فروشگاه اینترنتی پخش زنده گالری تصاویر آرشیو پرسش و پاسخ بانك صوت کتابخانه ارتباط با ما صفحه اصلي
  شنبه  8 ارديبهشت 1403 - السبت  17 شوال  1445 - Satur  27 Apr 2024
منوی سایت    
صفحه اصلی   آرشيو  > تازه ترين مطالب > خطبه حضرت رسول در سرزمین مني

خطبه حضرت رسول در سرزمین مني


خطبه حضرت رسول در مني 

حضرت رسول فيما بين جمرات، در حالى كه در روى ناقه‏اى و يا بغله شهبائى [1] سوار بودند، خطبه‏اى مفصل انشاء كردند، و مردم بعضى ايستاده و بعضى نشسته خطبه آن حضرت را گوش مى‏دادند. [2]

و امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام خطبه آن حضرت را با صداى بلند براى مردم بازگو مى‏نمود. [3]

و ما اين خطبه را از «تاريخ يعقوبى‏» مى‏آوريم:

نضر الله وجه عبد سمع مقالتى فوعاها و حفظها ثم بلغها من لم يسمعها، فرب حامل فقه غير فقيه، و رب حامل فقه الى من هو افقه منه. ثلاث لا يغل عليهن قلب امرى‏ء مسلم: اخلاص العمل لله، و النصيحة لائمة الحق، و اللزوم لجماعة المؤمنين، فان دعوتهم محيطة من ورائهم [4].

«خداوند نيكو و خرم گرداند چهره بنده‏اى را كه گفتار مرا بشنود، و آن را حفظ كند، و به خاطر بسپارد، و سپس آن را به كسى كه نشنيده است ‏برساند.زيرا چه بسا راويان و حاملان فقه و دانشى، كه خود آنها فقيه و دانشمند نيستند، و چه بسا راويان و حاملان فقه و دانشى كه آن فقه و دانش را به سوى فقيه‏تر و دانشمندتر از خود مي‏برند.

سه چيز هستند كه هيچوقت دل مرد مسلمان از ارتكاب آنها حقد و غش و خيانت و سنگينى پيدا نمى‏كند: خالص گردانيدن عمل از براى خدا و نصيحت كردن به زمامداران و حاكمان حق، و ملازمت ‏با جماعت مؤمنان، زيرا كه دعوت مؤمنان مختص آنها نيست و از پشت ‏سر ايشان نيز مردم را احاطه كرده است.

و پس از آن فرمود: اى ربيعة (ربيعة بن امية بن خلف) بگو: اى مردم! رسول خدا مى‏گويد: لعلكم لا تلقوننى على مثل حالى هذه و عليكم هذا! هل تدرون اى بلد هذا؟ و هل تدرون اى شهر هذا؟ ! و هل تدرون اى يوم هذا؟ !

فقال الناس: نعم! هذا البلد الحرام و الشهر الحرام و اليوم الحرام! قال: فان الله حرم عليكم دماءكم و اموالكم كحرمة بلدكم هذا، و كحرمة شهركم هذا و كحرمة يومكم هذا، الاهل بلغت؟!

قالوا: نعم! قال: اللهم اشهد! «شايد شما ديگر بعد از اين مرا بر مثل اين حال كه شما نيز بر اين كيفيت‏باشيد، ملاقات نكنيد! آيا مى‏دانيد اين چه شهرى است؟ ! و آيا مى‏دانيد اين چه ماهى است؟ ! و آيا مى‏دانيد اين چه روزى است؟ !

مردم گفتند: آرى، اينست شهر حرام و محترم، و اينست ماه حرام و محترم، و اينست روز حرام و محترم! آنگاه فرمود: خداوند چنان خون‏هاى شما را و اموال شما را حرام و محترم شمرده است، نظير احترامى كه اين بلده شما دارد، و مانند حرمتى كه اين ماه شما دارد، و مانند احترامى كه اين روز شما دارد! آيا من تبليغ كردم؟ ! همه گفتند: آرى.آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش‏» !

ثم قال: و اتقوا الله و لا تبخسوا الناس اشياءهم و لا تعثوا فى الارض مفسدين.فمن كانت عنده امانة فليؤدها!

ثم قال: الناس فى الاسلام سواء، الناس طف الصاع لادم و حوآء، لا فضل عربى على عجمى، و لا عجمى على عربى الا بتقوى الله! الا هل بلغت؟ !

