گالری تصاویر آرشیو بانک صوت کتابخانه پرسش و پاسخ ارتباط با ما صفحه اصلی
 
مقالات > اعتقادات > معاد شناسي > معاد شناسي جلد 4
 كتاب معادشناسي / جلد چهارم / قسمت اول: علائم پیدایش قیامت و روایت سلمان، ظهور حضرت حجت و بازگشت أئمه قبل از قیامت

 

أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم‌

بِـسْـمِ اللَهِ الـرَّحْمَـنِ الـرَّحـيم‌

الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ و الصَّلَوةُ و السَّلامُ عَلَي‌ سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ و ءَالِهِ الطّاهِرينَ

و لَعْنَةُ اللَهِ عَلَي‌ أعْدآئِهِمْ أجْمَعينَ مِنَ الآنَ إلَي‌ قيامِ يَوْمِ الدّينِ

و لا حَوْلَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ الْعَليِّ الْعَظيم [1]

قال‌ اللهُ الحكيمُ في‌ كتابِه‌ الكريم‌:

فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن‌ تَأْتِيَهُم‌ بَغْتَةً فَقَدْ جَآءَ أَشْرَاطُهَا فَأَنَّي‌' لَهُمْ إِذَا جَآءَتْهُمْ ذِكْرَيٰهُمْ.

(هجدهمين‌ آيه‌، از سورۀ محمّد: چهل‌ و هفتمين‌ سوره‌ از قرآن‌ كريم‌)

للّه‌ الحمدُ والمنّة‌ بحث‌ معادي‌ را كه‌ شروع‌ كرديم‌، مقدّمات‌ حيات‌ انسان‌ را در دنيا و بعد خصوصيّات‌ حال‌ احتضار و سكرات‌ موت‌ و عالم‌ قبر و برزخ‌ را تمام‌ كرديم‌، و از حال‌ بايد شروع‌ كنيم‌ در مقدّمات‌ عالم‌ قيامت‌ كبري‌ و حضور انسان‌ در پيشگاه‌ پروردگار و شرح‌ عوالمي‌ را كه‌ انسان‌ در اين‌ دورۀ از حيات‌ اُخروي‌ طيّ ميكند.

در اين‌ آيه‌ از قرآن‌ مجيد، خداوند ميفرمايد:

 


صفحه 4

«آيا اين‌ كافران‌ و مشركان‌ اميد و انتظاري‌ را دارند مگر انتظار ساعت‌ قيامت‌ كه‌ ناگهان‌ بيايد و آنها را در بر گيرد؟ حقّاً كه‌ علامات‌ قيامت‌ آمده‌ است‌. در آن‌ وقتي‌ كه‌ قيامت‌ بيايد، ياد قيامت‌ و تذكّر آن‌ چه‌ سودي‌ براي‌ آنان‌ خواهد داشت‌؟»

سياق‌ اين‌ آيه‌ سياق‌ مؤاخذه‌ و تهكّم‌ است‌. مثل‌ اينكه‌ كافران‌ در موقفي‌ هستند كه‌ يا بايد از حقّ تبعيّت‌ كنند و بنابراين‌ عاقبت‌ آنها مقرون‌ به‌ خير و سعادت‌ گردد، و يا بايد انتظار ساعت‌ قيامت‌ را ببرند تا بواسطۀ مشاهدۀ تحقّق‌ و وقوع‌ و إشرافي‌ كه‌ بر آن‌ پيدا كنند و خصوصيّاتي‌ را كه‌ از آن‌ ببينند متذكّر گردند و ايمان‌ آورند و از حقّ متابعت‌ كنند.

امّا پيروي‌ از حقّ را امروز ننموده‌اند و بنابراين‌ يك‌ احتمال‌ بيشتر نمي‌ماند و آن‌ آمدن‌ خود قيامت‌ است‌.

علائم‌ قيامت‌ و حضور انسان‌ در آن‌

امروز كه‌ علائم‌ قيامت‌ از قسمت‌ شدن‌ انسان‌ به‌ افراد صالح‌ و تبهكار، كه‌ لازمه‌اش‌ وجود قيامت‌ و رسيدگي‌ به‌ حساب‌ است‌، و پيدايش‌ مرگ‌ كه‌ عبور براي‌ وصول‌ به‌ آن‌ است‌ و يا ظهور پيامبر آخرالزّمان‌ و انشقاق‌ قمر و نزول‌ قرآن‌ كه‌ آخرين‌ كتاب‌ آسماني‌ است‌ براي‌ آنها فائده‌اي‌ ننموده‌ و با مواعظ‌ بليغه‌ و بيّنات‌ و حُجج‌ واضحه‌ و عبرت‌هاي‌ پي‌درپي‌ در مقابل‌ حقّ خضوع‌ نكردند، و براي‌ خود با ايمان‌ به‌ خدا و عمل‌ صالح‌ طرفي‌ نبستند؛ هيچ‌ راه‌ ديگري‌ براي‌ اتّعاظ‌ و هدايت‌ و ايمان‌ آنها نيست‌ مگر وقوع‌ خود قيامت‌؛ و امّا در آن‌ حال‌ ديگر ايمان‌ فائده‌اي‌ ندارد، چون‌ كار يكسره‌ شده‌ و عالم‌ عمل‌


صفحه 5

بسته‌ و عالم‌ جزا و حساب‌ پيش‌ آمده‌ است‌.

يَوْمَئذٍ يَتَذَكَّرُ الاء نسَـٰنُ وَ أَنَّي‌' لَهُ الذِّكْرَي‌' * يَقُولُ يَـٰلَيْتَنِي‌ قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي‌. [2]

«در آنروز انسان‌ متذكّر ميگردد و متنبّه‌ ميشود، ولي‌ تذكّر براي‌ او چه‌ فائده‌اي‌ دارد؟ انسان‌ ميگويد: كاش‌ براي‌ حيات‌ و زندگي‌ خود، از دنيا چيزي‌ پيش‌ فرستاده‌ بودم‌.»

آياتي‌ كه‌ در قرآن‌ مجيد راجع‌ به‌ قيامت‌ است‌ همگي‌ متّفقند بر اينكه‌ در قيامت‌ اين‌ زمين‌ از بين‌ ميرود و ستارگان‌ فرو ميريزند و خورشيد و ماه‌ تيره‌ و تاريك‌ ميگردند و اين‌ عالم‌ به‌ كلّي‌ خراب‌ و مندكّ ميشود.

و پس‌ از خرابي‌ اين‌ عالم‌، خداوند ارواح‌ را در قيامت‌ براي‌ حساب‌ و كتاب‌ و جزاء حاضر ميفرمايد؛ چه‌ ارواحي‌ كه‌ از دنيا رفته‌ و در برزخ‌ انتظار قيامت‌ را دارند، و چه‌ ارواحي‌ كه‌ در دنيا بواسطۀ صَعقۀ موت‌ دنيا را ترك‌ كرده‌ و ناگهان‌ در قيامت‌ حضور پيدا مي‌كنند.

دو نفخه‌ در صور دميده‌ ميشود، يكي‌ نفخۀ إماته‌ كه‌ بواسطۀ آن‌ همگي‌ مي‌ميرند، و دوّم‌ نفخۀ إحياء كه‌ بواسطۀ آن‌ همگي‌ بعد از مردن‌ زنده‌ ميشوند.

فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ.[3]

«ناگهان‌ همه‌ قيام‌ مي‌كنند و مشاهدۀ قيامت‌ و بروز و ظهور


صفحه 6

قدرت‌ كاملۀ الهيّه‌ را مي‌نمايند.»

تحقّق‌ ظهور حضرت‌ مهديّ أرواحنا فداه‌ و رجعت‌، قبل‌ از قيامت حتمي‌ است‌

در اخبار اهل‌ بيت‌ عليهم‌ السّلام‌ براي‌ علائم‌ قيامت‌ مطالب‌ بسياري‌ وارد شده‌ است‌، و اصولاً براي‌ مقدّمات‌ قيامت‌ علاوه‌ بر علائم‌ خود آن‌ بايد دو مرحلۀ قبلي‌ آن‌ طيّ شود؛ يكي‌ ظهور حضرت‌ قائم‌ آل‌ محمّد عليه‌ السّلام‌ حضرت‌ مهديّ محمّد بن‌ الحسن‌ العسكريّ عجّل‌ الله‌ تعالي‌ فرجه‌ الشّريف‌ و ديگر رَجْعت‌ آل‌ محمّد عليهم‌ السّلام‌.

