا فَهَزَّهُ حَتَّی تَحَاتَ وَرَقَهُ، ثُمَّ قالَ: ألا تَسألُنِي يا سَلمانُ لِمَ أفعَلُ هَذا؟ قُلتُ: و لِمَ فَعَلتَهُ؟ قالَ: إنَّ المُسلِمَ إذا تَوَضَّأ فَأحسَنَ الوضوءَ ثُمَّ صَلَّی الصَّلَواتَ الخَمسَ تَحاتَتْ خَطاياهُ كَما يَتَحاتُ هَذا الوَرَقُ، ثُمَّ قَرَأ هَذِه الآيَةَ (و أقِمِ الصَّلاةَ) إلی آخَرِها.
و همچنين با إسناد خود روايت كرده است از عليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال:
كُنّا مَعَ رَسولِ اللهِ صَلّي اللهُ عَلَيه و آلِه و سَلَّم فِي المَسْجِدِ نَنتَظِرُ الصَّلاةَ، فَقامَ رَجُلٌ فَقَالَ: يا رَسولَ اللهِ! إنّي أصَبْتُ ذَنْبًا، فَأعْرَضَ عَنهُ. فَلَمَّا قَضَي النَّبِيُّ الصَّلاةَ قَامَ الرَّجُلُ فَأعَادَ القَولَ؛ فَقالَ النَّبِيُّ صَلّي اللهُ عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم: ألَيسَ قَد صَلَّيتَ مَعَنا هَذِهِ الصّلاةَ و أحْسَنتَ لَها الطَّهورَ؟ قَالَ: بَلَي! قالَ: فَإنَّها كَفّارَةُ ذَنْبِكَ.
احادیثی ذیل آیه شریفۀ إنّ الحَسَناتِ یُذهِبنَ السَّیِئَاتِ
و در «مجمع البيان» ميفرمايد:
و رَوَي أصْحابُنا عَن ابنِ مَحبوبِ عَن إبراهِيمَ الكَرخِي قالَ: كُنتُ عِندَ أبيعَبدِاللهِ عَلَيهِ السّلامُ إذ دَخَلَ عَلَيهِ رَجُلٌ مِن أهلِ المَدينَةِ، فَقالَ لَه: مِن أينَ جِئتَ؟ ثُمَّ قالَ لَه: تَقولُ جِئتُكَ مِن هَيهُنا و هَيهُنا لِغَيرِ مَعاشٍ تَطلُبُهُ و لا لِعَملٍ تَكسِبُهُ؛ اُنظُرْ بِماذا تَقطَعُ يَومَكَ و لَيلَتَكَ!
و اعلَمْ أنَّ مَعَكَ مَلِكًا كَريمًا مُؤكّلاً بِكَ يَحفَظُ عَلَيكَ ما تَصنَعُ و يَطَّلِعُ علي سِرِّكَ الَّذِي تُخفِيهِ مِن النّاسِ؛ فَاسْتَحيِي، لا تَستَحْقِرَنَّ سَيِّئَةً فَإنّها سَتَسوؤُكَ يَومًا و لا تَحقِرَنَّ حَسَنَةً و إن صَغُرَتْ عِندَكَ و قَلَّت فِي عَينِكَ فَإنّها سَتَسُرُّكَ يَومًا.
