گالری تصاویر آرشیو بانک صوت کتابخانه پرسش و پاسخ ارتباط با ما صفحه اصلی
 
اعتقادات اخلاق حکمت عرفان علمی اجتماعی تاریخ قرآن و تفسیر جنگ
کتابخانه > اعتقادات > الله ‌شناسي > الله شناسی جلد 1
مقدمه اوُلي

مقدمه اوُلي

بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحيم‌

حمد بي‌حدّ و سپاس‌ بي‌عدّ، اختصاص‌ به‌ ذات‌ مقدّس‌ حضرت‌ حقّ جلّ و علا دارد كه‌ كاخ‌ هستي‌ و جهان‌ آفرينش‌ را براي‌ تكامل‌ وجود انسان‌ آفريد، و انسان‌ را براي‌ عبادت‌ ذات‌ اقدس‌ خود. 1 وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ.2 و حقيقت‌ عبادت‌، بدون‌ شناخت‌ حقيقت‌ عبوديّت‌ و معرفت‌ حاصل‌ نشود. پس‌ معرفت‌ ذات‌ او سبحانه‌ و تعالي‌ و اسماء حسني‌ و صفات‌ عُلياي‌ او، از جمله علل‌ غائيّه‌ و نهائيّه پيدايش‌ عالم‌ تكوين‌ است‌. و مقصد اقصي‌ و هدف‌ اسناي‌ از معرفت‌، خضوع‌ و خشوع‌ در مقابل‌ حضرت‌ حيّ قيّوم‌، و صبغه عبوديّت‌ به‌ خود گرفتن‌، و لباس‌ ذلّ و مسكنتِ بندگي‌ در قبال‌ عزّ كبريائيّت‌ او پوشيدن‌، و تمام‌ عوالم‌ وجود را آيه‌ و مرآت‌ حقّ


صفحه 10

ديدن‌، و از كريوه‌هاي‌ خودمنشي‌ بيرون‌ آمدن‌ و به‌ ذروه اعلاي‌ اقرار و اعتراف‌ و فناء و اندكاك‌ در وحدانيّت‌ ذات‌ حقّ رسيدن‌ است‌.وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَ قَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا.3

و تحيّات‌ زاكيات‌ و صلوات‌ مباركات‌ بر انبياء عظام‌ و فرشتگان‌ ملا اعلي‌ باد كه‌ با اعانت‌ و ياري‌ در ارسال‌ وحي‌ و تبليغ‌ آن‌ به‌ بني‌ نوع‌ انسان‌، افراد بشر را از زندان‌ سبعيّت‌ و بهيميّت‌ و شيطنت‌ رهانيده‌، و به‌ طرق‌ معرفت‌ و شناخت‌ عبوديّت‌ وارد كرده‌، و او را مستعدّ و قابل‌ بهره‌برداري‌ از جميع‌ مواهب‌ الهيّه‌ و تمتّعات‌ سبحانيّه‌ نموده‌اند. بالاخصّ سيّد رُسل‌ و هادي‌ سُبل‌ و عقل‌ كلّ، بداية‌ البدايات‌ و نهاية‌ النّهايات‌: حضرت‌ مُحمّد بنِ عبدِالله‌ صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌؛ و صِنو، و شقيق‌، و وصيّ، و وزير، و صِهر، و وليّ، و برادر، و خليفه‌اش‌: عليّ بن‌ أبي‌ طالب‌ أميرالمومنين‌ كه‌ گوي‌ سبقت‌ را از همگان‌ ربوده‌، و در مقام‌ عزّ حضرت‌ ذوالجلال‌ نشسته‌، و لواي‌ حمد را بدست‌ خود برافراشته‌، و حائز مقام‌ محمود و شفاعت‌ كبري‌ شده‌اند.

و بر اولاد طاهرين‌ آنها، ائمّه معصومين‌ سلام‌ الله‌ عليهم‌ أجمعين‌؛ لاسيّما حضرت‌ بقيّة‌ الله‌ في‌ الارضين‌ حُجّة‌ بنِ الحسنِ العسكريّ أرواحنا فداه‌، كه‌ امام‌ زنده‌، و واسطهفيض‌، و مفيض‌ رحمت‌ و وجود از عالم‌ بالا، و پخش‌ آن‌ به‌ ماهيّات‌ امكانيّه‌، و توسيع‌ نور رحمت‌ الهيّه‌ از مقام‌ غيب‌ الغيوب‌ و كنز مخفيّ به‌ شبكه‌هاي‌ عالم‌ كثرات‌، به‌ مقدار قابليّت‌ و استعداد مي‌باشند. وَ إِن‌ مِن‌ شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِِنُهُ و وَ مَا نُنَزِّلُهُ و ٓ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ.4


صفحه 11

�و هيچ‌ چيز وجود ندارد مگر آنكه‌ خزينه‌هاي‌ آن‌ در نزد ما موجود مي‌باشد. و ما آنرا فرود نمي‌آوريم‌ مگر به‌ انداز همعلوم‌ و معيّن‌.� و برحسب‌ اراده‌ و مشيّت‌ حق‌ تعالي‌ و تقدّس‌، آن‌ خزائن‌ جُود و رحمت‌ را به‌ ذرّه‌ ذرّ هاز ماهيّات‌ عالم‌ وجود، نازل‌ و به‌ هر يك‌ بقدر قوّه‌ و انداز ه مقرّره‌، توزيع‌ و معيّن‌ داشته‌اند.مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَـو'ةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي‌ زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ.5

باري‌، چون‌ اين‌ حقير ناچيز از زمان‌ مراجعت‌ از نجف‌ اشرف‌ كه‌ در شهر شوّال‌ المكرّم‌ سن هيكهزار و سيصد و هفتاد و شش‌ بود،6 تا بحال‌ كه‌ ماه‌ ربيع‌الاوّل‌ از سن هيكهزار و چهار صد هجريّهقمريّه‌ است‌، مدار بحث‌ و گفتگوي‌ خود را با برادران‌ و عزيزان‌ روحاني‌ و سروران‌ ايماني‌، بر اساس‌ تفسير آيات‌ قرآن‌ و بحث‌ و تنقيح‌ روايات‌ وارده از معصومين‌ صلوات‌ الله‌ و سلامه‌ عليهم‌ أجمعين‌ قرار داده‌ و أحياناً با بحث‌هاي‌ فلسفي‌ و علمي‌ از يكطرف‌ و با مذاكرات‌ ذوقي‌ و عرفاني‌ از طرف‌ ديگر، تطابق‌ آيات‌ الهيّه‌ و اخبار نبويّه‌ و حقائق‌، چه‌ از


