گالری تصاویر آرشیو بانک صوت کتابخانه پرسش و پاسخ ارتباط با ما صفحه اصلی
 
اعتقادات اخلاق حکمت عرفان علمی اجتماعی تاریخ قرآن و تفسیر جنگ
کتابخانه > مباحث علمی و اجتماعی > رساله اربعین در فرهنگ شيعه

بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمدُ للّه ربّ العالَمين

و الصّلوة علي أشرفِ رسله و خاتم سُفرائه محمّد و آله الغرّالمَيامين

و لعنة الله علي أعدائهم أجمعين

هر مكتبي در محتوي و هويّت خويش تركيبي است از اصول و مباني علمي و عملي، و نمادهائي كه از آن به شعائر و مظاهر متمايز و متشخّصه آن مكتب تعبير مي‌شود.

 معناي «شِعار» به نقل از «لسان العرب» 

 در «لسان العرب» درباره لفظ شعار چنين مي‌گويد:

و الشِّعارُ: ما وَليَ شَعَرَ جَسدِ الإنسانِ دونَ ما سِواهُ مِن الثّيابِ، ... و الدِّثارُ: الثَّوبُ الّذي فَوقَ الشِّعار. ... و في حديثِ الأنصار: أنتُم الشِّعارُ و النّاسُ الدِّثار؛ أيْ أنتُم الخاصّةُ و البِطانَة.[1]

«شِعار به كسرِ شين به لباس زير كه چسبيده و مماسّ با بدن است گفته مي‌شود؛ بخلاف دِثار كه به لباس رو اطلاق مي‌شود. و در حديث چنين آمده است: شما اي جماعت انصار شِعار هستيد و ساير مردم دِثار؛ يعني شما جماعت انصار از زمره اصحاب خاصّ و سِرّ مي‌باشيد.»

... و الشِّعار: العلامةُ في الحَربِ و غيرِها. و شِعارُ العَساكِر: أن يَسِموا لَها علامةً يَنصِبونَها لِيَعرفَ الرَّجُل بها رُفْقَتَه.

... و شِعارُ القومِ: علامتُهم في السَّفر ... و الشِّعار: العلامةُ.[2]

... و شِعارُ الحَجّ: مَناسكُه و علاماتُه و آثارُه و أعمالُه، جَمعُ شَعيرَة، و كلُّ ما جُعِل عَلَمًا لِطاعةِ اللهِ عَزّوجلَّ كالوقوفِ و الطّوافِ و السّعيِ و الرَّمْيِ و الذّبحِ و غيرِ ذلك؛ و منهُ الحديث: أنّ جَبرئيلَ أتَي النّبيَّ، صلّي الله عليه (و آله) و سلّم، فقالَ: مُرْ اُمّتَكَ أن يَرفَعوا أصواتَهم بالتَّلبيَةِ‌ فإنّها مِن شَعائرِ الحجِّ!

... و قال الزَّجّاجُ في شَعائر اللهِ، يُعنَي بها جميعُ مُتعبَّداتِ اللهِ الّتي أشعَرَها اللهُ أيْ جَعَلها أعلامًا لَنا، و هي كلُّ ما كانَ مِن مَوقِف أو مَسْعَي أو ذِبحٍ.2

«شعار به علامت در جنگ و غير آن گفته مي‌شود. و شعار لشكر علامتي بود كه لشكريان نصب مي‌كردند تا سربازانِ خودي را از دشمن باز شناسند. و شعار قوم به علامتي گفته مي‌شود كه آنها با خود در سفر حمل مي‌كنند (مانند پرچم و غيره). و بطور كلّي شعار بمعناي علامت و نشانه است.

و شعار حجّ عبارتست از مناسك و نشانه‌ها و آثار و مواقف و اعمال خاصّ حجّ كه آنرا از ساير عبادات متمايز مي‌كند، و آن جمع شعيره است؛ يعني هر عملي كه به عنوان شاخص اطاعت امر الهي قرار گرفته است، اعمّ از وقوف به عرفات و مشعر و طواف و سعي و رمي و ذبح و نظائر آن.

و از اين باب است روايتي كه وارد است كه جبرئيل خدمت رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم رسيد و عرض كرد: به امّت خود امر كن كه صداهاي خود را به تلبيه بلند كنند، زيرا تلبيه از جمله شعائر حجّ است!

و زجّاج نيز همين معني را در مورد مناسك و شعائر حجّ قصد نموده است.»

