_______________________________________________________________
اسرار شب قدربهمراه مراسم احیاء شب 23
شب بیست و سوم رمضان المبارک 1421 هجرى قمرى سخنران :
حضرت آیت الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی
_______________________________________________________________
1. کیفیت نزول امر پروردگار از مراتب اسماء و صفات به عوالم وجود 2.حقایق عالم وجود قبل از تعیّن خارجی در علم پروردگار بصورت عینی وحضوری وجود خارجی دارند. 3.کیفیت علم اولیاءالهی نسبت به حقائق وپدیده های خارجی قبل از تحقق آنها. 4.مراتب مختلف حقیقت واحدۀ وجود اشیاء. 5.ذکر حکایتی درارتباط با خلق ابدان توسط جابر یزید جعفی در یک زمان. 6.تفسیر آیۀ شریفه: وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي. 7..حقیقت انسان وهمه امور بر ماده و زمان سبقت رتبی وطبعی دارد. 8..چرا خواندن نماز لیلۀ الدفن برای میت حتی پس از گذشت روزها از مرگ فرد برای او مفید است.9.بیان سرّ فرمایش مرحوم حداد رضوان الله درهنگام زیارت مرقد مرحوم شیخ محمد بهاری. 10.مراتب مختلف وجود قرآن قبل از نزول خارجی آن بر قلب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم.11.توضیحی راجع به نزول تدریجی و دفعی قرآن کریم. 12. همۀ امور که در لوح قضا وقدر ثبت می باشد در شب قدر برای ظهور خارجی پیدا کردن تقدیر می شود. 13.خصوصیات شب قدر 14. تفسیر آیه شریفه: تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ. 15. فرمایش امام علیه السلام به فردی که از حضرت تقاضای دستورالعمل نسبت به شب قدر را کرده بود. 16. همۀ امور افراد از هدایت وضلالت ومرگ و...درشب قدر تعیین وتقدیر می شود. 17. هرچه باطن وضمیر افراد مطهرتر وخالص تر باشد میزان بهره گیری ایشان از رزق معنوی در شب قدر بیشتر می باشد. 18. نهی شدید اولیاءالهی از خوابیدن و داشتن حالت غفلت در شب قدر 19.روایات عدیده مبنی بر اینکه شب قدر نامۀ اعمال سال را ملائکه به امام زمان هر عصر عرضه می کنند. 20. فرمایش امام رضا علیه السلام در پاسخ عبدالله بن اَبان که از حضرت برای خود وخانواده اش تقاضای دعا کرد. 21. شب قدر شب امام زمان علیه السلام است وتوسل به آنحضرت از هر امری کارسازتر می باشد. 22.ذکرحکایتی بسیار عجیب ازمرحوم کتابچی درارتباط با اهمیت توسل به امام زمان علیه السلام 23. مهمترین دعا در شب قدر عاقبت به خیر شدن می باشد. 24.ذکر حالات وسخنان امیرالمؤمنین علیه السلام قبل از شهادت دربستر بیماری. 25. کیفیت تغسیل و تدفین امیرالمؤمنین علیه السلام توسط امام حسن مجتبی علیه السلام
بِسمِ الله الرَّحمَنِ الرَّحیم
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَدَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
اللَّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی وَ أَوْسِعْ لِی فِی رِزْقِی وَ أَصِحَّ لِی جِسْمِی وَ بَلِّغْنِی أَمَلِی وَ إِنْ کُنْتُ مِنَ الْأَشْقِیَاءِ فَامْحُنِی مِنَ الْأَشْقِیَاءِ وَ اکْتُبْنِی مِنَ السُّعَدَاءِ فَإِنَّکَ قُلْتَ فِی کِتَابِکَ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِیِّکَ الْمُرْسَلِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ[1]
أعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسمِ الله الرَّحمَنِ الرَّحیم
الحَمدُ لِلّه حَمداً أبدیّاً بأزلیَّتِه، هو أزلیّاً بِأبَدِیِّتِهِ، سرمَداً فی إطلاقِهِ، مُتجَلِّیاً مَرایا آیاته،
ثم الصلاة و السلام علی البشیر النذیر و السراج المنیر، أبِ الأکوان بفاعِلیّة و أمِّ الإمکان بقابلیّة
، الرسول النّبیّ الأمّیّ الطّحامّیّ القرشی، صاحب لواء الحمد و المقام المحمود، أبیالقاسم مُحَمّدٍ
الحمید المحمود و علی آله الطّیبین الطّاهرین المصومین المکرمین، و اللعنة عَلَی أعدائِهِم أجمَعینَ الی یوم الدین
کیفیت نزول امر پروردگار از مراتب اسماء و صفات به عوالم وجود
قال الله تعالی فی کتابه: بِسمِ الله الرّحمن الرّحيم * حم * وَ الْكِتابِ الْمُبين* إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرين* فِيهَا يُفرَقُ كُلُّ أَمرٍ حَكِيمٍ * أمراً مِّن عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرسِلِينَ [2]
جهت تعجیل در ظهور امام زمان علیهالسلام، ظهور باطن و ظاهر صلواتی ختم کنید.
در این آیات شریفه کیفیت نزول امر پروردگار از مراتب اسماء و صفات و عالم مشیت و اراده ازلی به عوالم وجود و تعیّنات امکانی بیان شده است. تِلْکَ آيٰاتُ اَلْکِتٰابِ اَلْمُبِينِ : این آیات ، آیات قرآن، آیات کتابی است که آشکار کننده و بیان کننده واقع، بیان کننده مصالح انسان، بیان کننده حقایق عالم هستی و عالم وجود است.
ما این کتاب را در شب مبارکی فرو فرستادیم : إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبٰارَکَةٍ ، این کتاب را در شب مبارکی ما فرو فرستادیم.
فِيهٰا يُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِيم : در این شب مبارک تمام امور جدا جدا و مفصل، محکم و استوار بر عالم وجود فرو فرستاده میشوند.
أَمْراً مِنْ عِنْدِنٰا : این امور از جانب ماست و از طرف ماست که در عالم وجود گسترش پیدا میکند و تفریع میشود و تقسیم میشود و تفصیل پیدا میکند و از مقام اجمال به منصه ظهور و بروز در میآید.
هر چه که در عالم وجود صورت موجودیت و هویت خارجی به خود میگیرد، این شیء مظهریت یک اسم یا یک صفت از اسماء و صفات پروردگار را واجد است؛ زیرا خدای متعال به واسطه اسماء کلیه و صفات کلیه در عالم اعیان و در عالم ماهیات به بروز و ظهور میپردازد. اگر در این عالم ما علمی را میبینیم در فنون مختلف، این علم یا این علوم نزول اسم کلی علم پروردگار است؛ اگر ما در عالم قدرتی میبینیم به جمیع انواع و انحاء، نزول اسم کلی قدیر است که به صور مختلف برای وجودات مختلف بروز و ظهور پیدا میکند. اگر در این عالم و سایر عوالم وجودی، ما حیات و استمرار بقاء را مشاهده میکنیم، به واسطه نزول اسم کلی حیّ است که تراوشات آن اسم حیّ، به صورت حیات موجودات در این عالم تحقق پیدا میکند.
