فروشگاه اینترنتی پخش زنده گالری تصاویر آرشیو پرسش و پاسخ بانك صوت کتابخانه ارتباط با ما صفحه اصلي
  شنبه  31 آذر 1403 - السبت  18 جمادي الآخر  1446 - Satur  21 Dec 2024
منوی سایت    
صفحه اصلی   آرشيو  > مجلس روز عید فطر

مجلس روز عید فطر


بسم الل‍ه الرّحمن الرّحیم

و الصّلاة علی محمّد و آله الطّاهرین

و لعنة الل‍ه علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام الدّین

مطلب با دو خطبه استفتاح یافت:

خطبه اول: کلام مولا امیرالمؤمنین علیه الصّلاة و السّلام:

«الحَمدُ لِلَّهِ الواصِلِ الحَمدَ بِالنِّعَمِ و النِّعَمَ بِالشُّکرِ. نَحمَدُهُ عَلَى آلائِهِ کَما نَحمَدُهُ عَلَى بَلائِهِ. و نَستَعِینُهُ عَلَى هَذِهِ النُّفُوسِ البِطاءِ عَمّا أُمِرَت بِهِ، السِّراعِ إلَى ما نُهِیَت عَنهُ. و نَستَغفِرُهُ مِمّا أحاطَ بِهِ عِلمُهُ و أحصاهُ کِتابُهُ؛ عِلمٌ غَیرُ قاصِرٍ و کِتابٌ غَیرُ مُغادِرٍ. و نُؤمِنُ بِهِ إیمانَ مَن عایَنَ الغُیُوبَ و وَقَفَ عَلَى المَوعُودِ؛ إیمانًا نَفَى إخلاصُهُ الشِّرکَ و یَقِینُهُ الشَّکَّ.

[تمام مراتب حمد و سپاس اختصاص به خداوندی دارد که حمد را به نعمت‌ها و نعمت‌ها را به شکر متّصل و پیوند فرموده است. بر آلاء و نعمت‌هایش او را حمد می‌کنیم همچنان‌که بر بلایش او را حمد می‌نماییم. و بر این نفوس کُند و کاهل نسبت به آنچه که مأمور به انجام آن شده است و بر این نفوس شتاب‌کننده به آنچه که از بجا آوردن آن نهی شده است، از او کمک و یاری درخواست می‌نماییم. و غفران و آمرزش از او می‌طلبیم برای گناهانی که علم او به آنها احاطه دارد، و کتاب او همه آنها را إحصاء و شمارش کرده؛ علمی که قاصر و کوتاه نیست و کتابی که چیزی را ترک نکرده و جا نینداخته است. و به او ایمان می‌آوریم ایمان کسی که امور غیبی و پنهانی را بالعیان مشاهده کرده، و به آنچه که وعده داده شده واقف گردیده است؛ ایمانی که اخلاص آن شرک را زدوده و یقین و باور آن شک و تردید را از بین می‌برد.]

و نَشهَدُ أن لا إلَهَ إلّا الل‍ه وَحدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ و أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ و رَسُولُهُ؛ شَهادَتَینِ تُصعِدانِ القَولَ و تَرفَعانِ العَمَلَ، لا یَخِفُّ مِیزانٌ تُوضَعانِ فیه و لا یَثقُلُ مِیزانٌ تُرفَعانِ عنه.

[و شهادت و گواهی می‌دهیم که معبود و مؤثری نیست غیر از الل‍ه که تنها و واحد است و شریکی برای او نیست، و شهادت می‌دهیم که محمد صلّی الل‍ه علیه و آله، بنده و فرستاده او است. و این دو شهادت، قول و گفتار را بالا می‌برند و عمل و کردار را اوج داده و به درگاه الهی می‌رسانند. کفّه میزانی که شهادتین را در آن می‌نهند سبک نمی‌شود و کفّه میزانی که شهادتین را از آن بردارند سنگین نمی‌گردد.]

أُوصِیکُم عِبادَ الل‍ه بِتَقوَى الل‍ه الَّتِی هِیَ الزّادُ و بِها المَعادُ [المعاذ]؛ زادٌ مُبَلِّغٌ و مَعادٌ [معاذ]؛ مُنجِحٌ. دَعا إلَیها أسمَعُ داعٍ و وَعاها خَیرُ واعٍ؛ فَأسمَعَ داعِیها و فازَ واعِیها.

[ای بندگان خدا! من شما را به تقوای خداوند وصیت می‌نمایم، تقوایی که زاد و توشه آخرت است و عود و بازگشت انسان به سوی خدا به سبب آن است؛ تقوا زادی است که انسان را به سرمنزل مقصود می‌رساند و عود و بازگشتی است که حاجت و نیاز انسان را برآورده می‌کند. شنواننده‌ترین دعوت کننده و بهترین کسی که می‌توانست مردم را به تقوا دعوت کند، دعوت فرمود و بهترین حفظ کننده آن را حفظ کرد و در خود فرا گرفت؛ پس دعوت کنندۀ آن، آن را به گوش رساند و حفظ کننده آن رستگار گردید.]