براي‌ تحقّق‌ اين‌ دو موضوع‌ هيچ‌ جاي‌ شبهه‌ و ترديد نيست‌. موضوع‌ ظهور حضرت‌ مهديّ أرواحنا فِداه‌ متّفقٌ عليه‌ جميع‌ طوائف‌ و مذاهب‌ مسلمين‌ است‌.

و رجعت‌ آل‌ محمّد عليهم‌ السّلام‌ از مسلّمات‌ شيعه‌ مي‌باشد، و در سابق‌ الايّام‌ وجه‌ مائز شيعه‌ را از غير شيعه‌ به‌ امامت‌ و رجعت‌ ميدانستند. و در اين‌ زمينه‌ در تاريخ‌ و سِيَر و اخبار مطالب‌ فراواني‌ است‌.

و بطور كلّي‌ براي‌ تكامل‌ عالم‌ و بشريّت‌، سه‌ مرحلۀ متناوب‌ و متوالي‌ بايد پيموده‌ شود:

اوّل‌: ظُهور حضرت‌ مهديّ أرواحنا فِداه‌ كه‌ در آن‌ بشريّت‌ راه‌ سريعي‌ را بسوي‌ كمال‌ طيّ ميكند.

دوّم‌: رجعت‌ كه‌ در آن‌ با پيدايش‌ ظهورات‌ و انوار و رجوع‌ ائمّه‌ عليهم‌ السّلام‌ به‌ دنيا، تمام‌ مراحل‌ استعداديّۀ مردم‌ كه‌ در زمان‌ آن‌ بزرگواران‌ به‌ مرحلۀ فعليّت‌ نرسيده‌ است‌ به‌ فعليّت‌ و تحقّق‌ ميرسد.


صفحه 7

سوّم‌: قيامت‌ كه‌ موجب‌ تكامل‌ دو دورۀ سابق‌ و از دست‌ دادن‌ إنّيّات‌ و طلوع‌ صفت‌ جلال‌ حضرت‌ كبريائي‌ و مندكّ شدن‌ هويّات‌ و شخصيّات‌ به‌ ظهور حقيقت‌ در عوالم‌ است‌.

اين‌ سه‌ مرحله‌ بر يكديگر مترتّب‌ بوده‌ و تا اوّلي‌ طيّ نشود دويّمي‌ نخواهد شد، و تا دويّمي‌ متحقّق‌ نگردد سوّمي‌ تحقّق‌ نخواهد يافت‌.

دربارۀ علائم‌ ظهور و علائم‌ رجعت‌ و قيامت‌، اخبار بسياري‌ وارد شده‌ است‌ و بزرگان‌ در كتب‌ ضبط‌ نموده‌اند؛ گرچه‌ اطمينان‌ به‌ صحّت‌ همۀ آنها نيست‌، و در آنها اخبار ضِعاف‌ بسيار است‌.

ولي‌ از مجموع‌ آنها اجمالاً استفاده‌ ميشود كه‌ هر يك‌ از اين‌ سه‌ مرحله‌ از ظهور و رجعت‌ و قيامت‌ داراي‌ مشخّصات‌ و علائم‌ و آثاري‌ مختصّ به‌ خود هستند.

علاوه‌ بعضي‌ از آنها داراي‌ سندهاي‌ صحيح‌ بوده‌ و طبق‌ قواعد اصوليّه‌، از نقطۀ نظر پذيرش‌ قابل‌ قبول‌ است‌؛ چه‌ رواياتي‌ كه‌ از رسول‌ اكرم‌ صادر شده‌ و چه‌ از ائمّۀ اهل‌ بيت‌ سلام‌ الله‌ عليهم‌ أجمعين‌.

حديث‌ سلمان‌ راجع‌ به‌ علائم‌ قيامت‌

مثلاً عليّ بن‌ إبراهيم‌ قمّي‌ كه‌ در بيش‌ از هزار سال‌ پيش‌ ميزيسته‌ است‌ و تفسير او در نهايت‌ اتقان‌ و اعتبار و مورد مطالعه‌ و مراجعۀ علماء اعلام‌ در اين‌ مدّت‌ طويل‌ بوده‌ و از مصادر كتب‌ شيعه‌ محسوب‌ ميگردد، روايتي‌ را در آن‌ از سلمان‌ فارسي‌ از رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ نقل‌ ميكند كه‌ در حِجّةُ الوداع‌، رسول‌ خدا در


صفحه 8

مسجد الحرام‌ در حاليكه‌ حلقه‌هاي‌ درِ كعبه‌ را به‌ دست‌ گرفته‌ بودند بيان‌ كرده‌اند.

اين‌ روايت‌ بطوري‌ است‌ كه‌ از مضمون‌ آن‌ هيچ‌ احتمال‌ خدشه‌ و دسّي‌ در آن‌ نميرود. چون‌ مطالبي‌ را راجع‌ به‌ آخر زمان‌ بيان‌ ميكند كه‌ در آن‌ زمان‌ اثري‌ از آن‌ نبوده‌ است‌ و حتّي‌ زمينه‌ هم‌ براي‌ چنين‌ وقايعي‌ موجود نبوده‌ تا بتوان‌ احتمال‌ داد كه‌ بعداً بوجود مي‌آيد و بر اساس‌ آن‌ جعل‌ چنين‌ حديثي‌ را نمود.

بنابراين‌، به‌ اين‌ روايت‌ و امثال‌ آن‌ در كتب‌ متقنۀ حديث‌ و تفسير مي‌توان‌ اطمينان‌ حاصل‌ نمود و آنها را از روايات‌ دالّۀ بر ظهور و علائم‌ قيامت‌ شمرد.

اين‌ روايت‌ را در ذيل‌ آيۀ مورد عنوان‌ از شواهد أشراطُ السّاعة‌ آورده‌ است‌.

أشراط‌ جمع‌ شَرَط‌ به‌ معناي‌ علامت‌ است‌، و روايت‌ چنين‌ است‌: عليّ بن‌ إبراهيم‌ ميگويد:

حديث‌ كرد براي‌ من‌ پدرم‌ (إبراهيم‌ بن‌ هاشم‌) از سليمان‌ بن‌ مسلم‌ خَشّاب‌ از عبدالله‌ بن‌ جَريح‌ مكّي‌ از عطاء بن‌ أبي‌ رياح‌ از عبدالله‌ بن‌ عبّاس‌ كه‌ او گفت‌: ما با رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ در حجّة‌ الوداع‌ به‌ حجّ مشرّف‌ شديم‌.

رسول‌ خدا حلقۀ درِ خانۀ خدا را گرفت‌ و رو به‌ ما نموده‌ و با سيماي‌ مباركش‌ ما را مخاطب‌ قرار داد.

فَقَالَ: أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِأَشْرَاطِ السَّاعَةِ؟

 


صفحه 9

وَ كَانَ أَدْنَي‌ النَّاسِ مِنْهُ يَوْمَئِذٍ سَلْمَانُ رَضِيَ اللَهُ عَنْهُ، فَقَالَ: بَلَي‌ يَا رَسُولَ اللَهِ!

«و گفت‌: آيا ميخواهيد من‌ شما را به‌ علائم‌ و نشانه‌هاي‌ قيامت‌ باخبر كنم‌؟

و در آن‌ هنگام‌ نزديك‌ترين‌ افراد به‌ رسول‌ خدا سلمان‌ بود، و گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! بله‌ ما ميخواهيم‌ ما را باخبر كني‌!»

فَقَالَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إنَّ مِنْ أَشْرَاطِ الْقِيَامَةِ، إضَاعَةَ الصَّلَوةِ، وَ اتِّبَاعَ الشَّهَوَاتِ، وَ الْمَيْلَ مَعَ الاهْوَآءِ، وَ تَعْظِيمَ الْمَالِ، وَ بَيْعَ الدِّينِ بِالدُّنْيَا؛ فَعِنْدَهَا يُذَابُ قَلْبُ الْمُؤْمِنِ وَ جَوْفُهُ كَمَا يَذُوبُ الْمِلْحُ فِي‌ الْمَآءِ، مِمَّا يَرَي‌ مِنَ الْمُنْكَرِ فَلَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُغَيِّرَهُ.

