فروشگاه اینترنتی پخش زنده گالری تصاویر آرشیو پرسش و پاسخ بانك صوت کتابخانه ارتباط با ما صفحه اصلي
  شنبه  31 آذر 1403 - السبت  18 جمادي الآخر  1446 - Satur  21 Dec 2024
منوی سایت    
صفحه اصلی   آرشيو  > دعا و روزه‌ و زيارت‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ در عيد غدير

دعا و روزه‌ و زيارت‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ در عيد غدير


دعا و روزه‌ و زيارت‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ در عيد غدير

و در روز غدير ، دعاهاي مختصر و مطول وارد شده است و ادعيه مطوله را مرحوم سيد ابن طاووس ، اعلي الله تعالي درجته از حضرت صادق و از بعضي كتب عتيقه و روايت شيخ مفيد آورده است.[1]

و در آن روز ، زيارت مخصوصه مولي الموالي اميرالمومنين وارد است كه آن حضرت را از نزديك و يا از دور زيارت كنند ، از جمله زيارتي است كه از حضرت صادق وارد شده است و ابن طاووس از عده‌ای از مشايخ شيعه از ابوعبدالله محمدبن ااحمد صفواني در كتاب خود با اسنادش به آن حضرت آورده است كه : اگر در روز غدير در مشهد مولانا اميرالمومنين بودي ، بعد از نماز و دعا به قبر آن حضرت نزديك شو و اگر دور بودي اشاره و ايماء كن و اين دعا را بخوان : اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي وَلِيِّكَ وَ اخِي نَبِيِّكَ وَ وَزِيِرهِ وَ حَبيبِهِ وَ خَليلِهِ وَ مَوْضِعِ سِرِّهِ وَ خِيَرَيِهِ مِنْ اُسْرَتهِ وَ وَصِيِّهِ ـ الخ. [2]

و از جمله زيارات ، زيارت امين الله معروف است كه ابن طاووس در زيارت غدير آورده است. سيد گويد: فصل در آنچه ما ذكر می‌كنيم در تعيين زيارت مولانا علي در روز غدير.

بدان كه ما در كتاب مصباح الزائر و جناح المسافر بسياري از روايات طويله را كه از انجام آن خصوص چنين ميقاتي يعني روز غدير تنگ است ، آورده ايم ، چون در روز غدير بخصوصه زيارت هايي وارد شده است كه در كتاب مسره از كتاب مزار ابن ابي قره وارد است و آنها زيارت هاي روز غدير است كه ما آنها را از جماعتيتا برسد به ابن ابي قره روايت می‌كنيم:

از جمله آنكه ابن ابي قره می‌گويد: به ما خبر داد محمدبن عبدالله كه : به ما خبرداد پدرم كه : به ما خبر داد حسن بن يوسف بن عميره كه : به ما خبر داد پدرم كه : به ما خبرداد جابربن يزيدبن جعفي از حضرت ابوجعفرمحمدبن علي خانه مسكوني خود را ، چادري از مو قرار داد و در بيابان سكني گزيد و چندين سال در بيابان درنگ كرد زيرا كه كراهت داشت در ميان مردم باشد و مخالطه و ملابسه و رفت و آمد داشته باشد.

و دابش اين بود كه: از محل اقامت خود در بيابان براي زيارت پدرش و جدش به عراق می‌رفت وكسي را از اين كارش آگاه نمي كرد.

زيارت‌هاي‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ در روز غدير

حضرت محمدبن علي فرمود: پدرم كه سلام خدا بر او باد ، براي زيارت اميرالمومنين رسيد ، آنقدر گريست كه بر محاسنش از اشكهاي چشمانش جاري شد و پس از آن گفت: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا اميرَالْمُومنينَ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا امينَ اللهِ في ارْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَي عِبَادِهِ و تا رسيد به جمله: مشغوله عن الدنيا بحمدك و ثنائك. در اين حال گونه خود را به روي قبر گذاشت و گفت : اللهم ان قلوب المخبتين اليك و الهة تا رسيد به جمله : و غايه رجائي ، في منقلبي و مثواي.

جابر جعفي گويد: حضرت باقر ب گفن گفتند : اين كلام را كسي نمي گويد و بدين دعا احدي از شيعه ما در نزد قبر اميرالمومنين و يا قبور يكي از ائمه دعا نمي كند مگرآنكه دعاي او در طي محفظه‌ای از نور نوشته می‌شود و به خاتم محمد مهر می‌خورد و همين طور محفوظ می‌ ماند تا آن را به قائم آل محمد بسپارند و قائم آل محمد با او به بشارت و تحيت و كرامت ملاقات می‌كنند. انشاءالله.[3]

جابر گويد : من اين حديث را از حضرت باقر براي حضرت صادق نقل كردم ، آن حضرت فرمود: اين را اضافه كن كه : چون خواستي از يكي از امامان وداع كني بگو:

السلام عليك ايها الامام و رحمه الله و بركاته! استودعك الله و عليك السلام و رحمه الله! امنا بالرسول و بما جئتم به و بما دعوتم اليه! الهم لاتجعله آخرالعهد من زيارتي وليك ، اللهم لاتحرمني ثواب مزاره الذي اوجبت له و يسرنا العود اليه انشاء الله.[4]

ابن طاوس پس از نقل اين زيارت معتبره ، از كتاب مزار ابن ابي قره می‌گويد: من می‌گويم : حضرت صادق هم قبر اميرالمومنين را به نحو همين زيارت با نظير همين عبارات زيارت كرده‌اند و به جهت خوف اطاله ، من از ذكر آن خودداري می‌كنم.

و جد من ابو جعفر طوسي [5] ، اين زيارت را براي روز غدير از جابر جعفي از حضرت باقر روايت كرده است كه : مولانا علي بن الحسين اميرالمومنين را با اين زيارت در روز غدير ، زيارت كرده‌اند و در الفاظ آن اختلافي است و وداع نيز ذكر كرده نشده است.[ 6]

و از جمله اعمال عيد غدير، روزه داشتن است كه : در طي مطالب اين بحث بسياري از روايات خاصه و عامه در فضيلت روزه اين روز ، گذشت و ثواب شصت ماه روزه و هشتاد ماه روزه و شصت سال روزه و شصت ماه روزه در ماههاي محرم در آنها ذكر شده است.

اينك روايتي نقل می‌كنيم از ابن طاووس از كتاب محمدبن علي طرازي از ابوالحسن عبدالقاهر كه در بان حضرت موسي بن جعفر و حضرت جواد ابوجعفر محمدبن علي بوده است كه او می‌گويد : حديث كرد براي من ابوالحسن : علي بن حسان واسطي در شهر واسط در سنه سيصد و او می‌ گويد: حديث كرد الصادق بر او و بر پدران و پسران او درود باد كه می‌گفت:

صوم يوم غدير خم يعدل صيام عمرالدنيا لوعاش انسان عمر الدنيا ثم لوصام ما عمرت الدنيا لكان له ثواب ذلك. وصيامه يعدل عندالله عزوجل ماه حجه و ماه عمره و هو عيدالله الاكبر.