عِبادَ الل‍ه! إنَّ تَقوَى الل‍ه حَمَت أولِیاءَ الل‍ه مَحارِمَهُ و ألزَمَت قُلُوبَهُم مَخافَتَهُ حَتَّى أسهَرَت لَیالِیَهُم و أظمَأت هَواجِرَهُم؛ فَأخَذُوا الرّاحَةَ بِالنَّصَبِ، و الرِّیَّ بِالظَّمَإ، و استَقرَبُوا الأجَلَ فَبادَرُوا العَمَلَ، و کَذَّبُوا الأمَلَ فَلاحَظُوا الأجَلَ.

[ای بندگان خدا! تحقیقاً تقوای الهی اولیاء خدا را از ارتکاب محارم مانع شد و قلوب آنان را ملازم خوف و ترس از خدا نمود تا آنکه خواب شب‌های ایشان را از چشمشان ربود و روزهای گرم آنان را به روزه و تشنگی واداشت؛ بنابراین آسایش آخرت را به رنج و خستگی دنیا و سیرابی آن روز را به تشنگی در دنیا به دست آوردند، و أجل و مرگ را نزدیک دانسته پس به انجام عمل نیکو مبادرت و شتاب نمودند، و آمال و آرزوها را تکذیب کرده و أجل و به سر رسیدن عمر را ملاحظه نموده و در نظر گرفتند.]

ثُمَّ إنَّ الدُّنیا دارُ فَناءٍ و عَناءٍ و غِیَرٍ و عِبَرٍ.

[پس حقّاً که دنیا خانه فانی شدن و مصیبت کشیدن و محل تغییر و عبرت گرفتن است.]

فَمِنَ الفَناءِ أنَّ الدَّهرَ مُوتِرٌ قَوسَهُ، لا تُخطِئُ سِهامُهُ و لا تُؤسَى جِراحُهُ. یَرمِی الحَیَّ بِالمَوتِ، و الصَّحِیحَ بِالسَّقَمِ، و النّاجِیَ بِالعَطَبِ. آکِلٌ لا یَشبَعُ و شارِبٌ لا یَنقَعُ.

[و از فناء دنیا همین بس است که روزگار تیرش را به کمان نهاده، تیرهای آن به خطا نمی‌رود و جراحت‌های آن مداوا نمی‌شود. تیر مرگ را به زنده، و تیر بیماری را به صحیح، و تیر هلاکت را به نجات‌یافته می‌اندازد. خورنده‌ای است که سیر نمی‌شود، و نوشنده‌ای است که سیراب نمی‌گردد.]

و مِنَ العَناءِ أنَّ المَرءَ یَجمَعُ ما لا یَأکُلُ و یَبنِی ما لا یَسکُنُ ثُمَّ یَخرُجُ إلَى الل‍ه تَعالَى لا مالًا حَمَلَ و لا بِناءً نَقَلَ.

[و از مصائب و مشکلات دنیا همین بس است که انسان گرد می‌آورد چیزی را که نمی‌خورد و می‌سازد خانه‌هایی را که در آن نمی‌نشیند، و پس از آن به سوی خدا بیرون می‌رود درحالی‌که با خودش نه مالی را برده است و نه بنایی را منتقل نموده است.]

و مِن غِیَرِها أنَّکَ تَرَى المَرحُومَ مَغبُوطًا و المَغبُوطَ مَرحُومًا؛ لَیسَ ذَلِکَ إلّا نَعِیماً زَلَّ و بُؤسًا نَزَلَ.

[و از تغییر و دگرگونی دنیا همین بس است که می‌بینی شخصی را که به او رحم می‌کردند اکنون به او غبطه می‌برند و دیگری را که به اوغبطه می‌بردند اکنون به بیچارگی‌اش رحم می‌نمایند؛ این نیست مگر به جهت نعمت‌هایی که به سرعت از بین رفته و سختی‌هایی که نازل گردیده است.]

و مِن عِبَرِها أنَّ المَرءَ یُشرِفُ عَلَى أمَلِهِ فَیَقتَطِعُهُ حُضُورُ أجَلِهِ؛ فَلا أمَلٌ یُدرَکُ و لا مُؤَمَّلٌ یُترَکُ.

[و از عبرت‌های دنیا همین بس است که انسان بر آرزوی خود نزدیک می‌شود و ناگهان حضور مرگ او را از امیدش قطع می‌کند؛ پس در آن حال نه به آرزویی دست یافته و نه آرزومند رها می‌گردد.]

فَسُبحانَ الل‍ه ما أغَرَّ [أعَزَّ] سُرُورَها و أظمَأ رِیَّها و أضحَى فَیئَها. لا جاءٍ یُرَدُّ و لا ماضٍ یَرتَدُّ. فَسُبحانَ الل‍ه ما أقرَبَ الحَیَّ مِنَ المَیِّتِ لِلِحاقِهِ بِهِ، و أبعَدَ المَیِّتَ مِنَ الحَیِّ لِانقِطاعِهِ عَنهُ.