صفحه 12

ناحيه استدلال‌ فكريّ و ذهنيّ و چه‌ از ناحيه وجدان‌ و مشاهده ضمير، روشن‌ و آشكارا مي‌شد. و بارها در ادوار مختلف‌، دوره‌هائي‌ از بحث‌ها در پيرامون‌ مسأله توحيد و ولايت‌ و معاد و تفسير بسياري‌ از قرآن‌ كريم‌ و بسياري‌ از مسائل‌ فقهيّه‌ و علميّه‌ داشته‌ايم‌. و با وجود مراجعه‌ بر تفاسير كه‌ به‌ سي‌ دوره‌ بالغ‌ مي‌شد، بيشتر از همه‌ تفسير �الميزان‌ في‌ تفسير القرءَان‌� تأليف‌ حضرت‌ استاد م: آية‌ الله‌ العظمي‌ علاّمه‌ سيّد محمّد حسين‌ طباطبائي‌ تبريزي‌ أمدَّ اللهُ في‌ ظلالهِ السّاميةِ موجب‌ بحث‌ و نظر قرار مي‌گرفت‌. و حقّاً اين‌ تفسير در نزد حقير بسيار مُعجب‌ و زيبا و عالي‌ و لطيف‌ است‌، و در ميان‌ سائر تفاسير جلوه خاصّي‌ دارد. لذا در اوّل‌ وهله‌ بر آن‌ شديم‌ كه‌ يكدوره‌ تفسير قرآن‌ به‌ زبان‌ پارسي‌ و با قلم‌ و انشاء سليس‌ ـ نه‌ بطور ترجمه‌ ـ از �الميزان‌� كه‌ حاوي‌ جميع‌ مطالب‌ و نكات‌ آن‌ تفسير باشد تحرير شود، تا برادران‌ پارسي‌ زبان‌ از منابع‌ حقائق‌ اين‌ تفسير استفاده شايان‌ بنمايند.

سپس‌ از اين‌ منظور، به‌ جهاتي‌ انصراف‌ حاصل‌ شد؛ و بنا بر آن‌ گذارديم‌ كه‌ در هر يك‌ از مباحث‌ اعتقادي‌ و احكام‌ عبادي‌ و مسائل‌ اخلاقي‌ و اجتماعي‌، جدا جدا رساله‌اي‌ بنگاريم‌ كه‌ در هر يك‌ از آنها بطور مستوفي‌ از آن‌ موضوع‌ و احكام‌ وارده در آن‌، بحث‌ شود تا با مطالعه آن‌، اشكالات‌ و شبهات‌ و سؤالات‌ مرتفع‌ گرديده‌ و بطور واضح‌ و روشن‌، اطّلاعات‌ كافي‌ و وافي‌ در جوانب‌ آن‌ مسأله‌ را روشنگر باشد.

مجموع‌ اين‌ رساله‌ها در حدود صد رساله‌ مي‌شد؛ مانند رساله اعجاز قرآن‌ و اعجاز انبياء و رساله شفاعت‌، و رساله ولايت‌، و رساله امامت‌ و


صفحه 13

زعامت‌، و رساله نبوّت‌ و رساله‌هاي‌ جداگانه‌ در احوال‌ و سيره ائمّه معصومين‌ سلام‌ الله‌ عليهم‌ أجمعين‌، و رساله برزخ‌ و رساله قيامت‌، و رساله حشر و قيام‌ انسان‌ عندالله‌، و رساله ميزان‌، و رساله صراط‌، و رساله بردگي‌ در اسلام‌، و رساله نماز، و رساله وجوب‌ عيني‌ و تعييني‌ نماز جمعه‌ در هر زمان‌، و رساله روزه‌، و حجّ، و جهاد و حكومت‌، و رساله قرض‌ الحسنه‌ و ربا، و مالكيّت‌ و طرق‌ مشروع‌ و غير مشروع‌ آن‌، و رساله حقوق‌ بطور كلّي‌، و رساله حقوق‌ زن‌، و غير ذلك‌ از مباحث‌ ديني‌ و علمي‌ كه‌ مورد نياز و احتياج‌ مبرم‌ جوانان‌ امروز و نسل‌ آينده‌ ماست‌.

ولي‌ مع‌الاسف‌ با كثرت‌ مشاغل‌ علمي‌ و شواغل‌ اجتماعي‌ كه‌ بطور متفرّق‌ و پراكنده‌ مرا بدون‌ اختيار به‌ خود مشغول‌ مي‌داشت‌، انجام‌ اين‌ مهمّ جز چند رساله‌ صورت‌ نگرفت‌. ليكن‌ بطرز ديگري‌ كه‌ شايد از نقطه نظر اهمّيّت‌ نيز كمتر از آن‌ طرز نبود، خداوند مستعان‌ عنايت‌ فرمود تا همان‌ مطالب‌ قرآني‌ و تفسيري‌ و روائي‌ و علمي‌ و اجتماعي‌ و تاريخي‌ و اخلاقي‌، بصورت‌ يك‌ دوره علوم‌ و معارف‌ اسلام‌ بحث‌ و گفتگو شود. و مباحث‌ و مذاكرات‌، تحرير و تدوين‌ و به‌ تدريج‌ در دسترس‌ إخوان‌ عزيز قرار گيرد. اين‌ دوره از علوم‌ كه‌ در قسمت‌ اعتقاديّات‌ شامل‌ قسمت‌هاي‌ الله‌شناسي‌ و امام‌ شناسي‌ و معادشناسي است‌، از سه‌ موضوع‌ مهمّ: مسأله توحيد و ولايت‌ و معاد بحث‌ مي‌كند.

و در قسمت‌هاي‌ احكام‌ و مسائل‌ شامل‌ بحث‌ در پيرامون‌ قرآن‌، و نماز، و روزه‌، و حجّ، و مسجد، و دعا، و ربا، و رويت‌ هلال‌ در شهر رمضان‌ و لزوم‌ اشتراك‌ در آفاق‌ نسبت‌ به‌ دخول‌ شهر جديد، و در پيرامون‌ قضاء و جهاد وحكومت‌ زن‌ و تفسير آية‌:الرِّجَالُ قَوَّ مُونَ عَلَي‌ النِّسَآءِ، وبعضي‌ از احكام


صفحه 14

‌ديگر است‌ كه‌ بيشتر آن‌ مباحث‌ تحرير و تدوين‌ شده‌، و إن‌ شآء الله‌ تعالي‌ در دسترس‌ مطالعه‌ قرار خواهد گرفت‌.

