گالری تصاویر آرشیو بانک صوت کتابخانه پرسش و پاسخ ارتباط با ما صفحه اصلی
 
مقالات > اعتقادات > معاد شناسي > معاد شناسی جلد 10
معاد شناسي / جلد دهم / قسمت دوم: أئمه رجال أعراف هستند، وقوف شیعیان گنهکار، کلام مرحوم صدوق و شیخ مفید درباره أعراف، مقام حضرت زهرا علیها السلام در أعراف، صلوات محی الدین بر حضرت زهرا سلام الله علیها

رجال‌ أعراف‌، أئمّۀ اهل‌ بيت‌ عليهم‌ السّلام‌ هستند

سوّم‌:

رواياتي‌ است‌ كه‌ دلالت‌ دارد بر آنكه‌ رجال‌ واقفين‌ بر اعراف‌، أئمّۀ آلِ مُحمّد هستند:

در «بصائر الدّرجات‌» از أحمد بن‌ محمّد از ابن‌ مَحبوب‌ از أبوايّوب‌ از بُرَيد عِجْلي‌ روايت‌ كرده‌ است‌ كه‌:

سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنْ قَوْلِ اللَهِ: وَ عَلَي‌ الاعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلَّا بِسِيمَا'هُمْ، قَالَ: أُنْزِلَتْ فِي‌ هَذِهِ الامَّةِ، وَالرِّجَالُ هُمُ الائِمَّةُ مِنْ ءَالِ مُحَمَّدٍ.

قُلْتُ: فَمَا الاعْرَافُ؟ قَالَ: صِرَاطٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ؛ فَمَنْ شَفَعَ لَهُ الائِمَّةُ مِنَّا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ الْمُذْنِبِينَ نَجَا، وَ مَنْ لَمْ يَشْفَعُوا لَهُ هَوَي‌. [42]

«بُريد گويد: از حضرت‌ باقر عليه‌ السّلام‌ دربارۀ اين‌ آيه‌ پرسيدم‌، فرمود: دربارۀ اين‌ امّت‌ نازل‌ شده‌ است‌، و رجال‌ اعراف‌، امامان‌ از آل‌محمّد هستند.

من‌ گفتم‌: پس‌ خود اعراف‌ چيست‌؟! حضرت‌ فرمود: راهي‌ است‌ بين‌ بهشت‌ و جهنّم‌؛ و هر كس‌ را كه‌ از مؤمنان‌ گناهكار، امامان‌ ما شفاعت‌ كنند نجات‌ پيدا ميكند، و هر كس‌ را كه‌ شفاعت‌ نكنند سقوط‌ ميكند.»


صفحه 58

و نيز در «بصائر الدّرجات‌» از بعض‌ اصحاب‌، از محمّدبن‌ حسين‌ از صَفوان‌ از ابن‌ مُسكان‌ از أبوبصير، از حضرت‌ امام‌ محمّد باقر عليه‌ السّلام‌ در گفتار خداي‌ تعالي‌: وَ عَلَي‌ الاعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلَّا بِسِيمَا'هُمْ آورده‌ است‌ كه‌: قَالَ: الائِمَّةُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي‌ بَابٍ مِنْ يَاقُوتٍ أَحْمَرَ عَلَي‌ سُورِ الْجَنَّةِ، يَعْرِفُ كُلُّ إمَـامٍ مِنَّا مَا يَلِيهِ.

قَالَ رَجُلٌ: مَا مَعْنَي‌ مَا يَلِيهِ؟ قَالَ: مِنَ الْقَرْنِ الَّذِي‌ هُوَ فِيهِ إلَي‌ الْقَرْنِ الَّذِي‌ كَانَ. [43]

«حضرت‌ فرمودند: مراد از رجال‌، امامان‌ از ما اهل‌ بيت‌ هستند كه‌ در دَري‌ از ياقوت‌ سرخ‌ بر ديوار بهشت‌ وقوف‌ دارند، و هر يك‌ از امامان‌ ما مي‌شناسد آنچه‌ را كه‌ نزديك‌ به‌ اوست‌. مردي‌ گفت‌: مقصود از آنچه‌ نزديك‌ به‌ اوست‌ چيست‌؟ حضرت‌ فرمودند: از آن‌ زماني‌ كه‌ او در آن‌ زيست‌ ميكند تا زماني‌ كه‌ بوده‌ است‌.»

و عيّاشي‌ در تفسير آورده‌ است‌ از مَسْعَدة‌ بن‌ صَدَقة‌ از جعفر بن‌ محمّد از پدرش‌ از جدّش‌ از أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ كه‌:

قَالَ: أَنَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ أَنَا أَوَّلُ السَّابِقِينَ، وَ خَلِيفَةُ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ أَنَا قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، وَأَنَا صَاحِبُ الاعْرَافِ. [44]

«فرمود: من‌ پيشوا و رئيس‌ و زعيم‌ مؤمنين‌ هستم‌، و من‌ اوّل‌ سبقت‌ گيرنده‌ در اسلام‌ هستم‌، و من‌ خليفۀ رسول‌ پروردگار جهانيان‌


صفحه 59

هستم‌، و من‌ قسمت‌ كنندۀ بهشت‌ و آتش‌ هستم‌، و من‌ صاحب‌ اعراف‌ هستم‌.»

اين‌ سه‌ دسته‌ از روايات‌ متّفقاً دلالت‌ دارند بر آنكه‌ رجال‌ و اهل‌ اعراف‌ فقط‌ ائمّه‌ و پيشوايان‌ اهل‌بيت‌ و آل‌ محمّد عليهم‌السّلام‌ هستند.

وقوف‌ ائمّه‌ عليهم‌ السّلام‌ و شيعيان‌ گنهكار، بر أعراف‌

چهارم‌:

رواياتي‌ است‌ كه‌ دلالت‌ دارند بر آنكه‌ بر اعراف‌، امامان‌ و پيشوايان‌ آل‌ محمّد با تابعين‌ خود از گناهكاراني‌ كه‌ اميد عفو و شفاعت‌ و انتظار رحمت‌ دربارۀ آنان‌ است‌، وقوف‌ دارند.

مانند روايت‌ واردۀ در «تفسير عليّ بن‌ إبراهيم‌» از پدرش‌ از ابن‌محبوب‌ از ابو ايّوب‌ از بُرَيد، از أبي‌ عبدالله‌ عليه‌ السّلام‌ كه‌:

اعراف‌ تل‌هائي‌ است‌ بين‌ بهشت‌ و آتش‌. و رجال‌ اعراف‌، أئمّه‌ صلوات‌ الله‌ عليهم‌ أجمعين‌ هستند كه‌ با شيعيان‌ خود بر اعراف‌ وقوف‌ دارند.

و اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ مؤمنين‌ بدون‌ حساب‌ همگي‌ روانۀ بهشت‌ شده‌اند.

أئمّه‌ عليهم‌ السّلام‌ به‌ شيعيان‌ خود كه‌ گناهكارند و بر اعراف‌ وقوف‌ دارند ميگويند: ببينيد برادرانتان‌ را كه‌ بدون‌ حساب‌ روانۀ بهشت‌ گرديده‌اند! و اينست‌ گفتار خداوند تبارك‌ و تعالي‌:

سَلَـٰمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ. [45]

«سلام‌ خداوند بر شما باد! در حاليكه‌ هنوز آنها داخل‌ در بهشت‌


صفحه 60

نشده‌اند، ولي‌ اميد دخول‌ در آنرا دارند.»

و سپس‌ به‌ آنان‌ گفته‌ مي‌شود: حالا نظري‌ بيندازيد بسوي‌ دشمنانتان‌ كه‌ در آتشند! و اينست‌ معناي‌ گفتار خداوند تعالي‌:

وَ إِذَا صُرِفَتْ أَبْصَـٰرُهُمْ تِلْقَآءِ أَصْحَـٰبِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لَاتَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّـٰلِمِينَ * وَ نَادَي‌' أَصْحَـٰبُ الاعْرَافِ رِجَالاً يَعْرِفُونَهُم‌ بِسِيمَا'هُمْ (فِي‌ النَّارِ) قَالُوا مَآ أَغْنَي' عَنكُمْ جَمْعُكُمْ (فِي‌ الدُّنْيَا) وَ مَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ. [46]

«و چون‌ نگاه‌ آنان‌ را به‌ طرف‌ دوزخيان‌ برگردانند گويند: بارپروردگارا! ما را با قوم‌ ستمگر يكجا قرار مده‌!

و صاحبان‌ و ملازمان‌ اعراف‌ مرداني‌ را كه‌ (در آتشند و) از سيما و علائمشان‌ مي‌شناسند، ندا ميدهند كه‌: آنچه‌ را شما (در دنيا) اندوختيد و جمع‌ كرديد، و آنچه‌ را به‌ مباهات‌ و سرافرازي‌ و بلندپروازي‌ و استكبار بدان‌ اتّكاء داشتيد، به‌ هيچ‌ وجه‌ دستي‌ از شما نگرفت‌ و سودي‌ نبخشيد و شما را در امروز بي‌نياز ننمود.»

و سپس‌ ائمّه‌ عليهم‌ السّلام‌ به‌ دشمنان‌ خود كه‌ در آتش‌ هستند ميگويند: اينان‌ شيعيان‌ ما و برادران‌ ما هستند كه‌ شما در دنيا سوگند ميخورديد كه‌ خداوند آنها را مشمول‌ رحمت‌ خود نمي‌كند. و در اين‌ حال‌ ائمّه‌ به‌ شيعيان‌ ميگويند:

ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لَآ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ. [47]


صفحه 61

«همگي‌ داخل‌ بهشت‌ گرديد! بدون‌ آنكه‌ هيچ‌ ترسي‌ و يا آنكه‌ هيچ‌ غصّه‌اي‌ براي‌ شما بوده‌ باشد.»

و در اين‌ حال‌ دوزخيان‌ به‌ بهشتيان‌ ميگويند: قدري‌ از آب‌ و يا از طعامي‌ كه‌ خدا به‌ شما روزي‌ كرده‌ است‌ به‌ ما بدهيد![48]

كلام‌ مرحوم‌ صدوق‌ و شيخ‌ مفيد درباره أعراف‌

و مرحوم‌ صدوق‌ در كتاب‌ «عقائد» فرموده‌ است‌:

اعتقاد ما در اعراف‌ آنستكه‌ آن‌، سور و ديواري‌ است‌ بين‌ بهشت‌ و آتش‌، و بر آن‌ مرداني‌ هستند كه‌ تمام‌ افراد را (چه‌ از بهشتيان‌ و چه‌ از دوزخيان‌) از سيما و آثار و علائمشان‌ مي‌شناسند. و آنان‌ پيامبر و اوصياء او عليهم‌ السّلام‌ مي‌باشند.

(شيخ‌ مفيد در شرح‌ اين‌ كلام‌ فرموده‌ است‌: گفته‌ شده‌ است‌ كه‌: اعراف‌ كوهي‌ است‌ بين‌ بهشت‌ و آتش‌. و نيز گفته‌ شده‌ است‌ كه‌: آن‌، سور و ديواري‌ است‌ بين‌ بهشت‌ و آتش‌. و محصّل‌ كلام‌ آنكه‌: مكاني‌ است‌ كه‌ نه‌ از بهشت‌ است‌ و نه‌ از آتش‌. و بر طبق‌ آنچه‌ گفتيم‌ روايت‌ وارد شده‌ است‌؛ و بر اينكه‌ چون‌ روز قيامت‌ شود، بر آن‌ سور رسول‌خدا و أميرالمؤمنين‌ و ائمّۀ طاهرين‌ از ذرّيّۀ أميرالمؤمنين‌ صلواتُ الله‌ عليهم‌ قرار دارند. و مراد از رجال‌ در آيۀ اعراف‌ آنانند...)

داخل‌ در بهشت‌ نمي‌گردد مگر كسي‌ كه‌ آنها را بشناسد و آنها او را بشناسند، و داخل‌ در آتش‌ نمي‌گردد مگر كسي‌ كه‌ آنها را انكار كند و آنها او را انكار كنند.

و در كنار اعراف‌ كساني‌ هستند كه‌ حكم‌ آنها تأخير افتاده‌ است‌ تا


صفحه 62

امر خدا صادر شود؛ يا آنان‌ را عذاب‌ كند و يا از گناه‌ آنان‌ درگذرد.[49]

پنجم‌:

رواياتي‌ هستند كه‌ دلالت‌ دارند بر آنكه‌ بر اعراف‌، گناهكاران‌ و خطاپيشگاني‌ وقوف‌ دارند كه‌ حَسَنات‌ و سَيّئات‌ آنان‌ مساوي‌ است‌، و هنوز حكم‌ آنان‌ قطعي‌ نشده‌ است‌.