[پس سبحان الل‍ه! سرور و خوشی دنیا چه فریبنده و سیراب شدنش چه عطش‌آور و سایه آن چه گرم و سوزنده است! نه آنچه می‌آید رد می‌شود و نه گذشته بازمی‌گردد. پس سبحان الل‍ه! چه بسیار نزدیک است زنده به مرده به جهت ملحق شدن به او، و چه بسیار دور است مرده از زنده به جهت جدایی همیشگی از او!]

إنَّهُ لَیسَ شَی‏ءٌ بِشَرٍّ مِنَ الشَّرِّ إلّا عِقابُهُ، و لَیسَ شَی‏ءٌ بِخَیرٍ مِنَ الخَیرِ إلّا ثَوابُهُ. و کُلُّ شَی‏ءٍ مِنَ الدُّنیا سَماعُهُ أعظَمُ مِن عِیانِهِ، و کُلُّ شَی‏ءٍ مِنَ الآخِرَةِ عِیانُهُ أعظَمُ مِن سَماعِهِ؛ فَلیَکفِکُم مِنَ العِیانِ السَّماعُ و مِنَ الغَیبِ الخَبَرُ.

[تحقیقاً هیچ چیزی از شر و بدی بدتر نیست مگر عقاب آن، و هیچ چیزی خوب‌تر از خوبی نیست مگر ثواب آن. و هر چیزی از امور و شئون دنیا شنیدنش از دیدن آن بزرگ‌تر و هر چیزی از امور آخرت دیدنش از شنیدن آن بزرگ‌تر است؛ پس (اینک در این دنیا) باید بجای دیدن امور آخرت، شنیدن آن و بجای امور غیب و پنهان، خبر آن، شما را کفایت کند.]

و اعلَمُوا أنَّ ما نَقَصَ مِنَ الدُّنیا و زادَ فی الآخِرَةِ خَیرٌ مِمّا نَقَصَ مِنَ الآخِرَةِ و زادَ فی الدُّنیا؛ فَکَم مِن مَنقُوصٍ رابِحٍ و مَزِیدٍ خاسِرٍ.

[و بدانید که حقّاً آنچه از دنیا کاسته شود و در آخرت افزوده گردد بهتر است از آنچه از آخرت بکاهد و در دنیا افزوده گردد؛ پس چه بسا کم شده‌ای که سودمند است و چه بسا زیاد شده‌ای که زیان‌آور است.]

إنَّ الَّذِی أُمِرتُم بِهِ أوسَعُ مِنَ الَّذِی نُهِیتُم عَنهُ، و ما أُحِلَّ لَکُم أکثَرُ مِمّا حُرِّمَ عَلَیکُم؛ فَذَرُوا ما قَلَّ لِما کَثُرَ و ما ضاقَ لِما اتَّسَعَ.

[به تحقیق آنچه که به آن امر شده‌اید وسیع‌تر و گسترده‌تر است از آنچه که از آن نهی شده‌اید و آنچه که برای شما حلال گشته بیشتر است از آنچه که بر شما حرام گردیده؛ پس آنچه اندک است را به‌خاطر آنچه بسیار است و آنچه تنگ و محدود است را به‌خاطر آنچه وسیع و گسترده است، رها کنید و انجام ندهید.]

قَد تَکَفَّلَ لَکُم بِالرِّزقِ و أُمِرتُم بِالعَمَلِ؛ فَلا یَکُونَنَّ المَضمُونُ لَکُم طَلَبُهُ أولَى بِکُم مِنَ المَفرُوضِ عَلَیکُم عَمَلُهُ. مَعَ أنَّهُ و الل‍ه لَقَدِ اعتَرَضَ الشَّکُّ و دَخَلَ الیَقِینُ حَتَّى کَأنَّ الَّذِی ضُمِنَ لَکُم قَد فُرِضَ عَلَیکُم و کَأنَّ الَّذِی فُرِضَ عَلَیکُم قَد وُضِعَ عَنکُم.

[حقّاً که خداوند روزی شما را بر عهده گرفته و شما را به عمل صالح امر فرموده؛ پس طلب روزیِ ضمانت شده برای شما، هرگز نباید اولی باشد از بجا آوردن عمل صالح که بر شما فرض و واجب گردیده است. با این‌‌حال سوگند به خدا که شک و تردید بر شما عارض شده و یقین‌تان متزلزل گشته تا به مرتبه‌ای که گویا آنچه که برای شما ضمانت شده (روزی) واجب گردیده و آنچه که بر شما واجب بوده (عمل‌صالح) ساقط گشته است.]

فَبادِرُوا العَمَلَ و خافُوا بَغتَةَ الأجَلِ؛ فَإنَّهُ لا یُرجَى مِن رَجعَةِ العُمُرِ ما یُرجَى مِن رَجعَةِ الرِّزقِ.

[پس به انجام دادن اعمال صالحه سبقت بگیرید و مبادرت کنید، و از ناگهان رسیدن أجل و مرگ بترسید؛ زیرا که به بازگشت عمر چنان‌که به بازگشت رزق امید است، امیدی وجود ندارد.]