از حضرت‌ ربّ ودود، خداي‌ منّان‌ مسألت‌ داريم‌ كه‌ ما را توفيق‌ دهد تا در انجام‌اين‌مهمّ ساعي‌ وكوشابوده‌،واز بذل‌ جُهد واستفراغ‌ وُسع‌ دريغ‌ ننموده‌، و اين‌ عمل‌ ناچيز را به‌كرم‌ وفضل‌ خود قبول‌ فرمايد،وما را تأييد وتسديد فرمايد.

إلَهِي‌...وَ أَلْحِقْنَا بِعِبَادِكَ الَّذِينَ هُمْ بِالْبِدَارِ إلَيْكَ يُسَارِعُونَ، وَ بَابَكَ عَلَي‌ الدَّوَامِ يَطْرُقُونَ، وَ إيَّاكَ فِي‌ اللَيْلِ وَ النَّهَارِ يَعْبُدُونَ، وَ هُمْ مِنْ هَيْبَتِكَ مُشْفِقُونَ؛ الَّذِينَ صَفَّيْتَ لَهُمُ الْمَشَارِبَ، وَ بَلَّغْتَهُمُ الرَّغَآئِبَ، وَ أَنْجَحْتَ لَهُمُ الْمَطَالِبَ، وَ قَضَيْتَ لَهُمْ مِنْ فَضْلِكَ الْمَـَارِبَ، وَ مَلَاتَ لَهُمْ ضَمَآئِرَهُمْ مِنْ حُبِّكَ، وَ رَوَّيْتَهُمْ مِنْ صَافِي‌ شِرْبِكَ؛ فَبِكَ إلَي‌ لَذِيذِ مُنَاجَاتِكَ وَصَلُوا، وَ مِنْكَ أَقْصَي‌ مَقَاصِدِهِمْ حَصَّلُوا.7


صفحه 15

بار پروردگارا! راه‌ خود را براي‌ ما آسان‌ كن‌، بطوريكه‌ غير از تو نبينيم‌ و نشناسيم‌. و ذات‌ و هستي‌ ما را به‌ مقام‌ فنا برسان‌، تا شائبه‌اي‌ از انانيّت‌ و استكبار در وجودمان‌ نباشد، و سراپا بنده محض‌ و عبدِ رقّ تو بوده‌ باشيم‌. بمحمّدٍ و ءَالهِ الطّاهرينَ، و صلواتُكَ و تسليماتُكَ علَيهم‌ أجمعينَ، و السّلامُ علَينا و علَي‌ عبادِ اللَهِ الصّالحينَ، و الحمد للّه‌ ربّ العالمين‌.

در مورّخه ربيع‌ المولود سنه 1400 قمريّه‌

سيّد محمّد حسين‌ حسينيّ طهرانيّ

بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحيم‌

درود و تحيّت‌ بر پيغمبر اكرم‌ خاتم‌ الانبياء و المرسلين‌ محمّد، و بر وصيّ والاتبار و اولاد امجاد او باد؛ و لعنت‌ و شتم‌ و دورباش‌ از رحمت‌ حقّ بر دشمنان‌ و معاندان‌ و غصب‌ كنندگان‌ حقوقشان‌ از زمان‌ حاضر إلي‌ يوم‌ المعاد.

همانطوريكه‌ در مقدّمه نخستين‌ ملاحظه‌ فرموديد، حقير بر آن‌ بود تا از ماه‌ ربيع‌الاوّل‌ سنه يكهزار و چهارصد هجريّه قمريّه‌ شروع‌ به‌ تحرير و كتابت‌ قسمت‌ �الله‌شناسي‌� از دوره علوم‌ و معارف‌ اسلام‌ بنمايد و مرتّباً مجلّدات‌ آنرا بحول‌ و قوّه الهي‌ منتشر سازد، و پس‌ از آن‌ به‌ سائر قسمتها از علوم‌ و معارف‌ كه‌ شرح‌ داده‌ شده‌ است‌ مبادرت‌ ورزد؛ امّا خداوند اين‌ چنين‌ اراده‌ نفرموده‌ بود.

حقير در همان‌ سال‌، بعد از دوماه‌ يعني‌ در روز بيست‌ و ششم‌ ماه‌ جمادي‌ الاُولي‌ به‌ مهاجرت‌ مشهد مقدّس‌، و آستان‌بوسي‌ و تكحيل‌ كُحل‌ و سرمه خاك‌ پاي‌ زوّار حضرت‌ امام‌ هشتم‌ عليّ بن‌ موسي‌ عليهما و علي‌ ءَابآئِهما و أولادِهما جميعُ صلواتِ اللهِ و ملآئكتهِ المُقرّبين‌ و أنبيآئِه‌ المرُسلين‌ و عبادِه‌ الصّالحين‌ من‌ الآنَ إلي‌ قيام‌ يوم‌ الدّين‌، موفّق‌ آمدم‌، و بار نياز خود را يكسره‌ در اين‌ عتبه ملائك‌ پاسبان‌ فرود آوردم‌؛ و با كمال‌ التماس‌ به‌ مقام‌ قدس‌ و طهارت‌ و علوّ درجات‌ آنحضرت‌ از وي‌ درخواست‌ فقيرانه‌ و عاجزانه‌ نمودم‌ كه‌ من‌ قادر بر تشخيص‌ صلاح‌ و فساد خود نيستم‌ و راه‌ صواب‌ را از خطا نمي‌شناسم‌؛ اينك‌ باشفاعت‌ و مدد شما از خداوند جلّتْ عظمتُه‌ و عَلَتْ ءالآؤُه‌ مسألت‌ دارم‌ تا خودش‌ دستم‌ را بگيرد و از هزاهز و فتن‌ آخرالزّمان‌ برهاند و آني‌ به‌ خود


صفحه 20

وا مگذارد؛ و اللهُ المُستعانُ.

آن‌ حضرت‌ روحي‌ فداه‌ پذيرفتند، و در مراقبت‌ از هر گونه‌ به‌ نحو اتمّ و اكمل‌ نه‌ به‌ مقدار گدائي‌ من‌، بل‌ به‌ قدر سلطنت‌ و كرامت‌ خويشتن‌ مرحمت‌ فرمودند.