«پس‌ از آن‌ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: بدرستيكه‌ از علامات‌ قيامت‌ آن‌ است‌ كه‌ مردم‌ نماز را خراب‌ مي‌كنند، و از شهوات‌ پيروي‌ مي‌نمايند، و تمايلشان‌ بسوي‌ هواي‌ نفساني‌ است‌، مال‌ را بزرگ‌ مي‌شمرند، و دين‌ را به‌ دنيا ميفروشند.

و در چنين‌ شرائط‌ و موقعيّتي‌، همانطور كه‌ نمك‌ در آب‌ حلّ ميشود، دل‌ مؤمن‌ و اندرون‌ او آب‌ ميشود و حلّ ميگردد؛ چون‌ منكرات‌ را در برابر ديدگان‌ خود مي‌بيند، و قدرت‌ تغيير و اصلاح‌ آنها را ندارد.»

قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

 


صفحه 10

«سلمان‌ گفت‌: اينها از اموري‌ است‌ كه‌ حتماً تحقّق‌ مي‌يابد؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آري‌، سوگند به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا يَلِيهِمْ أُمَرَآءُ جَوَرَةٌ، وَ وُزَرَآءُ فَسَقَةٌ، وَ عُرَفَآءُ ظَلَمَةٌ، وَ أُمَنَآءُ خَوَنَةٌ.

«اي‌ سلمان‌! در آن‌ وقت‌ افرادي‌ كه‌ بر مردم‌ حكومت‌ دارند و زمام‌ آنها را در دست‌ داشته‌ و بر آنها ولايت‌ و سيطره‌ دارند عبارتند از حاكماني‌ كه‌ همۀ آنها ستمكار و ظالمند، و وزرائي‌ كه‌ فاسقند، و حكّام‌ و استانداران‌ و فرمانداراني‌ كه‌ همه‌ اهل‌ جور و ستم‌ هستند، و امين‌هائي‌ كه‌ همه‌ اهل‌ خيانتند.»

فَقَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: و اينها از امور مسلّمه‌اي‌ است‌ كه‌ پيدا خواهد شد؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: آري‌ سوگند بخدائي‌ كه‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا يَكُونُ الْمُنْكَرُ مَعْرُوفًا؛ وَ الْمَعْرُوفُ مُنْكَرًا، وَ ائْتُمِنَ الْخَآئِنُ؛ وَ يُخَوَّنُ الامِينُ، وَ يُصَدَّقُ الْكَاذِبُ؛ وَ يُكَذَّبُ الصَّادِقُ.

«اي‌ سلمان‌! در آن‌ موقعيّت‌ كارهاي‌ بد و ناپسند در بين‌ مردم‌ بصورت‌ كارهاي‌ شايسته‌ و پسنديده‌ در آيد؛ و كارهاي‌ پسنديده‌ و نيكو به‌ صورت‌ كارهاي‌ نكوهيده‌ و ناپسند جلوه‌ كند. و مردمان‌


صفحه 11

خيانت‌ پيشه‌ مورد وثوق‌ و امانت‌ واقع‌ شوند؛ و به‌ افراد امين‌ و درستكار نسبت‌ خيانت‌ داده‌ شود. و مرد دروغگو را تصديق‌ كنند و به‌ دروغ‌هاي‌ او مُهر صحّت‌ و درستي‌ بنهند؛ و مرد راستگو و درست‌ را دروغگو شمارند و به‌ گفتار او ترتيب‌ اثر ندهند.»

قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: و اينها مسلّماً واقع‌ خواهد شد اي‌ رسول‌ خدا؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آري‌ سوگند به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! فَعِنْدَهَا إمَارَةُ النِّسَآءِ، وَ مُشَاوَرَةُ الاء مَآءِ، وَ قُعُودُ الصِّبْيَانِ عَلَي‌ الْمَنَابِرِ، وَ يَكُونُ الْكِذْبُ طُرَفًا، وَ الزَّكَوةُ مَغْرَمًا، وَ الْفَيْي‌ُ مَغْنَمًا، وَ يَجْفُو الرَّجُلُ وَالِدَيْهِ، وَ يَبِرُّ صَدِيقَهُ، وَ يَطْلُعُ الْكَوْكَبُ الْمُذَنَّبُ.

«اي‌ سلمان‌! در آن‌ هنگام‌ زنان‌ بر مردان‌ حكومت‌ مي‌كنند، و با كنيزان‌ مشورت‌ مي‌نمايند. (يعني‌ در امور سياسي‌، كنيزان‌ كه‌ در خانه‌هاي‌ آنها هستند مورد مشورت‌ قرار ميگيرند.) و بچّه‌ها ـ كه‌ كنايه‌ از افراد بي‌بصيرت‌ و بي‌دانش‌ باشد ـ بر منبرها بالا ميروند و براي‌ مردم‌ خطبه‌ ميخوانند، و زمام‌ امور تبليغاتي‌ مردم‌ را اين‌ افراد كم‌تجربه‌ و كم‌ خرد در دست‌ ميگيرند. و دروغگوئي‌ و دروغپردازي‌ از كارهاي‌ طُرفه‌ و فكاهي‌ و ظريف‌ شمرده‌ ميشود. و دادن‌ زكوة‌ مال‌ را ضرر و غرامت‌ مي‌پندارند، و هر گونه‌ دسترسي‌ به‌ بيت‌ المال‌ و ربودن


صفحه 12

‌ اموال‌ عامّه‌ را غنيمت‌ و بهره‌ مي‌شمارند. مردم‌ با پدر و مادر خود جفا مي‌كنند و به‌ آنها بي‌اعتنائي‌ نموده‌ آنان‌ را سبك‌ مي‌شمرند و از اداء حقوق‌ واجبه‌ و مستحسنۀ آنها بر نمي‌آيند وليكن‌ با دوستان‌ خود احسان‌ و نيكوئي‌ مي‌نمايند. و ستارۀ دنباله‌دار در آسمان‌ طلوع‌ ميكند.»

قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: و اين‌ امور مسلّماً به‌ وقوع‌ مي‌پيوندد اي‌ رسول‌ خدا؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آري‌ سوگند به‌ آن‌ خدائي‌ كه‌ جان‌ من‌ در دست‌ قدرت‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا تُشَارِكُ الْمَرْأَةُ زَوْجَهَا فِي‌ التِّجَارَةِ، وَ يَكُونُ الْمَطَرُ قَيْظًا، وَ يُغَيَّظُ الْكِرَامُ غَيْظًا، وَ يُحْتَقَرُ الرَّجُلُ الْمُعْسِرُ، فَعِنْدَهَا يُقَارَبُ الاسْوَاقُ، إذَا قَالَ هَذَا: لَمْ أَبِعْ شَيْئًا وَ قَالَ هَذَا: لَمْ أَرْبَحْ شَيْئًا، فَلَا تَرَي‌ إلَّا ذَآمًّا لِلَّهِ.

«اي‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌ زنان‌ با شوهرانشان‌ در امور خارج‌ از منزل‌ مانند تجارت‌ شركت‌ مي‌كنند. و باران‌ در تابستان‌ مي‌بارد. و مردمان‌ بزرگ‌ و بزرگوار پيوسته‌ مورد خشم‌ و غضب‌ و غيظ‌ قرار ميگيرند. و مردم‌ بي‌چيز و تنگدست‌ مورد اهانت‌ و تحقير قرار ميگيرند. در آن‌ زمان‌ بازارها به‌ هم‌ نزديك‌ ميشوند [4]. و در صورتي‌ كه‌


صفحه 13

محلّ خريد و فروش‌ بسيار است‌ همۀ مردم‌ از كار و كسب‌ خود در گله‌ و شكوه‌ هستند، يكي‌ ميگويد: من‌ چيزي‌ نفروختم‌، و ديگري‌ ميگويد: سودي‌ نبردم‌؛ و در آن‌ وقت‌ مي‌نگري‌ كه‌ تمام‌ مردم‌ در مقام‌ گلايۀ از خدا و مذمّت‌ او هستند.»

قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! چنين‌ اموري‌ واقع‌ ميشود؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آري‌ سوگند به‌ آنكه‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! فَعِنْدَهَا يَلِيهِمْ أَقْوَامٌ إنْ تَكَلَّمُوا قَتَلُوهُمْ، وَ إنْ سَكَتُوا اسْتَبَاحُوهُمْ لِيَسْتَأْثِرُوا بِفَيْئِهِمْ، وَ لِيَطَؤُنَّ حُرْمَتَهُمْ، وَ لِيَسْفِكُنَّ دِمَآءَهُمْ، وَ لِيَمْلَؤُنَّ قُلُوبَهُمْ رُعْبًا، فَلَا تَرَاهُمْ إلَّا وَجِلِينَ خَآئِفِينَ مَرْعُوبِينَ مَرْهُوبِينَ.