قالوا: نعم! قال: اللهم اشهد.

«و سپس فرمود: و تقواى خدا را پيشه سازيد! و از حقوق و امور مردم چيزى را كم مگذاريد! و در زمين بهم ريختگى و آشفتگى و فساد مكنيد! پس در نزد هر كس امانتى است، بايد آن را به صاحبش ادا كند.

و پس از آن فرمود: مردم در اسلام مساوى هستند، تمام افراد مردم هر يك همچون پيمانه پر بدون تفاوت، از آدم و حوا هستند، هيچيك از مردمان عرب را بر عجم فضيلتى نيست، و هيچيك از مردمان عجم را بر عرب فضيلتى نيست، مگر به پرهيزگارى و تقواى خدائى.آيا من ابلاغ كردم و مطلب را رساندم؟ !

گفتند: بلى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش‏» !

ثم قال: كل دم فى الجاهلية موضوع تحت قدمى، و اول دم اضعه، دم آدم بن ربيعة بن الحارث بن عبد المطلب - و كان آدم بن ربيعة مسترضعا فى هذيل فقتله بنو سعد بن بكر، و قيل فى بنى ليث فقتله هذيل -.الا هل بلغت؟ !

قالوا: نعم! قال: اللهم اشهد!

«و سپس فرمود: تمام خون‏هائى كه در جاهليت ريخته شده است در زير قدم من گذارده شد و قصاص ندارد.و اولين خونى را كه از اعتبار و ارزش ساقط مى‏كنم خون آدم بن ربيعه پسر حارث بن عبد المطلب (نواده عموى خود من است) - و آدم بن ربيعه از طائفه هذيل طلب دايه مى‏كرده است كه او را بنى‏سعد بن بكر كشته‏اند، و گفته شده است كه از بنى ليث دايه مى‏طلبيده است، و او را قبيله هذيل كشته‏اند -.

آيا من تبليغ كردم و حق را گفتم؟ ! گفتند: آرى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش‏» !

ثم قال: و كل ربا كان فى الجاهلية موضوع تحت قدمى، و اول ربا اضعه ربا العباس بن عبد المطلب.الا هل بلغت؟ !

قالوا: نعم! قال: اللهم اشهد!

«و پس از آن فرمود: و تمام منفعت پول‏ها و رباهائى كه در جاهليت صورت گرفته است، در زير قدم من نهاده شده است، و اولين ربائى را كه از اعتبار ساقط مى‏نمايم، رباى عباس بن عبد المطلب (عموى من) است.

آيا من ابلاغ كردم و حكم خدا را رساندم؟ !

گفتند: آرى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش‏» !

ثم قال: يا ايها الناس انما النسى‏ء زيادة فى الكفر يضل به الذين كفروا يحلونه عاما و يحرمونه عاما ليواطئوا عدة ما حرم الله.الا و ان الزمان قد استدار كهيئته يوم خلق الله السموات و الارض، و ان عدة الشهور عند الله اثنا عشر شهرا فى كتاب الله منها اربعة حرم: رجب الذى بين جمادى و شعبان، يدعونه مضر، و ثلاثة متوالية: ذو القعدة و ذو الحجة و المحرم.الاهل بلغت؟ !

قالوا: نعم! قال: اللهم اشهد!

«اى مردم نسى (كه عبارت است از تاخير انداختن احكام و تكاليف مقرره در هر ماه به ماه ديگر و به زمان‏هاى بعد) زيادتى در كفر است، كه بواسطه آن مردمى كه كافر شده‏اند، مورد ضلالت و گمراهى واقع مى‏شوند، آن ماهى را كه نسى‏ء كرده باشند، در يك سال از ماه‏هاى حلال مى‏شمارند، و در يك سال از ماه‏هاى حرام، تا با آن مقدار از ماههاى محرم خدا از جهت تعداد تطبيق كند.آگاه باشيد كه اينك زمان به گردش خود به نقطه اصلى خود رسيد، بر همان هيئت و ميزانى كه در روزى كه خداوند آسمان‏ها و زمين را آفريد آنطور بود.