تمام این حوادثی که از ناحیه مبدأ عِلّی و آن مبدأ اعلی در این عالم، وجود پیدا کرده است و پیدا میکند و پیدا خواهد کرد، در علم پروردگار به صورت علم حضوری وجود عینی و هویت خارجی داشتند. یعنی قبل از اینکه ما پا به عرصه وجود بگذاریم و در عالم شهادت و عالم مُلک که همین عالم ماده است به منصه ظهور برسیم، در علم پروردگار ما وجود عینی داشتیم. تصوّر نشود که حقیقت وجود علمی و عینی اشیاء برای پروردگار، مانند وجود علمی است که ما در نفوس خود نسبت به اشیاء داریم. این نحوه از وجود و تصوّر، فقط صورت علمی اشیاء است که حکایت از صورت خارجی میکند؛ اما خود وجود خارجی اشیاء دیگر در نفوس ما نیست. اشیاء برای خودشان وجود مستقل دارند، صورتی از آن هویت خارجی در ذهن و در نفس ما نقش میبندد.
اما در مورد پروردگار اینطور نیست، در مورد پروردگار مسأله فرق میکند. حقایق عالم وجود با تمام مراتبی که دارد قبل از تعیّن خارجی آنها به صورت جنبه تعلّقی و جنبه ربطی و به عنوان جنبه عِلّی، وجود اصلی داشته است و آنچه را که در عالم اعیان و در عالم خارج ما مشاهده میکنیم وجود ظلّی و وجود تبعی است. به عبارت دیگر حقیقت اشیاء، حقیقت وجودات خود ما و حقیقت آن اعمالی را که ما انجام میدهیم، حتی صحبتی که میکنیم، آن پلک چشمی که به هم میزنیم، آن خاطراتی که در تصور ما و در نفس ما هر روز در حال آمد و شد است، تمام اینها در علم پروردگار وجود علّی دارد، یعنی وجودش حتی از همین وجودی که ما داریم الان میبینیم قویتر است.
چطور اینکه الان در اینجا ما وجود خود را احساس میکنیم و کسی نمیتواند انکار کند و چطور ما در عالم خارج اعمال خود را مشاهده میکنیم و هیچ جای انکاری ب باقی نمیماند، همینطور اعمال و کردار ما در علم پروردگار از این نحوهای که الان ما مشاهده میکنیم حتی قویتر است، نه اینکه فقط یک صورت است، نه اینکه فقط یک خطور است، نه اینکه فقط یک تصور است، بلکه نفس پدیدههای خارجی و نفس اعمال خارجی در علم پروردگار وجود دارد.
منتهی از آنجایی که در آن عالم زمان و مکان راه ندارد و جهات ربوبی و مراتب ربوبی مافوق زمان و مکان است، جنبه زمانی بودن و مکانی بودن اشیائی که باید در زمان و مکان تحقق پیدا کنند، نیاز به تدریج و استمرار نزول آن فیض دارد. یعنی اگر فرض کنید یک شخص باید در ده سال و چند ماه و چند روز و چند ساعت دیگر در این عالم خارج پا به عرصه وجود بگذارد الان آن شخص واقعا موجود است، الان آن شخص واقعا صورت خارجی دارد نه صورت مادی، بلکه صورت خارجی عینی، حقیقت او الان وجود دارد، منتهی هنوز به مرتبه بروز و ظهور نیامده است.
درست مثل سخنانی که در یک نوار ضبط شود، الان در این نوار، یک ساعت صحبت ضبط شده، یک ساعت مطلب در این نوار گنجانده شده؛ اما برای اینکه ما بتوانیم این نوار را بشنویم و از صحبتهایی که در این نوار گفته شده مطلع شویم باید او را در دستگاهی قرار بدهیم و آن دستگاه شروع به گردش کند، کلمه اول، کلمه دوم، کلمه سوم، پس از کلمه اول و همینطور به صورت تدریج باید این نوار گردش کند تا آن مطالب به گوش ما برسد. امکان ندارد شما این نوار را در دستگاه قرار بدهید و یک مرتبه تمام آن مطالب دفعتاً مّا به گوش شما بخورد. چرا؟ چون هم آن نوار برای بیان مطلب احتیاج به زمان دارد و هم گوش ما برای استماع مطالب آن نوار احتیاج به زمان دارد. درست شد؟
اما اگر وسیلهای باشد که آن وسیله بتواند در یک لحظه تمام مطالبی که در نوار است منتقل کند، از تحت این قاعده خارج میشود و آن وسیله دیگر مافوق زمان است، البته به عنوان مثال من عرض کردم. اگر دستگاهی باشد که آن دستگاه یک مرتبه ، همه یک ساعت مطلب را منتقل کند به یک دستگاه دیگر، یک ساعت مطلب را در یک لحظه منتقل کند به نوار دیگر، آن از تحت این قاعده بیرون میآید. حال اگر ما توانستیم با دید دیگری و با اشراف دیگری بر مطالبی که در این نوار است اطلاع پیدا کنیم، آنگاه از تحت قانون و قوانین ماده و صورت و زمان و مکان خارج میشویم. درست شد؟
تمام آنچه که در این عالم اتفاق میافتد مشمول همین قاعده است. یعنی صورِ اعیانیِ اشیاء و آن واقعیت اشیاء، آنها در علم ربوبی و علم پروردگار موجود است، برای وجود خارجی نیاز به زمان دارد. اما برای افرادی که با چشم دیگر و با ادراک دیگر و با قلب و سرّ خود بر عوالم ملکوت اشراف و اطلاع دارند دیگر برای آنها زمان و مکان مطرح نیست، آنها وقایع را میبینند همانطوری که ما الان میبینیم؛ آنها حوادث را مشاهده میکنند همانطوری که ما الان مشاهده میکنیم؛ آنها نسبت به گذشته و حال و آینده اشراف دارند همانطوری که ما الان نسبت به وضع موجود اشراف داریم. چرا؟
چون آن دید با این دید تفاوت پیدا کرده است، آن بینش دیگر بینش زمانی و مکانی نیست، دیگر در آن بینش از گوش و چشم و حواس استفاده نمیشود. شما وقتی که در خواب هستید آیا خودتان را در خواب میبینید یا نمیبینید؟ آیا آن چشمی که در خواب خودتان را با آن میبینید همین چشمی است که شب به روی هم میگذارید؟ اینطور نیست؛ آیا با آن گوشی که در خواب میشنوید و مسائلی را احساس میکنید ـ و دروغ هم نیست، مسائلی است که واقعیت دارد . برای همه ما شاید بارها اتفاق افتاده ـ آیا آن گوش همین گوش است؟ این گوش که کار نمیکند، قدرتش بسیار ضعیف است، آیا صحبتی که در خواب میکنید با همین زبان است؟ این زبان که بسته است. پس چطور ما فردا میگوییم من دیشب در خواب این را گفتم و آن را نگفتم؟! چرا نمیگوییم: صورت من این را گفت ولی خود من نبودم؟ چرا؟
چون حقیقت و وجودِ خود، در کالبد و قالب ماده قرار نمیگیرد، آن خودیتی که از او خبر میدهیم، آن خودیت مافوق نزول و تجسّد او در ماده و عالم مثال است، فلهذا میگوییم: دیشب شما را در خواب دیدم آن شخص نمیگوید من که در منزل خود خوابیده بودم، میگوییم : شما را در خواب دیدم، نمیگوییم عکس شما را در خواب دیدم.