ما فاتَ الیَومَ مِنَ الرِّزقِ رُجِیَ غَدًا زِیادَتُهُ و ما فاتَ أمسِ مِنَ العُمُرِ لَم یُرجَ الیَومَ رَجعَتُهُ. الرَّجاءُ مَعَ الجائِی و الیَأسُ مَعَ الماضِی ف‍ «اتّقوا الل‍ه حَقَّ تُقَاتِه و لا تَموتُنَّ إلاّ و أنتم مُسلِمُون».»[1]

[آنچه از روزی امروز فوت شود امید به فزونی آن در فردا است، و آنچه از عمر دیروز انسان گذشت و فوت گردید، امروز امیدی به بازگشت آن وجود ندارد. امیدواری با آینده (روزی فردا) است و نومیدی با گذشته (گذشتن عمر) است؛ بنابراین: «اتّقوا الل‍ه حَقَّ تُقَاتِه و لا تَموتُنَّ إلاّ و أنتم مُسلِمُون» ”تقوای خدا را آن‌طور که باید و شاید و سزاوار مقام تقوای اوست بجای آورید، و مبادا مرگ شما را فرا گیرد مگر آنکه شما در درجه اعلای اسلام و تسلیم باشید.“][2]

خطبه ثانی: ستایش پروردگار و درود بر پیغمبر اکرم و صلوات بر فرستاده او محمّد بن عبدالل‍ه صلّی الل‍ه علیه و آله و سلّم، سپس شروع به گفتار شد.

«إنّ هذا القُرآن یَهدِی لِلَّتی هِیَ أقوَمُ و یُبَشِّرَ المُؤمنینَ الَّذینَ یَعملُونَ الصَّالِحاتِ أنّ لَهُم أجرًا کَبِیرًا».[3]

[این قرآن به سوى آیینى که از هر آیین دیگرى استوارتر و اساسى‏تر است، جامعه بشریّت را هدایت مى‏نماید و به مؤمنینى که اعمال صالحه را انجام می‌دهند، بشارت مى‏دهد که: از براى ایشان مزد و پاداشى بزرگ است.]

قرآن کتاب آسمانی است و کلام حضرت باری که بر قلب حضرت رسول اکرم صلّی الل‍ه علیه و آله و سلّم نازل شده است، و شما می‌توانید تمام اعمال حسنه و مکارم اخلاق و حفظ مُدن و به طور کلّی انتظام دنیا و اصلاح آخرت را از قرآن به دست بیاورید.

و امّا فهمیدن معانی قرآن به خودی خود، به طوری‌که انسان به ظاهر و باطن آن برسد و ظاهر و معوّل آن را بفهمد، برای بشرِ غیرِ معصوم و امام ممکن نیست؛ لذا همان‌طوری که هر کتابی برای تعلیم و تربیت آن معلمی لازم دارد، معلم قرآن پیغمبر اکرم و أئمّۀ اطهار هستند.

«إنّی تارِکٌ فیکُم الثَّقلین کتابَ الل‍ه و عترتی فإنّهما لَن یَفترقا حتّی یَرِدا علیَّ الحوضَ.»

[من در میان شما دو چیز بزرگ و سنگین از خود به یادگار می‏گذارم: یکی کتاب خدا و دیگری عترت من، یعنی اهل بیت من هستند و این دو هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نمی‏شوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.]

یگانه فرقۀ سعادتمند که گوی سبقت را ربوده، فرقه شیعه امامیه است. مطابق حدیث فوق، ائمّه ظاهر و معوّل قرآن را به مردم می‌آموختند و احکام را به مردم تعلیم می‌کردند، تا نوبت به حضرت ولیّ عصر حجّة بن الحسن العسکریّ عجّل الل‍ه فرجه رسید، که در سنه 256 هجری متولد شدند ولی پنج سال بیشتر ظاهر نبودند و تا هفتاد سال غیبت صغری نمودند و به وسیله چهار نایب خاص یکی پس از دیگری احکام را به مردم می‌رسانیدند.

پس از ایشان مطابق توقیع حضرت عسکری علیه السّلام: «فَأمّا مَن کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صائِنًا لِنَفسِهِ، حافِظًا لِدِینِهِ، مُخالِفًا عَلَی هَواهُ، مُطِیعًا لأمرِ مَولاهُ، فَلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوه»[5] مردم موظفند که تقلید از بزرگان دین و مجتهدین عظام بنمایند.

آنها راه هدایت را به مردم نشان دادند. هزاران هزار نفر محدّث، با خون‌دل‌هایی در زمان امویّه و عباسیّه، اخبار و احادیث اهل بیت را ضبط می‌کردند و از ترس به بیابان‌ها فرار می‌کردند. در مجالس مخفیانه احادیث را به شیعیان می‌رسانیدند. علمای اسلام برای اعتلای کلمۀ حقّه، آنی راحت ننشستند؛ کتب فقه و کلام نوشتند. در مبارزه با بی‌دینان و جواب آنها و تعلیم شاگردان حوزۀ مقدّسۀ جعفری، خواب را بر چشم خود حرام کردند. دربه‌در شدند، شهید شدند، محبوس شدند، منزل آنها را غارت کردند.

