فروشگاه اینترنتی پخش زنده گالری تصاویر آرشیو پرسش و پاسخ بانك صوت کتابخانه ارتباط با ما صفحه اصلي
  جمعه  7 ارديبهشت 1403 - الجمعه  16 شوال  1445 - Fri  26 Apr 2024
منوی سایت    
صفحه اصلی   آرشيو  > تازه ترين مطالب > فلسفه قیام حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام

فلسفه قیام حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام


 مطلب قبل

فلسفه قیام حضرت أباعبدالله الحسين عليه السّلام

پس غرض اصلي و مقصد امام عليه السّلام احياء احكام و قوانين منسيّه در سنّت جدّش و پدرش مي‌باشد و بس، نه چيز ديگر! نه چون حكومتهاي جائرانه و غاصبانه بظاهر اسلامي چون خلفاء ثلاثه و بني‌اميّه و بني‌مروان و بني‌عبّاس كه هدف و مقصد أقصاي آنان كشورگشائي و توسعه قلمرو حكومت و استيلاء بر مال و جان و ناموس رعايا و استلاب اموال و غنائم ملل مي‌باشد.

در ساير حكومتهاي اسلامي گرچه شعار، شعار توسعه و تبليغ اسلام است، امّا آنچه در باطن و ضمير سردمداران و زعماي آنان مي‌گذرد همان چيزي است كه گفته شد، و غير از آن هدفي و مقصودي در سر ندارند و سودائي در ضمير نمي‌پرورانند. و از اينجاست كه ما مي‌گوئيم: شيعه فقط بايد به عاشوراء نظر بيندازد و عاشوراء را الگو براي تمام حركات و سكنات و صلح‌ها و ستيزها و تندرويها و كندرويها و اقدامات و احتياطات خود قرار دهد. و آنان كه با چشمان دوبين و أحول خود بين اين دو امام (حضرت مجتبي و سيّد الشّهداء عليهما ‌السّلام) تفاوت مي‌اندازند سخت در اشتباه و ضلالت افتاده‌اند و در حقّ اين دو بزرگوار راه جفا و ستم پيموده‌اند.

خود آن حضرت در وصيّتش به محمّد بن حنفيّه هنگام خروج از مدينه مي‌فرمايد:

إنّي لَمْ أخرُجْ أشِرًا ‌و لا بَطِرًا و لا مُفسِدًا و لا ظالمًا، و إنّما خَرجْتُ لِطَلبِ الإصلاحِ في اُمّةِ‌ جَدّي مُحمّدٍ صلّي الله عليه و آله؛ اُريدُ أن آمُرَ بالمَعروفِ و أنهَي عَنِ المُنكِر، و أسيرَ بسيرةِ‌ جَدّي و سيرةِ‌ أبي عليّ بنِ أبي طالبٍ عليه السّلام.[8]

«من خروج نكردم از براي تفريح و تفرّج، و نه از براي استكبار و بلندمنشي، و نه از براي فساد و خرابي، و نه از براي ظلم و ستم و بيدادگري! بلكه خروج من براي اصلاح امّت جدّم محمّد صلّي الله عليه و آله مي‌باشد.

من مي‌خواهم امر به معروف نمايم و نهي از منكر كنم و به سيره و سنّت جدّم، و آئين و روش پدرم عليّ بن أبي طالب عليه‌ السّلام رفتار كنم.»

بديهي است در يك چنين شرائطي هدف و غايت اقصاي از خلقت و تربيت كه وصول به معرفت حضرت حقّ و طلوع خورشيد ولايت بر نفوس و قلوب بندگان است محقّق خواهد شد، و اين همان چيزي است كه سيّد الشّهداء در حادثه عاشوراء به دنبال آن حركت كرد؛ چنانچه خود حضرتش در اين باره مي‌فرمايد:

أيُّها النّاسُ! إنّ اللهَ ما خَلَقَ خَلْقََ اللهِ إلاّ لِيَعرِفوهُ؛ فإذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ، و استَغْنوا بِعبادتِه عَن عبادةِ ما سِواهُ.

فقالَ رَجُلٌ: يابنَ رسولِ اللهِ! ما معرِفةُ اللهِ عَزّوجلَّ؟

فقالَ: معرفةُ‌ أهلِ كلِّ زمانٍ، إمامَهُ الذّي يجِبُ عليهِم طاعَتُهُ.[9]

«اي مردم! بدرستيكه خداوند خلق خود را نيافريده است مگر از براي آنكه به او معرفت و شناسائي پيدا كنند. پس زمانيكه او را بشناسند در مقام بندگي و عبوديّت او برمي‌آيند، و بواسطه عبادت و بندگي او از عبادت و بندگي غير او از جميع ماسوي مستغني مي‌گردند.