همانطوری که عکس بر صفحه کاغذ نقش میبندد آیا در عالم خواب و در صور مثالی و برزخی اینچنین است؟ نخیر! عکس در صفحه کاغذ است. اما صورتی را که ما در خواب میبینیم واقعیت آن شیء خارجی است.
آن واقعیت دو صورت دارد، یک صورت مثالی دارد که در عالم خواب به لباس مثال ممثل میشود، یک صورت مادی دارد که در عالم ماده به صورت ماده ممثل میشود و ممکن است آن شخص و آن روح و آن انسان به صور مختلفی حتی در عالم مثال یا در عالم ماده ظهور و بروز پیدا کند و ماده را در تحت قانون و سیطره و ولایت خود قرار بدهد.
جابر بن یزید جعفی از اصحاب خاص و صاحب سرّ امام باقر علیهالسلام و حضرت سجاد و امام صادق علیهم السلام بود. روزی در خدمت امام باقر علیهالسلام نشسته بود، اصحاب آن حضرت در حضور امام باقر علیهالسلام صحبت از مکارم اخلاق و بیانات شیوا و کلمات نصیحتآمیزی که دیشب جابر با آنها کرده بود سخن به میان آوردند. دستهای دیگر گفتند که : جابر دیشب در منزل ما بود، دسته دیگر گفتند: در همان وقت ما در کنار جابر بودیم و او برای ما صحبت میکرد. مشخص شد ایشان در آن واحد در چند جا حضور عینی داشته و با همه افراد صحبت میکرده است. امام باقر علیهالسلام رو میکنند به جابر و او را از ادامه این کارها نهی میکنند. این برای چیست؟
روح میتواند وجود نازله خود را در ماده خارجی مجسّد و مجسّم کند، همانطوری که روح در یک قالب نمیگنجد، مافوق قالب و صور مثالی تحقق خارجی دارد، همینطور یک جنبه ملکوتی دارد که آن جنبه ملکوتی او مافوق صورت است. بلکه با عبارتی دقیقتر مافوق معناست و آیه شریفه که میفرماید: ونفخت فیه من روحی[3]، حکایت از نکته ظریفی میکند که آن وجود پروردگار که مافوق صورت و ماده و ما فوق معناست، بلکه آن وجود بسیط که تمام صور و مواد و جلوههای مختلفه وجودی را در خود دارد، روح انسان از آن حقیقت بروز و ظهور پیدا کرده است.
بنابراین ، حقیقت انسان و همینطور سایر حقایق بر ماده و مدت، سبقت رتبی دارند، سبقت طبعی دارند. آنچه را که ما در عالم خارج مشاهده میکنیم در علم ربوبی وجود داشته است. من باب مثال عرض میکنم فرض کنید که در روایات آمده است: نماز شب اول قبر برای مومن ، موجب سهولت امر مومن در سوال و جوابی است که باید به نکیر و منکر بدهد. خب حالا فرض کنید که من باب مثال اگر یک شخصی از دنیا برود و او را دفن کنند، چرا داریم اگر دو شب بعد سه شب بعد، حتی هفته بعد شخص مطلع بشود و نماز لیلة الدفن بخواند، این نماز لیلة الدفن برای او مفید خواهد افتاد؟ چرا؟ با اینکه این نماز در شب لیلة الدفن صورت خارجی پیدا نکرده است.
جهت قضیه این است که در عالم معنا و در عالم مثال زمان راه ندارد. این نمازی که این مومن یک هفته، یک ماه، یک سال ، بعد از فوت آن مومن میخواند، وجود خارجی این نماز در عالم ملکوت و در عالم برزخ و مثال متعیّن و محقّق بوده است، پس چه فرق میکند که انسان در شب لیلة الدفن نماز بخواند یا اینکه مطلع شود و بعد از یک سال برای آن متوفی نماز بخواند؟ به اندازه سر سوزنی در تاثیر این نماز نسبت به آن گشایشی که برای آن متوفی انجام میشود، تفاوت ندارد. آن عالم، عالم زمان نیست و صور ملائکه و پرداختن به سوال و جواب نکیر و منکر در زمان و زمانیات قرار ندارد. لذا در شب اول حتی اگر متوفی را دفن نکنند، مشمول سوال و جواب نکیر و منکر خواهد شد. چون در آن شب اول مسأله مسأله گذشت یک شب برزخی است، نه مسأله گذشت شب زمانی خارجی است. در شب برزخی دیگر ماه و خورشید و ستاره و زمین و سیارات راه ندارند.
و از اینجا ما متوجه میشویم کلامی را که مرحوم آقا ـ رضوان الله علیه ـ در کتاب روح مجرد ذکر کردند که وقتی مرحوم حداد برای زیارت قبر مرحوم شیخ محمد بهاری بر سر مزار ایشان رفته بود، جملهای را به مرحوم آقا فرمودند و آن این بود: من شنیده بودم مرحوم شیخ محمد جواد انصاری برای تشرف و استفاده از روحانیت مرقد منوّر مرحوم شیخ محمد بهاری زیاد به اینجا رفت و آمد میکند، اکنون حقیقت این مسئله برایم منکشف شد، اکنون واقعیت این قضیه برای من آشنا شد، امروز که ما در اینجا آمدهایم مسأله برای ما مشخص میشود، چرا؟ چون این وجودی که در خارج صورت خارجی پیدا کرده است آن حقیقت علمی او و آن حقیقت عِلّی او که جنبه علت دارد نسبت به زمانیات و نسبت به این صورت خارجی، آن قبلا وجود داشته ؛چون استفاده نفس از انوار این بقعه مبارکه استفاده برزخی و مثالی و ملکوتی است و هیچگونه ارتباطی با زمان و زمانیات در عالم خارج ندارد.