عيّاشي‌ از طَيّار از حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌ آورده‌ است‌ كه‌ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: أَيُّ شَيْءٍ أَصْحَابُ الاعْرَافِ؟

قَالَ: اسْتَوَتِ الْحَسَنَاتُ وَالسَّيِّئَاتُ؛ فَإنْ أَدْخَلَهُمُ اللَهُ الْجَنَّةَ فَبِرَحْمَتِهِ، وَ إنْ عَذَّبَهُمْ لَمْ يَظْلِمْهُمْ. [50]

«به‌ آن‌ حضرت‌ گفتم‌: اصحاب‌ اعراف‌ كيانند؟ فرمود: آنانكه‌ حسنات‌ و سيّئات‌ آنها برابر است‌؛ حال‌ اگر خداوند آنانرا به‌ بهشت‌ برد از روي‌ رحمت‌ اوست‌، و اگر عذابشان‌ كند به‌ آنها ستم‌ نكرده‌ است‌.»

و عليّ بن‌ إبراهيم‌ آورده‌ است‌ كه‌:

سُئِلَ الْعَالِمُ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنْ مُوْمِنِي‌ الْجِنِّ أَيَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ؟

فَقَالَ: لَا، وَلَكِنَّ لِلَّهِ حَظَآئِرَ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ يَكُونُ فِيهَا مُؤْمِنُوالجِنِّ وَ فُسَّاقُ الشِّيعَةِ. [51]

«از عالم‌ آل‌ محمّد عليهم‌ السّلام‌ پرسيدند كه‌: آيا مؤمنان‌ از


صفحه 63

طائفۀ جنّ در بهشت‌ ميروند؟

فرمود: نه‌، وليكن‌ خداوند حَظيره‌هائي‌ در بين‌ بهشت‌ و آتش‌ دارد كه‌ در آن‌ مكانهاي‌ معيّن‌ شده‌ مؤمنان‌ از جنّ و فاسقان‌ از شيعه‌ سكونت‌ دارند.»

دربارۀ اين‌ گروه‌ سعدي‌ شيرازي‌ گفته‌ است‌:

اي‌ سير ترا نان‌ جوين‌ خوش‌ ننمايد                              معشوق‌ منست‌ آنكه‌ به‌ نزديك‌ تو زشت‌است‌

حوران‌ بهشتي‌ را دوزخ‌ بود اعراف‌                              از دوزخيان‌ پرس‌ كه‌ اعراف‌ بهشت‌ است‌[52]

محصّل‌ مجموع‌ روايات‌ أعراف‌ و اهل‌ آن‌

باري‌، اين‌ مجموع‌ رواياتي‌ بود كه‌ در اين‌ زمينه‌ آمده‌ بود، و ما از هر طبقه‌ از روايات‌ چند نمونه‌ آورديم‌.

و محصّل‌ مجموع‌ با ملاحظۀ جمع‌ دِلالي‌ بين‌ آنها اين‌ مي‌شود كه‌:

اعراف‌ مكاني‌ و حاجبي‌ است‌ بين‌ بهشت‌ و جهنّم‌ كه‌ داراي‌ درجات‌ بالا و پائين‌ است‌؛ و در درجات‌ بالاي‌ آن‌ ائمّه‌ عليهم‌ السّلام‌ وقوف‌ دارند، و در دامنه‌ و درجات‌ پائين‌ شيعيان‌ و افرادي‌ از بزهكاران‌ كه‌ هنوز حساب‌ آنها يكسره‌ نشده‌ و حكم‌ آنها صادر نشده‌ است‌. هر بزرگي‌ با امّتِ تكليف‌ معيّن‌ نشدۀ خود، بر روي‌ اعراف‌ است‌.

البتّه‌ مقام‌ بالاي‌ اعراف‌، مقامي‌ است‌ بسيار رفيع‌ و بسيار منيع‌، كه‌ دست‌ كسي‌ بدان‌ نرسد، و شاهپر بال‌ بلند پرواز هيچ‌ طائري‌ قصد عبور از آن‌ را نكند، زيرا آن‌ مقام‌ اختصاص‌ به‌ كساني‌ دارد كه‌ هم‌ بر


 صفحه 64

بهشت‌ و هم‌ بر دوزخ‌ حاكمند، و هم‌ بر بهشتيان‌ و هم‌ بر جهنّميان‌ مُسَيطر و مسلّط‌ هستند. آنان‌ در چنين‌ افق‌ مبين‌ و مقام‌ ارجمندي‌ وقوف‌ دارند، همه‌ را با علائم‌ و نشانه‌ها مي‌شناسند، و درجه‌ و مقام‌ هر يك‌ از بهشتي‌ها را در مراتب‌ هشتگانۀ آن‌ معيّن‌ مي‌كنند، و دركات‌ و مراتب‌ هفتگانۀ دوزخ‌ را ميدانند و دوزخيان‌ را در آن‌ محل‌ها توزيع‌ مي‌نمايند.

و اين‌ روايات‌ همگي‌ تطابق‌ دارد با مفاد آياتي‌ كه‌ ذكر شد، زيرا در آيات‌ هم‌ رجال‌ اعراف‌ را با مشخّصاتي‌ بيان‌ فرموده‌ است‌ كه‌ غير از مقرّبان‌ درگاه‌ حضرت‌ احديّت‌ و پيشوايان‌ اهل‌ بيت‌ كسي‌ چنين‌ مقامي‌ را ندارد.

و نيز در آيات‌ همانطور كه‌ ديديم‌، حال‌ دسته‌اي‌ را بيان‌ ميكند كه‌ هنوز داخل‌ بهشت‌ نشده‌ و اميد دخول‌ در آن‌ را دارند.

مقام‌ حضرت‌ زهرا عليها السّلام‌ در أعراف‌

ولي‌ در اينجا يك‌ نكته‌ بايد ذكر شود، و آن‌ اينستكه‌: مقام‌ حضرت‌ صدّيقۀ كبري‌ فاطمۀ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كجاست‌؟ آيا آنهم‌ بر اعراف‌ است‌، و يا در مراتب‌ و درجات‌ پائين‌تر؟

هيچ‌ شكّي‌ نيست‌ كه‌ آن‌ مقام‌ مقدّس‌ نيز در طراز مقام‌ فرزندانش‌ از پيشوايان‌ و ائمّۀ اهل‌ بيت‌ است‌، و علّت‌ آنكه‌ در اين‌ روايات‌ تصريح‌ به‌ وقوف‌ آنحضرت‌ بر اعراف‌ نشده‌ است‌، به‌ جهت‌ آنستكه‌ ضعفاء عقول‌ حقيقتاً اعراف‌ را كوهي‌ مثلاً به‌ مثابۀ جبال‌ دنيا تخيّل‌ مي‌كنند، و بنابراين‌ صعود آن‌ مخدّره‌ بر فراز كوه‌ و تلّ، منافي‌ مقام‌ حيا و عصمت‌ است‌.