«اي‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌ بر مردم‌ حكومت‌ مي‌كنند كساني‌ كه‌ اگر مردم‌ براي‌ دفاع‌ از حقوق‌ خود و براي‌ حقّ اوّليّۀ خود و كوچكترين‌ مطلبي‌ كه‌ در آن‌ شائبۀ سيادت‌ و حرّيّت‌ و آزادي‌ فكر باشد، سخن‌ گويند، آنها را مي‌كُشند، و اگر مردم‌ سكوت‌ هم‌ اختيار كنند آنان‌ اموال‌ و نفوس‌ و أعراض‌ ايشان‌ را مباح‌ مي‌شمرند، و براي‌ استفاده‌ از كار و زحمت‌ و دسترنج‌ آنها از خوردن‌ خون‌ آنها دريغ‌ نمي‌كنند، و زنان‌ و دختران‌ ايشان‌ را به‌ بيگاري‌ ميبرند و اعمال‌ منافي‌ عفّت‌ انجام‌ ميدهند و احترام‌ آنها را پايمال‌ مي‌كنند، و خون‌ مردم‌ بيچاره‌ و


صفحه 14

ضعيف‌ را بي‌محابا و بدون‌ پروا ميريزند، و در دل‌هايشان‌ از خوف‌ و دهشت‌ و هراس‌ به‌ اندازه‌اي‌ وارد مي‌كنند كه‌ هيچكس‌ حقّ نفس‌ كشيدن‌ ندارد. اي‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌ تمام‌ مردم‌ رعيّت‌ ترسناك‌ و خائف‌ و وحشت‌زده‌ و هراسناك‌ خواهند بود.»

قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! آيا اين‌ امور واقع‌ شدني‌ است‌؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: آري‌، سوگند به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ نفس‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا يُؤْتَي‌ بِشَيْءٍ مِنَ الْمَشْرِقِ وَ شَيْءٍ مِنَ الْمَغْرِبِ يُلَوَّنُ أُمَّتِي‌؛ فَالْوَيْلُ لِضُعَفَآءِ أُمَّتِي‌ مِنْهُمْ، وَ الْوَيْلُ لَهُمْ مِنَ اللَهِ؛ لَا يَرْحَمُونُ صَغِيرًا، وَ لَا يُوَقِّرُونَ كَبيرًا، وَ لَا يَتَجَاوَزُونَ عَنْ مُسِي‌ءٍ. أَخْبَارُهُمْ خَنَآءٌ. جُثَّتُهُمْ جُثَّةُ الادَمِيِّينَ، وَ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ.

«اي‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌ چيزي‌ را از طرف‌ مشرق‌ براي‌ مردم‌ مي‌آورند و چيز دگري‌ را از طرف‌ مغرب‌ و بدينوسيله‌ امّت‌ مرا رنگ‌ مي‌كنند؛ پس‌ اي‌ واي‌ بر ضعيفان‌ امّت‌ من‌ از دست‌ اين‌ ستمگران‌، و اي‌ واي‌ بر ايشان‌ از خدا؛ به‌ افراد كوچك‌ و زيردست‌ رحم‌ نمي‌آورند، و بزرگان‌ را توقير و احترام‌ نمي‌كنند و از خطاكار و شخصي‌ كه‌ در امور شخصي‌ بدي‌ كند در نميگذرند و او را مورد عفو و اغماض‌ خود قرار نميدهند. گفتار آنان‌ همه‌ فحش‌ و زشتي‌ است‌.


صفحه 15

هيكل‌ آنان‌ هيكل‌ آدمي‌ است‌ ولي‌ دلهاي‌ آنها دلهاي‌ شياطين‌ است‌.»

قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! آيا اين‌ از امور مسلّمۀ واقع‌ شدني‌ است‌؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: آري‌، سوگند به‌ آنكه‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا يَكْتَفِي‌ الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ، وَ النِّسَآءُ بِالنِّسَآءِ، وَ يُغَارُ عَلَي‌ الْغِلْمَانِ كَمَا يُغَارُ عَلَي‌ الْجَارِيَةِ فِي‌ بَيْتِ أَهْلِهَا. وَ تَشَبَّهُ الرِّجَالُ بِالنِّسَآءِ، وَ النِّسَآءُ بِالرِّجَالِ، وَ يَرْكَبْنَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ؛ فَعَلَيْهِنَّ مِنْ أُمَّتِي‌ لَعْنَةُ اللَهِ!

«اي‌ سلمان‌! در آن‌ وقت‌ مردها به‌ مردها اكتفا مي‌كنند، و زنها به‌ زنها اكتفا مي‌نمايند. و در آن‌ زمان‌ همانطور كه‌ زن‌ در خانۀ شوهرش‌ مورد حفظ‌ و حراست‌ واقع‌ ميشود كه‌ كسي‌ به‌ او تعدّي‌ نكند و در استمتاعات‌ اختصاص‌ به‌ مرد خود داشته‌ باشد، همينطور افرادي‌، جوانان‌ تازه‌ به‌ سنّ رسيده‌ و أمرد را به‌ خود اختصاص‌ داده‌ در اعمال‌ نامشروع‌ مورد حراست‌ و حفظ‌ خود قرار ميدهند تا كسي‌ ديگر به‌ آنها توجّهي‌ نكند. مردها خود را شبيه‌ به‌ زنان‌ مي‌كنند، و زنان‌ خود را شبيه‌ به‌ مردان‌ مي‌نمايند. و افرادي‌ كه‌ داراي‌ رَحِم‌ هستند و براي‌ توليد مثل‌ آفريده‌ شده‌اند كه‌ منظور زنان‌ مي‌باشند، سوار بر زين‌ها ميشوند؛ پس‌ بر آن‌ زنان‌ از امّت‌ من‌ لعنت‌ خدا باد.»

قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ فَقَالَ صَلَّي‌ اللَه


صفحه 16

عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! اينها از امور واقع‌ شدني‌ هستند؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: آري‌ سوگند به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا تُزَخْرَفُ الْمَسَاجِدُ كَمَا تُزَخْرَفُ الْبِيَعُ وَ الْكَنَآئِسُ، وَ تُحَلَّي‌ الْمَصَاحِفُ، وَ تُطَوَّلُ الْمَنَارَاتُ، وَ تَكْثُرُ الْصُّفُوفُ بِقُلُوبٍ مُتَبَاغِضَةٍ وَ أَلْسُنٍ مُخْتَلِفَةٍ.

«اي‌ سلمان‌! در آن‌ وقت‌ مساجد را زينت‌ مي‌كنند همچنانكه‌ معبدهاي‌ نصاري‌ و يهود را زينت‌ مي‌كنند، و قرآن‌‌ها را به‌ زيور و شكل‌ و نقّاشي‌ها آراسته‌ و پيراسته‌ مي‌كنند، و مناره‌ها و مأذنه‌هاي‌ مساجد را بلند مي‌سازند تا إشراف‌ بر خانه‌هاي‌ اطراف‌ پيدا ميكند، و صف‌هاي‌ نماز جماعت‌ بسيار ميشود و مردم‌ در اين‌ نمازها زياد شركت‌ مي‌كنند ولي‌ با دلهائي‌ پر از كين‌ و حسد و عداوت‌ با يكديگر، و با زبانهائي‌ منافقانه‌ و سخن‌هائي‌ مزوّرانه‌ و آلوده‌ به‌ نيّت‌هاي‌ فاسده‌.»

قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! آيا اينها واقع‌ ميشوند؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: آري‌ سوگند به‌ آنكه‌ نفس‌ من‌ در دست‌ قدرت‌ اوست‌!»

وَ عِنْدَهَا تَحَلَّي‌ ذُكُورُ أُمَّتِي‌ بِالذَّهَبِ، وَ يَلْبَسُونَ الْحَرِيرَ وَ


صفحه 17

الدِّيبَاجَ، وَ يَتَّخِذُونَ جُلُودَ النُّمُورِ صَفَاقًا!

«در آن‌ وضعيّت‌، مردان‌ امّت‌ من‌ خود را به‌ طلا زينت‌ مي‌كنند، و لباس‌ حرير و ديبا مي‌پوشند، و پوست‌ پلنگ‌ را براي‌ خود جامه‌ مي‌كنند.»

قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: آيا اينها از امور واقع‌ شدني‌ است‌ اي‌ رسول‌ خدا؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آري‌ سوگند به‌ آنكه‌ جان‌ من‌ در دست‌ قدرت‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا يَظْهَرُ الرِّبَا، وَ يَتَعَامَلُونَ بِالْغَيْبَةِ [5] وَ الرُّشَي‌. وَ يُوضَعُ الدِّينُ، وَ يُرْفَعُ الدُّنْيَا.

«اي‌ سلمان‌! در آن‌ موقع‌ رباخوري‌ در بين‌ مردم‌ ظاهر و آشكارا ميگردد، و مردم‌ با يكدگر با غيبت‌ و رشوه‌ معامله‌ مي‌كنند. و دين‌ در نزد مردم‌ ضعيف‌ و به‌ درجات‌ نازلي‌ پائين‌ مي‌آيد، وليكن‌ دنيا قويّ و به‌ درجات‌ عالي‌ در بين‌ مردم‌ بالا ميرود.»

قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ فَقَالَ صَلَّي‌ اللَهُ


صفحه 18

عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! آيا اينها از امور واقع‌ شدني‌ است‌؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آري‌ سوگند به‌ آنكه‌ جان‌ من‌ به‌ دست‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا يَكْثُرُ الطَّلَا قُ، فَلَا يُقَامُ لِلَّهِ حَدٌّ؛ وَ لَنْ يَضُرَّ اللَهَ شَيْئًا.

«اي‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌ طلاق‌ زياد واقع‌ ميشود، و حدّ الهي‌ جاري‌ نميگردد؛ و اينها ابداً به‌ خداوند ضرري‌ نميرساند.»

فَقَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! آيا اين‌ مسلّماً واقع‌ ميشود؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آري‌ سوگند به‌ آنكه‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا تَظْهَرُ الْقَيْنَاتُ وَ الْمَعَازِفُ، وَ يَلِيهِمْ أَشْرَارُ أُمَّتِي‌.

«اي‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌ زنان‌ آوازه‌خوان‌ در بين‌ مردم‌ به‌ هم‌ ميرسد، و استعمال‌ آلات‌ موسيقي‌ رواج‌ پيدا ميكند، و بر مردم‌ شريرترين‌ افراد از امّت‌ من‌ حكومت‌ مي‌كنند.»

قَالَ سَلْمَانُ: إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! آيا اين‌ امر واقع‌ ميشود؟


صفحه 19

رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: آري‌ سوگند به‌ آنكه‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا يَحُجُّ أَغْنِيَآءُ أُمَّتِي‌ لِلنُّزْهَةِ، وَ يَحُجُّ أَوْسَاطُهَا لِلتِّجَارَةِ، وَ يَحُجُّ فُقَرَآؤُهُمْ لِلرِّئَآءِ وَ السُّمْعَةِ. فَعِنْدَهَا يَكُونُ أَقْوَامٌ يَتَعَلَّمُونَ الْقُرْءَانَ لِغَيْرِاللَهِ، وَ يَتَّخِذُونَهُ مَزَامِيرَ. وَ يَكُونُ أَقْوَامٌ يَتَفَقَّهُونَ لِغَيْرِاللَهِ. وَ يَكْثُرُ أَوْلَا دُ الزِّنَآءِ. وَ يَتَغَنَّوْنَ بِالْقُرْءَانِ. وَ يَتَهَافَتُونَ بِالدُّنْيَا.

«اي‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌، اغنياء و ثروتمندان‌ امّت‌ من‌ كه‌ به‌ حجّ ميروند براي‌ تفريح‌ و تفرّج‌ است‌، و حجّ متوسّطين‌ از امّت‌ براي‌ تجارت‌ و خريد و فروش‌ است‌، و حجّ فقراء از امّت‌ من‌ براي‌ خودنمائي‌ و صيت‌ و شهرت‌ است‌.

در آن‌ هنگام‌ بسياري‌ از افراد مردم‌ قرآن‌ را براي‌ غير خدا ياد ميگيرند، و قرآن‌ را به‌ صورت‌ آهنگ‌ موسيقي‌ در مزمار و آلات‌ موسيقي‌ مي‌نوازند. و دستجات‌ و گروه‌هائي‌ هستند كه‌ براي‌ غير خدا به‌ دنبال‌ علوم‌ دينيّۀ اسلاميّه‌ ميروند و براي‌ فقاهت‌ تلاش‌ مي‌كنند. و اولاد زنا در بين‌ مردم‌ بسيار پديد مي‌آيد. و قرآن‌ را به‌ صورت‌ لهو و با صوت‌ تغنّي‌ غير مشروع‌ ميخوانند. و همگي‌ مردم‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ دنيا و شؤون‌ دنيا كوشش‌ مي‌كنند و مسابقه‌ ميدهند، و سعي‌ مي‌كنند تا بتوانند در امور دنيا از يكديگر پيشي‌ گيرند.»

قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!


صفحه 20

«سلمان‌ گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! آيا اينها از امور حتميّه‌ است‌؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آري‌ سوگند به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ نفس‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! ذَاكَ إذَا انْتُهِكَتِ الْمَحَارِمُ، وَ اكْتُسِبَتِ الْمَـَاثِمُ، وَ سُلِّطَ الاشْرَارُ عَلَي‌ الاخْيَارِ، وَ يَفْشُو الْكِذْبُ، وَ تَظْهَرُ اللَجَاجَةُ، وَ تَفْشُو الْفَاقَةُ، وَ يَتَبَاهَوْنَ فِي‌ اللِبَاسِ، وَ يُمْطَرُونَ فِي‌ غَيْرِ أَوَانِ الْمَطَرِ، وَ يَسْتَحْسِنُونَ الْكُوبَةَ وَ الْمَعَازِفَ وَ يُنْكِرُونَ الامْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ، حَتَّي‌ يَكُونَ الْمُؤْمِنُ فِي‌ ذَلِكَ الزَّمَانُ أَذَلَّ مَنْ فِي‌ الامَّةِ، وَ يُظْهِرُ قُرَّآؤُهُمْ وَ عُبَّادُهُمْ فِيمَا بَيْنَهُمُ التَّلَا وُمَ.

فَأُولَئِكَ يُدْعَوْنَ فِي‌ مَلَكُوتِ السَّمَوَاتِ: الارْجَاسَ وَ الا نْجَاسَ.

«اي‌ سلمان‌! در آن‌ زمان‌ پردۀ عصمت‌ مردم‌ پاره‌ ميشود، و محرّمات‌ الهيّه‌ به‌ جاي‌ آورده‌ ميشود، و حريم‌ عفاف‌ دريده‌ ميگردد، و معصيت‌هاي‌ خدا رائج‌ ميگردد، و بدان‌ و اشرار بر اخيار و خوبان‌ تسلّط‌ پيدا مي‌كنند، و دروغ‌ علناً رائج‌ و در بين‌ تودۀ مردم‌ شايع‌ ميشود، و لجاج‌ و خودسري‌ و استكبار ظاهر ميگردد، و نيازمندي‌ و احتياج‌، همۀ توده‌ها را فرا ميگيرد. مردم‌ به‌ لباس‌ خود بر يكديگر فخريّه‌ و مباهات‌ مي‌كنند، و باران‌هاي‌ فراوان‌ در غير فصل‌ باران‌ پيدا ميشود، و اشتغال‌ به‌ لهو و لعب‌ از قبيل‌ بازي‌ كردن‌ با باطل‌ و تار و آلات‌ موسيقي‌ را امري‌ پسنديده‌ و نيكو مي‌شمرند و امر به‌ معروف‌ و


صفحه 21

نهي‌ از منكر را گذشته‌ از آنكه‌ به‌ جاي‌ نمي‌آورند امر نكوهيده‌ و ناپسند ميدانند.

زمانه‌ و وضعيّت‌ محيط‌ در آن‌ زمان‌ به‌ قدري‌ انحطاط‌ پيدا ميكند كه‌ مردمان‌ مؤمن‌ و استوار با ايمان‌ راستين‌ در آن‌ زمان‌ از تمام‌ افراد امّت‌ پست‌تر و حقيرتر و ذليل‌تر خواهند بود.