مرحوم علاّمه حلّی دو هزار جلد کتاب نوشته است در فقه و کلام و تفسیر؛ در یک کتاب دو هزار دلیل نقلی و عقلی بر اثبات ولایت أمیرالمؤمنین آورده است که به نام ألفین معروف است.

امروز فقهای اسلام و طلاّب حوزه‌های مقدّسه برای اجتهاد و استنباط احکام دینی، احتیاج به کتب علاّمه حلّی، شیخ طوسی، شیخ مفید، شهیدان، محقّقان و سیّدان و غیرِهم دارند.

مرحوم شهید ثانی، صد جلد کتاب نوشت. دشمنان در منزلش ریختند و خانه او را و کتاب‌های او را سوزاندند، و خود او را شهید کردند و جز چند کتاب بقیه کتاب‌ها آتش گرفت.

شهید اوّل را سال‌ها حبس کردند و آن مرحوم در محبس، کتاب فقه می‌نوشت؛ مخصوصاً لمعه را در یک هفته با نداشتن کتب در دسترس نگاشته است. عاقبت او را به دار زدند و او را سوزاندند و خاکسترش را به باد دادند.

اینها تمام برای اصلاح ما و هدایت ما، رنج به خود هموار نمودند. حتّی در زمان اخیر، مرحوم شیخ جواد بلاغی چه مبارزه‌هایی برای دفع یهود و نصاری کرد و یک‌‌یک تهمت‌هایی را که به قرآن زده‌اند جواب گفت و بطلان کلام آنها را هویدا ساخت و از تورات و انجیل ادلّه و شواهدی برای اثبات پیغمبر اسلام آورد که یهود و نصارای دنیا را به وحشت انداخت، و امروز کتبی که آن مرحوم نوشته در دنیا مانند کوکب می‌درخشد. این مرد از شدّت فقر بر روی حصیر می‌نشست و به زندگی ساده قناعت کرد و برای انتشار کتاب‌هایش و از بین بردن دشمنان، خانۀ مسکونی خود را فروخت و با قیمت آن کتاب‌های خود را چاپ کرد.

علاّمۀ وحید سیّد محسن جبل عاملی چه کتاب‌های گران‌بهایی نوشته. علاّمه سیّد شرف‌الدّین جبل عاملی، امروز سدّ محکمی در مقابل دشمنان دین است. کتابی به نام المراجعات نوشته که تا چندی طبع آن در بغداد قدغن بود؛ بعد به چاپ رسید و امروز ترجمه آن را که مناظرات است می‌توانید مطالعه کنید. در آخر آن می‌نویسد: «چهل سال زحمت کشیدم و کتابی نوشتم؛ در منزل من ریختند آن را آتش زدند و مرا بدون قبا و عمامه از منزل بیرون کشیدند. چون به منزل بازگشتم دیدم که آن کتاب را سوزانیده و زحمت چهل سالۀ مرا هدر داده‌اند. راضی داشتم که اولاد من بمیرند و آن کتاب سوخته نگردد.»

مگر در زمان اخیر مرحوم شیخ فضل‌الل‍ه نوری، آن مرد بزرگ، برای قرآن به دار نرفت؟!

پس متوجّه باشید که یگانه کمک‌کار شما و یار شما و پشتیبانی شما و کهف و پناه شما، علمای شما هستند؛ ولی برای آنکه دشمنان استفاده کنند و مردم را از دور آنها بپراکنند و خودشان از شیر و پستان آنها بمکند، آنها را مفت‌خور جامعه می‌دانند.

وامصیبتا بر این غفلت! امروز درحوزه‌های مقدّسه، نمی‌دانید چه زحماتی این مردان بزرگ بر عهده دارند! آنها در منازل ساده با زندگی ساده زندگی می‌کنند. طلاّب علوم دینیّه که لشگریان امام زمانند، با نهایت شدّت درس فقه و اصول و تفسیر و کلام می‌خوانند و برای خدا از هیچ مشقّتی دریغ ندارند.

قدردانی کنید! مبادا شما را گول زنند و از کتاب خدا منصرف کنند! ولی امروز جامعه خراب است، به قرآن عمل نمی‌شود و کلمات علما جریانی ندارد؛ چه از این بدبختی بالاتر؟! شما دین خود را در این جامعه نگاه دارید.

البته شما در این ماه رمضان اجر بزرگی دارید، برای خدا در این روزهای گرم روز‌ه‌های طاقت‌فرسا گرفتید، خداوند شما را اجر جزیل بدهد ـ الخ؛ ولی سعی کنید که این روح پاک خود را نگاه دارید. امروز آخرالزمان است؛ شما باید در این جامعه دین خود را حفظ کنید.