صفحه 65

كما اينكه‌ در بعضي‌ از روايات‌ سابقاً داشتيم‌ كه‌ با آنكه‌ حال‌ آن‌ بي‌بي‌ در محشر و سائر مشاهد با ائمّه‌ يكسان‌ است‌، و با آنكه‌ آن‌ مخدّره‌ نيز بر بالين‌ هر شخص‌ محتضر هنگام‌ مرگ‌ حاضر مي‌شود، ولي‌ در روايات‌ احتِراماً لِجَلالها نامشان‌ را نبرده‌اند، و مخصوصاً درروايات‌ ذكر شده‌ كه‌ برده‌ نشدن‌ نام‌ به‌ علّت‌ قصور ادراك‌ و فهم‌ عامّه‌ است‌.

زيرا آنان‌ نميدانند كه‌ در مقام‌ عالي‌ اعراف‌ كه‌ از بهشت‌ عالي‌تر است‌ و حجاب‌ اقرب‌ است‌، عنوان‌ اُنوثيّت‌ در مقابل‌ ذكوريّت‌ نيست‌؛ همۀ اين‌ عناوين‌ برداشته‌ مي‌شود، اين‌ عناوين‌ متعلّق‌ به‌ پائين‌ اعراف‌ و متعلّق‌ به‌ بهشت‌ و دوزخ‌ است‌، و لذا نام‌ مقدّس‌ آن‌ بي‌بي‌ منطوي‌ در عنوان‌ رجال‌ آمده‌ است‌ در اين‌ آيۀ مباركه‌: وَ عَلَي‌ الاعْرَافِ رِجَالٌ.

همچنانكه‌ بدون‌ شبهه‌ نام‌ آن‌ بي‌بي‌ منطوي‌ در عنوان‌ رجال‌ است‌ در آيۀ مباركۀ نور:

فِي‌ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَهُ أَن‌ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ و يُسَبِّحُ لَهُ و فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَـٰرَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن‌ ذِكْرِ اللَهِ وَ إِقَامِ الصَّلَو'ةِ وَ إِيتَآءِ الزَّكَو'ةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الابْصَـٰرُ. [53]

«در خانه‌هائي‌ كه‌ خدا رخصت‌ داده‌ است‌ كه‌ رفعت‌ يابد و نام‌ او در آنجاها برده‌ شود، تسبيح‌ خدا را مي‌نمايند در صبحگاه‌ و شبانگاه‌


صفحه 66

مرداني‌ كه‌ هيچ‌ كسب‌ و تجارتي‌ آنان‌ را غافل‌ نميدارد از ياد خدا، و نه‌ از إقامۀ نماز و نه‌ از دادن‌ زكوة‌. و از روزي‌ كه‌ دل‌ها و چشم‌ها از آن‌ روز در وحشت‌ و اضطراب‌ است‌ در واهمه‌ و دهشت‌ هستند.»

باري‌، مجال‌ ضيق‌ است‌ كه‌ در اين‌ باره‌ قدري‌ بيان‌ و قلم‌ را گسترده‌ داريم‌، تا اخلاّء روحاني‌ و برادران‌ ايماني‌ بدانند كه‌ مقام‌ و درجۀ اين‌ زن‌ كه‌ افتخار هزاران‌ پيغمبر و امام‌، و شفيعۀ صدّيقان‌ و شهيدان‌ و پيامبران‌ اولواالعزم‌ است‌، تا چه‌ حدّ و چه‌ غايت‌ است‌! او سرّ رسول‌ الله‌ است‌، او جوهره‌ و سلالۀ نبوّت‌ است‌، كه‌ رسول‌ خدا دست‌ او را مي‌بوسيد، و بر جاي‌ خودش‌ مي‌نشاند، و پيوسته‌ در بيتش‌ ميرفت‌، و هر وقت‌ از سفر و غزوه‌ مراجعت‌ ميكرد، اوّل‌ به‌ ديدن‌ او در خانۀ او ميرفت‌.

صلوات‌ محيي‌ الدّين‌ بر حضرت‌ صدّيقۀ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها

وَ (صَلَواتُ اللَهِ وَ مَلَآئِكَتِهِ وَ حَمَلَةِ عَرْشِهِ وَ جَميعِ خَلْقِهِ مِنْ أَرْضِهِ وَ سَمآئِهِ) عَلَي‌ الْجَوْهَرَةِ الْقُدْسيَّةِ في‌ تَعَيُّنِ الإنْسيّةِ.

صورَةِ النَّفْسِ الْكُلّيَّةِ، جَوادِ الْعالَمِ الْعَقْليّةِ، بَضْعَةِ الْحَقيقَةِ النَّبَويَّةِ، مَطْلَعِ الانْوارِ الْعَلَويَّةِ، عَيْنِ عُيونِ الاسْرارِ الْفاطِميَّةِ.

النّاجيَةِ الْمُنْجيَةِ لِمُحِبّيها عَنِ النّارِ. ثَمَرَةِ شَجَرَةِ الْيَقينِ، سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينِ. الْمَعروفَةِ بِالْقَدْرِ، الْمَجْهولَةِ بِالْقَبْرِ. قُرَّةِ عَيْنِ الرَّسولِ، الزَّهْرآءِ الْبَتولِ؛ عَلَيْها الصَّلَوةُ وَالسَّلامُ. [54]


صفحه 67

«درود و تحيّات‌ بی‌شائبۀ خداوند، و فرشتگان‌ او، و حاملين‌ عرش‌ او، و جميع‌ عالم‌ آفرينش‌ او، از زميني‌ او و آسماني‌ او، بر آن‌ پاكيزه‌ گوهر قدس‌ باد، كه‌ با تجرّد قدسيّه‌ درهيئت‌ انسيّه‌، عالم‌ بشريّت‌ را زينت‌ داده‌ است‌.

آن‌ حقيقت‌ طاهره‌، خود صورت‌ نفس‌ كلّي‌ و بخشنده‌ و نيرو آورندۀ عالم‌ عقلي‌ است‌. پاره‌اي‌ از حقيقت‌ احمدي‌، و مَطلَع‌ و مَشرِق‌ انوار علوي‌ است‌. و اصل‌ و منبع‌ سرچشمه‌هاي‌ اسرار مكنونۀ فاطمي‌ است‌.