لذا آن شخص بزرگ بخاطر استفاده از این انوار در اینجا رفت و آمد میکرده و تصور مینموده است که این برکات و این انوار، البته برکات مضاعف نه اینکه خود قبر مرحوم شیخ محمد بهاری ـ رضوان الله علیه ـ موجب برکات و اینها نبوده است. بسیار ایشان مرد بزرگی است ، از اولیاء خداست و آثار جلال و عظمت و بهاء و روحانیت و نورانیت از آن مزار به خوبی مشهود است. اما آن جهات زائد بر این مسأله به واسطه قدوم ولی دیگری است که شاید از نقطه نظر سعه وجودی و از نقطه نظر وسعت در جذب و اظهار و ابراز انوار ربوبی از ایشان قویتر بوده است. درست شد؟
شب قدر چه شبی است و چگونه میتوان از آن بهره برد؟
این حقیقت وجود خارجی اشیاء است و کیفیت ثبوت آنها قبل از خلقت . در آیه شریفه میفرماید: ما این قرآن را در شب مبارکی نازل کردیم، آن شب چه شبی است؟ آن امشب است! شبی که فی لیلة مبارکة، در شب مبارک ما قرآن را دفعتا بر قلب پیغمبر نازل کردیم. نه این است که در همان شب این قرآن را خلق کردیم و قبلا این قرآن وجود نداشت. این قرآن در علم ربوبی وجود داشت اگر این قرآن وجود نداشت پس از چه رو أمیرالمؤمنین علیهالسلام هنگام تولد وقتی که قنداقه آن حضرت را به دست پیغمبر اکرم دادند شروع کرد حضرت به خواندن قرآن و سوره مومنین را برای پیغمبر خواند:
بسم الله الرحمن الرحیم
قَدْ أَفْلَحَ اَلْمُؤْمِنُونَ * اَلَّذِينَ هُمْ فِي صَلاٰتِهِمْ خٰاشِعُونَ * وَ اَلَّذِينَ هُمْ عَنِ اَللَّغْوِ مُعْرِضُونَ[4] الی آخر تا حدودی از سوره را خواند. اگر قرآن در این شب قدر، خلق الساعه شده بود أمیرالمؤمنین علیهالسلام این سوره را از کجا خواند؟ اگر این قرآن خلق الساعه شده بود، پس چطور پیغمبر نسبت به سور این قرآن اطلاع داشت؟ از کجا؟ اگر این قرآن بر قلب پیغمبر نازل شده بود، چطور امام زمان علیهالسلام -که امشب متعلق به آن حضرت است - وقتی که از شکم مادر خود حضرت نرجس خاتون متولد میشود سر به سجده میگذارد و آن آیهای که مربوط به ظهور آن حضرت است: وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى اَلَّذِينَ اُسْتُضْعِفُوا فِي اَلْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ اَلْوٰارِثِينَ [5]، را میخواند؟ آن طفلی که تازه به دنیا آمده، او هنوز قرائت نمیداند، او هنوز از دور و بر خودش اطلاعی ندارد، او هنوز کسب معلومات نکرده است!
این آیهای که امام زمان علیهالسلام قرائت میکند از چه مرتبهای این آیه را تلقی میکند؟ از چه مرحلهای و با اتصال به چه مرتبهای، اطلاع بر این آیه پیدا میکند؟ این غیر از این است که این صورت خارجی قرآن ، یک صورت عینی در علم الهی حق دارد؟! در آنجا تمام اشیاء صورت دارند، حالا بعضیها اطلاع پیدا میکنند و متوجه میشوند؛ بعضیها مثل ما اطلاع پیدا نمیکنند، و برای تحقق خارجی آنها احتیاج به مرور زمان و گذشت زمان و تبدل مکان است.
علی کل حال این قرآن همانطوری که وجودش بر پیغمبر اکرم وجود تدریجی بوده، یک وجودی هم داشته که آن وجود وجود دفعی بوده است. آن وجود دفعی که یک مرتبه [نازل شده است] آن وجود ، خارج از زمان و مکان است؛ آن وجود تدریجی حکم آن نواری را دارد که اولش سوره علق است ، بسم الله الرحمن الرحیم، اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ اَلَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ اَلْإِنْسٰانَ مِنْ عَلَق[6] در غار حراء از اول شروع میشود و در مدینه در روزهای آخر حیات پیغمبر اکرم آن نوار دیگر تمام میشود، این وجود وجود تدریجی است. اما یک وجودی دارد که تمام این نوار دفعة واحدة و در یک لحظه در نفس پیغمبر قرار میگیرد و پیغمبر اکرم بر تمام این آیات اطلاع پیدا میکند، آن شب و آن لحظه همین شب بیست سوم است در امشب است که قرآن یک مرتبه بر وجود پیغمبر اکرم نازل میشود.
خصوصیات شب قدر
فِيهٰا يُفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکيمٍ از خصوصیات امشب چیست؟ امشب چه خواصی دارد؟ تمام امور که در علم ربوبی ، در لوح تقدیر و در مقام قضا و قدر ثبت است، در امشب برای وجود خارجی تقدیر و اندازهگیری میشود. فِيهٰا يُفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکيمٍ هر امری که حکیم است، شکی در آن نیست، استوار است، قابل زوال نیست، محکم است از حوادث خارجی و از اعمال خارجی، تمام آنها در امشب تفریق میشود، جدا جدا میشود. علومی که از امشب برای یک سال ما میخواهد بیاید که در این یک سال آینده چه مقدار از علم نصیب ما میشود؟ در این یک سال آینده چه مقدار از قدرت و توان در وجود ما محقق میشود؟ در این یک سال آینده چقدر مرض متوجه ما میشود؟ صحت تا چه مقداری برای ماست؟ توان تا چه مقداری برای ماست؟ آیا در این یک سال آینده موت نصیب ما خواهد شد یا حیات استمرار پیدا میکند؟ قضایا و مسائلی که برای ما در طول این یک سال است، تمام اینها در امشب میآید یعنی در لیلة القدر.
لیلة القدر یعنی شب اندازهگیری، شب سنجش، شب میزان، شب توزین و شب تقسیم. رزق ما در امشب چیست؟ پس امشب شب آسانی نیست، امشب را نباید سهل بگیریم، در امشب چه رزقی ما داریم از پروردگار؟ منظور از رزق نان و آب نیست، منظور از رزق آن نصیبی است که از این وجود برای ما تقدیر میشود. منظور این است، این رزق در امشب میآید.
امام صادق علیهالسلام در تفسیر سوره قدر میفرمایند:
بسم الله الرحمن الرحیم:
إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ * لَيْلَةُ اَلْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ اَلْمَلاٰئِكَةُ وَ اَلرُّوحُ فِيهٰا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ * سَلاٰمٌ هِيَ حَتّٰى مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ[7]
ما این قرآن را در شب قدر فرستادیم.
لَيْلَةُ اَلْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ : امشب از هزار ماه برتری دارد ، هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.
تَنَزَّلُ اَلْمَلاٰئِکةُ وَ اَلرُّوحُ فِيهٰا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ : روح و ملائکه از هر جهت امشب میآیند، ملائکه علم امشب میآیند در این عالم و علم امسال را بر آن وجودی که حالا عرض میکنیم بعد، بر او عرضه میدارد؛ ملائکه قدرت امشب میآیند و آنچه را که در عالم وجود از کرات، سیارات، کواکب، کهکشانها، انسان، جماد، حیوان، ماده آنچه را که برای استمرار حیات لازم دارند ، ملائکه حیات امشب میآورند، ملائکه رزق امشب میآورند.
سَلاٰمٌ هِيَ حَتّٰى مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ : سلام و رحمت پروردگار در امشب همینطور تنازل پیدا میکند تا هنگام طلوع سفیده صبح.
امام صادق علیهالسلام میفرماید که: «در امشب تمام تقدیرات تا سال آینده رقم میخورد،»[8] ما از فردا چه خواهیم کرد؟ از امشب تعیین میشود، چه مسائلی در پیش رو خواهیم داشت؟ امشب تعیین میشود. درست شد؟
لذا حضرت خطاب به آن شخصی که از آن حضرت سوال میکند که یابن رسول الله! ما در امشب چه کنیم؟ میفرمایند: « وقتی که من برای تو توضیح دادم خصوصیات امشب را دیگر خودت باید بدانی!» هر مقدار که در امشب به عبادت بپردازی و هر مقدار که توسل داشته باشی و هر مقدار که بین خودت و بین آن مبدأ صفا و خلوص برقرار کنی، به هر مقدار که آن دل صاف باشد، ملائکه در نزول بر تقدیرات صافتر و مستقیمتر نازل میکنند. متوجه شدید چه میخواهم عرض کنم؟ هر چه این دل صافتر باشد از آن رزقی که امشب باید برای سال آینده توشه گرفته شود این دل بیشتر بهره میگیرد.