و اعْلَمْ أنّه لَيسَ شَیءٌ أضَرَّ عاقِبَةً و لا أسرَعَ نَدامَةً مِن الخَطِيئَةِ، و أنّه لَيسَ شَیءٌ أشدَّ طَلَبًا و لا أسرَعَ دَرْكًا لِلخَطِيئَةِ مِن الحَسَنَةِ؛ أمَا إنّها لَتَدرُكُ الذَّنبَ العَظيمَ القَديمَ المَنسِيَّ عِندَ عامِلِهِ فَتَجْتَذِبُهُ و تَسقُطُهُ و تَذهَبُ بِه بَعدَ إثباتِهِ، و ذَلكَ قَولُ اللهِ سُبحانَهُ:( إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّـيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ)
در «بحار الأنوار» از «غوالي اللئالي» و «مجمع البيان» و العياشي روايت میکند از أبوحمزۀ ثُمالي قال:
سَمِعتُ أحَدَهُما علیه السّلام يَقُولُ إنَّ عَلِيًّا علیه السّلام أقبَلَ عَلَی النّاسِ فَقالَ: أيَّةُ آيَةٍ في كِتابِ اللهِ أرجَی عِندَكُم؟ فَقالَ بَعضُهُم:( إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاء) قالَ: حَسَنَةٌ و لَيسَت إيّاها. و قالَ بَعضُهُم(وَمَن يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا)؛ قالَ: حَسَنَةٌ و لَيسَت إيّاها. و قالَ بَعضُهُم: (قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا)؛ قالَ: حَسَنَةٌ و لَيسَت إيّاها. و قالَ بَعضُهُم: (وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ*أُوْلَـئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ)؛ قَالَ: حَسَنَةٌ و لَيسَت إيَّاهَا. قَالَ: ثُمَّ أحجَمَ النّاسُ فَقالَ: ما لَكُم يا مَعشَرَ المُسلِمِينَ؟ قالُوا لا و اللهِ ما عِندَنا شَيءٌ! قالَ: سَمِعتُ رَسولَ اللهِ صلّي الله عليه و آله و سلّم يَقُولُ: أرجَی آيَةٍ في كِتابِ اللهِ:(وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّـيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ) و قالَ: يا عَلِيُّ! و الَّذِي بَعَثَنِي بِالحَقِّ بَشِيرًا و نَذِيرًا، إنَّ أحَدَكُم لَيَقُومُ إلَی وُضُوئِهِ فَتَساقَطُ عَن جَوارِحِهِ الذُّنُوبُ، فَإذا استَقبَلَ اللهَ بِوَجهِهِ و قَلبِهِ لَم يَنفَتِلْ عَن صَلاتِهِ و عَلَيهِ مِن ذُنُوبِهِ شَيءٌ كَما وَلَدَتهُ اُمُّهُ، فَأن أصابَ شَيئًا بَينَ الصَّلاتَينِ كانَ لَهُ مِثلُ ذَلِكَ حَتَّی عَدَّ الصَّلَواتِ الخَمسَ.
ثُمَّ قالَ: يا عَلِيُّ! إنَّما مَنزِلَةُ الصَّلَواتِ الخَمسِ لاُمَّتِي كَنَهَرٍ جارٍ عَلَی بابِ أحَدِكُم، فَما یَظُنُّ [ظَنَّ] أحَدُكُم لَو كانَ في جَسَدِهِ دَرَنٌ ثُمَّ اغتَسَلَ في ذَلِكَ النَّهَرِ خَمسَ مَرّاتٍ [في اليَومِ]؛ أ كانَ يَبقَی في جَسَدِهِ دَرَنٌ؟ فَكَذَلِكَ و اللهِ الصَّلَواتُ الخَمسُ لاُمَّتِي.
مَثل نمازهای پنجگانه مثل نهر جاری است که انسان در پنج وقت خود را در آن شستشو میدهد
البتّه معلوم است كه اين فوائد اختصاص به مؤمنيني دارد كه اعتقاد و ولايت آنها درست بوده، ولكن گناهاني طبق نفس امّاره از آنها سر زده است؛ ولي كساني كه اعتقاد ندارند و با جحود و استكبار زندگي میکنند و دين را ملعبه قرار ميدهند، نماز آنها جز بُعد از خدا نتيجۀ ديگري نخواهد داشت. عمر بن سعد نيز بر كشتگان خود نماز خواند، وليكن بدن مطهّر سبط رسول خدا را با بدنهاي مطهّرۀ اولاد و برادران و بني اعمام او در سرزمين كربلا عريان گذارد و رفت.