پیغمبر صلّی الل‍ه علیه و آله و سلّم به ابن‌مسعود می‌فرماید:

«یا ابنَ مَسعودٍ! سَیَأتِى مِن بَعدِى أقوامٌ یَأکُلونَ طَیِّبات الطَّعامِ و ألوانَها، و یَرکَبونَ الدَّوابَّ، و یَتَزَیَّنونَ بِزینَة المَرأة لِزَوجِها، و یَتَبَرَّجونَ تَبَرُّجَ النِّساءِ، و زِیُّهُم مِثلُ زِىِّ المُلوکِ الجَبابِرَة، و هُم مُنافِقوا هَذِهِ الأُمَّة فِى آخِرِ الزَّمانِ. شارِبوا القَهَواتِ، لاعِبونَ بِالکِعابِ، راکِبونَ الشَّهَواتِ، تارِکونَ الجَماعاتِ، راقِدونَ عَنِ العَتَماتِ [العثمات]، مُفرِّطونَ فِى الغُدُواتِ [العدوات]؛ یَقولُ الل‍ه تَعالَى: «فَخَلَفَ من بعدهم خَلفٌ أضَاعُوا الصَّلاةَ و اتَّبَعوا الشَّهوات فَسَوف یَلقَون غَیًّا».[6]

[اى فرزند مسعود! پس از من افرادى خواهند آمد که از انواع طعام‏ها بهره مى‏گیرند و بر چهارپایان سوار مى‏شوند و مانند زنان که خود را براى شوهران زینت مى‏کنند، خود را مى‏آرایند و مانند زنان در ملأ عام به خودنمائى مى‏پردازند، شخصیّت و شؤون پادشاهان ستم‏پیشه را براى خود مى‏پسندند؛ آنان منافقین امّت من در آخرالزمان مى‏باشند. شراب مى‏نوشند و با نرد سرگرم مى‏شوند، به دنبال شهوات مرکب مى‏رانند و از جماعت مسلمین روى مى‏گردانند، دل شب را به خواب هوس و غفلت به روز مى‏آورند و براى عبادت و مناجات بر نمى‏خیزند، صبح‏ها دیر از خواب برمى‏خیزند؛ خداوند مى‏فرماید: سپس بعضى از افراد از پى آنان آمدند درحالی‌که نماز را ضایع کردند و به دنبال شهوات حرکت نمودند؛ زود است به مقصدى که براى آنان در نظر گرفته شده است برسند.]

یا ابنَ مَسعودٍ! مَثَلُهُم مِثلُ الدِّفلَى زَهرَتُها حَسَنَة و طَعمُها مُرٌّ، کَلامُهُمُ الحِکمَة و أعمالُهُم داءٌ لا یَقبَلُ الدَّواء، «أفَلا یَتَدبَّرونَ القرآنَ أم علی قُلُوب أقفالُها».[7]

[اى فرزند مسعود! آنان همانند گل خرزهره مى‏مانند که ظاهرى زیبا و طعمى بسیار تلخ دارد، سخن آنان وزین و اعمال و رفتارشان چون درد بى‏درمان آنان را رها نخواهد ساخت. ”آیا در قرآن تدبّر و اندیشه نمى‏کنند یا اینکه بر دل‌هاى ایشان قفل نهاده‏اند.“]

یا ابنَ مَسعودٍ! ما یَنفَعُ [یُغنِى‏] مَن یَتَنَعَّمُ فِى الدُّنیا إذا أُخلِدَ فِى النّار؟! «یَعلمُون ظاهرًا من الحیاة الدُّنیا و هُم عن الآخرة هُم غَافلُون».[8]

[اى فرزند مسعود! براى کسى که در آتش دوزخ بسر مى‏برد لذّت بودن در دنیا چه نفعى دارد؟! ”اینان فقط ظاهرى از زندگى دنیا مى‏فهمند و از عالم آخرت و حیات آن به کلّى غافل‏اند.“]

یَبنونَ الدُّورَ و یُشَیِّدونَ القُصورَ و یُزَخرِفونَ المَساجِدَ، لَیسَت هِمَّتُهُم إلّا الدُّنیا، عاکِفونَ عَلَیها، مُعتَمِدون‏ فِیها، آلِهَتُهُم بُطونُهُم؛ قالَ الل‍ه تَعالَى: «و تَتَّخِذون مَصانِعَ لَعَّلَکم تَخلُدون * و إذا بَطَشتُم بَطَشتُم جَبَّارینَ * فَاتَّقوا الل‍ه و أطیعُونِ».[9] قالَ الل‍ه تَعالَى: «أفَرأیتَ مَن اتَّخَذَ إلَاهَهُ هَواه و أضَلَّه الل‍ه علی عِلمٍ و خَتَمَ علی سَمعِه و قَلبِه» ـ إلَى قَولِهِ: «أفلا تَذَکَّرونَ»؟![10]