و ما بعث الله عزوجل نبيا الو تعيد في هذاليوم و عرف حرمته و اسمه في السماء يوم العهد المعهود و في الارض يوم الميثاق الماخوذ و الجمع المشهودـ الحديث. [7]

روزه داشتن در روز غدير خم معادل است با روزه داشتن عمر دنيا ، اگر فرضا انساني بقدر عمردنيا عمر كند و به اندازه عمر دنيا روزه بگيرد ، در اين صورت ثواب اين روزه‌ها براي او خواهد بود.

روزه داشتن در روز غدير در نزد خداوند عزوجل بقدر ثواب صدحج و صد عمره است و در روز عيد غدير بزرگترين عيد است و خداوند عزوجل پيغمبري را مبعوث نكرده است مگر آنكه در اين روز مراسم عيد گرفتن برپا داشته است و حرمت اين روز را شناخته است. اسم روز غدير در آسمان روز عهد معهود است و در زمين روز ميثاق ماخوذ و روز جمع مشهود است.

و از جمله مثوبات و قربات در روز غدير افطار دادن مومنين است كه در آن تاكيد شده است.

سيدبن طاووس از كتاب النشروالطي روايت مفصلي را در فضيلت روز غدير ذكر می‌كند كه از جمله فقرات آن اين است كه حضرت رضا می‌فرمايد: و يوم تفطير الصائمين فمن فطر فيه صائما مومنا كان كمن اطعم فئاما [8 ] و فئاما الي ان عد عشرا ، ثم قال اوتدري ما الفئام؟! قال : لا! قال: ماة الف و هو يوم التهنيه نهني بعضكم بعضا.[9]

روز غدير روز افطار دادن روزه داران است. پس كسي كه در آن روز يك روزه دار را كه مومن باشد ، افطار دهد ، مانند آن است كه يك فئام و يك فئام ديگر تا آنكه آن حضرت ده فئام را شمردند ، اطعام كرده باشد و پس از اين سخن حضرت فرمود: می‌داني فئام چيست؟

گفتم نه ! حضرت فرمود: يك فئام ، صدهزار نفر است.

و روز عيد غدير ، روز تهنيت و مبارك باد گفتن است و از شما بعضي بعض ديگر را تهنيت می‌گويد!

باري بر اساس آنچه را كه در معادشناسي آورده ايم < clN class=MsoFootnoteReference>[10] كه ثواب و پاداش عمل بر حقيقت و باطن عمل است و برنيت و درجه خلوص و ربطي كه عمل با خدا پيدا می‌كند و رفع حجاب و پرده می‌نمايد و تقرب واقعي به خدا می‌آورد ، روشن می‌شود كه : چگونه اين مثوبات عظيم و جزاهاي گرانقدر بر اعمال روز غدير مرتب می‌گردد زيرا تا عمل از روي اخلاص نباشد و شائبه ريا و سمعه و ساير اعرض باشد ، ارزشي ندارد. پس حقيقت صحت اعمال منوط و مربوط به عدم انكار خدا و پيامبر خدا و از جمله ولايت است كه چون طبق خط مشي الهي در صراط مستقيم قرب ، راه را می‌پيمايد ، مورد قبول واقع می‌شود. وبهرانداره كه عمل از چاشني محبت و خلوص و صفا و وفا و واقعيت بيشتر اشرب شده باشد ، قيمتش افزون‌تر می‌ شود.

روز غدير كه روز تمايز حق از باطل و روز تشكيل صفوف جنود الهي در برابر تشكيل جنود شيطاني است ، روز امتحان و بلاء عظيم است و روز جدا شدن ظاهر و صورت از حقيقت و واقع و معني و باطن است.

روز غدير كه روز محاربه و لشكرشي شيطان با خداست و روز تجلي ولايت است ، هركس در صف مومنين قرار گيرد و فرمايش رسول خدا را صحه بگذارد و آيات نازله در قرآن را بپذيرد و ولايت علي را طوعا و رغبه بدون اكراه و اجبار بر طوق گردن نهد ، وطوع و تبيعيت را به جان و دل و آغوش روان و روح خود بگيرد ، معلوم می‌شود كه چقدر ارزش و بها دارد و بنابراين اين روز غدير روز امتحان نهائي است ، روز قبول شدن و مردود شدن است. و همه می‌دانند كه زحمات يكسال و يا يكدوره و يا يك عمر ، عمر محصل ، در يك روز امتحان تجلي می‌ كند. پس هر ساعتي از روز امتحان ارزش ساعت‌ها را دارد و شاگرد مدرسه اگر در اوقات عادي يك هفته و يا بيشتر هم اگر احيانا به مدرسه نرود ، قابل جبران است ، ولي تعطيل يكساعت در روز امتحان مساوق و مساوي با خط باطل كشيدن بر روي تمام رنجها و تعب‌ها و تحمل مشكلت سالانه است.

حالا اگر كسي روز غدير را محترم بدارد ، كلام خدا و رسول خدا و خليفه خدا را محترم داشته است. پس يك روز غدير معادل با عمر دهر ، ويك ساعت آن معادل با روزها و ماهها و يك دقيقه و لحظه آن مساوي با روزهاي ديگر است و هلم اجراً. و عليهذا اگر كسي‌ بدون‌ الزام‌ و اكراه‌ ، يك‌ روز غدير را با روزۀ مستحبي‌ به‌ مِهر

علي‌ و به‌ محبّت‌ ولايت‌ ، و به‌ پاسخ‌ مثبت‌ دادن‌ به‌ نداي‌ حقّ ، لبيّك‌ گيود ، هر لحظه‌ از تشنگي‌ و گرسنگي‌ را كه‌ مي‌برد ، مساوق‌ با روزها و ماهها از ساير ايّام‌ است‌ و لذا هيچ‌ تعجّبي‌ كه‌ ندارد هيچ‌ ، بلكه‌ طبق‌ موازين‌ عقليّه‌ و فطريّه‌ ، اين‌ پاداش‌هاي‌ عظيم‌ براي‌ عاملان‌ ، در روز عيد غدير كه‌ بدون‌ شكّ ناشي‌ از پذيرش‌ ولايت‌ و ربط‌ با آن‌ حضرت‌ است‌ ، صحيح‌ و ثابت‌ است‌ .