رستگار و آزاد كنندۀ محبّين‌ خود از آتش‌ است‌، و جوهرۀ ثمرۀ درخت‌ معرفت‌ و يقين‌، و بزرگ‌ بانوي‌ بانوان‌ عالمين‌. قدرش‌ معلوم‌ و معروف‌، و قبرش‌ پنهان‌ و مجهول‌ است‌. نور ديدۀ رسول‌ الله‌، و نام‌ گرامي‌ و لقب‌ سامي‌اش‌ فاطمۀ زهراء، و بتول‌ عذراء است‌؛ كه‌ درود و سلام‌ خدا بر او باد.»

أشعار مرحوم‌ كمپاني‌ دربارۀ آنحضرت‌

أُمُّ أئِمَّةِ الْعُقولِ الْغُرِّ بَلْ                                               اُمُّ أبيها وَ هْوَ عِلَّةُ الْعِلَلْ

روحُ النَّبيِّ في‌ عَظيمِ الْمَنْزِلَه                              ْ وَفي‌الْكِفآءِ كُفْوُ مَنْ لا كُفْوَ لَهْ

تَمَثَّلَتْ رَقيقَةَ الْوُجود                                                  لطيفَةٌ جَلَّتْ عَنِ الشُّهودِ

تَطَوَّرَتْ في‌ أفْضَلِ الاطْوارِ                                               نَتيجَةُ الادْوارِ وَالاكْوارِ

تَصَوَّرَتْ حَقيقَةُ الْكَمالِ                                                  بِصورَةٍ بَديعَةِ الْجَمالِ

فَإنَّها الْحَوْرآءُ في‌ النُّزولِ                                        وَ في‌ الصُّعودِ مِحْوَرُ الْعُقولِ

يُمَثِّلُ الْوُجوبَ في‌ الإمْكانِ                                            عَيانُها بِأحْسَنِ الْبَيانِ

فَإنَّها قُطْبُ رَحَي‌ الْوُجودِ                                   في‌ قَوْسَيِ النُّزولِ وَالصُّعودِ


صفحه 68

وَلَيْسَ في‌مُحيطِ تِلْكَ الدّآئِرَهْ                      مَدارُها الاعظَمُ إلاّ الطّاهِرَهْ [55]

«او مادر امامان‌ عقول‌ روشن‌ و درخشان‌ است‌، بلكه‌ مادر پدر خودش‌ است‌، در حاليكه‌ آن‌ پدر علّة‌ العلل‌ است‌.

او در اَرزندگي‌ مقام‌، روح‌ پيامبر است‌. و در همسري‌ و همتائي‌ همتاي‌ كسي‌ است‌ كه‌ همتا ندارد.

او در ظرائف‌ و رقائق‌ وجود، متمثّل‌ گرديده‌ است‌، و لطيفه‌اي‌ است‌ كه‌ از مقام‌ شهود وادراك‌ بسي‌ بالاتر است‌.

او در با فضيلت‌ترين‌ اطوار، صورت‌ گرفته‌ است‌، و نتيجه‌ و خلاصۀ ادوار و اكوار است‌.

حقيقت‌ كمال‌ در بي‌سابقه‌ترين‌ صورت‌ زيباي‌ خود شكل‌ گرفته‌ است‌.

او در عالم‌ نزول‌، حوراء است‌ و در مراتب‌ صعود، محور عقل‌ها و انديشه‌ها.

او با واقع‌ و عيان‌ خود، به‌ احسن‌ بيان‌ و بيّنه‌، عالَمِ وجوب‌ را در عالم‌ امكان‌ تمثيل‌ كرده‌ است‌.

او قطب‌ آسياي‌ عالم‌ وجود است‌، چه‌ در قوس‌ نزول‌ و چه‌ در قوس‌ صعود.

آري‌! در محيط‌ اين‌ دائرۀ نزول‌ و صعود، مدار اعظم‌ و اوسعي‌ غير از فاطمۀ طاهره‌ نيست‌.»

 

پاورقي


[42] ـ «بصآئر الدّرجات‌» الجزء العاشر، باب‌ 16، حديث‌ 5؛ طبع‌ حروفي‌ ص‌ 496، و از طبع‌ سنگي‌ ص‌ 145

[43] ـ «بصآئر الدّرجات‌» الجزء العاشر، باب‌ 16، حديث‌ 19؛ طبع‌ حروفي‌ ص‌ 500، و از طبع‌ سنگي‌ ص‌ 146

[44] ـ «تفسير عيّاشي‌» ج‌ 2، ص‌ 17 و 18

[45] ـ ذيل‌ آيۀ 46، از سورۀ 7: الاعراف‌

[46] ـ آيۀ 47 و 48، از سورۀ 7: الاعراف‌

[47] ـ نيمۀ دوّم‌ از آيۀ 49، از سورۀ 7: الاعراف‌

[48] ـ «تفسير عليّ بن‌ إبراهيم‌» ص‌ 216 و 217

[49] ـ «بحار الانوار» ج‌ 8، ص‌ 340، به‌ نقل‌ از «عقائد صدوق‌» ص‌ 87

[50] ـ «تفسير عيّاشي‌» ج‌ 2، ص‌ 18؛ و «بحار الانوار» ج‌ 8، ص‌ 337

[51] ـ «تفسير قمّي‌» ص‌ 624

[52] ـ «كلّيّات‌ سعدي‌» طبع‌ فروغي‌، گلستان‌، ص‌ 23

[53] ـ آيۀ 36 و 37، از سورۀ 24: النّور

[54] ـ جزو صلوات‌ معروفۀ محيي‌ الدّين‌ عربي‌ است‌ كه‌ ملاّ محمّد صالح‌ موسوي‌ خلخالي‌ آنرا ترجمه‌ و شرح‌ كرده‌، و در قطع‌ جيبي‌ بنام‌ «شرح‌ مناقب‌» به‌ طبع‌ رسيده‌ است‌؛ ص‌ 171 و 172

[55] ـ «انوار قدسيّه‌» آية‌ الله‌ شيخ‌ محمّد حسين‌ اصفهاني‌ كمپاني‌، ص‌ 31

      
  