تفسير لغت «شعار» در «لغت نامه دهخدا» 

شعار: نشان و علامت. نشانه گروهي از مردم كه بوسيله آن يكديگر را شناسند. نشان و علامت سلطان يا امير، يا خرقه‌اي چون عَلَم سياه يا سفيد، و يا كلمه‌ها كه طريقه و آئين او را نمودار سازد.

عربهاي زمان جاهليّت در ميدان كارزار شعارهائي مي‌دادند كه مناسب با اوضاع روز بود؛ مثلاً در جنگ اُحد سپاهيان مخالف اسلام بنام دو بت خود عُزّي و هُبَل فرياد مي‌زدند، و قبيله تنوخ در حيره يا آلَ عبادِ الله مي‌گفتند.

پيغمبر اكرم شعار مهاجرين را يا بني‌عبدالله، و شعار اوس و خزرج (انصار) را يا بني‌عبدالله و يا بني‌عبيدالله قرار داد؛ و سپاهيان اسلام را خليل الله[3] مي‌خواندند، و بعداً نيز به مقتضيات روز شعارهائي ساخته بكار مي‌بردند ...

شعار افكندن: رسم و آئين طرح كردن؛ و شعار ساختن: راه و رسم و علامت خود قرار دادن، سنّت كردن ...[4]

از بيانات لغويّين و موارد استعمال اين كلمه مشخّص شد كه به خصوصيّات فرهنگي و آداب خاصّ يك ملّت كه آنانرا از ساير ملل و اقوام متمايز و شاخص مي‌سازد شعار گفته مي‌شود.

كيان اقوام و ملل بر حفظ سنّت‌ها و شعارهاي آنان است 

شعار اسلام عبارتست از احكام و قوانين مدوّنه در اين دين حنيف كه مانند آن در ساير اديان وضع نشده است؛ چنانچه شعار مكتب تشيّع پيروي از امام معصوم عليه السّلام و تسليم و تفويض اختيار و اراده خود به او و تمكين اراده و مشيّت او در تمام شوائب وجودي، اعمّ از تكوين و تشريع مي‌باشد.

بديهي است كه اقوام و ملل تا زمانيكه بر سنّت‌ها و شعارهاي خود پافشاري و اصرار ورزند هويّت فرهنگي آنها محفوظ مانده، راه نفوذ دخالت فرهنگها و سيره و سنّت‌هاي ساير اقوام بر حريم و محدوده اعتقادات و سلوك آنها بسته خواهد ماند؛ و اگر بواسطه اهمال و تسامح و تساهل مفتون و شيفته آداب و روش سايرين گردند، ديري نخواهد گذشت كه اثري از هويّت و كيان آن ملّت باقي نمانده، در آداب و رسوم اقوام ديگر ذوب و حلّ خواهد شد.

البتّه پر واضح است كه هر ادب و سلوكي پسنديده و محمود نيست؛ و اگر انسان آداب و سنّت‌هاي يك جامعه را نتواند در مضمار و موازين عقل و شرع قرار دهد، بايد آنرا ترك نموده از سنّت و روش عقلاني و ممضاي شرع پيروي نمايد.

رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم مي‌فرمايد: بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَكارمَ الأخلاقِ.[5]

«يعني من برانگيخته شدم تا فضايل و كرامت‌ها و ارزشهاي والاي انساني را به نقطه اوج برسانم، و آداب و سنن جاهلي را محو و نابود سازم، و سيره و روش مرضيّ الهي را جايگزين همه‌ سنّت‌ها و روش‌هاي جاهلي و ناصواب بگردانم.»

در مكتب شيعه ولايت و امامت محور اصلي و شعار است 

اختلاف شيعه با برادران اهل سنّت صرفاً بخاطر مرجع حكم و منشأ آن نيست، كه يكي آنرا از امام عليه السّلام و ديگري از أبوحنيفه اخذ مي‌كند ـ گرچه اخذ حكم از أبوحنيفه باطل و عامل بدان معاقَب و مؤاخَذ خواهد بود ـ زيرا اختلاف در احكام، هم در بين اهل تسنّن موجود است و هم در بين فقهاء و علماء‌ شيعه، و چه بسا اين اختلاف به دو نقطه متقابل و رو در رو بينجامد و موجب دو فتواي متناقض گردد؛ چنانچه اين مسأله با تدبّري ابتدائي در تاريخ فقه و اختلاف فقهاء كاملاً مشهود مي‌باشد. در خود فتاواي اهل سنّت نيز اختلاف فتوي به وفور يافت مي‌شود و هيچكدام ديگري را بر اين اختلاف ملامت و سرزنش نمي‌كند.