اين‌ است‌ مكتبه‌ شيعه‌ ، و اين‌ است‌ سعه‌ و گشايش‌ و واقعيّت‌ و أوج‌ محبت‌ و مودّت‌ و ايثار و حقيقتي‌ كه‌ از آن‌ موج‌ مي‌زند ، و همچون‌ فوّاره‌ فوران‌ دارد . امّا بيچاره‌ و مسكين‌ مكتب‌ عامّه‌ است‌ كه‌ خشك‌ و بدون‌ محتوي‌ ، چون‌ برسند به‌ روايتي‌ صحيح‌ كه‌ از رسول‌ خدا رسيده‌ است‌ بر آنكه‌ : روزه‌ در روز غدير معادل‌ با شصت‌ ماه‌ روزه‌ است‌، خود را گم‌ مي‌كنند و مي‌گويند : چطور مي‌شود روزۀ يك‌ روز آنهم‌ مستحبّ نه‌ واجب‌ ، ثواب‌ شصت‌ ماه‌ روزه‌ را داشته‌ باشد؟

ذَهَبي‌ و ابن‌ كثير ، ثواب‌ روزۀ عيد غدير را منكرند

ابن‌ كثير دمشقي‌ روايتي‌ را كه‌ ما سابقاً از «تاريخ‌ بغداد» آورديم‌ ـ و ذكر كرديم‌ كه‌ خطيب‌ تصريح‌ به‌ عدالت‌ و وثوق‌ راوي‌ آن‌ : حَبشُون‌ خلاّل‌ ، و أحمد بن‌ عبدالله‌ بن‌ أحمد نيّري‌ دارد ـ در كتاب‌ «البداية‌ والنّهاية‌» خود آورده‌ است‌ . و چون‌ در آن‌ از رسول‌ خدا مذكور است‌ كه‌ روزۀ روز غدير ثواب‌ شصت‌ ماه‌ روزه‌ را دارد ، آن‌ را انكار مي‌كند ، و عبارت‌ ابن‌ كثير اين‌ طور است‌ :

قَالَ لَمَّا أخَذَ رَسُولُ اللهِ بِيَد عَلِيٍّ قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ. فَانْزَلَ اللهُ عَزَ وَ جَلَّ: الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكْمُ دِيَنكُمْ وَ أتْمَمْتْ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي قَالَ. أبُوهُرَيْرَهَ : وَ هُوَ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ مَنْ صَامَ يَوْمَ ثَمَانَ عَشْرَهَ مِنْ ذِي الْحِجَّهِ كُتِبَ لَهُ صِيَامُ سِتّينَ شَهْراً.

«أبو هريره‌ گفت‌ : چون‌ رسول‌ الله‌ صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ دست‌ علي‌ را گرفت‌ ، گفت‌ : هر كس‌ كه‌ من‌ مولاي‌ او و سرپرست‌ و رئيس‌ او هستم‌ ، اينك‌ علي‌ مولاي‌ اوست‌ ، و خداوند اين‌ آيه‌ را فرستاد : در امروز من‌ ، دين‌ شما را براي‌ شما كامل‌ كردم‌ ، و نعمت‌ خودم‌ را براي‌ شما تمام‌ نمودم‌ . أبوهُرَيه‌ گفت‌ : مراد از آن‌ روز ، روز  غدير خمّ است‌ ؛ هر كس‌ روز هجدهم‌ از ذوالحجّة‌ را روزه‌ بگيرد ، براي‌ او ثواب‌ شصت‌ ماه‌ نوشته‌ مي‌شود» .

ابن‌ كثير در اينجا مي‌گويد : اين‌ حديث‌ جدّا منُكَر است‌ ، بلكه‌ كذب‌ است‌‌ چون‌ مخالف‌ است‌ با آنچه‌ را در صحيحين‌ از عُمر بن‌ خطّاب‌ آورده‌ است‌ كه‌ : اين‌ آيه‌ در روز جمع‌ روز عرفه‌ نازل‌ شده‌ است‌ ، در حالي‌ كه‌ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ در موقف‌ عرفات‌ وقوف‌ داشتند . و همچنين‌ گفتار او كه‌ روزه‌ هجدهم‌ ذوالحجّة‌ كه‌ روز غدير خمّ است‌ ، معادل‌ با روزۀ شصت‌ ماه‌ است‌ ، نيز صحيح‌ نيست‌ ، زيرا كه‌ در حديث‌ صحيح‌ بدين‌ مضمون‌ روايت‌ شده‌ است‌ كه‌ : روزۀ ماه‌ رمضان‌ معادل‌ ده‌ ماه‌ است‌ ، چگونه‌ روزه‌ يك‌ روز معادل‌ شصت‌ ماه‌ مي‌شود ؟ اينكلام‌ باطل‌ است‌ .

و شيخ‌ ما حافظ‌ أبوعبدالله‌ ذَهَبيّ بعد از ذكر اين‌ حديث‌ گفته‌ است‌ : هَذَا حَدِيثٌ مُنْكَرٌ جِدّاً.

و اين‌ حديث‌ را حَبشُونَ خَلال‌ و أحمد بن‌ عبدالله‌ بن‌ احمد نيّري‌ ـ و اين‌ نفر در نقل‌ حديث‌ صادق‌ و صدوق‌ هستند ـ عَلِيُّ بْنُ سَعِيد رَمْلي از ضمرَه روايت می‌كنند.

ذهبي‌ گفته‌ است‌ : متن‌ اين‌ حديث‌ را از روايت‌ عمر بن‌ خطّاب‌ و مالك‌ بن‌ حُوَيرِث‌ و أنس‌ بن‌ مالك‌ و أبوسعيد و غيرهم‌ به‌ اسانيد واهيه‌ روايت‌ كرده‌اند . و نيز ذهبي‌ گفته‌ است‌ : و صدر حديث‌ متواتر است‌ ، و من‌ يقين‌ دارم‌ كه‌ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ آن‌ را گفته‌ است‌ . و امّا اللهُمَّ وَالِ مَن‌ وَالاهُ زيادي‌ است‌ كه‌ أسناد آن‌ قوي‌ است‌ . و امّا روزه‌ ، صحيح‌ نيست‌ ، و سوگند به‌ خدا ، اين‌ آيه‌ نازل‌ نشده‌ است‌ مگر در روز عرفه‌ قبل‌ از چند روز به‌ غدير خمّ مانده‌ ، والله‌ تعالي‌ أعلم‌ . [11]

اين‌ بود يكايك‌ از عبارات‌ ابن‌ كثير ، كه‌ ما عين‌ ترجمۀ آنرا ذكر كرديم‌ ، تا در نقل‌ عبارت‌ رعايت‌ امانت‌ شود .