فهرست
  مجلس شصت وهفتم:أعراف‌ و أهل‌ آن
  آيات‌ أعراف‌ در قرآن‌ كريم‌
  تفسير اجمالي‌ آيۀ أعراف‌
  تفسير تفصيلي‌ آيۀ أعراف‌
  حجاب‌ بين‌ بندۀ بهشتي‌ و دوزخي‌، امر واحدي‌ است‌
  راه‌ خدا يكي‌ است‌؛ يكي‌ به‌ استقامت‌ و ديگري‌ به‌ انحراف‌ مي‌پيمايد.
  راه‌ بسوي‌ خدا ظاهري‌ دارد و باطني‌
  عمر و زندگي‌ با اميد لقاء خداوندْ سعادت‌، و بدون‌ آن‌ آتش‌ است‌
  ظاهر، فاني‌ و از بين‌ رونده‌؛ و باطن‌ ثابت‌ و پابرجاست‌
  صفات‌ و خصوصيّات‌ نفسانيّۀ اهل‌ أعراف‌
  حكم‌ و قضاوت‌ اهل‌ أعراف‌ بر خاسران‌ و مجرمان‌
  سوگند مجرمان‌ در قيامت‌، كه‌ ما غير از ساعتي‌ درنگ‌ نكرده‌ايم‌
  پاسخ‌ اهل‌ أعراف‌ از ادّعاي‌ مجرمان‌
  روايات‌ دالّه‌ بر اينكه‌ أعراف‌، موقف‌ اهل‌ عرفان‌ است‌
  روايات‌ دالّه‌ بر اينكه‌ اهل‌ أعراف‌، عارفان‌ به‌ خلائق‌اند.
  مؤذّن‌ و إعلان‌ كنندۀ لعنت‌ خدا بر ظالمين‌، أميرالمؤمنين‌ است‌
  رجال‌ أعراف‌، أئمّۀ اهل‌ بيت‌ عليهم‌ السّلام‌ هستند.
  وقوف‌ ائمّه‌ عليهم‌ السّلام‌ و شيعيان‌ گنهكار، بر أعراف‌
  كلام‌ مرحوم‌ صدوق‌ و شيخ‌ مفيد دربارۀ أعراف‌
  محصّل‌ مجموع‌ روايات‌ أعراف‌ و اهل‌ آن‌
  مقام‌ حضرت‌ زهرا عليها السّلام‌ در أعراف‌
  صلوات‌ محيي‌ الدّين‌ بر حضرت‌ صدّيقۀ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها
  >> أشعار مرحوم‌ كمپاني‌ دربارۀ آنحضرت‌
  مجلس شصت وهشتم: بهشت‌ و تعيين‌ محلّ آن
  خطب? أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ در آثار تقوي‌'
  بهشت‌ كجاست‌؟.
  مسألۀ «وراثت‌» دربارۀ بهشت‌ و دوزخ‌
  آيا بهشت‌ در زمين‌ است‌؟.
  زمين‌ بصورت‌ بهشت‌ به‌ متّقيان‌ مي‌رسد.
  بهشت‌ و دوزخ‌ در ملكوت‌ زمين‌ است‌
  بهشت‌ و دوزخ‌ با هم‌ تزاحمي‌ ندارند، و اجتماعي‌ هم‌ ندارند.
  بهشت‌ و جهنّم‌ در حال‌ حاضر آفريده‌ شده‌ هستند.
  روايات‌ وارده‌ بر اينكه‌ بهشت‌ و جهنّم‌ در حال‌ حاضر موجودند.
  ردّ بر كسانيكه‌ ميگويند بهشت‌ و جهنّم‌ آفريده‌ نشده‌اند.
  نَفقه‌ و مصالح‌ ساختمان‌ بهشت‌، ذكر خداست‌
  بِه‌، ميوۀ أميرالمؤمنين‌، و سيب‌ ميوۀ سيّد الشّهداء، و انار ميوۀ حضرت‌ زهراء سلام‌ الله‌ عليهم‌ اس
  هركس‌ ذكر خدا گويد، به‌ مجرّد آن‌ خداوند درختي‌ براي‌ او در بهشت‌ مي‌كارد
  بهشت‌، هشت‌ در دارد
  روايات‌ وارده‌ دربارۀ درهاي‌ بهشت‌
  وصف‌ درهاي‌ بهشت‌ در معراج‌ رسول‌ خدا
  كلمات‌ نوشته‌ شده‌ بر فراز درهاي‌ بهشت‌
  وصف‌ غرفه‌هاي‌ بهشت‌
  معصيت‌كاران‌ و اهل‌ فحشاء در بهشت‌ وارد نمي‌شوند.
  أشعار فروغي‌ بسطامي‌ در وصف‌ أهل‌ بهشت‌
  مجلس شصت ونهم : بهشت‌ جاي‌ پاكان‌ است
  بهشت‌ محلّ قداست‌ و طهارت‌ است‌
  گفتار اهل‌ بهشت‌ طيّب‌ و پاكيزه‌ است‌
  بهشت‌ محلّ سلام‌ و سلامت‌ است‌
  سرّ اينكه‌ إسلام‌، تحيّت‌ مسلمانان‌ را «سلامٌ عليكم‌» قرار داده‌ است‌
  سلام‌، خود يك‌ عالمي‌ است‌
  بهشتيان‌ در تمام‌ جهات‌ پاك‌ و طيّب‌ هستند.
  در آخرت‌، فقط‌ دين‌ اسلام‌ پذيرفته‌ است‌
  معناي‌ صحيح‌ «لآ إِكْرَاهَ فِي‌ الدِّينِ».
  بهشت‌ محلّ «مسلمان‌» و «مؤمن‌» است‌
  يهوديّت‌ و نصرانيّت‌، موجب‌ دخول‌ در بهشت‌ نيستند.
  آنچه‌ موجب‌ رستگاري‌ و دخول‌ در بهشت‌ است‌، ايمان‌ واقعي‌ است‌ نه‌ ظاهري‌
  بهشت‌ محلّ پرهيزگاران‌ و پاكدلان‌ است‌
  شجر? طوبي‌، درخت‌ ولايت‌ است‌
  اصل‌ و ريشۀ درخت‌ طوبي‌ در بهشت‌، درخانۀ رسول‌الله‌ و أميرالمؤمنين‌ صلّي‌ الله‌عليهما و آلهما، و ش
  شجرۀ طوبي‌، مهريّۀ حضرت‌ فاطمۀ زهرا عليها السّلام‌ است‌
  رضايت‌ طرفيني‌ خداوند و مؤمنان‌
  در بهشت‌، همۀ مشتهيات‌ فراهم‌ است‌
  در تفسير «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَآ أُخْفِيَ لَهُم‌».