و در بين‌ زهّاد و عبّاد و همچنين‌ در بين‌ علماء و قُرّائشان‌ حسّ بدبيني‌ و بدخواهي‌ ظهور نموده‌ و پيوسته‌ در صدد عيب‌جوئي‌ و ملامت‌ از يكدگر بر مي‌آيند.

اينچنين‌ افرادي‌ با چنين‌ روحيّه‌ و عادتي‌ و با چنين‌ ملكات‌ و صفاتي‌ در ملكوت‌ آسمانها به‌ أرجاس‌ و أنجاس‌ يعني‌ موجودات‌ پليد و كثيف‌ و نجس‌ خوانده‌ ميشوند.»

قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! آيا اينها واقع‌ شدني‌ است‌؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: آري‌ سوگند به‌ آن‌ خدائي‌ كه‌ جان‌ من‌ در دست‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! فَعِنْدَهَا لَا يَخْشَي‌ الْغَنِيُّ إلَّا الْفَقْرَ، حَتَّي‌ أَنَّ السَّآئِلَ لَيَسْأَلُ فِيمَا بَيْنَ الْجُمُعَتَيْنِ، لَا يُصِيبُ أَحَدًا يَضَعُ فِي‌ يَدِهِ شَيْئًا.

«اي‌ سلمان‌! در آن‌ هنگام‌ افراد ثروتمند و متموّل‌ بيش‌ از همه‌ كس‌ از فقر نگرانند، به‌ فقراء و ضعفاء كمكي‌ نمي‌شود و كسي‌ بر آنان‌ رحمت‌ نمي‌آورد، حتّي‌ افراد سائل‌ در طول‌ مدّت‌ يك‌ هفته‌ كه‌ از


صفحه 22

اين‌ جمعه‌ تا آن‌ جمعه‌ باشد سؤال‌ مي‌كنند و كسي‌ پيدا نمي‌شود كه‌ در دست‌ آنان‌ چيزي‌ گذارد.»

قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي‌ وَ الَّذِي‌ نَفْسِي‌ بِيَدِهِ!

«سلمان‌ گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! آيا اينها شدني‌ است‌؟ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: آري‌ سوگند به‌ خدائي‌ كه‌ نفس‌ من‌ در دست‌ قدرت‌ اوست‌!»

يَا سَلْمَانُ! عِنْدَهَا يَتَكَلَّمُ الرُّوَيْبِضَةُ. فَقَالَ: وَ مَا الرُّوَيْبِضَةُ يَا رَسُولَ اللَهِ فِدَاكَ أَبِي‌ وَ أُمِّي‌؟

قَالَ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: يَتَكَلَّمُ فِي‌ أَمْرِ الْعَآمَّةِ مَنْ لَمْ يَكُنْ يَتَكَلَّمُ. فَلَمْ يَلْبَثُوا إلَّا قَلِيلاً حَتَّي‌ تَخُورَ الارْضُ خَوْرَةً، فَلَا يَظُنُّ كُلُّ قَوْمٍ إلَّا أَنَّهَا خَارَتْ فِي‌ نَاحِيَتِهِمْ، فَيَمْكُثُونَ مَا شَآءَ اللَهُ ثُمَّ يُنْكَتُونَ فِي‌ مَكْثِهِمْ، فَتُلْقِي‌ لَهُمُ الارْضُ أَفْلَا ذَ كَبِدِهَا.

قَالَ: ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ، ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إلَي‌ الاسَاطِينِ، فَقَالَ: مِثْلُ هَذَا.

فَيَوْمَئِذٍ لَا يَنْفَعُ ذَهَبٌ وَ لَا فِضَّةٌ. فَهَذَا مَعْنَي‌ قَوْلِهِ: فَقَدْ جَآءَ أَشْرَاطُهَا.

«اي‌ سلمان‌! و در آن‌ موقعيّت‌ «رويبضة‌» تكلّم‌ ميكند و سخن‌ ميگويد:

سلمان‌ گفت‌: فدايت‌ شود پدرم‌ و مادرم‌ اي‌ رسول‌ خدا! مراد از رويبضة‌ چيست‌؟


صفحه 23

رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: در امور اجتماعي‌ مردم‌ و اوضاع‌ عامّه‌ كسي‌ تكلّم‌ ميكند و ارشادات‌ مردم‌ را به‌ عهده‌ دارد كه‌ شأن‌ او ارشاد و هدايت‌ و ولايت‌ بر مردم‌ نيست‌.

چون‌ اين‌ قضايا واقع‌ گردد و اين‌ علائم‌ تحقّق‌ يابد ديگر مدّت‌ درازي‌ به‌ طول‌ نمي‌انجامد، بلكه‌ درنگ‌ نمي‌كنند مردم‌ مگر زمان‌ اندكي‌ كه‌ ناگهان‌ زمين‌ صيحۀ عجيبي‌ مي‌كشد، و اين‌ صدا و صيحه‌ بطوري‌ تمام‌ بسيط‌ زمين‌ را فرا ميگيرد كه‌ هر كس‌ چنين‌ مي‌پندارد كه‌ اين‌ صيحه‌ در ناحيه‌ و موطن‌ او واقع‌ شده‌ است‌. و پس‌ از صيحه‌ به‌ قدري‌ كه‌ خداوند اراده‌اش‌ تعلّق‌ گيرد باز مردم‌ در روي‌ زمين‌ درنگ‌ مي‌كنند، و در اين‌ اقامت‌ و درنگ‌ دچار گرفتاري‌ها و مشقّات‌ و تكان‌ها ميگردند.

و زمين‌ پاره‌هاي‌ جگر خود را بيرون‌ ميريزد، و منظور از پاره‌هاي‌ جگر طلاها و نقره‌هاست‌.

حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ در اين‌ حال‌ با دست‌ خود اشاره‌ كردند به‌ ستون‌هائي‌ كه‌ در آنجا نصب‌ شده‌ بود و فرمودند: پاره‌هاي‌ جگر زمين‌ و قطعات‌ طلا و نقره‌ مثل‌ اين‌ ستون‌ها.

امّا در آن‌ روز ديگر طلا و نقره‌ فائده‌اي‌ ندارد، و اينست‌ معناي‌ گفتار خداي‌ تعالي‌: فَقَدْ جَآءَ أَشْرَاطُهَا:

پس‌ به‌ درستي‌ كه‌ حقّاً علائم‌ قيامت‌ بوقوع‌ پيوسته‌ است‌.»[6]


صفحه 24

در بعضي‌ از آيات‌ قرآن‌ آمده‌ است‌: وَ إِلَيْهِ تُقْلَبُونَ. [7]

يعني‌ شما براي‌ حضور در قيامت‌ در پيشگاه‌ پروردگار، قلب‌ و واژگون‌ ميشويد. و چون‌ آن‌ عالم‌، عالم‌ بيداري‌ محض‌ و عالم‌ صدق‌ و واقعيّت‌ است‌، معلوم‌ ميشود كه‌ مردم‌ در اين‌ دنيا كه‌ عالم‌ اعتبار است‌ بر اساس‌ غفلت‌ و خواب‌ و بر پايۀ كذب‌ و اعتباريّات‌ موهومه‌ زندگي‌ مي‌نمايند، تا قلب‌ و واژگوني‌اش‌ بيداري‌ و صدق‌ و واقعيّت‌ باشد.

پناه‌ به‌ خدا از نفس‌ امّارۀ به‌ سوء كه‌ تمام‌ نكبت‌ها و بدبختي‌ها را به‌ سر انسان‌ مي‌آورد، و حقّاً اگر به‌ خود واگذارده‌ شود در سركشي‌ و شِماسَت‌ حدّ يَقِفي‌ ندارد و با خيره‌سري‌ و عجلۀ خاصّي‌ بسوي‌ سراشيب‌ بدبختي‌ها و شقاوت‌ سرازير ميگردد؛ و در اين‌ صورت‌ غير از آن‌ جهنّم‌ گداخته‌، چيزي‌ علاج‌ وي‌ را نخواهد نمود.