و در پاسخ‌ ذهبي‌ و شاگرد دنباله‌رواش‌ مي‌گوئيم‌ : طبق‌ قاعده‌ و قانون‌ باب تعادل‌ و تراجيح‌ در علم‌ اصول‌ ، دو روايت‌ صحيحه‌ اگر در متن‌ با هم‌ معارضه‌ كنند ، در صورت‌ فِقدان‌ مرجّحات‌ ، در اثر تعارض‌ هر دو ساقط‌ مي‌شوند و بايد رجوع‌ به‌ دليل‌ ديگري‌ نمود .

روايت‌ وارد از عمر بن‌ خطّاب‌ ، كه‌ در صحيحين‌ آمده‌ است‌ بر فرض‌ صحّت‌ سندش‌ ، بايد معارضه‌ كند با روايت‌ خطيب‌ بغدادي‌ ، زيرا كه‌ آنهم‌ صحيح‌ السَّند است‌ . به‌ چه‌ دليل‌ و به‌ چه‌ مرجّحي‌ شما آن‌ را اصل‌ قرار داديد ؟ و روايت‌ خطيب‌ را به‌ واسطۀ اختلاف‌ متن‌ آن‌ ، با آن‌ ، ساقط‌ نموديد ؟!

رُواتِ روايت‌ خطيب‌ عبارتند از أابُوهُرَيْره و شَهْربن حوشب أشْعريّ و مطربن طهمان وَ رّاق أبورَجاءِ خراساني و أبوعَبدالرَّحمن شَوْذَب و ضَمَرَه بن رَبيعه قُرَشي و أبونصر علي بن سَعِيد رَمليّ و حَبْشون بن موسي بن أيّوب خلال وَ حافظ أبوالحسن علي بن عمر دارقطني.

و اين‌ افراد در نزد عامّه‌ همگي‌ عدول‌ و ثَقات‌ و أعلا درجه‌ شرائط‌ قبول‌ خبر را حائزند ، و روايتي‌ را كه‌ آورده‌اند در اصطلاح‌ ، روايت‌ صحيحه‌ است‌ ، و بدلخواه‌ نمي‌توان‌ آن‌ را مردود شمرد ، و از آنجا كه‌ در مضمونش‌ با روايت‌ عمر بن‌ خطّاب‌ مخالفت‌ دارد ، آن‌ را ناديده‌ گرفت‌ .

فتاوي‌ و قضاوت ‌هاي‌ عامّه‌ چون‌ براي‌ حفظ‌ مذهب‌ خودشان‌ است‌ حجّت‌ نيست‌

و از اينجا بدست‌ مي‌آوريم‌ كه‌ در كتب‌ عامّه‌ ، چون‌ بناي‌ صحّت‌ و وثاقت‌ و قبول‌ و ردّ ، بر اساس‌ مذهب‌ آنهاست‌ ، نه‌ بر اساس‌ قاعدۀ تراجيح‌ ، فلهذا اين‌ روايات‌ بكلّي‌ از اعتبار ساقط‌ مي‌شود ، زيرا روي‌ اصل‌ بناء مذهب‌ و طرفداري‌ از خلفاء ، روايت‌ وارده‌ از آنها ، مورد اتّهام‌ و همانند شخص‌ مدّعي‌ است‌ كه‌ خود را گواه‌ و شاهد بر دعواي‌ خود قرار دهد .

و ثانيا نزول آيه الْيَوْمَ أ كْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ در روز عيد غدير چنانكه‌ در سابق‌ مفصّلاً روي‌ آن‌ بحث‌ كرديم‌ . مؤيّد است‌ به‌ روياتي‌ ديگر كه‌ ابن‌ مردويه‌ ، و طبريّ ، و خطيب‌ ، و أبو نُعيم‌ و سجستاني‌ و حَسْكاني‌ و ابن‌ عَساكِر و غيرهم‌ در كتب‌ خود روايت‌ نموده‌اند. و اين‌ روايات‌ مؤيّد و مرجَّح‌ روايت‌ حَبشون‌ است‌ ، در مقابل‌ روايت‌ عمر .

و ثالثاً همانطور سابقاً گفتيم‌ ، ممكن‌ است‌ آيه‌ در دو بار نازل‌ شده‌ باشد ، در روز عرفه‌ به‌ نحوي‌ ، و در روز غدير به‌ نحوي‌ ، زيرا كه‌ در روز عرفه‌ هم‌ همانطور كه از خطبۀ رسول‌ الله‌ پيداست‌ ، قضيّۀ ولايت‌ به‌ ميان‌ آمده‌ ، و روي‌ آن‌ تأكيد شده‌ است‌ .

ابن‌ كثير مي‌گويد : چون‌ در روايت‌ آمده‌ است‌ كه‌ : روزۀ عيد غدير ، معادل‌ روزۀ شصت‌ ماه‌ است‌ ، و اين‌ گفتار باطل‌ است‌ ، اين‌ بطلان‌ نيز موجب‌ ضعفِ اصل‌ روايت‌ مي‌شود .

بايد به‌ او گفت‌ : چرا روزه‌ غدير ، معادل‌ شصت‌ ماه‌ نباشد ؟ جواب‌ مي‌دهد : چون‌ روزۀ مستحبّي‌ است‌ ، و از روزۀ ماه‌ رمضان‌ كه‌ واجب‌ است‌ مهمتر نيست‌، و ثواب‌ يك‌ ماه‌ رمضان‌ ثواب‌ ده‌ ماه‌ است‌ . در همين‌ امسال‌ كه‌ به‌ حجّ مشرّف‌ بوديم‌ شبي‌ در مسجد الحرام‌ با يكي‌ از علماي‌ وهابيّه‌ بحث‌ به‌ ميان‌ آمد ، و دربارۀ روزۀ غدير عين‌ كلام‌ ابن‌ كثير را ديكته‌ شده‌ ، حفظ‌ كرده‌ بود و گفت‌ : چون‌ اين‌ روايت‌ روزۀ يك‌ روز را پاداش‌ شصت‌ ماه‌ مي‌دهد ، و اين‌ نامعقول‌ است‌ ، پس‌ اين‌ روايت‌ حجّيت‌ ندارد .

يك‌ جوان‌ شيعه‌ از اهل‌ بَحرين‌ در پهلوي‌ ما نشسته‌ بود به‌ او گفت‌ : اين‌ سقّاهائي‌ كه‌ تو اينك‌ مي‌بيني‌ در مسجد الحرام‌ مي‌گردند ، و با اين‌ رنج‌ و زحمت‌ ، ظرف‌هاي‌ سنگين‌ آب‌ را به‌ نقاط‌ مختلف‌ مسجد مي‌رسانند ، در هر ماه‌ حقوقشان‌ چقدر است‌ ؟! گفت‌ : حداكثر پانصد ريال‌ سعودي‌ .