از جمله‌ آنچه‌ به‌ قلم‌ تقدير آمده‌ بود آن‌ بود كه‌ دوره الله‌ شناسي‌ پانزده‌ سال‌ به‌ تعويق‌ افتاد؛ و اينك‌ كه‌ باز طالع‌ ماه‌ ربيع‌المولود از سنه يكهزار و چهارصد و پانزده هجريّه قمريّه‌ سر بر آورده‌ است‌، موفّق‌ به‌ شروع‌ آن‌ شده‌ام‌؛ حال‌ تا كجا روح‌ ياري‌ دهد و قلم‌ توانائي‌، خدا داند و بس‌! حضرت‌ مولي‌ الموحّدين‌ و سرور قلوب‌ العاشقين‌ أميرالمومنين‌ عليه‌ السّلام‌ مي‌فرمايد:عَرَفْتُ اللَهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَآئِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ.8

�من‌ خداوند سبحانه‌ را شناختم‌ به‌ گسستن‌ تصميمها و اراده‌هائي‌ كه‌ انسان‌ درباره بجا آوردن‌ كاري‌ كه‌ مي‌خواهد بجاي‌ بياورد پيدا مي‌كند، و به‌ گسيختن‌ و پاره‌ نمودن‌ نيّتها و جزمهائيكه‌ انسان‌ دارد، و به‌ شكستن‌ همّتها و قصدهائيكه‌ انسان‌ در خود بوجود آورده‌ است‌.�

روزي‌ حقير به‌ محضر مبارك‌ استادمان‌ حضرت‌ آيه الله‌ علاّمه طباطبائي‌ قدَّس‌ اللهُ سرَّه‌ الزّكيَّه معروض‌ داشتم‌: بسيار اتّفاق‌ مي‌افتد كه‌ انسان‌ اراده بجا آوردن‌ فعل‌ نيكي‌ را دارد، و اسباب‌ و شرائط‌ هم‌ موافق‌ آمده‌ و موانع‌ هم‌ از


صفحه 21

ميان‌ رخت‌ بربسته‌ است‌؛ و در حسن‌ فعل‌ و نيكوئي‌ آن‌ كار هم‌ ابداً شكّي‌ ندارد، و اهتمام‌ مي‌كند براي‌ انجام‌ آن‌، تا نزديك‌ است‌ به‌ مرحله جزميّه‌ و اراده قطعيّه‌ برسد ناگهان‌ بدون‌ هيچ‌ علّت‌ و سببي‌ خود انسان‌ از تصميمش‌ برمي‌گردد و انصراف‌ پيدا مي‌كند! و سپس‌ خودش‌ هم‌ متعجّب‌ مي‌گردد كه‌ چرا اينطور شد؟! و اين‌ مانع‌ كه‌ فقط‌ برگشت‌ نيّت‌ من‌ بود، از چه‌ راه‌ پديدار گرديد؟! و بالاخره‌ فكرش‌ بجائي‌ نمي‌رسد. استاد رضوان‌ الله‌ عليه‌ در پاسخ‌ فقط‌ يك‌ جمله‌ افاده‌ فرمودند كه‌:بله‌، همينطور مي‌باشد كه‌ مي‌گوئيد!

حقير در بدو تحرير مباحث‌، اراده‌ داشت‌ دوره الله‌ شناسي‌ را مقدّم‌ بدارد بر جميع‌ مباحث‌ اعتقادي‌ از مبحث‌ امام‌ شناسي‌ و مبحث‌ معادشناسي‌ و سائر مباحث‌ فلسفي‌ و عرفاني‌ و اخلاقي‌ و علوم‌ و فقه‌ و تاريخ‌ و تفسير، زيرا الله‌ مقدّم‌ است‌ بر عالم‌ وجود به‌ تقدّم‌ تكويني‌؛ و بايد در وضع‌ هم‌ تحرير مطابق‌ تكوين‌ بوده‌ باشد. امّا خداوند اراده‌ نكرد و نخواست‌، تا در اين‌ مدّت‌ پانزده‌ سال‌ بِحمدِه‌ و منّتِه‌ قسمت‌ امام‌شناسي‌ در هجده‌ جلد، و قسمت‌ معادشناسي‌ در ده‌ جلد، اينها از دوره معارف‌؛ و از دوره علوم‌ در قسمت‌ اخلاق‌ و حكمت‌ و عرفان‌: رساله سير و سلوك‌منسوب‌ به‌ بحرالعلوم‌ با مقدّمه‌ و تعليقه حقير، و رساله لبُّ اللُباب‌ در سير و سلوك‌ اُولي‌ الالباب‌، و كتاب‌ توحيد علميّ و عينيّ، و مهرتابان‌، و روح‌ مجرّد؛ و در قسمت‌ ابحاث‌ تفسيري‌: رساله بديعه‌، و ترجمه رساله بديعه‌، و رساله نوين‌؛ و در قسمت‌ ابحاث‌ علمي‌ و فقهي‌: رِسالَةٌ حَوْلَ مَسْأَلَةِ رُوْيَةِ الهِلالِ، و كتاب‌ وظيفه فرد مسلمان‌ در احياي‌ حكومت‌ اسلام‌، و كتاب‌ ولايت‌ فقيه‌ در حكومت‌ اسلام‌ در چهار جلد، و كتاب‌ نور ملكوت‌ قرآن‌ در چهار جلد از دوره أنوار الملكوت‌، و نامه پيش‌نويس‌ قانون‌ اساسي‌، و كتاب‌ نگرشي‌ بر مقاله بسط‌ و قبض‌ تئوريك‌


صفحه 22

شريعت‌ دكتر عبدالكريم‌ سروش‌، و رساله نكاحيّه‌: كاهش‌ جمعيّت‌، ضربه‌اي‌ سهمگين‌ بر پيكر مسلمين‌؛ و در قسمت‌ ابحاث‌ تاريخي‌: لمعات ُالحسين‌ عليه‌ السّلام‌، و هديّه غديريّه‌: دو نامه سياه‌ و سپيد را تحرير، و أغلب‌ آنها به‌ طبع‌ رسيده‌ است‌. وَ مَا تَوْفِيقِي‌ٓ إِلَّا بِاللَهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ.