در اينحال مردي گفت: اي پسر رسول خدا! معرفت خداوند عزّوجلّ چيست؟

حضرت فرمود: معرفت و شناخت اهل هر زمان، امام خود را كه واجب است از او اطاعت و پيروي نمايند.»

و همين امتياز و ويژگي است كه موجب شده است شيعه مسأله عزاداري و اقامه مجالس ذكر أباعبدالله عليه السّلام را براي هميشه بعنوان يك شعار حفظ نمايد، و از طرف معصومين بر آن تأكيد شده باشد.

گرچه اقامه مجالس ذكر اهل بيت عليهم السّلام (چه در مواليدشان و چه در شهادتشان) به عنوان يك سنّت و دستور در فرهنگ تشيّع جاي خود را دارد، امّا إقامه مجالس عزاي سيّد و سالار شهداء حضرت أباعبدالله عليه السّلام در اين ميان از ويژگي‌ خاصّي برخوردار است، و همه معصومين عليهم السّلام بلا استثناء شيعيان را موظّف و مأمور به اقامه مجالس عزاي آن حضرت نموده‌اند.

أبومحمد هارون بن موسي تلعكبري با سند متّصل خود از صفوان بن مهران روايت مي‌كند كه امام صادق عليه السّلام به او فرمودند:

وقتيكه خورشيد در روز اربعين سيّد الشّهداء عليه السّلام بالا آمد و ساعتي از روز سپري گشت زيارت مي‌كني آنحضرت را و مي‌گوئي: السَّلامُ عَلَي وَليِّ اللهِ و حَبيبِه [10]

و نيز در كتاب «كامل الزّيارات» جعفر بن محمّد بن قولويه با سند متّصل خود از زرارى، از امام صادق عليه السّلام روايت مي‌كند كه فرمود:

اي زراره بدان! تحقيقاً آسمان به مدّت چهل روز بر حسين عليه السّلام خون گريست، و زمين به مدّت چهل روز تيره و تار گشت، و خورشيد به مدّت چهل روز با كسوف و حالت خونرنگ به اندوه و ماتم نشست، و كوهها قطعه قطعه گشت و درياها به تلاطم درآمد، و ملائكه تا چهل روز بر حسين عليه السّلام گريستند، و هيچ زني از ما خضاب ننمود و روغن و سرمه استفاده ننمود تا زمانيكه سر عبيدالله بن زياد را براي ما فرستادند[11]

و نيز با سند خود از جابر، از امام باقر عليه السّلام روايت مي‌كند كه فرمودند:

آسمان پس از حضرت يحيي بن زكريّا جز بر حسين بن علي عليهما السّلام نگريست. و بر حسين به مدّت چهل شبانه روز آسمان بگريه در آمد.[12]

و نيز در «كامل الزّيارات» با سند متّصل از عبدالخالق، از امام صادق عليه السّلام روايت مي‌كند كه در تفسير آيه شريفه راجع به حضرت يحيي عليه السّلام »یزکریا انا نبشرک بغلم اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیا» [13] «ما قبل از او بر كسي اين اسم را نگذارديم» فرمودند:

اسم حسين عليه السّلام اختصاص به آنحضرت دارد و كسي قبل از آن حضرت مسمّي به اين اسم نبوده است، و نيز يحيي بن زكريّا از اين جهت مانند سيّد الشّهداء عليه السّلام مي‌باشد و كسي قبل از او به اين اسم ناميده نشده است؛ و آسمان بر مرگ كسي نگريست مگر بر آن دو كه به مدّت چهل روز بطول انجاميد.[14]

و روايات در اين باب بيش از اين مقدار مي‌باشد كه جهت عدم تطويل از ذكر آن صرف نظر گرديد.

برگرفته از کتاب اربعین تألیف استاد سید محمد محسن حسینی طهرانی

پاورقی

[8]ـ لمعات الحسين، ص 11

[9]ـ همان مصدر

[10]ـ اقبال، ج 3، ص 101؛ وسائل الشيّعى، ج 14، ص 478

[11]ـ كامل الزّيارات، ص 80، حديث 6

[12]ـ همين مصدر، ص 90، حديث 9

[13]ـ سوره مريم (19) ذيل آيه 7

[14]ـ كامل الزّيارات، ص 90، حديث 8؛ بحار الأنوار، ج 45،‌ ص 211، حديث 

printEmail

چاپ ارسال به دوستان
 
نظرسنجی
نام:    
پست الکترونیک:    
تاریخ    
موضوع:    
متن:    

کد یا نوشته ای را که در این عکس می بینید دقیقا وارد کنید

اگر در دیدن این کد مشکل دارید با مدیر سایت تماس بگیرید 
نمایش کد جدید

 
 

کلیه حقوق در انحصار پرتال متقین میباشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

© 2008 All rights Reserved. www.Motaghin.com


Links | Login | SiteMap | ContactUs | Home
عربی فارسی انگلیسی