  تجلّي‌ ذات‌ خداوند بر مؤمن‌ در ميعادگاه‌
  تفسير نعمتهاي‌ مخفي‌ بهشتي‌
  تفسير آيۀ: وُجُوهٌ يَوْمَئذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَي‌' رَبِّهَا نَاظِرَةٌ.
  مؤمنان‌، به‌ شرف‌ لقاء پروردگار خواهند رسيد.
  بهشت‌ خدا، رحمت‌ است‌
  مناجات‌ حضرت‌ سجّاد عليه‌ السّلام‌ در دل‌ شب‌
  مجلس هفتادم :مراتب‌ بهشت‌، و نعمت‌هاي‌ آن
  بهشت‌، حقيقت‌ ولايت‌ است‌
  روايات‌ دالّه‌ بر اينكه‌ بهشت‌ و تمام‌ خصوصيّات‌ آن‌ متعلّق‌ به‌ ولايت‌ است‌
  بهشت‌، ظهور ولايت‌ در مظاهر جمال‌ است‌
  مقامات‌ شيعه‌ در بهشت‌
  نمونه‌هايي‌ از آيات‌ قرآن‌ كريم‌ دربارۀ بهشت‌
  آيات‌ وارده‌ در سورۀ الرَّحمن‌، دربارۀ بهشت‌
  آيات‌ وارده‌ در سورۀ واقعه‌، دربارۀ بهشت‌
  ديگر آيات‌ وارده‌ دربارۀ نعمت‌هاي‌ بهشت‌
  در نعمتهاي‌ بهشت‌ نقصان‌ راه‌ ندارد
  نعمت‌هاي‌ بهشت‌، جاوداني‌ است‌
  صفات‌ زنان‌ بهشت‌ و حورالعين‌
  بهشت‌ محلّ زندگاني‌ جاويد است‌
  مناظرۀ هِشام‌ بن‌ حَكم‌ با نَظّام‌، دربارۀ خلود بهشتيان‌
  تمامي‌ بهشت‌ها «جنّة‌ الخُلد» هستند.
  اسامي‌ بهشت‌هاي‌ نامبرده‌ شده‌ در قرآن‌
  بهشت‌ لقاء، و جنّت‌ ذات‌
  درهاي‌ هشتگانۀ بهشت‌، تعيين‌ كنندۀ عدد خود بهشت‌ها نيست‌
  مقامات‌ و درجات‌ مختلف‌ بهشت‌
  مراتب‌ مختلف‌ پيامبران‌ و اولياي‌ خدا در بهشت‌
  راههاي‌ مختلف‌ به‌ سوي‌ بهشت‌
  هر عمل‌ خيري‌، دري‌ است‌ بسوي‌ بهشت‌
  بهشت‌ قيامت‌؛ طلوع‌ عالم‌ نفس‌، و در مقام‌ بقاءِ بعد از فناء است‌
  خطبۀ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ دربارۀ بهشت‌
  مجلس هفتاد و يك:جهنّم‌ و مبدأ پيدايش‌ آن
  دعاي‌ حضرت‌ سجّاد عليه‌ السّلام‌ در پناه‌ بردن‌ به‌ خدا از جهنّم‌
  كيفيّت‌ پيدايش‌ دوزخ‌
  خلقت‌ شيطان‌، بر اساس‌ مصلحت‌ است‌
  سبب‌ انحراف‌ انسان‌، استكبار است‌
  جهنّم‌، از آنِ متكبّرين‌ است‌
  مُهر خداوندي‌، بر تمام‌ دل‌ و انديشۀ شخص‌ متكبّر و جبّار
  آنانكه‌ نزد خدا هستند، استكبار ندارند
  شرك‌ و تمام‌ گناهان‌ و تجاوزها، از استكبار پيدا مي‌شود
  تمام‌ مراتب‌ كبر و تكبّر و استكبار، براي‌ خداوند است‌
  مشركان‌ راهي‌ جز به‌ جهنّم‌ ندارند.
  معاندان‌ و كافران‌ و منافقان‌ در جهنّم‌ هستند.
  وعد? جهنّم‌ براي‌ بسياري‌ از گناهان‌، در قرآن‌ كريم‌
  حديث‌ معراج‌ رسول‌ خدا، و ديدار خازن‌ دوزخ‌
  مجلس هفتاد ودوم :أهل‌ جهنّم‌، و دركات‌ آن
  تحقّق‌ و ثبوت‌ كلمۀ إلهيّه‌ بر جهنّميان‌
  عذاب‌ و دوزخ‌، كلمۀ ثابت‌ و محقّق‌ خداست‌
  شقاوت‌، مستند به‌ مُهر خوردن‌ دل‌ است‌
  مهر شدن‌ دلها به‌ دست‌ خداست‌
  مهر خوردن‌ بر دلها و گوش‌ها و چشم‌ها مستند به‌ خداست‌
  نامۀ حضرت‌ هادي‌ عليه‌ السّلام‌ در نفي‌ جبر و تفويض‌
  جبر و تفويض‌ مستلزم‌ ظلم‌، و أمرٌ بين‌ الامرين‌ توحيد محض‌ است‌
  مثالي‌ از علاّمۀ طباطبائي‌ (ره‌) دربارۀ نفي‌ جبر و تفويض‌
  حلّ مشكلۀ جبر و تفويض‌، از معجزات‌ امامان‌ ماست‌
  شرك‌ و كج‌ نگري‌ در دوزخ‌ است‌
  جهنّم‌، مظهر تكاثر است‌
  درهاي‌ هفتگانۀ جهنّم‌
  طبقات‌ و دَرَكات‌ هفتگانۀ جهنّم‌
  درهاي‌ جهنّم‌، و داخل‌ شوندگان‌ از هر يك‌
  هفت‌ طائفه‌ از علماء كه‌ در هفت‌ طبقۀ دوزخ‌ قرار مي‌گيرند.
  تفويض‌، همانند جبر، غلط‌ است‌
  كلام‌ فقيه‌ همداني‌ در مسألۀ أمرٌ بينَ الامرين‌
  مسألۀ أمرٌ بَين‌ الامرين‌ از أسرار علوم‌ است‌
  ذرّه‌اي‌ استقلال‌ در اختيار انسان‌ ديدن‌، عين‌ شرك‌ است‌
  روايات‌ وارده‌ در أمرٌ بين‌ الامرين‌
  مجلس هفتاد وسوم:خصوصيّات‌ و آثار جهنّم
  نتيج? زندگي‌ اگر كسب‌ بدي‌ها و احاطۀ گناه‌ باشد، گريزي‌ از دوزخ‌ نيست‌