دلداری نمودن حضرت زینب سلام الله علیها امام سجّاد علیه السّلام را در روز عاشورا
ابن قُولوَيه در كتاب «كامل» از حضرت سجّاد عليه السّلام نقل میکند كه: چون در يوم الطفّ پدر را در خاك و خون آغشته ديدم و فرزندان او و برادران او و عموهاي خود را مقتول نگريستم و زنان و خواهران را مانند اسيران روم و ديلم نگريستم، سخت بر من گران آمد و نزديك بود جان از قالب تهي كنم؛ عمّهام زينب فرياد برآورد:
مَا لي أراكَ تَجودُ بِنَفسِكَ؟ يا بَقيَّةَ جَدِّي و أبي و إخْوَتي! فَقُلتُ: و كَيفَ لا أجزَعُ و أهلَعُ و قَد أرَي سَيِّدِي و إخوَتي و عُمومَتي و وُلدَ عَمِّي و أهلِي مُضَرَّجِين بِدِمائِهِم مُرَّمَلينَ بِالعَراءِ مُسَلَّبِينَ لا يُكَفَّنونَ و لا يُوارُون و لا يُعَرَّجُ عَلَيهِم أحَدٌ و لايُقَرِّبُهُم بِشِبرٍ كَأنَّهُم أهلُ بَيتٍ من الدَيلَمِ و الخَزَر.زينب پاسخ داد كه: اي برادرزاده جزع مكن كه اين عهد را رسول خدا با جدّ تو و پدر تو و عموي تو استوار فرمود. خداوند در اين امت از قومي پيمان بستد، آنهائي كه فراعنۀ زمين ايشان را نميشناسند لكن در آسمانها و نزد فرشتگان معروفند؛ آن قوم بيايند و اين بدنهاي طاهره و اين اعضاي مقطّعه را بردارند و دفن كنند، و در أرض طفّ علامتي نصب كنند كه در مرور دهور و ليالي و ايام محو و مطموس نگردد، و هر چند كه سلاطين كفره در اندراس و انطماس آن بكوشند و رنج برند آثار و علامت آن ظاهرتر و علوّ منزلت و رتبت آن هويداتر گردد. چون سخنان زينب به پايان رسيد حضرت سجّاد فرمود: اين خبر را از كجا ميگوئي؟
ث اُمّ أیمن برای حضرت زینب سلام الله علیها دربارۀ شهدای کربلا
زينب عرض كرد: اُمّ ايمن براي من حديث كرد كه: روزي رسول خدا به خانة فاطمه آمد و فاطمه براي پدر خود حريره ساخت، و علي عليه السّلام طبقي از خرما بياورد و من ظرفي از شير و كره حاضر كردم؛ رسول خدا و اهل بيت همگي دور هم جمع شدند و از حريره و خرما و شير و كره بخوردند. پيغمبر را از اين اجتماع و ترتيب اين مجلس سروري در خاطر آمد؛ ناگهان لختي به جانب آسمان نگريست آنگاه به سجده رفت و سخت بگريست. اهل بيت همگي محزون شدند. علي و فاطمه عرض كردند: يا رَسولَ اللهِ! لاأبكَي اللهُ عَينَيكَ اين گريه چيست كه دلهاي ما را پاره كرد؟
پيغمبر فرمود: اي برادر! من از ديدار شما و اجتماع شما چنان شاد شدم كه چنين سرور در خود نديده بودم. خدا را بدين نعمت سپاسگزاري نمودم؛ ناگاه جبرئيل در رسيد و گفت: يا محمّد! خداوند ميفرمايد: من سرور تو را بدانستم و نعمت را بر تو تمام كردم، ايشان و فرزندان ايشان و جميع دوستان و شيعيان ايشان در بهشت با تو خواهند بود؛ ليكن میکشند ايشان را جمعيّتي كه خود را از امّت تو ميپندارند، در صورتي كه از تو و خداي تو بري و بيگانهاند.
آنگاه جبرئيل گفت: اي محمّد! بعد از تو برادر تو علي مغلوب دشمنان خواهد شد، و او را شريرترين خلق نظير عاقر ناقة صالح در شهري كه دارالهجرة اوست او را شهيد خواهد كرد. پس جبرئيل اشاره كرد بسوي حسين و گفت: او را و جماعتي از اولاد او و برادران و بني أعمام و جمعي از بزرگان امّت او را در سرزمين طفّ شهيد خواهند كرد، و لشكر كفر ايشان را در پرّه افكند؛ در آن حال زمين بلرزد و كوهها متزلزل شود و درياها به موج درآيد و آسمانها مضطرب خواهد شد.
|