 

پاورقي


1 ـ در افاده اين‌ معني‌، آياتي‌ در قرآن‌ كريم‌ اجمالاً وارد است‌؛ مثل‌ آية‌: أَلَمْ تَرَوا أَنَّ اللَهَ سَخَّرَ لَكُم‌ مَا فِي‌ السَّمَـٰوَتِ وَ مَا فِي‌ الارْضِ. (صدر آيه 20، از سوره 31: لقمان‌) و آية‌: وَسَخَّرَ لَكُم‌ مَا فِي‌ السَّمَـٰوَتِ وَ مَا فِي‌ الارْضِ جَمِيعًا مِنْهُ. (صدر آيه 13، از سوره 45: الجاثية‌) و آية‌: وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دَآئبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ. (آيه 33، از سوره 14: إبراهيم‌) و آية‌: هُوَ الَّذِي‌ خَلَقَ لَكُم‌ مَا فِي‌ الارْضِ جَمِيعًا. (صدر آيه 29، از سوره 2: البقرة‌). و در حديث‌ قدسي‌ آمده‌ است‌: عَبْدي‌! خَلَقْتُ الاشْيآءَ لاِجْلِكَ؛ وَ خَلَقْتُكَ لاِجْلي. (كلمه الله‌، ص‌ 169، از مشارق‌ أنوار اليقين‌ حافظ‌ رجب‌ برسي‌)

2ـ آيه 56، از سوره 51: الذّاريات‌

3 ـ آيه 111، از سوره 20: طــه‌

4 ـ آيه 21، از سوره 15: الحجر

5 ـ قسمتي‌ از آيه 35، از سوره 24: النّور

6ـ حقير در اين‌ تاريخ‌ به‌ طهران‌ براي‌ زيارت‌ مرقد مطهّر حضرت‌ عليّ بن‌ موسي‌ الرّضا عليه‌ آلافُ الثّنآء مشرّف‌ شدم‌ كه‌ پس‌ از زيارت‌ و ملاقات‌ اساتيد سابق‌ در حوزه قم‌ و ديدار ارحام‌ و اقرباء در آن‌ ايّام‌ كه‌ فصل‌ تابستان‌ فرا رسيده‌ بود، دوباره‌ به‌ نجف‌ اشرف‌ مراجعت‌ كنم‌، زيرا خانه‌ و أثاث‌ البيت‌ و جميع‌ متعلّقات‌ در نجف‌ بود. امّا چون‌ بنا شد در طهران‌ اقامت‌ كنم‌، لهذا اين‌ زمان‌ را زمان‌ مراجعت‌ قرار دادم‌؛ وگرنه‌ پس‌ از سپري‌ شدن‌ تابستان‌ باز به‌ نجف‌ مراجعت‌ نمودم‌ و در آنجا ماندم‌ تا منزل‌ به‌ فروش‌ رفت‌، و زمان‌ بازگشت‌ به‌ طهران‌ در اواسط‌ ماه‌ جمادي‌ الاُولي‌ يكهزار و سيصد و هفتاد و هفت‌ هجريّه قمريّه‌ بود. و از اين‌ زمان‌ رفتن‌ به‌ مسجد و درس‌ و بحث‌ مرتّب‌ و پي‌درپي‌ ادامه‌ داشت‌.

7ـ فقراتي‌ از مناجات‌ مريدين‌ است‌، كه‌ از جمله مناجات‌ خمس‌ عشره مي‌باشد كه‌ منسوب‌ به‌ حضرت‌ سجّاد عليه‌ السّلام‌ است‌. و مرحوم‌ شيخ‌ حرّ عاملي‌ آنرا در �صحيفه ثانيه سجّاديّه‌� طبع‌ سنگي‌، ص‌ 30 و 31 آورده‌ است‌.

8 ـ �نهج‌ البلاغة‌� حكمت‌ 250؛ و از طبع‌ صبحي‌ صالح‌ ـ بيروت‌، طبع‌ دوّم‌ (سنه 1387) صفحه 511؛ و در صفحه 721 در شرح‌ لغات‌ گويد: الْعَزآئِم‌: جَمعُ عَزيمَة‌، وَ هي‌ ما يُصَمِّمُ الإنسانُ علَي‌ فِعلِهِ؛ و فَسخُ العَزآئِم‌: نَقضُها. العقُود: جَمعُ عَقْد بِمعنَي‌ النّيَّةِ، تَنعَقِدُ علَي‌ فِعلِ أمرٍ.

 

      
  