شدیدا نهی شده است که ما امشب را تا طلوع آفتاب بخوابیم! شدیدا نهی شده است که در امشب غفلت متوجه شود! چون همان لحظهای که غفلت پیدا میشود شاید یکی از آن ملائکهای که یک جنبه از جهات وجودی را دارد میآورد آنجا به قلب غافل بخورد نه به قلب مستیقظ و بیدار. یک لحظه اگر غافل باشیم آن کیفیت نزول دستخوش نوسان میشود، دستخوش تشویش میشود. لذا حضرت میفرماید: «چقدر مناسب است که در امشب بیدار باشیم.»
سوال میکند از حضرت یابن رسول الله! آیا شب بیست و یکم شب قدر است یا شب بیست و سوم؟ حضرت میفرماید: « در قبال آنچه که من به تو گفتم چقدر کم است دو شب را احیا بگیری! » ارزشی دارد؟ میگوید: خبر آمده است که از فلان جا ماه را دیدند و ما نمیدانیم که آیا امشب شب قدر است یا نه؟ حضرت میفرماید: « چه اشکال دارد چهار شب را بیدار باش! آیا در قبال آن اهمیتی که الان امشب برای تو دارد آیا چهار شب بیدار بودن مهم است؟ آیا چهار شب بیدار بودن صعب است، اشکال دارد؟»[9] اینها برای چیست؟ برای این قضیه است.
بعد حضرت میفرمایند که: « آن حکم بطّی که از ناحیه پروردگار دارد نزول پیدا میکند آن حکم، تقدیر و اندازهگیریاش در امشب قرار دارد و برای بنی آدم و افرادی که هستند تقدیر میشود.» ملائکهای که موکل بر علم هستند آن علم را میآورند و میخواهند با وجود مثالی و ملکوتی انسان که در بستر زمان در حال حرکت است با او عجین کنند، مخلوط کنند، به عبارت دیگر سرنوشت او را در امشب به دستش بدهند.
خب چه مقدار از علم میخواهند نصیب کنند؟! نگاه میکنند ببینند امشب حالش چگونه است، امشب در چه وضعیتی قرار دارد، حالش خوب بود نصیب را زیاد میکنند، حالش خوب نبود نصیب را کم میکنند. سلسله علت و معلول را در عالم اسباب و مسببات امشب تعیین میکنند. در سال آینده برای اینکه حوادث و مسائل انجام بگیرد احتیاج به علت و معلول است، احتیاج به سبب و مسببات است. مسائلی که ما سال آینده در پیش داریم تمام اینها دستخوش سلسله علّیت است. کیفیت ترتیب این سلسله علّیت که ما را به این نقطه مثبت برساند و از این نقطه منحرف دور کند در امشب اندازهگیری میشود. که چطور حوادث در امسال پیش بیاید و ما را از این سمت به آن سمت ببرد، نگذارد پای ما در اینجا بلغزد، نگذارد ذهن ما متوجه این خطا شود، نگذارد در اینجا مرتکب این حرام شویم، نگذارد در اینجا این مسأله خطا برای ما اتفاق بیفتد، این سلسله علّیت که توجیه میکند ما را و راه ما را باز میکند، این سلسله علیّت در امشب تقدیر میشود، برنامهریزی در امشب است، امشب شب برنامهریزی است.
روی این حساب آنچه که برای ما مهم است این است که متوجه باشیم که امشب را چطور بگذرانیم، خیلی شب ، شب مهمی است. روایات عدیده داریم بر اینکه لیلة القدر شبی است که نامه اعمال سنه و سال را ملائکه به امام زمان عصر عرضه میکنند. هر زمانی امام زمان خاص به خودش را دارد، در زمان امیرالمؤمنین اعمال آن سال، در زمان امام مجتبی علیهالسلام اعمال آن سال و همینطور.
عبدالله بن ابان زیّات خدمت امام رضا علیهالسلام میرسد، به حضرت عرضه میدارد یابن رسول الله: ادع لی و لاهل بیتی! ـ برای من و اهل بیت من دعا کنید ـ حضرت میفرماید: أ و لست افعل؟ ـ آیا من این کار را انجام نمیدهم؟ از من درخواست میکنی؟ أ و لا تعلم؟ ؛ نمیدانی ، إنّ اعمال العباد لتعرض علینا فی کل یوم و لیلة؛ اعمال جمیع بندگان در هر روز و در هر شب به ما عرضه میشود.
میدانید چه حرفی است؟! یعنی امام رضا علیهالسلام نشسته در هر لحظهای بر جمیع عالم وجود احاطه دارد نه احاطه صوری، احاطه حضوری. آیا نمیدانی که اعمال عباد در هر روز و شب بر ما عرضه میشود؟! ان اعمال العباد لتعرض علینا فی کل یوم و لیلة. این شخص خیلی عجیب میپندارد و خیلی شگفتزده میشود، بزرگ میشمارد، تعجب میکند. حضرت میفرمایند: « تعجب ندارد مگر در قرآن نخواندی: وَ قُلِ اِعْمَلُوا فَسَيَرَى اَللّٰهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ؛ [10]هر کاری میخواهید انجام بدهید خدا و رسول و مومنون کارهای شما را میبینند، مقصود از مومنون که هستند؟ حضرت میفرمایند: علی بن أبیطالب أمیرالمؤمنین.»[11]
امیرالمؤمنین علیهالسلام و اولاد او ، افرادی هستند که تمام اعمال ما را مشاهده میکنند. لذا امشب شب امام زمان علیهالسلام است. و توسل به امام زمان علیهالسلام در امشب از همه چیز کارسازتر است. تمام آن اموری که در عالم باید اتفاق بیفتد از دریچه نفس امام زمان اتفاق میافتد.
موثرترین عمل در شب قدر توسل به امام زمان علیه السلام میباشد
الان یک قضیهای به یادم آمد مرحوم آقا ـ رضوان الله علیه ـ دوستی داشتند بسیار مردم صالح و عابدی بود، صاحب همین مطبعه اسلامی به نام مرحوم سیّد محمد کتابچی، از دوستان سابق مرحوم آقا بود. از اخیار بود، از صلحا بود و واقعا از متقین بود و به قول عبارت مرحوم آقا از افراد نازنین بود. این شخص مریض میشود او را به بیمارستان میبرند و بستری میکنند، زن او و فرزندان او دور و بر او هستند ، یک مرتبه مشاهده میکنند که حال او وخیم میشود، مطالبی را که عرض میکنم این مطالب را خود ایشان در نوار ضبط کرده و برای مرحوم آقا فرستاده بود.