و حقا تعداد ماهها در نزد خداوند دوازده ماه است، كه در كتاب خدا اينطور است، از آن ماههاى دوازده‏گانه، چهارتايش از ماههاى محترم است كه به ماههاى حرام معروف است: رجب كه بين جمادى و شعبان است، و آن را مضر گويند.و سه ماه ديگر متوالى و پياپى است، كه عبارتند از: ذو القعدة و ذو الحجة و محرم.آگاه ‏باشيد: آيا من اين مطلب را تبليغ كردم؟ !

گفتند: آرى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش‏» !

ثم قال: اوصيكم بالنساء خيرا، فانما هن عوان عندكم، لا يملكن لانفسهن شيئا، و انما اخذ تموهن بامانة الله، و استحللتم فروجهن بكتاب الله، و لكم عليهن حق، و لهن عليكم حق كسوتهن و رزقهن بالمعروف، و لكم عليهن الا يوطئن فراشكم احدا، و لا ياذن فى بيوتكم الا بعلمكم و اذنكم، فان فعلن شيئا من ذلك فاهجروهن فى المضاجع و اضربوهن ضربا غير مبرح! الاهل بلغت؟ !

قالوا: نعم! قال: اللهم اشهد!

«و سپس فرمود: من شما را درباره حمايت و پاسدارى از زنان سفارش مى‏كنم كه به نيكوئى و خوبى با آنان رفتار كنيد، چون ايشان در نزد شما متحمل كارهاى سخت و دشوار مى‏شوند، و براى خودشان چيزى ندارند، و شما به امانت‏خدا آنها را گرفته‏ايد، و به حكم خدا و كتاب خدا، مواقعه و دخول بر آنها را حلال شمرده‏ايد!

از براى شما بر عهده آنها حقى است، و از براى آنها بر عهده شما حقى است، حق آنها بر شما آنست كه لباس و پوشش و رزق و طعام ايشان را به طور نيكو و پسنديده بدهيد، و حق شما بر آنها آنست كه در منزلگاه و خوابگاه شما كسى را نياورند، و در خانه‏هاى شما دخل و تصرفى نكنند مگر با علم شما و اجازه شما!

و اگر از اين چيزهاى ممنوعه بجا آورند، شما از خوابيدن با آنها در خوابگاهشان دورى گزينيد، و آنها را بزنيد، زدنى كه آنها را به مشقت نيندازد، و از پاى در نياورد.آگاه باشيد: آيا من تبليغ كردم؟ !

گفتند: آرى.آن حضرت فرمود: بار پروردگارا شاهد باش‏» !

ثم قال: فاوصيكم بمن ملكت ايمانكم فاطعموهم مما تاكلون و البسوهم مما تلبسون، و ان اذنبوا فكلوا عقوباتهم الى شراركم! الا هل بلغت؟ !

قالوا: نعم! قال: اللهم اشهد.

«پس از آن فرمود: پس از سفارش درباره زنان، من شما را وصيت و سفارش مى‏كنم درباره غلامان و كنيزان كه مالك آنها شده‏ايد! از هر چه شما مى‏خوريد، به آنها هم بخورانيد، و از هر چه شما مى‏پوشيد، به آنها هم بپوشانيد، و اگر مرتكب گناهى شدند، خود شما متصدى كيفرشان نگرديد، و عقوبت آنها را به عهده بدانتان بگذاريد! آگاه باشيد: آيا من تبليغ كردم؟ !

گفتند: بلى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش‏» !

ثم قال: ان المسلم اخو المسلم لا يغشه و لا يخونه و لا يغتابه، و لا يحل له دمه و لا شى‏ء من ماله الا بطيبة نفسه.الا هل بلغت؟ !

قالوا: نعم! قال: اللهم اشهد!

«سپس فرمود: هر مسلمانى برادر مسلمان ديگر است، به او غش و خدعه نمى‏كند، و به او خيانت نمى‏ورزد، و از او غيبت نمى‏نمايد، و خون وى را حلال نمى‏شمرد، و هيچگونه تصرفى در مال او را حلال نمى‏داند مگر با طيب نفس و رضايت‏خاطر او.آگاه باشيد: آيا من تبليغ كردم؟ !

گفتند: آرى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش‏» !

ثم قال: ان الشيطان قد يئس ان يعبد بعد اليوم، و لكن يطاع فيما سوى ذلك من اعمالكم التى تحتقرون، فقد رضى به.الا هل بلغت؟ !

قالوا: نعم! قال: اللهم اشهد!