اختلاف شيعه با اهل سنّت بر اين است كه رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم به دستور خداي عليّ أعلي أميرالمؤمنين عليّ بن أبي‌طالب و يازده فرزند او را به عنوان وليّ و صاحب اختيار و اراده (كه اراده‌ او و مشيّت و خواست او بر اراده و مشيّت ما وارد و حاكم است) بر ما نصب فرموده، و با جمله رسا و پر مغز: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عليٌّ مَولاهُ[6] به وضوح و روشني حقيقت و سرّ اين انتصاب را بيان كرده است.

رجوع شيعه به امام معصوم به عنوان يك مرجع ديني نمي‌باشد  

رجوع شيعه به امام معصوم عليه السّلام نه به عنوان يك مرجع براي احكام و عالم به احكام و فقه و تشريع است‌ (چنانچه مقلّد به مرجع خود و رساله عمليّه او مراجعه مي‌كند) بلكه به اين جهت است كه امام عليه السّلام ناموس عالم خلقت و حقيقت فيض منزَل الهي و واسطه بين حقّ و خلق در مراتب وجود و متولّي نظام عالم كون و مربّي نفوس بسمت كمال و نقطه اتّصال ما با پروردگار است. و در برابر يك همچنين حقيقتي بايد فاني و محو شد و سر تسليم در برابر خواست و مشيّت او فرود آورد، و همچون عبد كه هيچ اراده و اختياري از خود در قبال مولي ندارد، اينچنين بود.

اگر فردي امام معصوم را فقط در حدّ يك مبيّن احكام تكليفيّه كه از پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم نقل مي‌كند بداند، او را در حدّ يك راوي حديث قرار داده است؛ با اين تفاوت كه راوي حديث ممكن است در نقل روايت دچار خطاء‌ و سهو گردد، ولي امام عليه السّلام در اين مورد بخصوص مرتكب سهو و نسيان نمي‌شود! و اين فرد نمي‌تواند مدّعي تشيّع شود.

بر اين اساس أبوحنيفه اگر بيايد و بر فرض در بيان مسائل و احكام اشتباه نكند و مسائل را بطور صحيح در اختيار مردم قرار دهد، امّا همينكه در مقابل امام صادق عليه السّلام مجلس درس راه مي‌اندازد و خود را در قبال حضور و وجود آن حضرت مطرح مي‌كند، از زمره شيعيان خارج و در صف مخالفين و معاندين قرار گرفته است؛ زيرا به ولايت امام صادق عليه السّلام كه اصل و اساس عبوديّت و ديانت است معتقد نگشته است.

از اينجاست كه مي‌بينيم بسياري از عبّاد و زهّاد و اهل صلاح با وجود زهد و تقواي ظاهري و آثار صلاح در حركت و ممشاي آنها، همچون جناب نفيسه خاتون كه گويند شصت دوره قرآن را بر سر قبر خويش قرائت نموده است، ولي چون ولايت و امامت حضرت صادق عليه السّلام را نپذيرفته است ما او را در زمره شيعيان بحساب نمي‌آوريم و امر او را به خداي سبحان واگذار مي‌نمائيم.

هويّت مكتب شيعه در انقياد مطلق از امام معصوم است 

بنابراين هويّت و كيان مكتب تشيّع در تسليم و انقياد مطلق از امام معصوم عليه السّلام است؛ بنحوي كه انسان هيچ وجودي و اثري را در قبال وجود و آثار او مدّ نظر قرار ندهد، و ولايت و اراده او را در جميع شوائب وجود و حيات بر سليقه و اختيار خود ترجيح دهد، و خود را مندكّ و فاني در ولايت و سلطه او قرار دهد؛ وجودي جز وجود او نبيند و خواستي جز خواست و اراده او نداشته باشد، و از هر فرصتي جهت تحكيم پيوند و علقه بين خود و امام خود بهره ببرد، و فقط در سويداي وجودش امام عليه السّلام مطرح باشد و غير او را از قلب خود بيرون براند. در اين صورت حقيقت تشيّع در اين شخص متبلور گشته و در زمره شيعيان امام عليه السّلام در خواهد آمد، و در حريم قدسي و ملكوتي او وارد خواهد شد و از چشمه معين و زلال او سيراب خواهد گشت؛ و الاّ اگر چنين حالتي را در خود متحقّق نگرداند و از اهواء و سليقه و آراء شخصي خود، ولو بظاهر موجّه و متشرّع پيروي نمايد عمر خود را به تباهي و بطالت بسر آورده، دست خود را از وصول به ذيل عنايت و الطاف حضرت حق كوتاه گردانيده،(وَ هُوَ فيِ الاَْخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِين)‏[7]