حضرت‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ امّت‌ را بر محور عزّت‌ و شرف‌ و ايمان‌ حركت‌ ميداد، و طبق‌ خبر رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ با ناكثين‌ و قاسطين‌ و مارقين‌ نبرد نمود. مردم‌ كوفه‌ آن‌ حضرت‌ را بسيار آزار ميدادند، و از اطاعت‌ سرپيچي‌ ميكردند؛ و در تجهيز لشكر و حضور در صحنۀ نبرد كوتاهي‌ مي‌نمودند، و استراحت‌ در خانه‌هاي‌ خود را با اهل‌ و عيال‌ بر جهاد در راه‌ خدا مقدّم‌ مي‌شمردند، و هزاران‌ اشكال‌ و ايراد به‌ آن‌ حضرت‌ داشتند. و هر يك‌


صفحه 25

براي‌ خود رأيي‌ و سليقه‌اي‌ انتخاب‌ نموده‌ و در مقابل‌ اوامر آن‌ حضرت‌ اظهار انانيّت‌ و شخصيّت‌ مي‌نمودند؛ و آن‌ امام‌ قائم‌ به‌ حقّ و حاكم‌ به‌ عدل‌ و دلسوز بر رعيّت‌ و دعوت‌ كنندۀ به‌ خدا را خسته‌ و فرسوده‌ و ملول‌ و از زندگاني‌ سير كردند.

 

پاورقي


[1] ـ مطالب‌ گفته‌ شده‌ در روز بيستم‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌.

[2] ـ قسمتي‌ از آيۀ 23 و آيۀ 24، از سورۀ 89: الفجر

[3] ـ ذيل‌ آيۀ 68، از سورۀ 39: الزّمر

[4] ـ در «المنجد» مي‌نويسد: المُقارَبُ مِن‌ المَتاع‌: الرَّخيصُ، بنابراين‌ ممكن‌ است‌ معني‌ اين‌ باشد كه‌ بازارها تنزّل‌ ميكند.

[5] ـ در «تفسير عليّ بن‌ إبراهيم‌» بجاي‌ بِالْغَيْبَةِ كلمة‌ بِالْعينَةِ آمده‌، و در حاشيۀ آن‌ نوشته‌ است‌: العينةُ بالكسر، السَّلَفُ ـ ق‌. ولي‌ عينه‌ نوع‌ خاصّي‌ از سلف‌ است‌ و در كتب‌ حديث‌ بابي‌ مربوط‌ به‌ آن‌ است‌ و اگر چه‌ از طرق‌ تخلّص‌ از ربا است‌ ولي‌ چون‌ صحّت‌ آن‌ شرائطي‌ دارد و اگر رعايت‌ نشود ربا مي‌شود لهذا در اين‌ حديث‌ شريف‌ مورد مذمّت‌ قرار گرفته‌ است‌. و علي‌ أيّ حالٍ كلمة‌ الغيبة‌ ظاهراً غلط‌ است‌ و مناسبتي‌ با مورد كلام‌ ندارد.

[6] ـ «تفسير عليّ بن‌ إبراهيم‌» طبع‌ سنگي‌، از ص‌ 627 تا ص‌ 629؛ و در تفسير «الميزان‌» ج‌ 5، از ص‌ 432 تا ص‌ 435 در ذيل‌ آيۀ 54 از سورۀ 5: مائدة‌ از «تفسير عليّ بن‌ إبراهيم‌» نقل‌ كرده‌اند.

[7] ـ ذيل‌ آيۀ 21، از سورۀ 29: العنكبوت‌

      
  