  در روز قيامت‌، فديه‌ و رشوه‌، رهائي‌بخش‌ از دوزخ‌ نيست‌
  ركون‌ و اعتماد به‌ دنيا آتش‌ است‌
  جهنّم‌، ظهور و بروز حقيقت‌ نفس‌ امّاره‌ است‌
  بقاء و تناوب‌ عذابهاي‌ مختلف‌، مربوط‌ به‌ معصيت‌هاي‌ نفس‌ است‌
  جهنّم‌، الآن‌ موجود است‌
  محلّ دوزخ‌ در زمين‌ است‌
  شدّت‌ عذاب‌ اهل‌ جهنّم‌
  «جَحيم‌» و «سَقَر» در جهنّم‌
  شدّت‌ عذاب‌ براي‌ مستكبران‌ و متعدّيان‌
  «تابوت‌»، و عذاب‌ حكّام‌ جائر
  «زَقّوم‌» درخت‌ جهنّم‌ است‌
  «درخت‌ زقّوم‌» طعام‌ گمراهان‌ ومُكذّبان‌ است‌
  خصوصيّات‌ و آثار شجرۀ زقّوم‌
  هر گناهي‌، آويزان‌ شدن‌ به‌ يكي‌ از شاخه‌هاي‌ درخت‌ زقّوم‌ است‌
  جملاتي‌ كه‌ بر سرِ درهاي‌ جهنّم‌ نوشته‌ است‌
  عذاب‌ قاتلان‌ امام‌ حسين‌ عليه‌ السّلام‌، و تابعين‌ آنان‌
  مجلس هفتادو چهارم:حقيقت‌ جهنّم‌، حجاب‌ و بُعد از رحمت‌ خداست
  خطبۀ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ در وصف‌ دوزخ‌
  اصل‌ و ريشۀ جهنّم‌، يأس‌ از رحمت‌ خداوند است‌
  جهنّميان‌ در عين‌ محروميّت‌ از رحمت‌ خاصّه‌، مشمول‌ رحمت‌ عامّه‌ هستند.
  أعمالي‌ كه‌ در حجاب‌ انجام‌ گيرد، بدون‌ حقيقت‌ و أصالت‌ است‌
  كافران‌ و معاندان‌، در حجاب‌ اوهام‌ گرفتارند.
  آيات‌ وارده‌ دربارۀ وَقود و آتشگيرانۀ دوزخ‌، كه‌ انسان‌ و سنگ‌ است‌
  أفراد صالحي‌ كه‌ معبود واقع‌ شده‌اند، حصب‌ جهنّم‌ نيستند.
  نزول‌ آيۀ: إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم‌ مِنَّا الْحُسْنَي‌' در ردّ بر گفتار ابن‌ زِبَعْرَي‌
  أنانيّت‌، حجاب‌ و موجب‌ دخول‌ در جهنّم‌ است‌
  گفتگوي‌ دوزخيان‌ با يكديگر
  تمايز بهشتيان‌ از دوزخيان‌
  كافراني‌ كه‌ عمل‌ خير دارند، عذابشان‌ سبكتر است‌
  كيفيّت‌ عذاب‌ زنان‌ معصيت‌كار، در حديث‌ معراج‌
  اصناف‌ زنان‌ گناهكار و عذاب‌ آنها
  عذاب‌ دشمنان‌ أهل‌ بيت‌، و قاتلان‌ امام‌ حسين‌ عليه‌ السّلام‌
  مجلس هفتادوپنجم :خلود بهشتيان‌ در بهشت‌ و دوزخيان‌ در جهنّم‌، و استثناء «إِلَّا مَا شَآء رَبُّكَ».
  آيات‌ خلود بهشتيان‌ و دوزخيان‌
  دليل‌ عقلي‌ بر خلود
  مقدّمات‌ اثبات‌ خلود از راه‌ دليل‌ عقلي‌
  خلود، يك‌ امر واقعي‌ و تحقّق‌ عيني‌ است‌
  هر چيزي‌ كه‌ در عالم‌ تحقّق‌ يابد، ديگر باطل‌ و نابود نمي‌گردد
  پاسخ‌ اشكالات‌ وارده‌ بر خلود؛ إشكال‌ اوّل‌ و دوّم‌
  پاسخ‌ اشكالات‌ وارده‌ بر خلود؛ إشكال‌ سوّم‌
  إشكال‌ چهارم‌ برخلود: مطالب‌ وارده‌ در «نهج‌ البصيرة‌».
  پاسخ‌ از إشكال‌ چهارم‌ بر خلود
  آخرت‌، خانۀ ثبوت‌ است‌؛ بنابراين‌ خانۀ خلود است‌
  آيات‌ وارده‌ در خلود دوزخيان‌
  صراحت‌ آيات‌ خلود، در معناي‌ جاودانگي‌
  در تفسير آيۀ: لَا'بِثِينَ فِيهَآ أَحْقَابًا
  مشركان‌ و كافران‌ منكِر، در آتش‌ مخلّدند.
  خطبۀ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ در كوه‌ صفا، و ترغيب بر عمل‌
  اهل‌ توحيد، مخلّد در آتش‌ نيستند.
  سه‌ طائفه‌ به‌ بهشت‌ نمي‌روند.
  دشمنان‌ اهل‌ بيت‌ رسول‌ الله‌ عليهم‌ السّلام‌ در آتش‌ دوزخ‌ مخلّدند.
  عمل‌ دشمنان‌ آل‌ محمّد همچون‌ گرد و غبار پراكنده‌ از بين‌ ميرود
  شيعيان‌ عليّ بن‌ أبي‌طالب‌ در جهنّم‌ نمي‌روند.
  بيان‌ مرحوم‌ مجلسي‌ دربارۀ خلود
  عالم‌ و شاعر شيعي‌: المؤيَّد في‌ الدّين‌؛ و قصيدۀ او دربارۀ معاد و ولايت‌
  قصيدۀ «مؤيَّد» دربارۀ آنكه‌ نجات‌ در معاد، منوط‌ به‌ ولايت‌ است‌
  ترجمۀ قصيدۀ «مؤيَّد» دربارۀ معاد و ولايت‌
  سخن‌ مؤلّف‌ در خاتمۀ كتاب‌

کلیه حقوق در انحصارپرتال متقین میباشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

© 2008 All rights Reserved. www.Motaghin.com


Links | Login | SiteMap | ContactUs | Home
عربی فارسی انگلیسی <-- -->