[خانه‏ها مى‏سازند و قصرها بنا مى‏کنند، مساجد را به زینت‏ها آراسته مى‏سازند، هدفى جز دنیا و عالم کثرات ندارند و تمام همّ و غمّ خود را بر آن معطوف مى‏سازند، خدایان اینان شکم آنان است؛ خداوند مى‏فرماید: ”اى مردم! شما قصرهاى مشیّد مى‏سازید چون احتمال مى‏دهید و رجا دارید که در دنیا دائماً زیست کنید؛ غلط است! * و زمانى که چیزى را از مردم مى‏گیرید، مانند مردمان جبّار و متکبّرانه ‏أخذ مى‏کنید. * از خدا بپرهیزید و اطاعت کنید!“ خداوند عزّوجلّ می‌فرماید: ”آیا دیدى تو کسى را که خدا و معبود خود را هواى نفس خود قرار داده و خدا او را با وجود علم گمراه نموده است و گوش و قلب او را مُهر کرده و بر روى چشم او پرده‏اى کشیده؟! در این صورت که هدایت الهى بر او مسدود شده چه کسى مى‏تواند او را هدایت کند؟! آیا شما متذکّر نمى‏گردید؟!“]

و ما هو إلّا مُنافِقٌ جَعَلَ دِینَهُ هَواهُ و إلَهَهُ بَطنَهُ، کُلَّما اشتَهَى مِنَ الحَلالِ و الحَرامِ لَم یَمتَنِع مِنهُ؛ قالَ الل‍ه تَعالَى: «و فَرِحوا بالحَیاةِ الدُّنیا و ما الحیاة الدُّنیا فی الآخرة إلاّ متاعٌ».[11]

[مصداق این آیات منافقى است که دین خود را هواهاى نفسانى و خداى خود را شکم خود قرار داده است و به هر چه از حلال و حرام میل مى‏نماید و هیچ چیزى مانع او نخواهد بود؛ خداوند مى‏فرماید: ”اینها خرسند و خوشحالند به همین زندگى شهوانى حیات دنیا؛ در حالتى که این حیات دنیا نسبت به حیات آخرت یک تمتّع و بهره‌بردارى فى الجمله‏اى بیش نیست.“.]

یا ابنَ مَسعودٍ! مَحارِیبُهُم نِساؤُهُم، و شَرَفُهُمُ الدَّراهِمُ و الدَّنانِیرُ، و هِمَّتُهُم بُطونُهُم؛ أُولَئِکَ هُم شَرُّ الأشرارِ، الفِتنَة مِنهُم و إلَیهِم تَعودُ.

[اى فرزند مسعود! قبله‏گاه اینان زن‌هایشان مى‏باشد و افتخار آنان به زیادى درهم و دینار مى‏باشد و مقصد و هدفشان شکمشان مى‏باشد؛ اینان بدترین ناپاکان و زشت‌کرداران مى‏باشند، هر فتنه و فسادى از آنان سرچشمه مى‏گیرد و به آنها بازگشت مى‏نماید.]

یا ابنَ مَسعودٍ! إقرَأ قَولُ الل‍ه تَعالَى: «أفَرأیتَ إن مَتَّعناهُم سِنین * ثُمَّ جاءَهُم ما کانوا یُوعَدونَ * ما أغنَی عَنهُم ما کانوا یُمَتَّعُونَ».[12]

[اى فرزند مسعود! کلام خداى تعالى را بخوان: ”به‏این مردم بگو اگر ما به آنها سالیان دراز عمر بدهیم و از همین متاع‏هاى موقّت و شهوات، آنها را برخوردار کنیم *و بعد آنها پیش ما خواهند آمد و به جزاى اعمال زشت خود برسند * این تمتّع و بهره‏بردارى‏هاى دنیا براى آنها چه فایده‏اى دارد؟!“]

یا ابنَ مَسعودٍ! أجسادُهُم لا تَشبَعُ، و قُلوبُهُم لا تَخشَعُ.

[اى فرزند مسعود! بدن‌هاى اینان هیچ‌گاه سیرى نمى‏پذیرد و دل‌هایشان خاشع نخواهد شد.]

یا ابنَ مَسعودٍ! الإسلامُ بَدَأ غَرِیبًا و سَیَعودُ غَرِیبًا کَما بَدَأ؛ فَطوبَى لِلغُرَباءِ!

[اى فرزند مسعود! اسلام با غربت پدید آمده و باز با غربت ظهور خواهد نمود، و خوشا به حال غریبان!]

فَمَن أدرَکَ ذَلِکَ الزَّمانَ [مِمَّن یَظهَرُ] مِن أعقابِکُم، فَلا یُسَلِّمُ علیهم فِى نادِیهِم و لا یُشَیِّعُ جَنائِزَهُم و لا یَعودُ مَرضاهُم؛ فَإنَّهُم یَستَنّونَ بِسُنَّتِکُم و یُظهِرونَ بِدَعواکُم و یُخالِفونَ أفعالَکُم فَیَموتونَ عَلَى غَیرِ مِلَّتِکُم. أولَئِکَ لَیسوا مِنِّى و لَستُ مِنهُم.»