بناءً عليهذا بر هر فرد شيعه لازم و واجب است كه شعار تشيّع و شاخصه‌هاي گهربار اين مكتب حياتبخش را هرچه بيشتر و بهتر آشكار نمايد. مثلاً واقعه غدير را كه روز تاجگذاري أمير مؤمنان عليّ بن أبي طالب عليه السّلام به تاج ولايت و امامت است ارج بگذارد، و در إعلان و اظهار و تبليغ و تشكيل محافل و مجالس سرور و وعظ و ارشاد و تقديم هدايا و تحف براي خويشان و دوستان كوتاهي نكند، و به يك روز و يك شب بسنده ننمايد؛ بلكه چند روز را به اين موضوع مهمّ اختصاص دهد. و يا نسبت به برگزاري مواليد و ايّام شهادت حضرات معصومين عليهم السّلام جهد بليغ داشته باشد و از هر فرصتي براي احياء ذكر و تبليغ مرام و تجديد ياد و ذكر آن بزرگواران استفاده ببرد.

برگزاري مجالس هفتم و چهلم و سال براي متوفّي از رسوم غلط مي‌باشد 

متأسّفانه امروزه رسم بر آنست كه براي فرد متوفّي مجالس يادبود (در هفتم و چهلم و سال و غيره) مي‌گيرند و هيچ داعي و نيّتي جز رعايت شؤون و شخصيّات و مصالح و منافع دنيوي بازماندگان و يا افراد ذي نفع در اينگونه امور وجود ندارد. آنچه كه از سنّت رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم و اوصياي گراميش براي ما بجاي مانده است، فقط تشكيل مجالس ترحيم به مدّت سه روز مي‌باشد نه بيشتر!

بنظر مي‌رسد تجديد خاطر و ياد متوفّي در رأس هر سنه با تشكيل مجالس پر زرق و برق و تبليغات مضحك و ايجاد سر و صدا، بيش از آنكه موجب ترحيم و مغفرت براي آن فرد باشد، وسيله‌اي جهت ابراز و اظهار و استمرار حيات و شؤونات شخصيّه دنيويّه و اهواء باطله و كسب منافع دنيوي و شيطاني براي بازماندگان و متعلّقين به آن شخص متوفّي مي‌باشد. آن مسكين در آن دنيا دارد به كارها و كردار خود در دنيا حساب پس مي‌دهد، و اين مساكين در اين دنيا از وجهه و شؤون پوشالي و اعتباري او براي خود كسب آبرو و حيثيّت مي‌نمايند! توضيح مطلب به اين مقدار كافي بنظر مي‌رسد و العاقل يكفيه الإشارة.

مجلس اربعين از اختصاصات سيّد الشّهداء است 

يكي از شعارها و شاخصه‌هاي مكتب شيعه مسأله شهادت و قيام حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام در قبال مذهب اهل سنّت و جماعت است. شهادت فرزند رسول خدا به دست پست‌ترين و رذل‌ترين خليفه امّت اسلام كه خود را جانشين رسول خدا جا زده است و با كمال وقاحت و بي‌شرمي به اين جنايت افتخار و مباهات مي‌نمايد. خليفه‌اي كه مورد وثوق و قبول قشر عظيمي از امّت اسلام، يعني اهل سنّت مي‌باشد، و او را در زمره خلفاء‌ الهي و اُمراء‌ واجب الطّاعة و اولوا الأمر بحساب مي‌آورند! فاجعه‌اي كه تمام مورّخين از موافق و مخالف، حتّي از ساير اديان و ملل او را زشت‌ترين و سياهترين برگ تاريخ حيات بشر ذكر مي‌كنند؛ تا جائيكه بسياري از علماي اهل سنّت بطور كلّي اصل اين فاجعه را انكار، و يا انتساب آنرا به خليفه مسلمين مورد نقض و مناقشه قرار داده‌اند![8]

اربعين سيّد الشّهداء‌ عليه السّلام سند حقّانيّت و مظلوميّت او را در عرصه كشمكش حقّ‌ و باطل نمودار مي‌سازد. تشكيل مجالس و محافل سنوي براي اولياء‌ دين گرچه از اهمّ امور و الزم مهمّات است، ولي براي هيچكدام از آنها مسأله اربعين وجود ندارد؛ و تنها و تنها براي حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام اين سنّت و شعار در مكتب تشيّع وضع و جعل گرديده است.