فهرست
  مقدّمۀ اُولي‌
  مقدّمۀ ثانيه‌
  مبحث‌ 1 و 2: تفسير آيۀ نور
  تفسير آيه نور
  تفسير علامه طباطبايي از آيه مباركه نور
  بحث فلسفي علامه در حقيقت مطلقه مشيّت خداوند و يخلق الله ما يشاء
  بحث روايي علامه طباطبايي در تفسير آيه مباركه نور
  معني‌ و مفاد ولايت‌ خداوند
  وهّابيه و حنبليه معتقد به‌ جسميّت‌ خدا مي‌باشند.
  معني‌ نور: الظّاهِرُ بِذاتِهِ الْمُظْهِرُ لِغَيْرِهِ.
  مواردي‌ كه‌ در قرآن‌ و اخبار، به‌ انوار معنويّه‌، اطلاق‌ نور شده‌ است. ‌
  موارديكه‌ در «نهج‌ البلاغة‌» و اخبار، لفظ‌ نور در نور معنوي‌ آمده‌ است‌
  اخبار و روايات‌ وارده‌ در «اوّلُ ما خَلَقَ اللهُ»..
  نخست‌ آفريدۀ خدا، حقيقت‌ محمّديّه‌ است‌
  انسان‌ كامل‌: كسي‌ كه‌ در او تمام‌ شؤون‌ آيۀ نور تجلّي‌ دارد.
  دعاهائي‌ كه‌ در آنها به‌ خداوند، نور طلاق‌ شده‌ است‌
  تطبيق‌ آيۀ نور بر خمسۀ طيّبه‌
  روايات‌ وارده‌ در خلقت‌ ائمّه‌ عليهم‌ السّلام
  كيفيّت‌ اشتقاق‌ نور ائمّه‌ عليهم‌ السّلام‌ از نور واحد..
  حضرت‌ فاطمة‌ الزّهراء از رجال‌ آيۀ نور و در بيوت‌ آن‌ هستند..
  مبحث‌ 3 و 4: خدا را مي‌توان‌ ديد
  آيۀ: سَنُرِيهِمْ ءَايَـاتِنَا فِي‌ الافَاقِ وَ فِي‌ أَنفُسِهِمْ..
  ضمير «أَنـَّهُ الْحَقُّ» بر ميگردد به‌ مقدّر مأخوذ از «سَنُرِيهِمْ ءَايَـاتِنَا»..
  خداوند در آيات‌ آفاقي‌ و انفسي‌ ظهور دارد وليكن‌ مردم‌ در لقاي‌ او شكّ دارند..
  خدا را با خدا، نه‌ با غير او، مي‌توان‌ شناخت‌
  ابيات‌ رفيعۀ شبستري‌ در عدم‌ امكان‌ شناخت‌ خدا از غير خدا
  اعتقاد علماء راجع‌ به‌ دو دسته‌ از اخبار رؤيت‌ پروردگار.
  قاعدۀ: لا يَعْرِفُ شَيْءٌ شَيْئًا إلاّ بِما هُوَ فيهِ مِنْهُ.
  قابليّت‌ انسان‌ در آفرينش‌، نامتناهي‌ است‌
  امكان‌ معرفت‌ تامّه‌ و لقاي‌ حقيقيّۀ خدا براي‌ مقرّبان‌ درگاه‌ وي‌
  ديدار پيغمبر اكرم‌ خدا را در شب‌ معراج‌، و وحيِ به‌ او
  كيفيّت‌ لقاء پيامبر، خداوند را در ليلۀ معراج‌
  آيات‌ سورۀ النّجم‌ دلالت‌ بر ديدار پيامبر، خدا را در معراج‌ دارد.
  بحث‌ علاّمۀ طباطبائي‌ دربارۀ آيات‌ سورۀ النّجم‌ و روايات وارده در رؤيت پيغمبر، خدا را در معراج
  گفتار بيضاوي‌ در تفسير آيات‌ معراج‌
  كلام‌ جبرئيل‌: لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ...
  لِي‌ مَعَ اللَهِ وَقْتٌ لَا يَسَعُنِي‌ فِيهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ.
  هرچه‌ غير خداست‌ حجاب‌ است‌، و تا حجاب‌ هست‌ معرفت‌ تامّه‌ حاصل‌ نخواهد گشت‌
  ابيات‌ حكيمانۀ مجنون‌ راجع‌ به‌ معشوقه‌اش‌ ليلي‌
  جَلَّ جَنابُ الْحَقِّ عَنْ أنْ يَكونَ شَريعَةً لِكُلِّ وارِدٍ.
  اشعار إبراهيم‌ بن‌ أدهم‌ دربارۀ محبّت‌ و عشق‌ به‌ خداوند..
  بيان‌ حال‌ سيّد الشّهداء عليه‌ السّلام‌ در خلوت‌ با محبوب‌
  عظمت‌ اوج‌ عرفاني‌ سيّد الشّهداء عليه‌ السّلام‌، بيان‌ وَ هُوَ بِالافُقِ الاعْلَي‌' ميباشد..
  مبحث‌ 5 تا 8: خداوند عاشق‌ ماسوي‌، و ماسوي‌ عاشق‌ اوست‌
  تفسير آيۀ: يَـأَيـُّهَا الإنسَـانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي‌' رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَـاقِيهِ.
  كلام‌ شيخ‌ بهائي‌ راجع‌ به‌ «رسالۀ عشق‌» أبوعلي‌ سينا
  «رسالۀ عشق‌» بوعليّ: خداوند و جميع‌ موجودات‌ امكانيّه‌ صاحب‌ عشق هستند.
  بيان‌ عشق‌ در نفوس‌ متألّهه‌ ، از «رسالۀ عشق‌» ابن‌ سينا
  اثبات‌ صدر المتألّهين‌ ، سريان‌ عشق‌ را در جميع‌ موجودات‌ به‌ وجه‌ احسن‌
  ردّ صدر المتألّهين‌ بر شيخ‌ الرّئيس‌ دربارۀ عشق‌ در بسائط‌ غير حيّه‌
  صدر المتألّهين‌: تعلّق‌ عشق‌ به‌ جسم‌ و جسمانيّات‌ محال‌ است‌
  اتّصال‌ واقعي‌ ميان‌ دو جسم‌ محال‌ است‌ ؛ تعشّق‌ ميان‌ دو جسم‌ محال‌ است
  تجرّد نفس‌ ، موجب‌ بقاي‌ او و فناي‌ در ذات‌ خداست‌
  بايد چشم را از ديدن غير پاك كرد.
  فرياد مجنون‌ هنگام‌ فَصْد ، از نيشتر خوردن‌ بر رگ‌ ليلي‌
  خدا را با خدا بايد شناخت‌ ؛ «آفتاب‌ آمد دليل‌ آفتاب‌»
  «عاشقان‌ ، كشتگان‌ معشوقند»
  كلام‌ اميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌: الْبَعْرَةُ تَدُلُّ عَلَي‌ الْبَعِيرِ ، وَ الرَّوْثَةُ تَدُلُّ
  اكتفا كردن‌ به‌ «دينُ العجائز» موجب‌ خسران‌ و ندامت‌ و حسرت‌ است‌
  اشعار بلند پايۀ شبستري‌ در لزوم‌ حركت‌ به‌ سمت‌ خداوند.
  شرح‌ «مفاتيح‌ الإعجاز» در اشعار «گلشن‌ راز»
  مراتب‌ ظهورات‌ خداوند در عوالم‌ ، غير متناهي‌ است‌
  «سيمرغ‌» ذات‌ واحد مطلق‌ و «كوه‌ قاف‌» حقيقت‌ انساني‌ است‌