«و پس از آن فرمود: حقا كه شيطان پس از اين روز مايوس شده است كه مورد عبادت و پرستش واقع شود، و ليكن مطاع و فرمانده قرار مى‏گيرد در غير مورد پرستش از اعمالى كه شما بجاى مى‏آوريد، و آنها را كوچك مى‏شماريد، به آن گناهان و خطاها راضى است! آگاه باشيد: آيا من تبليغ كردم؟ !

گفتند: آرى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش‏» !

ثم قال: اعدى الاعداء على الله قاتل غير قاتله، و ضارب غير ضاربه، و من كفر نعمة مواليه فقد كفر بما انزل الله على محمد، و من انتمى الى غير ابيه فعليه لعنة الله و الملائكة و الناس اجمعين.الا هل بلغت؟ !

قالوا: نعم! قال: اللهم اشهد!

«و سپس فرمود: دشمن‏ترين دشمنان بر خدا كسى است كه كشنده غير از قاتل خود باشد، و زننده غير از ضارب خود باشد (قصاص قبل از جنايت كند، و به مجرد توهم و سوء قصد كسى به قتل و يا به ضرب او، او را بكشد و يا بزند) و كسى كه كفران نعمت موالى و صاحبان ولايت‏خود را نمايد، حقا به آنچه خداوند بر محمد فرو فرستاده است كافر شده است، و كسى كه خود را به غير پدرش منتسب كند، لعنت‏خدا و ملائكه و تمامى مردمان براى اوست.آگاه باشيد: آيا من تبليغ كردم؟ ! گفتند: آرى! آن حضرت گفت: خداوندا شاهد باش‏» !

ثم قال: الا انى انما امرت ان اقاتل الناس حتى يقولوا: لا اله الا الله و انى رسول الله، و اذا قالوا، عصموا منى دماءهم و اموالهم الا بحق و حسابهم على الله.الا هل بلغت؟ !

قالوا: نعم.قال: اللهم اشهد!

«و پس از آن فرمود: آگاه باشيد كه من از جانب خدا مامور شدم كه با مردم جنگ كنم، تا اينكه بگويند: لا اله الا الله، و محمد رسول الله.و چون بدين شهادت گويا شدند، خون‏هاى خود را و اموال خود را از تعرض من حفظ كردند، مگر به حق، وليكن اين از نقطه‏نظر ظاهر است، ولى از جهت واقع و حقيقت امر، حساب ايشان با خداست.آيا من تبليغ كردم؟ !

گفتند: آرى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش‏» !

ثم قال: لا ترجعوا بعدى كفارا مضلين يملك بعضكم رقاب بعض.انى قد خلفت فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا: كتاب الله و عترتى اهل بيتى.

الا هل بلغت؟ !

قالوا: نعم! قال: اللهم اشهد!

«و سپس فرمود: پس از رحلت من به كفر برنگرديد، كه گمراه كنندگان بندگان خدا بوده باشيد، و بعضى از شما بر بعضى ديگر مسلط گردد، و تمليك اراده و اختيار و نفوس و اموال مردم را بنمايد!

من در ميان شما دو چيز را به وديعت مى‏گذارم كه اگر به آنها تمسك كرديد هيچگاه گمراه نخواهيد شد: يكى كتاب خدا، و ديگرى عترت من كه اهلبيت من مى‏باشند.آگاه باشيد: آيا من تبليغ كردم‏» ؟ !

گفتند: آرى! آن حضرت فرمود: خداوندا شاهد باش‏» !

ثم قال: انكم مسئولون، فليبلغ الشاهد منكم الغائب. [5]

«و در آخر فرمود: حقا همه شما مسئول و مورد پرسش قرار خواهيد گرفت، و بنا بر اين واجب است كه هر كدام از شما كه در اينجا حضور داشتيد اين مطالب را به غائبين برسانيد».

  به نقل از كتاب امام شناسي ج6 صفحه  139 تاليف حضرت علامه آية الله حاج سيد محمد حسين حسيني طهراني

پاورقی

-----------------------------------------------------------------------

[211] ـ يغْلة‌ شَهباء: قاطر سفيد رنگي‌ را گويند كه‌ در آن‌ نقطه‌اي‌ سياه‌ باشد.

[212] ـ «سيرۀ حلبيّه‌» ج‌ 3، ص‌ 302.

[213] ـ «البداية‌ و النّهاية‌» ج‌ 5، ص‌ 199. و نيز در حديث‌ ديگري‌ كه‌ در ص‌ 198 آورده‌ است‌.