جوان‌ گفت‌ : اگر يك‌ روز مَلِك‌ (پادشاه‌ سعودي‌) براي‌ زيارت‌ و طواف‌ در مسجد آيد ، و يك‌ نفر از اين‌ سقّاها ، ظرف‌ تميزي‌ را آب‌ كند ، و مقداري‌ گلاب‌ در آن‌ بزند ، و با يك‌ شاخۀ گل‌ ، و يا يك‌ برگ‌ سبزي‌ با كمال‌ احترام‌ و ادب‌ به‌ او تقديم‌ كند ، و مَلِك‌ يك‌ اسكناس‌ هزارريالي‌ به‌ او بدهد ، آيا مَلِك‌ كار زشتي‌ كرده‌ است‌ ؟

گفت‌ : نه‌ ! جوان‌ گفت‌ : مطلب‌ از اين‌ قرار است‌ : كه‌ اجرت‌ ماهيانه‌ و شهريۀ سقّا كه‌ به‌ حسب‌ توزيع‌ بر روزها ، هر روز بيست‌ وشش‌ ريال‌ و كسري‌ مي‌افتد ، و اجرت‌ او در تمام‌ مدّت‌ يكساعتي‌ كه‌ مَلك‌ در مسجد است‌ ، دو سه‌ ريال‌ بيشتر نمي‌شود ، و آن‌ را هم‌ اتّفاقاً روي‌ شهريۀ عمومي‌ خود مي‌گيرد ، چطور عطاي‌ يك‌ هزار ريال‌ بلا عوض‌ در قبال‌ كار غير واجب‌ او صحيح‌ است‌ ، و ممدوح‌ عُقَلاء ؛. همينطور است‌ روزۀ غدير كه‌ موهبتي‌ از طرف‌ مالك‌ و مَلِك‌ الملوك‌ و ربّ الارباب‌ است‌ ، نسبت‌ به‌ بندۀ مخلص‌ و مؤمنين‌ كه‌ به‌ محبّت‌ و ولايت‌ علي‌ عليه‌ السّلام‌ ، در اين‌ آستان‌ خواسته‌ با يك‌ روز روزه‌ ، عرض‌ ادب‌ كند . آن‌ مرد وهّابي‌ هيچ‌ پاسخي‌ نداشت‌ كه‌ بگويد ، و به‌ سكوت‌ فرو رفت‌ . فَبُهِتَ الَّذِي‌ كَفَرَ . [12]

تمام‌ ثواب‌ها و پاداش‌ها ، تفضّل‌ و احسان‌ است‌

فخر رازي در ذيل آيه : إنَّ الْمُتَّقينَ في مَقَامٍ أمِينٍ في جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ يَلْبَسُونَ مِنْ سُنْدُسٍ وَ إسْتَبْرَقٍ مُتَقَابِلينَ كَذَالِكَ زَوَّجْنَاهُمْ بِحُورٍ عينٍ يَدْعُونَ فيِهَا بِكُلِّ فَاكِهَهٍ آمِنِينَ لَايَذُوقُونَ فيِهَا الْمَوْتَ إلَّا الْمَوْتَهَ اْلاُولَي وَوَقاهُمْ عَذَابَ الْجَحيمِ فَضْلاً مِنْ رَبِّكَ ذَلِكَ هُوَالْفَوْزُالْعَظيمُ[13]

گويد : اصحاب‌ ما به‌ اين‌ آيه‌ اجتچاج‌ و استدلال‌ نموده‌اند بر اينكه‌ : ثواب‌ كه‌ از جانب‌ خدا مي‌رسد ، از باب‌ تفضّل‌ و احسان‌ است‌ نه‌ از باب‌ استحقاق‌ . چون‌ خداوند تعالي‌ بعد از آنكه‌ اقسام‌ ثواب‌ متّقيان‌ را شمرده‌ است‌ مبيّن‌ ساخته‌ است‌ كه‌ تمام‌ اين‌ پاداش‌ها بر سبيل‌ فضل‌ و احسان‌ حاصل‌ شده‌ است‌ ، از جانب‌ خداوند تعالي‌ . و پس‌ از اين‌ گفته‌ است‌ : اين‌ است‌ فوز عظيم‌ و پيروزي‌ بزرگ‌ . و اصحاب‌ ما به‌ اين‌ آيه‌ استدلال‌ كرده‌اند كه‌ : تفضّل‌ و احسان‌ ، درجۀ بالاتري‌ دارد از پاداشي‌ كه‌ از روي‌ استحقاق‌ باشد ، زيرا خداوند بعد از آنكه‌ از اين‌ ثواب‌ها و پاداش‌ها تعبير به‌ فضل‌ كرده‌ است‌ ، گفته‌ است‌ : اين‌ فضل‌ و احسان‌ ، فوز عظيم‌ است‌ .

و نيز بر همين‌ مطلب‌ دلالت‌ دارد ، كه‌ اگر پادشاهي‌ عظيم‌ المنزله‌ به‌ أجيري‌ اجرتش‌ را بدهد ، و به‌ شخصي‌ ديگر لباسي‌ را به‌ عنوان‌ خلعت‌ بدهد ، آن‌ خلعت‌ از آن‌ اجرت‌ ، گرانقدرتر است‌ . [14]

و ابن‌ كثير خودش‌ در تفسير اين‌ آيۀ كريمه‌ گفته‌ است‌ : در روايت‌ صحيح‌ از رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ وارد است‌ كه‌ چنين‌ گفته‌ است‌ : اعْمَلُوا وَ سَدِّدوا وَ قَارِبُوا وَاعْلَمُوا أنَّ أحَداً لَن‌ يُدْخِلَهُ عَمَلُهُ الجَنَّةَ ! قَالُوا : وَ لَاأنتَ يَا رَسُولَ اللهِ ؟! قَالَ : وَ لَاأَنا إلاّأن‌ يَتَغَمَّدَنِيَ اللهُ بِرَحْمَةٍ مِنهُ وَ فَضْلٍ [15]

«عمل‌ كنيد ! و كارهايتان‌ را از روي‌ احكام‌ و سَداد و متانت‌ انجام‌ دهيد !. و خود را به‌ خدايتان‌ نزديك‌ كنيد ! و بدانيد كه‌ : عمل‌ هيچ‌ فردي‌ او را داخل‌ در بهشت‌ نمي‌نمايد ! گفتند : اي‌ رسول‌ خدا عمل‌ تو هم‌ ، ترا داخل‌ بهشت‌ نمي‌كند ؟ گفت‌ : و نه‌ من‌ ! مگر آنكه‌ پروردگار مرا در رحمت‌ و فضل‌ خود بپوشاند ، و فضل‌ و رحمتش‌ مرا فراگيرد.»