میگوید: دیدم زن و بچه من اینجا نسبت به حال من نگران هستند. دکتر آمده و دیگر قطع امید کرده و به آنها میگوید: دیگر کاری از دست من برنمیآید. میگفت: در یک لحظه احساس کردم دیگر من به این بدن تعلق ندارم، حرکت کردم سقف بیمارستان کنار رفت و من از سقف گذشتم و پرواز کردم. صدای ناله و گریه زن و بچه من از اتاق بلند شد، پرستارها آمدند دکترها آمدند گفتند: دیگر کار تمام است، همینطور من را عبور دادند، عبور دادند به آسمان اول رسیدم در آنجا ملائکه را دیدم از من استقبال کردند، به آسمان دوم رسیدم همینطور تا رفتم و رسیدم به آسمان چهارم یا آسمان پنجم ، به آنجا که رسیدم دیدم ائمه علیهمالسلام همه حضور دارند، پیغمبر اکرم حضور دارد، ائمه حضور دارند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حضور دارد، من آمدم در کنار آنها نشستم، پیغمبر مرا در آغوش گرفتند ـ سید بود ـ فرزندم خوش آمدی! همه احترام کردند! همه مرا بوسیدند! من از این حالتی که پیدا شد چنان به وجد آمده بودم که اصلا سر از پا نمیشناختم. خدایا من بیمارستان بودم اینجا کجاست؟ ما در کجا بودیم حالا در کجا هستیم؟! در این موقع یک نامهای آمد. ملائکه آمدند و نامه را دادند به دست پیغمبر اکرم و گفتند: این نامه را شما باید امضا کنید. این نامه نامه خروج بود. این نامه جواز خروج او بوده از این عالم به آن عالم. پیغمبر نامه را امضا میکنند و میدهند به دست امیرالمؤمنین ، آن حضرت هم امضا میکنند و تمام ائمه علیهمالسلام نامه را امضا میکنند - (ایشان میگوید : خودم نمیخواستم به دنیا برگردم)- ، تا میرسد به دست امام زمان علیهالسلام همین که حضرت یک نگاهی به نامه میکنند میفرمایند: من این نامه را امضا نمیکنم، چرا امضا نمیکنید؟ رو میکنند به پیغمبر و عرضه میدارند که: الان عیال او متوسل به ما شده برای شفای او و من نمیتوانم حاجت او را رد کنم. آن نامه را برمیگردانند و میدهند دست ملائکه و آن ملائکه دوباره من را پایین میآورند.
میگفت: یک مرتبه احساس کردم که در بیمارستان هستم و بلند شدم نشستم، یک مرتبه صدا بلند شد، از اطرافیان آمدند ، دکترها، چه شده؟ معجزه شده این که فوت کرده بود. بعد من شروع کردم به پرخاش کردن به عیالم، چرا من را جدا کردی؟! چرا من را از آن سعادت محروم کردی؟! اینها واقعیات است، اینها حقائقی است که میروند میبینند و میآیند برای ما بیان می کنند، و این مطالب منطبق است با آنچه را که ما شنیده ایم،
در شب قدر از خداوند چه دعایی را باید تقاضا بکنیم؟
امشب شب امام زمان علیهالسلام است. چه دعایی باید امشب بکنیم؟ وقت گذشته است، مطلب خیلی میخواستم بگویم، چه دعایی باید بکنیم؟ دعا برای وجود آن حضرت اولا و بعد برای اختتام به خیر، حال ما به خیر تمام بشود، عاقبت امر ما خیر باشد! اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا، این واقعا دعای اختتام به خیر ،دعای مهمی است! خدایا ما را و راه ما را آنچنان قرار بده که هر وقت به ما گفتند: بفرمایید! دیگر معطل نشویم، دیگر صبر نکنیم، همیشه آماده باشیم، همیشه حاضر باشیم، اصلا خودمان پیشاپیش حرکت کنیم.
چه بسیار افرادی بودند که در اول صالح بودند و بعد در آخر به مشکلات افتادند، همین عبدالرحمان بن ملجم مرادی که این مصیبت را بر عالم حقیقت، بر عالم واقع، بر عالم نفس الامر، وارد کرد و تمام عالم را عزادار نمود این عبدالرحمان که بود؟ آیا از اول هم همینطور بود؟
در تاریخ داریم در زمان عثمان ، او یک شخصی را برای حکومت یمن میفرستد به نام حبیب بن منتخب، آن شخص میرود و تا آخر حکومت عثمان هم باقی میماند. أمیرالمؤمنین علیهالسلام پس از کشته شدن عثمان او را در همان جا ابقا میکنند، مرد خوبی بود، نامه أمیرالمؤمنین به او میرسد میبوسد و بر چشمش میگذارد . میرود بالای منبر و خبر قتل عثمان را به گوش مردم میرساند و از آنها برای خلافت أمیرالمؤمنین بیعت میگیرد. مردم ده نفر را از میان خود به عنوان بیعت با أمیرالمؤمنین علیهالسلام برمیگزینند و به سمت مدینه روانه میکنند. رئیس اینها عبدالرحمان ملجم مرادی بود، از اتقیای خودشان و از ازکیاء خودشان و از عالمان خودشان.
حرکت میکنند، این ده نفر و میآیند در اینجا و بر أمیرالمؤمنین علیهالسلام وارد میشوند. هر کدام از اینها شروع میکند حمد و ثنا کردن، در آخر که نوبت به ابن ملجم میرسد بلند میکند و شروع میکند به بیان اوصاف و کمالات آن حضرت، السلام علیک ایها الامام العادل، السلام علیک ایها البدر تمام، السلام علیک... اوصاف آن حضرت را میشمارد، حضرت خیلی او را تحسین میکنند، خیلی! بعد میگویند: اسمت چیست؟ عرض میکند اسم من عبدالرحمان است، حضرت میفرمایند که: پدرت کیست؟ میگوید: ملجم مرادی! حضرت میفرمایند : مرادی تو هستی؟ میگوید: بله! اینجا حضرت میفرمایند: انا لله و انا الیه راجعون و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. همه تعجب میکنند چه شد؟! حضرت اسم مرادی را میشنود استرجاع میکند، انا للّه میگوید. این چرا اینطور شد؟ چرا باید اینطور بشود؟
اینها همهاش به خاطر غفلت است. بعد حضرت میفرماید: ارید حیاته و یرید قتلی! من زندگی او را میخواهم اما او به دنبال کشتن من است. حرکت میکنند و اینها میروند حضرت صدا میزند او را و میگوید: دوباره بیا، میآید و حضرت میفرمایند: با من بیعت کن! بیعت میکند، میرود ، دوبار حضرت صدا میزند، شک میکند میگوید: یا علی! چرا با من اینطور میکنی؟ حضرت میفرمایند عن قریب خواهی دید که چه مصیبتی تو بر عالم به وجود خواهی آورد.