[214] ـ اين‌ فقرات‌ از خطبه‌ را در «مجالس‌» شيخ‌ مفيد، طبع‌ نجف‌ ص‌ 100 و ص‌ 101 آورده‌ است‌ و بجاي‌ نَصَّرالله‌، نَصرالله‌ آورده‌ است‌، و نيز لفظ‌ وَالنَّصِيحَة‌ لائِمَة‌ المُسْلِمِينَ واللّزوم‌ لجماعتهم‌ ذكر كرده‌ است‌. و در آخر آن‌ آورده‌ است‌: المؤمنون‌ إخوة‌، تَتَكافي‌ دِمائُهُمْ وَ هُم‌ يَدٌ وَاحِدٌ عَلي‌ مَن‌ سِواهُم‌ ؛ يَسْعَي‌ بِذِمَّتِهِمْ أدْنَاهُم . و در «روضۀ بحار» طبع‌ كمپاني‌ ج‌ 17 ص‌ 39 از «مجالس‌» مفيد به‌ همين‌ لفظ‌ آورده‌ است‌، ولي‌ در همين‌ باب‌ در طبع‌ حروفي‌ ج‌ 77 ص‌ 130 با لفظ‌ نَضَرالله‌ ذكر كرده‌ است‌. و در «تحف‌ العقول‌» ص‌ 42 اين‌ خطبه‌ را به‌ رسول‌ الله‌ در مسجد خيف‌ نسبت‌ داده‌ است‌ و به‌ همين‌ مضمون‌ «مجالس‌» مفيد آورده‌ است‌، و در طبع‌ «بحار» كمپاني‌ ج‌ 17 ص‌ 42 چون‌ از «تحف‌ العقول‌» نقل‌ كرده‌ است‌ به‌ لفظ‌ نَصر آورده‌، و در طبع‌ حروفي‌ ج‌ 77 ص‌ 146 از «تحف‌ العقول‌» نَضَّر با ضاد معجمه‌ ذكر كرده‌ است‌. و در «بحار الانوار» طبع‌ مپاني‌ ج‌ 15، جزء دوم‌ ص‌ 85 از «اكمال‌ الدّين‌» صدوق‌ به‌ لفظ‌ نَضَّر آورده‌ است‌. و مضمونش‌ با آنچه‌ مفيد آورده‌ است‌ يكي‌ است‌ مگر در بعضي‌ از الفاظ‌. و نيز محدّث‌ قمي‌ در «تتمّة‌ المنتهي‌» ص‌ 153 از رسول‌ الله‌ در مسجد خيف‌ آورده‌ است‌ همچنانكه‌ در «اكمال‌ الدين‌» نيز چنين‌ است‌. و در تفسير «في‌ ظلال‌ القرآن‌» ص‌ 125 از جزء اوّل‌ از امام‌ أحمد حنبل‌ جملات‌: المُسْلِمُونَ تَتَكافَا دِمَاؤهم‌ وَ هُم‌ يَدٌ عَلَي‌ مَن‌ سِوَاهُمْ يَسْعَي‌ بِذِمَّتِهِمْ أدْنَاهُم‌ را از رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ ذكر كرده‌ است‌. باري‌ معناي‌ فقرات‌ اين‌ است‌ كه‌: مؤمنين‌ با هم‌ برادر هستند، و قيمت‌ خون‌هاي‌ آنها بقدر يكديگر است‌، و تمام‌ مؤمنين‌ حكم‌ دست‌ واحدي‌ را دارند بر عليه‌ غير خودشان‌، و كمترين‌ آنان‌ مي‌تواند عهدۀ همۀ آنانرا مشغول‌ سازد. در «مجمع‌ البحرين‌» دربارۀ حديث‌: ذِمّة‌ المسلمين‌ وَاحِدَة‌ يَسْعَي‌ بها أدناهُمْ آورده‌ است‌ كه‌ چون‌ از حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌ از معناي‌ آن‌ سؤال‌ شد، در پاسخ‌ فرمودند: اگر لشكري‌ از مسلمانان‌، طائفه‌اي‌ از مشركان‌ را محاصره‌ كنند، آنگاه‌ يك‌ نفر از آن‌ مشركان‌ جلو بيايد و بگويد: به‌ من‌ أمان‌ دهيد تا من‌ رئيس‌ شما را ملاقات‌ كنم‌ و با او گفتگو نمايم‌، و در اين‌ حال‌ اگر پست‌ترين‌ و كم‌اهميت‌ترين‌ فرد مسلمان‌ به‌ او أمان‌ دهد، بر ما با فضيلت‌ترين‌ و شريف‌ترين‌ افراد مسلمان‌ لازم‌ است‌ كه‌ به‌ أمان‌ او وفا كند ـ انتهي‌. و بر همين‌ اساس‌ زينب‌ دختر رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ شوهر خود أبوالعاص‌ را كه‌ مشرك‌ بود و به‌ مدينه‌ آمد، امان‌ داد. (رجوع‌ شود به‌ كتاب‌ زينب‌ بطلۀ كربلاء، تأليف‌ دكتر بنت‌ الشّاطي‌).