امروز رسم بر اين است كه براي افراد متوفّي مجلس ترحيم، و يا به عبارت امروزي و بسيار بسيار غلط، مجلس بزرگداشت مي‌گيرند و به خيال خود روح آن مرحوم را از اين مجلس غريق رحمت و عنايت حقّ مي‌گردانند.

در مقاله‌اي كه پيش رو داريد سخن از بطلان و عدم امضاي مجالس اربعين توسّط شارع مقدّس رفته است، و سعي شده است با استفاده از منابع تاريخي و روائي و تمسّك به سنّت و سيره اولياي دين، حضرات معصومين عليهم السّلام جوانب اين مطلب در حدّ وسع و بذل جهد مورد بررسي و تحقيق قرار گيرد.

از خداي عليّ أعلي توفيق اهتداء در مسير قويم شرع مبين و صراط مستقيم ائمّه معصومين عليهم السّلام را براي خود و همه ارادتمندان و شيفتگان مكتب مقدّسشان خواستارم؛ إن اُريد إلاّ الإصلاح ما استطعتُ و ما توفيقي إلاّ باللهِ العليّ العَظيم.

و السّلامُ علينا و علي جميعِ عباد اللهِ الصّالحينَ و رحمةُ‌ الله و بركاتُه

قم ـ هشتم ماه مبارك رمضان 1424 هجري قمري

سيّد محمّد محسن حسيني طهراني


 پاورقي


[1]ـ لسان العرب، ج 4، ص 412

[2]ـ لسان العرب، ج 4، به ترتيب صفحات: 413، 414

[3]ـ در «لغت نامه دهخدا» اين چنين آمده است، ولي گويا: يا خيل الله صحيح باشد.

[4]ـ لغت نامه دهخدا، كلمه «شعار»

[5]ـ «تفسير مجمع البيان» ج 9، 10 ص 333؛ «مكارم الأخلاق» ص 8؛ «سنن الكبري» ج 10، ص 192

[6]ـ راجع به روايت (مَن كنتُ مولاه فهذا عليٌّ مولاه) به جلد هفتم كتاب امام شناسي، تأليف حضرت علاّمه آية الله العظمي حاج سيّد محمّد حسين حسيني طهراني مراجعه شود.

[7]ـ اقتباس از ذيل آيه 85 سوره (3) آل عمران؛ و ذيل آيه 5 از سوره (5) المآئدة

[8]ـ «مقتل الحسين» عليه السّلام، مقرّم، ص 31؛ «احياء العلوم» ج 3، ص 125؛ «شرح العقائد النسفيّه» ص 187؛ «الرّد علي المتعصّب العنيد المانع من ذمّ يزيد»؛ «الاتحاف بحبّ الأشراف» ص 62؛ و نيز «العواصم من القواصم»؛ و «المنح المكيّة في شرح الهمزيّه»؛ و «سؤال في يزيد بن معاوية»، تماماً بنا بر نقل رساله «النّصال الخارقة لنحور المارقة» در مجلّه «تراثنا» شماره 50 و 51

      
  