شهادت امیرالمونین علیه السلام و تاثیر آن بر عالم وجود
امام حسن علیهالسلام میفرماید: وقتی که ابن ملجم پدرم را ضربت زد حال پدرم وخیم شد، ساعات آخر حیات پدرم بود، حالش سنگین شد، همه ما را جمع کرد و وصیتی کرد آن حضرت که در نهج البلاغه موجود است، آنگاه خطاب کرد به من و فرمود: یا حسن! وقتی که جان از بدنم مفارقت کرد مرا غسل بده و حنوط کن با همان حنوطی که جدت رسول خدا را حنوط کردی و جبرئیل آن حنوط را از بهشت برای پیغمبر آورده بود. و مرا در کفن بگذار و جنازه مرا بردار، جلوی جنازه را جبرائیل و میکائیل برمیدارند و شما عقب جنازه را بردارید و حرکت کنید و هر جا جنازه به زمین فرود آمد در آنجا شما هم به زمین بگذارید. آنجا را حفر کنید به لحدی برخورد میکنید لحدی آماده، لحدی که پدرم حضرت نوح هفتصد سال قبل از طوفان برای من این قبر را کنده بود و این لحد را آماده کرده بود. بعد نگاه کنید مرا در لحد بگذارید و خشتها را در کنار هم قرار دهید آنگاه یک خشت را بردارید و مرا نخواهید دید. من به جدت و برادرم رسول خدا ملحق میشوم.
خداوند متعال قسم یاد نموده است که اگر هر نبی در هر نقطهای از عالم باشد، وصیّ او را در هر نقطهای که هست بعد از وفات او روح و بدنشان را به هم ملحق و جمع میکند و آنگاه پس از مدتی دوباره آنها را به جای خود برمیگرداند.
امام مجتبی علیهالسلام میگوید: پدرم به رحمت خدا رفت! ما بدن آن حضرت را برداشتیم و غسل کردیم. محمد حنفیه میگوید: به خدا قسم دیدم که امام حسین علیهالسلام آب میریخت و امام حسن بدن آن حضرت را غسل میداد و این بدن خود به خود به این طرف و آنطرف گردش مینمود و حرکت میکرد. امام مجتبی علیهالسلام فرمود: ای خواهرم زینب! آن حنوطی که از جدت رسول خدا و مادرت فاطمه زهرا باقی مانده آن را بیاور. وقتی که آن حنوط را باز کردند تمام کوفه از بوی آن حنوط و کافور معطر شده بود. أمیرالمؤمنین علیهالسلام را کفن کردند و در سریر گذاشتند و نیمههای شب به اتفاق جمعی از اصحاب خاص و سرّ حرکت کردند، جلوی جنازه خودش حرکت میکرد، اینها پشت او را گرفته بودند. محمد حنفیه میگوید: به خدا قسم بدن پدرم از هر درخت و از هر عمارت و دیواری عبور نکرد الا اینکه او در مقام خضوع خم شد و به تواضع و خشوع در قبال أمیرالمؤمنین علیهالسلام پرداخت.
جنازه را آوردند تا در همین مکان فعلی بر زمین گذاشتند، قبر را حفر کردند و مطابق آنچه که أمیرالمؤمنین علیهالسلام فرموده بود ، لوحی در آن قبر یافتند که در آن لوح به زبان سریانی نوشته شده بود: بسم الله الرحمن الرحیم ، هذا قبر علی بن أبیطالب وصی رسول الله صلی الله علیه و آله الذی حفره نوح النبی بسبع مائة عام من قبل طوفان؛ این قبری است برای علی بن أبیطالب أمیرالمؤمنین و وصی پیغمبر آخر الزمان، که نوح نبی هفتصد سال قبل از طوفان برای او آماده کرده است. بدن آن حضرت را در قبر گذاشتند . طبق فرموده آن حضرت لحد را قرار دادند. امام مجتبی علیهالسلام یک لحد از آنها برداشت، یک خشت برداشت، دید أمیرالمؤمنین علیهالسلام در قبر نیست، پس از مدتی دوباره دیدند آن حضرت در قبر قرار دارد.
در این هنگام امام مجتبی علیهالسلام طبق وصیت آن حضرت نماز خواند، بعد از نماز نگاه کرد به قبر آن حضرت قبل از اینکه خاکها را به روی قبر بریزد، دید پارچهای از سندس سبز بر بدن حضرت انداخته اند. بالای آن پارچه و قسمت سر آن را بالا زد، دید پیغمبر اکرم نشستهاند و حضرت آدم و حضرت ابراهیم خلیل علیهماالسلام با آن حضرت صحبت میکنند. امام حسین علیهالسلام قسمت پایین را بالا زد، دید مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت حوا و آسیه و مریم بر آن حضرت نوحهسرایی میکنند، خاکها را بر قبر ریختند.
صعصعة بن صوحان از اصحاب أمیرالمؤمنین علیهالسلام مشتی از خاک برداشت و بر سر خود ریخت و عرضه داشت یا أمیرالمؤمنین گوارا باد بر تو نعمتهای الهی! قسم به خدا که پاک بودی و مولدت پاک بود و در راه خدا جهاد کردی و صبرت قدیم بود.
آنگاه خطاب به امام مجتبی علیهالسلام و سید الشهدا و سایر فرزندان میکند و آنها را بر این مصیبت عظمی تسلیت میدهد، حرکت میکنند به سمت کوفه، در بعضی از تواریخ مذکور است هنگامی که به ظهر کوفه میرسند در خرابهای صدای نالهای را میشنوند، به سمت آن ناله حرکت میکنند ، میبینند پیرمردی نابینا نشسته است و دائما گریه میکند و با خود زمزمه میکند: ای کسی که هر شب به سراغ من میآمدی و مرا مورد تلطف و ترحم خود قرار میدادی! چه شده است که از من روی برگرداندی و دیگر به سراغ من نمیآیی؟! امام مجتبی علیهالسلام میفرمایند: ای پیرمرد چه میگویی؟ میگوید: من هر شب در اینجا منتظر کسی بودم، او میآمد و برای من نان و خرما میآورد، و از احوال من تفقد مینمود. به او میگویند: آیا آثار و خصوصیاتی از او سراغ داری؟ عرضه میدارد از خصوصیات او این بود که هر وقت پا به این مکان میگذاشت من از تمام در و دیوار و ذرات و سنگریزههایی که در اینجا بود صدای تسبیح و تقدیس میشنیدم و همراه با آنها به تسبیح و تقدیس مشغول میشدم. امام مجتبی علیه السلام او را تسلّی داد و فرمود: ای پیرمرد! او پدر ما بود که سه شب قبل به دست تیغ ظلم دار فانی را وداع گفت.
الان ما در اینجا حضور معنوی أمیرالمؤمنین علیهالسلام را احساس میکنیم. امام علیهالسلام قلب عالم وجود است، با تمام ذرات عالم در ارتباط است، مصیبت او مصیبت برای همه است.
ابوحمزه ثمالی از امام صادق علیهالسلام روایت میکند که بعداز کشته شدن أمیرالمؤمنین علیهالسلام تا سه روز ، هر سنگی را از زمین برمیداشتند در زیر آن خون تازه بود و در بسیاری از نقاط من جمله بیت المقدس از آسمان خون میبارید، این واقعیت است. قلب عالم از عالم مُلک به عالم ملکوت رفته است، تمام وقایع را دستخوش تحوّل قرار داده است. مگر در شبی که أمیرالمؤمنین علیهالسلام را ضربت زدند نفرمودند که جبرئیل میان زمین و آسمان فریاد میزد: تَهَدَّمَتْ وَاللَهِ أَرْکانُ الْهُدَى وَ انْطَمَسَتْ وَاللَهِ نُجُومُ السَّمَآءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَى وَ انْفَصَمَتْ وَاللَهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى؛ قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفَى، قُتِلَ الْوَصِىُّ الْمُجْتَبَى، قُتِلَ عَلِىٌّ الْمُرْتَضَى، قُتِلَ وَاللَهِ سَيِّدُ الاوْصِيَآءِ؛ قَتَلَهُ أَشْقَى الاشْقِيَآءِ.[12] به خدا قسم ارکان زمین و آسمان درهم ریخت و عروة الوثقی الهی از هم گسست، علی مرتضی را کشتند و قتله اشقی الاشقیاء، اول ظالم، اول و آخر ظالم ، او را از این دنیا به آن دنیا رهسپار کرد. این حقیقت در همه عوالم وجود جریان دارد و همه به این مصیبت اطلاع دارند و از این مصیبت غمناک هستند.