و از اينجا بدست‌ مي‌آوريم‌ كه‌ : ثواب‌ و پاداش‌ خداوندي‌ به‌ مقدار انكشاف‌ عمل‌ از حقيقت‌ ايمان‌ است‌ . هر چه‌ ايمان‌ و خلوص‌ بيشتر باشد ، مثوبت‌ افزون‌تر است‌ . و معلوم‌ است‌ كه‌ ايمان‌ واخلاص‌ كه‌ از صفات‌ و حالات‌ نفسي‌ است‌ ، از اعمال‌ بدني‌ و خارجي‌ كه‌ مشهود است‌ ، از واجبات‌ و محرّمات‌ و مستحبّات‌ و مكروهات‌ ، دقيق‌تر و لطيف‌تر و ظريف‌تر است‌ براي‌ ارائه‌ بنده‌ در مقام‌ امتثال‌ ، و نمايشگر مقدار محبّت‌ و واقعيّت‌ اوست‌ . و همين‌ أعمال‌ مستحبّي‌ و نوافلي‌ است‌ كه‌ بنده‌ از روي‌ طَوع‌ و رغبت‌ انجام‌ مي‌دهد ، بدون‌ الزام‌ و ايجاب‌ ، و او را به‌ بارگاه‌ قرب‌ مي‌كشاند ، و در حرم‌ امن‌ و امان‌ الهي‌ جا مي‌دهد و جليس‌ و انيس‌ و كليم‌ و حبيب‌ خدا مي‌كند . و در اين‌ صورت‌ ديگر ، عنوان‌ ثواب‌ شصت‌ ماه‌ روزه‌ نيست‌ . بلكه‌ شصت‌ سال‌ است‌ ، و يا به‌ اندازۀ عمر روزگار و دهر است‌ ، چنانچه‌ در بعضي‌ از روايات‌ ديگر آمده‌ است‌ ، و بطور كلّي‌ وقتي‌ كه‌ بنده‌ در عمل‌ و نيّت‌ از حدود و تعيّن‌ خارج‌ شود ، و به‌ لا تعيّن‌ بپيوندد ، آنجا جز خداوند و جمال‌ او و جلال‌ او و درياي‌ بيكران‌ عظمت‌ او ، و اقيانوس‌ بي‌منتهاي‌ علم‌ و حيات‌ و قدرت‌ او چيزي‌ نيست‌ . آنجا ديگر حسد و مقدار و اندازه‌ و كمّ و كيف‌ و أين‌ و مَتَي‌ و جِدَه‌ و فعل‌ و انفعال‌ نيست‌ . آنجا عالم‌ توحيد لم‌ يزلي‌ و لايزالي‌ است‌ . آنجا درياي‌ ژرف‌ و عميق‌ ايقان‌ و ايمان‌ و گم‌ شدن‌ در جَلَوات‌ ربّانيّه‌ و نفَحات‌ سبحانيّه‌ است‌ .

حديث‌ قدسي‌ در آثار نوافل‌

در «صحيح‌ بخاري‌» با سند متّصل‌ خود از أبوهريه‌ روايت‌ مي‌كند كه‌ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ گفت‌ :

إنَ اللهَ قَالَ : مَن‌ عَادَي‌ لِي‌ وَلِيّاً فَقَدْ آذَنتُهُ بِالحَرْبِ . وَ مَا تَقَرَّبَ إلَيَّ عَبْدِي‌ بِشَي‌ءٍ أحَبَّ الَيَّ مِمّا افترضَتُ علَيهِ ، وَ مَا يَزَالُ عَبْدِي‌ يَتَقَرَّبُ الَيَّ بِالنَّوافِلِ حَتزي‌ اُحِبَّهُ فَإذَا أحببتُهُ كُنتُ سَمْعَهُ الَّذِي‌ يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي‌ يَبْصُرُ بِهِ وَ يَدَه‌ الَّتِي‌ يَبْطَشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ الَّتي‌ يَمشِي‌ بِهَا ، وَ إن‌ سَأَلَنِي‌ لَاعطِينَّهُ وَ لِئَنِ اسْتَعَاذَنِي‌ لاعيذَنَّهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَن‌ شَي‌ءٍ أنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي‌ عَن‌ نَفْسِ المُؤمِنِ يَكْرَهُ المَوْتَ وَ أَنا أكْرَهُ مَساءَتَهُ . [16]

«خداوند حقّا گفته‌ است‌ : كه‌ هر كس‌ با يكي‌ از اولياء و دوستان‌ من‌ دشمني‌ ورزد ، من‌ با او اعلان‌ جنگ‌ مي‌دهم‌ ، و هيچگاه‌ بندۀ من‌ به‌ چيزي‌ كه‌ محبوب‌تر باشد ، در نزد من‌ ، از آنچه‌ را كه‌ بر او واجب‌ كرده‌ام‌ ، تقرّب‌ نجسته‌ است‌ .

و پيوسته‌ و بطور مدام‌ بندۀ من‌ به‌ واسطۀ نوافل‌ و مستحبّات‌ به‌ من‌ تقرّب‌ مي‌جويد ، تا سرحدي‌ كه‌ من‌ او را دوست‌ مي‌دارم‌ ، و چون‌ او را دوست‌ داشتم‌ ، من‌ گوش‌ او هستم‌ كه‌ با او مي‌شنود ، و چشم‌ او هستم‌ كه‌ با او مي‌بيند ، و دست‌ او هستم‌ كه‌ با او مي‌گيرد ، و پاي‌ او هستم‌ كه‌ با او راه‌ مي‌رود . و اگر از من‌ چيزي‌ بخواهد مي‌دهم‌ . و من‌ در كاري‌ كه‌ خودم‌ فاعل‌ و بجا آورندۀ آن‌ بودم‌ ، هيچوقت‌ تردّد و درنگ‌ نكردم‌ مانند توقّف‌ و تردّدي‌ كه‌ دربارۀ گرفتن‌ نفس‌ مؤمن‌ نمودم‌ ، زيرا كه‌ او مرگ‌ را دوست‌ نداشت‌ ، و من‌ دوست‌ نداشتم‌ او را رنجيده‌ كنم‌» .