فهرست
13-23   مقدّمه
13   معناي «شِعار» به نقل از «لسان العرب»
15   تفسير لغت «شعار» در «لغت نامه دهخدا»
16   كيان اقوام و ملل بر حفظ سنّت‌ها و شعارهاي آنان است
17   در مكتب شيعه ولايت و امامت محور اصلي و شعار است
18   رجوع شيعه به امام معصوم به عنوان يك مرجع ديني نمي‌باشد
20   >>هويّت مكتب شيعه در انقياد مطلق از امام معصوم است
21   برگزاري مجالس هفتم و چهلم و سال براي متوفّي از رسوم غلط مي‌باشد
22   مجلس اربعين از اختصاصات سيّد الشّهداء است
27-46   فصل اوّل: واژه «اربعين» در فرهنگ اسلام
  در فرهنگ اسلام نوعي رابطه تكويني و تشريعي نسبت به لفظ «اربعين» وجود دارد
29   انسان در چهل سالگي به بلوغ عقلاني مي‌رسد
32   كسي كه خمر بنوشد تا چهل روز نماز او قبول نمي‌شود
33   كسيكه غيبت مسلماني را كند تا چهل روز نماز و روزه‌اش قبول نمي‌شود
34   شهادت چهل مؤمن بر جنازه مسلماني موجب غفران اوست
36   حدّ همسايگي تا چهل منزل از هر طرف است
37   انقطاع وحي از رسول خدا به مدّت چهل روز
39   حضرت يونس عليه السّلام چهل روز در شكم ماهي بود
41   تنبيه پيامبر از ناحيه پروردگار جهت ارتقاء‌ او بوده، و منافي با عصمت نمي‌باشد
42   تأثير عدد «چهل» در به فعليّت درآوردن استعدادات در روايات
43   كلام مرحوم سيّد بحرالعلوم در مورد عدد «چهل»
44   تذييل مرحوم علاّمه طهراني بر كلام سيّد بحرالعلوم
 
 
49-72   فصل دوّم: فلسفه قيام حضرت أباعبدالله الحسين عليه السّلام
50   حفظ حريم و حدّ و حدود مقام ولايت و امامت از مباني تشيّع است
52   قيام سيّد الشّهداء عليه السّلام حياتي‌ترين شاخص حقّ و باطل است
54   مجالس عزاداري سالار شهيدان از مباني اصيل خود فاصله گرفته است
56   قيام سيّد الشّهداء عليه السّلام را در مبارزه با ظلم نبايد منحصر نمود
58   اعتراض به امام مجتبي عليه السّلام به عدم قيام ناشي از جهالت است
60   ارزش تاريخ عاشورا به حضور امام معصوم در آن است
62   دعوت امام عليه السّلام به جهاد يا صلح تابع اراده حقّ و شرائط زمان است
64   سيّد الشّهداء عليه السّلام فقط در حادثه كربلا تفسير و خلاصه نمي‌شود
67   مبارزه سيّد الشّهداء با يزيد مقدّمه إحياء سنن و بيان معارف است
68   در مورد إحياء سنن مي‌فرمايد: إنّي لَم أخرُج أشِرًا و لا بَطِرًا و لا مُفسِدًا و لا ظالمًا ...
69   در بيان معارف فرمود: أيّها النّاسُ! إنّ اللهَ ما خَلَقَ خَلْقَ اللهِ إلاّ لِيَعرِفوهُ
71   آسمان در ماتم امام حسين عليه السّلام چهل روز خون گريست
106-75   فصل سوّم: اختصاص «اربعين» به سيّد الشّهداء‌ عليه السّلام
75   امام حسن عسكري عليه‌السّلام زيارت اربعين را علامت ايمان و شعار شيعه مي‌داند
76   امروزه در جامعه شيعه «اربعين» ويژگي شعارگونه خود را از دست داده است
  اهل بيت سيّدالشّهداء عليه السّلام پس از ورود به مدينه طبق سنّت سه روز عزاداري نمودند
80   استدلال بعدم منع شارع از انعقاد مجالس اربعين براي اموات مخدوش است
83   ترك زينت براي زنان در عزاي ميّت بيش از سه روز جايز نيست
84   مستحبّ است تا سه روز براي صاحبان مصيبت طعام برد
86   روايات اهل سنّت نيز دلالت دارند بر اينكه مجلس ترحيم تا سه روز است
88   ايراد بر كلام مرحوم نراقي كه تحديد به سه روز را در مجالس عزا لازم نمي‌داند
91   متأسّفانه مراسم و مجالس عزا در جامعه ما موجب عبرت نمي‌گردد
93   گوشه‌اي از انحرافات پديد آمده در امر تدفين به نقل از «معاد شناسي»
96   بدعتهاي راه يافته از غرب در مجالس ترحيم
98   از شركت زنان در مراسم تشييع و تدفين نهي شده است
100   در اسلام مجلس ترحيمي به نام «هفت» و «اربعين» و «سال» نداريم
102   اگر «اربعين» را براي عموم جايز بدانيم از عنوان شعار بودن خارج مي‌گردد

کلیه حقوق در انحصارپرتال متقین میباشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

© 2008 All rights Reserved. www.Motaghin.com


Links | Login | SiteMap | ContactUs | Home
عربی فارسی انگلیسی