بسیاری از افراد نقل کردند که آن جریاناتی که در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان اتفاق افتاده بود را مشاهده کرده اند و هنوز هم این حقایق وجود دارد و این مصیبت وجود دارد. چقدر خوب و زیبا مرحوم کمپانی ـ رضوان الله علیه ـ حالات این مصیبت را در ضمن اشعاری بیان میکند:
خُم گردونِ دون، لبریز خون است
|
|
به کام باده نوشان واژگون است
|
نصیب هر که باشد قربش افزون
|
|
از این مینای غم جامی فزون است
|
حریف مجلس صهبای بی چون
|
|
قریب غصه بی چند و چون است
|
نه انجام است این جامِ بلا را
|
|
که از آغاز هستی تاکنون است
|
عجب رسمی است دوران فَلک را
|
|
که جور و دور او از حدّ برون است
|
مرا این نقش گوناگون گردون
|
|
به رنگارنگ محنت رهنمون است
|
هر آشوبی است در ملک شهادت
|
|
ز شور عالم غیب مصون است
|
اگر شوری ندارد عقل رهبر
|
|
چرا سرگشته دشت جنون است؟
|
مگر بالا بلند رایت دین
|
|
ز تیغ ابن ملجم سرنگون است؟
|
ز خون، محراب و مسجد لالهگون است
|
|
أمیرالمؤمنین غرقاب خون است
|
چرا نبود رعیت را رعایت
|
|
مگر رفت از میان شاه ولایت؟
|
چرا آشفته شد شمل حقیقت
|
|
مگر حق را نگونسار است رایت؟
|
چرا از نو حرم بیت الصنم شد
|
|
مگر ویران شد اركان هدایت؟
|
چرا اسلام مینالد ز غربت
|
|
مگر رفتش ز سر ظلّ حمایت؟
|
چرا قرآن قرین سوز و ساز است
|
|
مگر هر سوره شد محو و هر آیت؟
|
چرا سنت زند بر سینه و سر
|
|
مگر از حادثى دارد روایت؟
|
چرا آیینه خورشید تیره است؟
|
|
مگر از قصهاى دارد حكایت؟
|
چرا خونابه میبارد ز گردون
|
|
مگر از غصهاى دارد شكایت؟
|
جهان بیجان ز قتل جان جانان
|
|
فغان زین جور و داد از این جنایت
|
ز خون، محراب و مسجد لالهگون است
|
|
أمیرالمؤمنین غرقاب خون است
|
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
[1].سورة الرعد (13) ، الآية 39
[2].سورة الدخان ، الآيات من 1تا 5.
[3].سورة الحجر (15)، بخشی از ایه 29
[4].سورة المؤمنون (23) ، الآيات ا تا 3 .
[5].سورة القصص (28) ، الآية 5.
[8].عن الصادق عليه السلام قال: إذا كان ليلة القدر، نزلت الملائكة والروح والكتبة إلى السماء الدينا، فيكتبون ما يكون في قضاء الله في تلك السنة. بحار الأنوار، ج 4، ص 99.
[9]. عن عليّ بن أبي حمزة الثمالي قال: كنت عند أبي عبد الله عليه السلام فقال له أبو بصير: جعلت فداك الليلة التي يرجى فيها ما يرجى؟ فقال: في إحدى وعشرين أو ثلاث وعشرين قال: فإن لم أقو على كلتيهما؟ فقال: ما أيسر ليلتين فيما تطلب قلت: فربّما رأينا الهلال عندنا وجاءنا من يخبرنا بخلاف ذلك من أرض أخرى فقال: ما أيسر أربع ليال تطلبها فيها، قلت: جعلت فداك ليلة ثلاث وعشرين ليلة الجهني، فقال: إنَّ ذلك ليقال، قلت: جعلت فداك إنَّ سليمان بن خالد روى في تسع عشرة يكتب وفد الحاج، فقال لي: يا أبا محمد وفد الحاج يكتب في ليلة القدر والمنايا والبلايا والأرزاق وما يكون الى مثلها في قابل؛ فاطلبها في ليلة إحدى وعشرين وثلاث وعشرين وصلِّ في كلِّ واحدة منهما مائة ركعة وأحيهما إن استطعت الى النور واغتسل فيهما، قال: قلت: فإن لم أقدر على ذلك وأنا قائم؟ قال: فصلِّ وأنت جالس، قلت: فإن لم أستطع؟ قال: فعلى فراشك، لا عليك أن تكتحل أوّل الليل بشيء من النوم، إنَّ أبواب السماء تفتح في رمضان وتصفّد الشياطين وتقبل أعمال المؤمنين؛ نعم الشهر رمضان كان يسمّى على عهد رسول الله صلى الله عليه وآله المرزوق. [ وسائل الشيعة ج10 ص355] و أمّا المراد بليلة الجهني التي جاء ذكرها في الرواية فيتضح من الرواية التالية عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يُوسُفَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ إِنَّ الْجُهَنِيَّ أَتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه وآله وسلم فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِي إِبِلًا وَغَنَماً وَغَلَّةً فَأُحِبُّ أَنْ تَأْمُرَنِي بِلَيْلَةٍ أَدْخُلُ فِيهَا فَأَشْهَدُ الصَّلَاةَ وَذَلِكَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَدَعَاهُ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم فَسَارَّهُ فِي أُذُنِهِ فَكَانَ الْجُهنِيُّ إِذَا كَانَ لَيْلَةُ ثَلَاثٍ وَعِشْرِينَ دَخَلَ بِإِبِلِهِ وَغَنَمِهِ وَاهْلِهِ إِلَى مَكَانِهِ. و اسم الجهني عبد الرحمن بن أنيس الأنصاري ، وسائل الشيعة ج 10 ص 360.
[10]. سورة التوبة (9)، بخشی من الآية 105.
[11]. علي، عن أبيه، عن القاسم بن محمد، عن الزيات، عن عبدالله بن أبان الزيات وكان مكينا عند الرضا (عليه السلام) قال: قلت للرضا (عليه السلام): ادع الله لي ولأهل بيتي فقال: أولست أفعل؟ والله إن أعمالكم لتعرض علي في كل يوم وليلة، قال: فاستعظمت ذلك، فقال لي: أما تقرأ
كتاب الله عزّ وجلّ: " وقل اعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله والمؤمنون "؟ قال: هو والله علي بن أبي طالب عليه السلام. الكافي الجزء الأول ص 220.
[12]ـ بحارالأنوار، ج 9، ص671.
|