و در روايات‌ ، پاداش‌هاي‌ فراوان‌ براي‌ اعمال‌ مستحب‌ بسيار است‌ ، مانند روزه‌ داشتن‌ در دهۀ ذوالحجّة‌ كه‌ ثواب‌ روزه‌ يكسال‌ دارد ، و هر شب‌ آن‌ مساوق‌ شب‌ قدر است‌ . [17]

و مانند روايت‌ عبدالله‌ بن‌ عمر كه‌ مي‌گفت‌ : ما با رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ چنين‌ بوديم‌ كه‌ : روزۀ روز عرفه‌ را معادل‌ دو سال‌ روزه‌ مي‌دانستيم‌ . [18]

و دربارۀ روزه‌ بيست‌ و هفتم‌ از ماه‌ رجب‌ آمده‌ است‌ كه‌ : ثواب‌ شصت‌ ماه‌ روزه‌ را دارد . [19

و امثال‌ اين‌ روايت‌ كه‌ كتب‌ عامّه‌ مشحون‌ از آنهاست‌ .

آري‌ ابن‌ كثير و امثاله‌ بايد بدانند كه‌ گناه‌ از روايت‌ نيست‌ ، گناه‌ از لفظِ غدير ، و روز عيد و نزول‌ آيۀ إكمال‌ ، و لفظ‌ عليّ و مَولي‌ و أمثالهاست‌ كه‌ در اين‌ روايت‌ آمده‌ است‌ ، و اين‌ الفاظ‌ هم‌ گناهي‌ ندارد ، جز آنكه‌ عالم‌ بشريّت‌ را به‌ سعادت‌ مطلقه‌ و توحيد و كمال‌ نفساني‌ و دوري‌ از بهيميّت‌ و شيطنت‌ دعوت‌ مي‌كند: وَ مَا نَقَمُوا مِنهُم‌ إِلَّاأَن‌ يُؤمِنُوا بِاللَهِ الْعَزِيزِ الحَمِيدِ . [20]

«آنها چيزي‌ را علّت‌ انتقام‌ قرار ندادند ، مگر ايمان‌ به‌ خداوند عزيز حميد كه‌ در مؤمنان‌ بود»

وَ مَا نَقََموا إِلَّاأَن‌ أَغْنَاهُمْ اللَهُ وَ رَسُولُهُ مِن‌ فَضْلِهِ . [21]

«و آنها انتقام‌ نكشيدند مگر به‌ علت‌ اينكه‌ خدا و رسولش‌ آنها را از فضل‌ خود بي‌نياز و غني‌ كرده‌ بود» .

سَوَّدْتُ صَحِيفَةَ أعْمَالِي         وَ وَكَلْتُ الامْرَ إلَي‌ حَيْدَر

هُوَ كَهْفِي‌ مِن‌ نَوْبِ الدُّنيا         وَ شَفِيعِي‌ فِي‌ يَوْمِ المَحْشَرْ

قَدْ تَمَّتْ لِي‌ بِوِلَايَتِهِ         نِعَمٌ جَمَّتْ عَنْ أن‌ تُشكَرْ

لِاُصيبَ بِهَا الحَظَّ الاوْفَي         وَ اُخَصَّصَ بِالسَّهْمِ الاوْفَر. [22]

 

پاورقي


[1] ـ «اقبال‌» ، ص‌ 476 تا ص‌ 493 .

[2] ـ «اقبال‌» ، ص‌ 493 ئ ص‌ 494 .

[3] ـ اين‌ زيارت‌ را تا اينجا در «مصباح‌ المتهجد» ص‌ 514 و ص‌ 515 مرسلاً از جابر جُعفي‌ روايت‌ كرده‌ است‌ .

[4] ـ سلام‌ خدا و رحمت‌ خدا و بركات‌ خدا بر تو باد اي‌ امام‌ ! من‌ تو را به‌ خدا مي‌سپارم‌ و سلام‌ و رحمت‌ خدا براي‌ تو باشد ! ما به‌ رسول‌ خدا ايمان‌ آورديم‌ ، و به‌ آنچه‌ شما ايمان‌ آورديه‌ايد و به‌ آن‌ دعوت‌ كرده‌ايد ايمان‌ آورده‌ايم‌ ! بار پروردگارا ! از ثواب‌ زيارت‌ مزار او كه‌ بر ما واجب‌ كردي‌ ، ما را محورم‌ منما و بازگشت‌ به‌ اين‌ زيارت‌ را براي‌ ما آسان‌ بنما إنشاءالله‌ تعالي‌ .

[5] ـ علي‌ بن‌ طاوس‌ از طرف‌ پدر از أولاد طاوس‌ است‌ ، و طاوس‌ از اولاد حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ است‌ ، بدين‌ ترتيب‌ ، علي‌ بن‌ موسي‌ بن‌ جعفر بن‌ أحمد بن‌ محمّد بن‌ أحمد بن‌ محمّد الطاوسي‌ بن‌ اسحق‌ بن‌ حسن‌ بن‌ محمّد بن‌ سليمان‌ بن‌ داود بن‌ حسن‌ المُثني‌ بن‌ الإمام‌ المجتبي‌ الحسن‌ بن‌ علي‌ بن‌ أبيطالب‌ عليهما السّلام‌ (الكني‌ و الالقاب‌) ج‌ 3 ، ص‌ 299 و تنقيح‌ المقال‌ ، ج‌ 2 ، ص‌ 311) و از طرف‌ مادر نوۀ دختري‌ ابن‌ ادريس‌ ، پسر نوۀ دختري‌ شيخ‌ طوسي‌ است‌ و برادر پدري‌ و مادري‌ سيّد احمد بن‌ طاوس‌ است‌ (ريحانة‌ الادب‌ ،ج‌ 8 ، ص‌ 76) .

[6] ـ «اقبال‌» ص‌ 470 و ص‌ 471 .

[7] ـ «اقبال‌» ، ص‌ 476 ، و «بحار الانوار» طبع‌ كمپاني‌ ، ج‌ 2 ، ص‌ 314 .

[8] ـ فِئآم‌ در لغت‌ به‌ معناي‌ جماعت‌ از مردم‌ است‌ و در اينجا بخصوص‌ حضرت‌ مي‌فرمايد كه‌: اين‌ جماعت‌ از مردم‌ را كه‌ ثواب‌ روزه‌ دادن‌ دارد، منظور يكصد هزار نفر است‌ .

[9] ـ «اقبال‌» ص‌ 464 .

[10] ـ در مجلسِ نهم‌ و دَهُم‌ از جلد اوّل‌ ، و در مجلس‌ شصت‌ و سوّم‌ از جلد نهم‌ .

[11] ـ «البداية‌ و النّهاية‌» ج‌ 5 ، ص‌ 213 و ص‌ 214

[12] ـ آيۀ 258 ، از سورۀ 2 : بقره‌ : پس‌ مات‌ و مبهوت‌ شد كسي‌ كه‌ كفر ورزيده‌ است‌ .