[215] ـ «تاريخ‌ يعقوبي‌» طبع‌ بيروت‌ سنۀ 1379 هجريّه‌، ج‌ 2، از ص‌ 209 تا 212. و اين‌ خطبه‌ را با مختصر اختلافي‌ در عبارت‌ در «تفسير الدّرّ المنثور» ج‌ 3، ص‌ 234 و ص‌ 235 از تخريج‌ احمد بن‌ حنبل‌ و باوردي‌ و ابن‌ مرديوه‌ از أبوحمزه‌ رقاشي‌ از عمويش‌ كه‌ از اصحاب‌ بوده‌ و زمام‌ ناقۀ رسول‌ الله‌ صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ را گرفته‌ بوده‌ است‌، روايت‌ كرده‌ است‌. و اصل‌ اين‌ روايت‌ در «مسند» احمد حنبل‌، در ج‌ 5، در ص‌ 72 و ص‌ 73 آمده‌ است‌. و مجلسي‌ در «بحار الانوار» طبع‌ كمپاني‌ ج‌ 6، ص‌ 662 و ص‌ 663 از «كافي‌» روايت‌ كرده‌ است‌. و در «سيرۀ ابن‌ هشام‌» ج‌ 4، از ص‌ 1022 تا ص‌ 1024 آورده‌ است‌. ولي‌ در عبارت‌ كتاب‌ الله‌ و عترة‌ نبيّه‌ تحريفي‌ به‌ عمل‌ آمده‌ و به‌ عبارت‌: كتاب‌ الله‌ و سنّة‌ نبيّه‌ آورده‌ است‌. و همچنين‌ در «البداية‌ و النّهاية‌» ج‌ 5 با چند سند از ص‌ 194 تا ص‌ 201 آورده‌ است‌، و نيز بيهقي‌ در «سنن‌» ج‌ 5 كتاب‌ الحجّ ص‌ 140 آورده‌ است‌، و نيز ابن‌ جوزي‌ در كتاب‌ در كتاب‌ «الوفاء بأحوال‌ المصطفي‌» ج‌ 1، ص‌ 207 و ص‌ 208 ذكر كرده‌ است‌. و نيز ابن‌ سعد در «طبقات‌» ج‌ 2 از ص‌ 183 تا ص‌ 187 آورده‌ است‌. و «روضة‌ الصّفا» ج‌ 2، باب‌ حجّة‌ الوداع‌. و «تفسير عليّ بن‌ ابراهيم‌» در ذيل‌ آيۀ يـٰأيُّهَا الَّذِينَ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن‌ رَبِّكَ از ص‌ 159 تا ص‌ 161 آورده‌ است‌. و همچنين‌ طبري‌ در «تاريخ‌ الامم‌ و الملوك‌» ج‌ 3 از ص‌ 150 تا ص‌ 152 و جاحظ‌ در «البيان‌ و التبين‌» طبع‌ قاهره‌، سنۀ 1367، در ج‌ 2، از ص‌ 31 تا ص‌ 33 آورده‌ است‌.

 

چاپ ارسال به دوستان
 
نظرسنجی
نام:    
پست الکترونیک:    
تاریخ    
موضوع:    
متن:    

کد یا نوشته ای را که در این عکس می بینید دقیقا وارد کنید

اگر در دیدن این کد مشکل دارید با مدیر سایت تماس بگیرید 
نمایش کد جدید

 
 

کلیه حقوق در انحصار پرتال متقین میباشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

© 2008 All rights Reserved. www.Motaghin.com


Links | Login | SiteMap | ContactUs | Home
عربی فارسی انگلیسی