  بهشت‌ و دوزخ‌ را مظاهري‌ در جميع‌ عوالم‌ الهي‌ موجود مي‌باشد.
  ادلّۀ مثبتۀ وجود بهشت‌ و دوزخ‌ در عوالم‌ بعد از عالم‌ دنيا
  عوالم‌ خمسه‌: لاهوت‌ ، جبروت‌ ، ملكوت‌ ، مُلك‌ و ناسوت‌
  جابلقا مجمع‌ البحرين‌ الوهيّت‌ و امكان‌ ، و جابلسا تعيّن‌ نشأۀ انساني‌ است‌
  جابُلْقا عالم‌ مثال‌ در مشرق‌ ارواح‌ ، و جابُلْسا عالم‌ مثال‌ در مغرب‌ است‌
  جمع‌ آوردن‌ مشارق‌ و مغارب‌ در قرآن‌ اشاره‌ است‌ به‌ عدم‌ انحصار عوالم‌ در عالم‌ ظاهر
  دوازده‌ بار بايزيد را به‌ جرم‌ الحاد ، از بسطام‌ بيرون‌ كردند.
  در حشر معلوم‌ شود كه‌ غير از حقّ تعالي‌ همه‌ سراب‌ بوده‌اند.
  تحريص‌ و ترغيب‌ به‌ مكاشفات‌ و تجلّيات‌ و سَيَران‌ به‌ عوالم‌ لطيفه‌
  براي‌ سير عوالم‌ ربوبي‌ ، ارشاد استاد كامل‌ لازم‌ است‌
  تا فرصت‌ باقي‌ مي‌باشد بايد دست‌ به‌ سلوك‌ و راه‌ عرفان‌ زد.
  انساني‌ كه‌ دنبال‌ خودشناسي‌ نرود ، محروم‌ترين‌ خلائق‌ است‌
  راه‌ وصول‌ به‌ معرفة‌ الله‌ ، عبور از نفس‌ پرستي‌ است‌
  در راه‌ وصول‌ به‌ معرفة‌ الله‌ ، اقتصار به‌ مجرّد تقليد مستحسن‌ نيست‌
  مراد از « عَلَيْكُمْ بِدينِ الْعَجآئِزِ » امر به‌ انقياد محض‌ است‌ نه‌ نهي‌ از تفكّر در معرفة‌ الل
  تا سالك‌ از همه‌ چيز نگذرد ، به‌ مراد نخواهد رسيد.
  شرائط‌ و آداب‌ سلوك‌ راه‌ خدا
  تجلّيات‌ عبارتند از: آثاري‌ ، افعالي‌ ، صفاتي‌ ، ذاتي‌
  سالك‌ پس‌ از فناء در تجلّي‌ ذاتي‌ ، باقي‌ به‌ بقاء حقّ مي‌گردد.
  سالك‌ بايد از تجلّيات‌ حسّي‌ و خيالي‌ و عقلي‌ عبور نمايد.
  تا هستي‌ سالك‌ باقي‌ است‌ ، تجلّي‌ ذاتي‌ حقّ محال‌ است‌
  اگر «كوه‌ توئي‌» نباشد ميان‌ تو و حقّ هيچ‌ راه‌ نيست‌
  تجلّي‌ ذاتي‌ حقّ بر جبل‌ ، و بيهوش‌ افتادن‌ حضرت‌ موسي‌
  سلوك‌ و رياضات‌ ، بجهت‌ استعداد يافتن‌ براي‌ جذبات‌ الهيّه‌ است‌
  معراج‌ رسول‌ اكرم‌ صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ ليلة‌ المعراج‌
  مشاهدۀ سالك‌ آثار و احكام‌ اسماء و صفات‌ الهي‌ را در نزد تحقّق‌ به‌ مقام واحديّت‌
  شناخت‌ خدا با صفات‌ كلّيّه‌ و ذات‌ او محال‌ است‌ ؛ و فناء در هر دو ممكن‌
  خلع‌ و لبس‌ سقراط‌ و أفلاطون‌: حكماي‌ الهي‌
  ابيات‌ راقيۀ شيخ‌ بهائي‌ در ملاقات‌ خدا با او.
  بيان‌ حضرت‌ حدّاد در كيفيّت‌ برآورده‌ شدن‌ حاجتها در حال‌ فناء
  مبحث‌ 9 و 10: امكان‌ ديدار و لقاء خداوند براي‌ مؤمنين‌ خوش‌ كردار
  تفسير آيۀ مباركۀ: فَمَن‌ كَانَ يَرْجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ.
  تفسير «الميزان‌» دربارۀ آيۀ: فَمَن‌ كَانَ يَرْجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ.
  لقاء خداوند فقط‌ با توحيد بدون‌ شائبۀ شرك‌ جليّ و خفيّ امكان‌ پذير است‌
  معرفت‌ تفصيلي‌ لازم‌ است‌ كه‌ زدايندۀ شرك‌ است‌
  يَا مَنْ دَلَّ عَلَي‌ ذَاتِهِ بِذَاتِهِ ، وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِهِ.
  بِكَ عَرَفْتُكَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي‌ عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي‌ إلَيْكَ..
  غزل‌ فروغي‌ بسطامي‌ در ظهور خداوند در همۀ عالم‌
  فقرات‌ مناجات‌ تاج‌ الدّين‌ ابن‌ عطاء الله‌ اسكندريّ..
  فقرات‌ مناجات‌ كه‌ از توحيد محض‌ خبر مي‌دهد.
  ابيات‌ هاتف‌ اصفهاني‌ در تجلّي‌ خداوند از در و ديوار
  إلَهي‌ كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ في‌ وُجودِهِ مُفْتَقِرٌ إلَيْكَ..
  إلَهي‌ تَقَدَّسَ رِضاكَ أنْ تَكونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ !
  ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ؟! و ما الَّذي‌ فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ؟!
  يا مَنِ احْتَجَبَ في‌ سُرادِقاتِ عِزِّهِ عَنْ أنْ تُدْرِكَهُ الابْصارُ
  نظريّۀ مجلسي‌ (ره‌) راجع‌ به‌ دعاي‌ عرفه‌ و ذيل‌ آن‌
  مناجاتيكه‌ازابن عطاءالله‌ مشهور است‌ ، از اوست‌ و إسنادش‌ به‌ سيّدالشّهداء غلط‌ ميباشد
  نزد عرفاي‌ عاليمقدار ، پرده‌ برگرفتن‌ از رخ‌ عبارت‌ است‌ از تجلّي‌ جمال‌
  مفهوم قرب و تقرب به خدا
  در اثر كردار ستودۀ انسان‌ ، خداوند حجاب‌ را از چشم‌ او برمي‌گيرد.
  شرح‌ لاهيجي‌ حديث‌ « فَبي‌ يَسْمَعُ وَ بي‌ يُبْصِرُ » را
  محبّت‌ خدا به‌ عبد تجلّي‌ و رفع‌ حُجب‌ است؛ و محبّت‌ عبد به‌ خدا انجذاب‌ سرّ اوست‌
  حديث‌ « كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي‌ يَسْمَعُ بِهِ » مُتّفقٌ عليه‌ ميان‌ همۀ اهل‌ اسلام‌ است‌