فهرست
  مجلس بيستم: علائم‌ پيدايش‌ قيامت‌
  >> علائم‌ قيامت‌ و حضور انسان‌ در آن‌
  تحقّق‌ ظهور حضرت‌ مهديّ أرواحنا فداه‌ و رجعت‌، قبل‌ از قيامت حتمي‌ است‌
  حديث‌ سلمان‌ راجع‌ به‌ علائم‌ قيامت‌
  خطبۀ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌ پس‌ از جنگ‌ نهروان‌
  مخالفت‌ أشعث‌ بن‌ قيس‌ با أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌
  اعتراض‌ بعضي‌ به‌ أميرالمؤمنين‌ راجع‌ به‌ قبول‌ حكميّت‌
  اعتراض‌ يكي‌ از اصحاب‌ و خطبۀ حضرت‌ دربارۀ تكاهل‌ أهل‌ كوفه‌
  اعتراض‌ زني‌ از بني‌ عبس‌ به‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌
  خطبۀ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌ در ترغيب‌ مردم‌ به‌ جهاد
  شكوۀ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌ از مردم‌
  خطبۀ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌ در تحريص‌ بر جهاد
  شكوۀ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌ از اصحاب‌ خود
  خطب‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌ درس‌ ادب‌ و اخلاق‌ و عزّت‌ و شرف است‌
  مجلس بيست و يكم: علائم‌ قيامت‌
  حديث‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌السلام‌ در موكب‌ منصور
  بيان‌ علائم‌ آخر الزّمان‌ در حديث‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌السلام‌
  ظهور ده‌ حادثه‌ از علائم‌ قيامت‌
  استفادۀ علائم‌ قيامت‌ از آيات‌ قرآن‌ كريم‌
  قصّۀ ذوالقرنين‌ و سدّ يأجوج‌ و مأجوج‌
  احتمالات‌ بسيار در اينكه‌ ذوالقرنين‌ كيست‌
  بيانات‌ علاّمۀ طباطبائي‌ دربارۀ ذوالقرنين‌
  مطالب‌ كتاب‌ «كيهان‌ شناخت‌» و تفسير «روح‌ المعاني‌» دربارۀ ذوالقرنين‌
  ذوالقرنين‌ يكي‌ از ملوك‌ حمير و يا اسكندر مقدوني‌ نبوده‌ است‌
  نظريّۀ علاّمۀ شهرستاني‌ دربارۀ ذوالقرنين‌
  نظريّۀ سِر أحمد خان‌ هندي‌ دربارۀ ذوالقرنين‌
  شواهدي‌ از أبوالكلام‌ آزاد دربارۀ نظريّۀ سِر أحمد خان‌ هندي‌
  رؤياي‌ حضرت‌ دانيال‌ دربارۀ ذوالقرنين‌
  بحث‌ در پيرامون‌ طائفۀ يأجوج‌ و مأجوج‌
  يأجوج‌ و مأجوج‌ همان‌ طائفۀ مغول‌ هستند.
  سدّ ذوالقرنين‌ ديوار چين‌ يا ديوار دربند نيست‌
  محلّ بناي‌ سدّ ذوالقرنين‌
  معني‌ خرد شدن‌ سدّ ذوالقرنين‌
  كلام‌ علاّمۀ طباطبائي‌ در تفسير: جَعَلَهُ و دَكَّآءَ
  روايات‌ دالّه‌ بر اينكه أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌ ذوالقرنين‌ امّت‌ هستند.
  از علائم‌ قيامت‌، پيدايش‌ دود در آسمان‌ و خروج‌ دابّة‌ الارض‌ است‌
  مراد از دابّة‌ الارض‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌ هستند.
  سؤال‌ نمودن‌ مردي‌ از عمّار بن‌ ياسر دربارۀ دابّة‌ الارض‌
  مراد از روايات‌ دربارۀ دابّة‌ الارض‌ و نظائر آنها، ظهور ولايت‌ است‌
  ولايت‌ مطلقۀ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌ براي‌ عامّۀ مردم‌ ظهور ندارد
  علوّ مقام‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌
  كلمات‌ خليل‌ بن‌ أحمد در علوّ مقام‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌
  مجلس بيست و دوم: نفخ‌ صور و زنده‌ شدن‌ مردگان‌
  دميده‌ شدن‌ در صور و پيدايش‌ قيامت‌
  وقوع‌ صيحۀ آسماني‌ و خمود مردم‌
  معناي‌ صور و نفخ‌ در صور
  معناي‌ دميدن‌ إسرافيل‌ در صور چيست‌؟.
  بيان‌ معاني‌ عوالم‌ غيبي‌، از باب‌ تشبيه‌ معقول‌ به‌ محسوس‌ است‌
  موارد تشبيه‌ معقول‌ به‌ محسوس‌ در آيات‌ و روايات‌ بسيار است‌
  پيامبران‌ به‌ قدر عقول‌ مردم‌ با آنها گفتگو دارند.
  تعبير ديگر قرآن‌ از نفخ‌ صور، به‌ نداي‌ مُنادي‌
  علّت‌ آنكه‌ از نفخ‌ صور تعبير به‌ «موت‌» نشده‌ است‌
  روايت‌ وارده‌ در «تفسير قمّي‌» در ذيل‌ آيۀ صعق‌
  كيفيّت‌ نفخ‌ صور اسرافيل‌ و مردن‌ و زنده‌ شدن‌
  قبض‌ روح‌ جميع‌ فرشتگان‌ و تنها بقاءِ ذات‌ خدا عزّوجلّ.
  وصايا و مواعظ‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌ براي‌ بيدار باش‌ مردم‌ است‌
  موعظۀ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌ پس‌ از ضربت‌ خوردن‌
  خطبۀ امام‌ حسن‌ عليه‌السلام‌ بعد از شهادت‌ پدر
  كشتن‌ حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌السلام‌ ابن‌ ملجم‌ را
  چرا أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌ قاتل‌ خود را نكشتند.
  علّت‌ عدم‌ امكان‌ كشتن‌ كسي‌ قاتل‌ خودش‌ را
  ميل‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌ به‌ عفو قاتل‌ خود
  علّت‌ عدم‌ عفو حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌السلام‌ قاتل‌ أميرالمؤمنين‌ را
  مكارم‌ اخلاق‌ و معالي‌ درجات‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌
  مجلس بيست و سوم: مراد از زنده‌ شدگان‌ به‌ صور و افراد مورد استثناء
  فناء في‌ الله‌ در نفخ‌ إماته‌، و بقاء بالله‌ در نفخ‌ إحياء
  مراد از «وَ مَن‌ فِي‌ الاَْرْضِ» در آيۀ صعق‌، اهل‌ برزخ‌ هستند.
  مراد از «مَن‌ فِي‌ السَّمَـاوَ'تِ» در آيۀ صعق‌، اهل‌ عالم‌ تجرّد هستند.
  صيحه‌ براي‌ مردم‌ دنيا و نفخ‌ صور براي‌ اهل‌ برزخ‌ است‌
  مراد از استثناء در آيۀ فزع‌ و صعق‌
  مراد از «إِلَّامَن‌ شَآءَ اللَهُ» در آيۀ فزع‌
  مراد از مستثني‌ در آيۀ فزع‌ صاحبان‌ ولايت‌اند.
  مراد از «إِلَّامن شَآءَ اللَهُ» در آيۀ صعق‌
  مراد از مستثني‌ در آيۀ فزع‌ و صعق‌، مخلَصين‌ هستند.
  لحوق‌ متابعان‌ به‌ افراد مورد استثناء در ورود به‌ بهشت‌
  لحوق‌ متابعان‌ در اثر اتّحادي‌ است‌ كه‌ از محبّت‌ و متابعت‌ ناشي‌ مي‌شود
  سرور معاويه‌ و عائشه‌ از شهادت‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام.
  تمثّل‌ جستن‌ عائشه‌ به‌ اشعاري‌ بعد از شهادت‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السّلام‌
  بغض‌ و عداوت‌ عائشه‌ و أتباع‌ او نسبت‌ به‌ أهل‌ بيت‌ عليهم‌ السّلام‌
  خون‌ گريستن‌ جمادات‌ در قتل‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌
  آيۀ سورۀ تحريم‌ دربارۀ عائشه‌ و حفصه‌ نازل‌ شده‌ است‌
  گريستن‌ حيوانات‌ در شهادت‌ سيّد الشّهداء عليه‌السلام‌
  اشعار مرحوم‌ نيّر تبريزي‌ در رثاي‌ سيّد الشّهداء عليه‌السلام‌
  مجلس بيست وچهارم: كساني‌ كه‌ در اثر نفخ‌ صور نمي‌ميرند مُخلَصين‌ هستند.
  مراد از افراد مورد استثناء از مردن‌ در نفخ‌ صور
  بندگان‌ مخلص‌ خدا، وجه‌ خدا هستند.
  مُخلَصين‌ به‌ مقام‌ فناء در ذات‌ حضرت‌ احديّت‌ رسيده‌اند.
  مواهب‌ الهيّه‌ براي‌ مخلَصين‌
  حديث‌ قدسي‌: عَبْدِي‌ أَطِعْنِي‌ أَجْعَلْكَ مِثْلِي‌
  بندگان‌ مخلَص‌ خدا بهيچوجه‌ براي‌ خود علم‌ و حيات‌ و قدرتي‌ نمي‌بينند.
  احوالات‌ و مقامات‌ مُخلَصين‌
  رفع‌ عذاب‌ از گنهكاران‌ زمين‌ به‌ بركت‌ اولياء خدا
  شرح‌ حالات‌ و مقامات‌ مُخلَصين‌ در احاديث‌ قدسيّه‌
  مُخلَصين‌ وجه‌ خدا هستند و حقيقت‌ آنان‌ در ملك‌ و ملكوت‌ سيطره‌ دارد
  علم‌ و قدرت‌ اولياي‌ خدا، علم‌ و قدرت‌ خداست‌
  وصاياي‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌ پس‌ از ضربت‌ خوردن‌
  وصيّت‌ أميرالمؤمنين‌ به‌ امام‌ حسن‌ عليهما السّلام‌
  مجلس بيست وپنجم: انبياء و ائمّه‌ متحقّق‌ به‌ اسمآء الله‌ الحُسني‌ هستند.
  مقرّبين‌ و مُخلَصين‌، وجه‌ خدا و أسماي‌ حُسني‌ هستند.
  اگر امام‌ نباشد زمين‌ فرو مي‌رود
  افرادي‌ كه‌ در أعراف‌ هستند مسلّط‌ و مسيطر بر همۀ عوالم‌ هستند.
  مقام‌ إبراهيم‌ خليل‌ عليه‌السلام‌ و أسماء الله‌ تعالي‌
  مردن‌ و زنده‌ شدن‌ إرمياي‌ پيغمبر
  بين‌ سؤال‌ إرميا و ابراهيم‌ دربارۀ زنده‌ شدن‌ مردگان‌ فرق‌ بسيار بود
  سؤال‌ ابراهيم‌ عليه‌السلام‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ سكينه‌ و اطمينان‌ بود
  زنده‌ كردن‌ إبراهيم‌ خليل‌، مرغان‌ كشته‌ را، به‌ ظهور اسم‌ «المُحيي‌» و «المُميت‌» پروردگار
  داستان‌ زنده‌ شدن‌ كبوتر مرده‌ به‌ دست‌ وليّ خدا
  توحيد بالصّرافة‌ ذات‌ حقّ، در خطب‌ «نهج‌ البلاغة‌».
  علوّ مقامات‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌
  روايات‌ وارده‌ در فضيلت‌ زيارت‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام‌
  لعن‌ فرشتگان‌ بر قاتلين‌ أميرالمؤمنين‌ و سيّد الشّهداء
  مجلس بيست وششم:معناي‌ وجه‌ الله‌ و وجه‌ موجودات‌
  معناي‌ وجه‌ الله‌ در بين‌ موجودات‌
  در حقيقت‌ وجه‌ الله‌
  وجهة‌ الهيّة‌ موجودات‌، بسيط‌ و مجرّد و زوال‌ ناپذير است‌
  ائمّه‌ وَ مخلَصين‌ وجه‌ الله‌ بوده‌ و با همۀ موجودات‌ هستند.
  در معيّت‌ وجه‌ الله‌ با تمام‌ موجودات‌ عالم‌ آفرينش‌
  اگر انسان‌ راه‌ خدا را به‌ اختيار و مجاهده‌ طيّ نكند، او را اضطراراً عبور ميدهند.
  آيات‌ دالّه‌ بر انقراض‌ دنيا و رجوع‌ انسان‌ به‌ خدا
  در كيفيّت‌ عبور اولياي‌ خدا از مراحل‌ و عقبات‌ پس‌ از مرگ‌
  احاطۀ كلّيّۀ مقام‌ امامت‌ به‌ عوالم‌ برزخ‌ و قيامت‌
  ارتباط‌ و اجتماع‌ افراد در قيامت‌ بر اساس‌ واقعيّت‌ است‌
  دوستي‌هاي‌ غير خدائي‌ در قيامت‌ تبديل‌ به‌ دشمني‌ مي‌شود
  روابط‌ و دوستي‌ها در دنيا بر مبناي‌ امور اعتباريّۀ وهميّه‌ است‌
  ابن‌ ملجم‌ از أميرالمؤمنين‌ اسب‌ سواري‌ درخواست‌ مي‌كند.
  علامت‌ دوستي‌ واقعي‌ بروز امتحان‌ است‌
  حالات‌ و مقامات‌ عمّار بن‌ ياسر

کلیه حقوق در انحصارپرتال متقین میباشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

© 2008 All rights Reserved. www.Motaghin.com


Links | Login | SiteMap | ContactUs | Home
عربی فارسی انگلیسی <-- -->