[پس کسى که از آیندگان شما این زمان را درک کند، در اجتماعات بر آنان سلام نکند و برخورد ننماید و در تشییعشان شرکت منماید و بیمارانشان را عیادت نکند. اینان به سیره شما تظاهر کنند و مطالب شما را بازگو مى‏کنند، ولى اعمال و رفتارشان با شما متفاوت است؛ پس اگر بمیرند بر آیین شما نمرده‏اند. اینان از من نیستند و من از ایشان نخواهم بود.][13]

نگاه ‌داشتن دین در این زمان مشکل است؛ سعی کنید که دین شما را نبرند. در اوّل اسلام پیغمبر و مسلمین سرگردان بودند؛ امروز امام زمان ما سرگردان و برای نجات امّت دعا می‌کند. امروز دعای ندبه خواندن مستحب است؛ شما همگی بخوانید و به امام زمان استغاثه کنید. در آن دعا دست به دعا بردارید:

«أینَ المؤمّلُ لإحیاءِ الکتابِ و حُدُودِه! أینَ مُحیِی مَعالِم الدِّینِ و أهلِه! أینَ هادِمُ أبنِیَةِ الشِّرکِ و النفاقِ! أینَ قاطعُ حَبائِل الکِذبِ و الإفتِراء! أینَ مُعِزُّ الأولیاء و مُذِّلُ الأعداءِ! أینَ جامعُ الکلمةِ علی التّقوی! أینَ الطالبُ بِذُحُولِ الأنبیاءِ و أبناءِ‌ الأنبیاءِ! أینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتُولِ بِکَربَلاء!»[14]

[کجاست آنکه برای إحیاء و زنده‌کردن کتاب آسمانی قرآن و حدود آن مورد امید و آرزو است! کجاست زنده‌کنندۀ حقایق و مبانی دین و اهل آن! کجاست ویران‌کنندۀ بناهای شرک و نفاق! کجاست قطع‌کنندۀ ریسمان‌های دروغ و افترا! کجاست عزیز‌کنندۀ اولیای خدا و ذلیل‌کنندۀ دشمنان خدا! کجاست آنکه (بساط اختلاف را برچیند و مردم را) بر وحدت کلمۀ تقوا مجتمع ‌سازد! کجاست طلب‌کنندۀ ستم‌ها و کینه‌هایی که بر انبیاء و فرزندان انبیاء روا داشتند! کجاست طلب‌کنندۀ خون شهید کربلا!]

تو ای امام زمان! بر جدّ غریبت گریه می‌کنی، ما هم گریه می‌کنیم.

و الحمدُ لله علی الإبتداء‌ و الإنتهاء و هو خیرُ حسبنا.[15]

____________________________________________

[1]ـ سوره آل عمران (3) ذیل آیه 102.

[2]ـ نهج البلاغة (عبده) ج 1، ص 222؛ ترجمه از کتاب شریف مطلع انوار، ج 12، ص 409 آورده شده است.

[3]ـ سوره الإسراء (17) آیه 9.

[4]ـ بحارالأنوار، ج 23، ص 133 با قدری اختلاف. امام شناسی، ج 1، ص 31.

[5]ـ تفسیر الإمام العسکری علیه السّلام ص 300 با قدری اختلاف؛ ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج ‏2، ص 72:«هر کدام از فقهاء که نفس خود را در مصونیّت نگه‌داشته، حافظ دین خویش، مخالف هواى نفسش، و مطیع أمر مولاى خود باشد، بر همۀ عوام لازم است که از او تقلید کنند.» جهت اطّلاع بیشتر راجع به این حدیث شریف به ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج ‏2، ص 61، درس شانزدهم، تحت عنوان: «بحث پیرامون حدیث: فَأَمّا مَن کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صائِنًا لِنَفسِهِ، حافِظًا لِدِینِهِ، مُخالِفًا عَلَى هَواهُ، مُطِیعًا لِأمرِ مَولاهُ؛ فَلِلعَوامِّ أَن یُقَلِّدُوه‏» مراجعه کنید.

[6]ـ سوره مریم (19) آیه 59.

[7]ـ سوره محمّد (47) آیه 24.

[8]ـ سوره الرّوم (30) آیه 7.

[9]ـ سوره الشّعراء (26) آیات 129 الی 131.

[10]ـ سوره الجاثیة (45) آیه 23.

[11]ـ سوره الرّعد (13) ذیل آیه 26.

[12]ـ سوره الشّعراء (26) آیات 205 الى 207.

[13]ـ بحارالأنوار، ج 74، ص 97. انوارالملکوت، ج ‏1، ص 204.

[14]ـ بحارالأنوار، ج 99، ص 107.

[15]ـ مطلع انوار، ج 12، ص 525.

 

چاپ ارسال به دوستان
 
نظرسنجی
نام:    
پست الکترونیک:    
تاریخ    
موضوع:    
متن:    

کد یا نوشته ای را که در این عکس می بینید دقیقا وارد کنید

اگر در دیدن این کد مشکل دارید با مدیر سایت تماس بگیرید 
نمایش کد جدید

 
 

کلیه حقوق در انحصار پرتال متقین میباشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

© 2008 All rights Reserved. www.Motaghin.com


Links | Login | SiteMap | ContactUs | Home
عربی فارسی انگلیسی