  مصادر بسيار معتبر شيعه‌ راجع‌ به‌ حديث‌ لَايزَالُ الْعَبْدُ ...
  تحقيق‌ شيخ‌ بهائي‌ پيرامون‌ خبر « لَا يَزَالُ الْعَبْدُ » بنا به‌ نقل‌ مجلسي‌
  نقل‌ مجلسي‌ (ره‌) دقيق‌ترين‌ معني‌ را در مضمون‌ « لَا يَزَالُ الْعَبْدُ ».
  تحقيق‌ ميرزا رفيعا پيرامون‌ خبر « لَا يَزَالُ الْعَبْدُ ».
  نقل‌ مجلسي‌ تحقيق‌ محقّق‌ طوسي‌ و ديگران‌ را در حديث‌ « لَا يَزَالُ الْعَبْدُ ».
  روايات‌ مرويّه‌ از كتب‌ خاصّه‌ دربارۀ حديث‌ « لَا يَزَالُ الْعَبْدُ ».
  روايات‌ مرويّه‌ از كتب‌ عامّه‌ دربارۀ حديث‌ « لَا يَزَالُ الْعَبْدُ ».
  بيان‌ و تفسير خبر « لَا يَزَالُ الْعَبْدُ » در كتب‌ اساطين‌ و اعلام‌ اهل‌ عرفان‌
  ابيات‌ ابن‌ فارض‌ در پيرامون‌ حديث‌ « لَا يَزَالُ الْعَبْدُ ».
  استشهاد سعدالدّين‌ سعيد فرغاني‌ به‌ حديث‌ « لَا يَزَالُ الْعَبْدُ ».
  شرح‌ فرغاني‌ اشعار ابن‌ فارض‌ را در حديث‌ « لَا يَزَالُ الْعَبْدُ ».
  شرح‌ حال‌ و مقام‌ علمي‌ سعدالدّين‌ سعيد فرغاني‌
  معني‌ سَمِعَ اللَهُ لِمَنْ حَمِدَهُ ، كلام‌ خداوند است‌ بر لسان‌ بندۀ خود.
  معني« كُنْتُ سَمْعَهُ وَ ... » انكشاف‌ تجلّي‌ وجود خداوند است‌ در افعال‌ سالك‌ محبّ
  اشعار مغربي‌ و حكيم‌ سبزواري‌ در حقيقت‌ فناء در وجود حقّ..
  معني‌ كلام‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌: حَتَّي‌ سَمِعْتُهَا مِنَ الْمُتَكَلِّمِ بِهَا
  طرق‌ عديده‌ از خاصّه‌ و عامّه‌ در خبر صادقي‌: مَا زِلْتُ أُكَرِّرُهَا حَتَّي‌ سَمِعْتُ مِنْ قَآئِل
  مبحث‌ 11 و 12: خداوند همه‌ جا هست‌؛ چشم‌ بگشا و ببين‌!
  تفسير آيۀ: مَن‌ كَانَ يَرْجُوا لِقَآءَ اللَهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَهِ لَاتٍ...
  تفسير «الميزان‌» راجع‌ به‌ آيۀ: مَن‌ كَانَ يَرْجُوا لِقَآءَ اللَهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَهِ لَاتٍ...
  تفسير آيات‌ اوائل‌ سورۀ عنكبوت‌ در امتحان‌ مؤمنين‌ و رجاء لقاي‌ خداوند
  مراد از « الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّـَاتِ» مشركين‌ هستند كه‌ مؤمنين‌ را از راه‌ خدا باز ميدارن
  بيان‌ علاّمه‌: لقاء الله‌ منحصر به‌ قيامت‌ نيست‌؛ و معني‌ حقيقي‌ آن‌ مراد است‌
  مراد از لقاء الله‌: وُقوفُ الْعَبْدِ مَوْقِفًا لا حِجابَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ رَبِّهِ.
  بيان‌ علاّمه‌: كسي‌ كه‌ توقّع‌ لقاء خدا را دارد بايد كمر همّت‌ به‌ جهاد بربندد
  اشعار مغربي‌ در لزوم‌ مجاهدت‌ براي‌ لقاء خداوند.
  اشعار لاميّۀ ابن‌ فارض‌ در لزوم‌ مجاهدت‌ براي‌ لقاء خداوند.
  لاميّۀ ابن‌ فارض‌، شرح‌ عظيمي‌ در آثار عشق‌ خدا بيان‌ مي‌كند.
  لزوم‌ چشم‌ فروبستن‌ از غير براي‌ لقاء خداوند، در اشعار ابن‌ فارض‌
  لاميّۀ ابن‌ فارض‌ دقيق‌ترين‌ دستورهاي‌ سلوكي‌ را مي‌دهد.
  لاميّۀ ابن‌ فارض‌ متضمّن‌ آخرين‌ دقائق‌ و لطائف‌ عشق‌ مي‌باشد.
  همراهي‌ و اتّحاد محبّ و محبوب‌ در هر حالي‌ از حالات‌
  عاشقان‌ لقاء خدا، از هيچ‌ گزندي‌ نمي‌هراسند.
  خبر يونس‌ بن‌ ظبيان‌ دربارۀ صفات‌ اولوالالباب‌
  منهاج‌ و روش‌ موحّدين‌ در توحيد و معرفت‌ الهي‌، در حديث‌ امام‌ صادق‌عليه‌ السّلام‌
  بيان‌ امام‌: معرفت‌ خداوند از طريق‌ دارج‌ و رائج‌ بدست‌ نمي‌آيد.
  حجج‌ الهيّه‌ انحصار در ائمّۀ دوازده‌گانه‌ دارند.
  روايت‌ «مصباح‌ الشّريعة‌»: وَ إنَّ الْمُوقِنِينَ لَعَلَي‌ خَطَرٍ عَظِيمٍ.
  شرح‌ ملاّ عبدالرّزّاق‌ گيلاني‌ پيرامون‌ حديث‌ «مصباح‌ الشّريعة‌»
  تنها نيروي‌ عشق‌ حقيقي‌ است‌ كه‌ راه‌ وصول‌ به‌ خدا را باز مي‌نمايد.
  عشقبازي‌ سر حلقۀ عاشقان‌: حضرت‌ سيّد الشّهداء عليه‌ السّلام‌
  روايت‌ ابن‌ عبّاس‌ در كربلا در وقت‌ حركت‌ به‌ صفّين‌
  استيذان‌ طائفۀ جنّ از سيّدالشّهداء براي‌ كارزار، و بيان‌ حضرت‌ در جواب‌ ايشان‌
  ملاقات‌ عبدالله‌ بن‌ عبّاس‌ و عبدالله‌ بن‌ عمر و عبدالله‌ بن‌ زُبير با حضرت سيّدالشّهداء
  عبدالله‌ بن‌ عمر، امام‌ حسين‌ را نصيحت‌ ميكند كه‌ با دشمنان‌ صلح‌ و از جنگ بپرهيز
  ملاقات‌ فرزدق‌ با حضرت‌ سيّد الشّهداء عليه‌ السّلام‌ در راه‌ كوفه‌
  ابيات‌ حضرت‌ در توجّه‌ به‌ عالم‌ بقاء و اعراض‌ از دنياي‌ فاني‌
  توجّه‌ سيّد الشّهداء عليه‌ السّلام‌ بسوي‌ كعبۀ عشّاق‌

کلیه حقوق در انحصارپرتال متقین میباشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

© 2008 All rights Reserved. www.Motaghin.com


Links | Login | SiteMap | ContactUs | Home
عربی فارسی انگلیسی