[13] ـ آيۀ 51 تا 59 ، از سورۀ 44 : دخان‌ : تحقيقاً مردمان‌ با تقوي‌ و خداترس‌ در مقام‌ أمن‌ و أمان‌ منزل‌ دارند ، بهشت‌ها و زير درختان‌ سر بهم‌ آورده‌ ، و در كنار چشمه‌ها آرميده‌اند ، و بر تن‌ خود لباس‌هائي‌ از استبرق‌ و سندس‌ كه‌ حرير و نازك‌ و سبز رنگ‌ است‌ كرده‌اند ، و بر روي‌ تخت‌ها روبروي‌ هم‌ نشسته‌ و به‌ تماشاي‌ يكديرگ‌ اشتغال‌ دارند . از هر ميوه‌اي‌ كه‌ بخواهند در كمال‌ امنيت‌ برايشان‌ حاضر مي‌كنند ، و غير از يك‌ بار مُردني‌ كه‌ در دنيا بمردند ، ديگر به‌ هيچگونه‌ طعم‌ و مزّۀ مرگ‌ را نمي‌چشند ، و پروردگارشان‌ آنها را از عذاب‌ دوزخ‌ محفوظ‌ داشته‌ است‌ ، تمام‌ اين‌ پاداش‌ها به‌ عنوان‌ فضل‌ و احسان‌ و رحمت‌ خداي‌ تست‌ ، و تحقيقاً اينست‌ فوز عظيم‌ و پيروزي‌ بزرگ‌ .

[14] ـ «تفسير فخر رازي‌» ، طبع‌ مطبۀ سعادت‌ ، ج‌ 7 ، ص‌ 477 .

[15] ـ «تفسير القرآن‌» ابن‌ كثير ، طبع‌ دارالفكر ، ج‌ 6 ، ص‌ 262 . واين‌ روايت‌ را در «صحيح‌ بخاري‌» طبع‌ بولاق‌ سنۀ 1312 ، ج‌ 8 ، كتاب‌ رِفاق‌ ، ص‌ 98 و ص‌ 99 از أبوهريره‌ و عائشه‌ روايت‌ كرده‌ است‌ . و در روايت‌ أبوهريره‌ ، اين‌ جمله‌ را اضافه‌ دارد كه‌ : سَدُّدوا ، و قَاربُوا و اغدُوا ، و رُوحُوا ، و شَيؤ من‌ الله‌ الجَة‌ ، و القصدَ و القصدَ تبلغوا!

[16] ـ «صحيح‌ بخاري‌» طبع‌ بولاق‌ ، ج‌ 8 ، كتاب‌ رِقاق‌ ص‌ 105 ، صدر اين‌ حديث‌ را تا جملۀ و إن‌ سألتي‌ أعطيته‌ در ص‌ 68 از كتاب‌ «كلمة‌ الله‌» آورده‌ است‌ و در ص‌ 519 از همين‌ كتاب‌ گفته‌ است‌ : اصل‌ اين‌ حديث‌ اوّل‌ در «محاسن‌» برقي‌ از عبدالرحمن‌ بن‌ حماده‌ از حنان‌ بن‌ سدير از حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌ و ديگر در كتاب‌ «كافي‌» جلد دوّم‌ ص‌ 352 با سه‌ سند آمده‌ است‌ : اوّل‌ از أبوعلي‌ اشعري‌ از محمّد بن‌ عبدالجبّار و از محمد بن‌ يحيي‌ از حمد بن‌ محمّد بن‌ عيسي‌ كه‌ هر دوي‌ آنها از ابن‌ فضّال‌ ، از عليّ بن‌ عقبه‌ ، از حمّاد بن‌ بشير از حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌ از رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ روايت‌ كرده‌ است‌ . دوّم‌ از جماعتي‌ از اصحاب‌ ما از احمد بن‌ محمّد بن‌ خالد برقي‌ از اسماعيل‌ بن‌ مهران‌ ، از أبوسعيد قمّاط‌ ، از ابان‌ بن‌ تغلب‌ از حضرت‌ باقر عليه‌ السّلام‌ روايت‌ نموده‌ است‌ . سوّم‌ از عدّه‌اي‌ از اصحاب‌ ما از سهل‌ بن‌ زياد از حسن‌ بن‌ محبوب‌ از هشام‌ بن‌ سالم‌ از معليّ بن‌ خنيس‌ از حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌ از رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ روايت‌ نموده‌ است‌ . و اين‌ حديث‌ را در بسياري‌ از كتب‌ آورده‌اند ، و عامّه‌ با الفاظ‌ مختلفي‌ روايت‌ كرده‌اند . آية‌ الله‌ حاج‌ ميرزا جواد آقا ملكي‌ تبريزي‌ رضوان‌ الله‌ عليه‌ در كتاب‌ لقاء الله‌ گويد : اين‌ حديث‌ قدسي‌ متّفق‌ عليه‌ بين‌ جميع‌ اهل‌ إسلام‌ است‌ و غزالي‌ در «إحياءا لعلوم‌» در كتاب‌ محبت‌ و شوق‌ به‌ خدا در ج‌ 4 ، ص‌ 263 آورده‌ و عراقي‌ در ذيل‌ صفحه‌ آن‌ را از حديث‌ بخاري‌ از أبوهريره‌ شمرده‌ است‌ . و ما در مجلس‌ نهم‌ از دورۀ «معاد شناسي‌» در جلد اوّل‌ آورده‌ايم‌ .

[17] ـ «سنن‌ ابن‌ ماجه‌» طبع‌ دار إحياء الكتب‌ العربيّة‌ ج‌ 1 ، ص‌ 551 باب‌ صيام‌ العشر ، و «احياء العلوم‌» ج‌ 1 ، ص‌ 213 .

-[18] «الغدير» ج‌ 1 ، ص‌ 407 از طبراني‌ در «أوسط‌» .

[19] ـ «سيرۀ حلبيّه‌» ج‌ 1 ، ص‌ 272 از دَمياطي‌ در سيره‌اش‌ .

[20] ـ آيۀ 8 ، از سورۀ 85 : بروج‌ .

[21] ـ آيۀ 74 ، از سورۀ 9 : توبه‌ .

[22] ابياتي است از قصيده كوثريه مرحوم سيد رضا هندي عرب رحمه الله عليه وتمام قصيده اورا دردرس102 تا 107 ازج 7 ازدوره امام شناسي آورده ايم.

چاپ ارسال به دوستان
 
نظرسنجی
نام:    
پست الکترونیک:    
تاریخ    
موضوع:    
متن:    

کد یا نوشته ای را که در این عکس می بینید دقیقا وارد کنید

اگر در دیدن این کد مشکل دارید با مدیر سایت تماس بگیرید 
نمایش کد جدید

 
 

کلیه حقوق در انحصار پرتال متقین میباشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

© 2008 All rights Reserved. www.Motaghin.com


Links | Login | SiteMap | ContactUs | Home
عربی فارسی انگلیسی