بسم الله الرحمن الرحیم
روایت فرات بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام در ارتباط با علو مقام و شان حضرت زهرا سلام الله علیها
شفاعت حضرت زهراء عليها السّلام در روز قيامت
فرات بن إبراهيم در تفسير[1] خود، روايت ميكند از سهل بن أحمد دينورى، با إسناد خود از حضرت صادق عليه السّلام كه آن حضرت گفتهاند:
جابر به حضرت أبو جعفر امام محمّد باقر عليه السّلام عرض كرد: فدايت شوم، اى پسر رسول الله! حديثى درباره جدّه ات فاطمه زهرا سلام الله عليها، و در فضيلت و شرافت آن بى بى براى من نقل كن كه چون من آنرا براى شيعيان بازگو كنم، خوشحال شوند!
حضرت باقر عليه السّلام فرمودند: پدرم براى من حديث كرد، از جدّم از رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم كه چون روز قيامت بر پا شود، براى هر يك از انبياء و مرسلين منبرى از نور نصب مىكنند، و منبر من در آن روز از همه منابر بلند تر است.
و پس از آن خداوند ميفرمايد : يا مُحَمَّدُ اخْطُبْ ! «اى محمّد خُطبه بخوان !» و من خطبه اى ميخوانم كه هيچيك از انبياء و رسل همانند آنرا نشنيدهاند.
و سپس براى هر يك از اوصياء پيمبران منبرى از نور نصب مىكنند، و براى وصىّ من علىّ بْن أبى طالب در وسط آن منبرها منبرى از نور نصب مىكنند، و منبر او از همه منبرهاى آنان بلند تر است.
سپس خداوند ميفرمايد: يَا عَلِىُّ اخْطُب ! «اى على خطبه بخوان!» پس على خطبه اى ميخواند كه هيچيك از اوصياء پيامبران همانند آنرا نشنيدهاند.
و پس از آن براى اولاد انبياء و مرسلين منبرهائى همانند آن منبرها نصب مىكنند. و براى دو فرزند و دو سبط من و دو ريحانه من در ايّام حيات و زندگانيم، منبرى از نور مىباشد.
سپس به آن دو گفته مىشود: اخْطُبَا ! «خطبه بخوانيد!» پس آنان دو خطبه ميخوانند كه هيچيك از اولاد انبياء و مرسلين همانندش را نشنيدهاند.
ثُمَّ يُنَادِى الْمُنَادِى وَ هُوَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلَامُ: أَيْنَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ؟ أَيْنَ خَدِيَجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ؟ أَيْنَ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ؟ أَيْنَ ءَاسِيَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ؟ أَيْنَ أُمُّ كُلْثُومَ أُمُّ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا.
«سپس منادى كه جبرئيل عليه السّلام است ندا كند: كجاست فاطمه دختر محمّد؟ كجاست خديجه دختر خويلد؟ كجاست مريم دختر عمران؟ كجاست آسيه دختر مزاحم؟ كجاست امّ كلثوم مادر يحيى ابن زكريّا؟» و همگى بر مىخيزند.
در اين حال خداوند تبارك و تعالى ميگويد: اى اهل جمع و اى مجتمعين در محشر! امروز کرم براى كيست؟! مُحمَّد وَ علىّ و حسن و حسين ميگويند: لِلَّهِ الْو حِدِ الْقَهَّارِ. «كَرَم فقط از خداوند واحد قهّار است.»
خداوند ميگويد: اى اهل محشر! من كرم را براى محمّد و علىّ و حسن و حسين و فاطمه قرار دادم! اى اهل محشر! اينك سرهاى خود را فرود آوريد و چشمان خود را فروافكنيد كه فاطمه بسوى بهشت ميرود.
در اين حال جبرئيل براى او يك ناقه از ناقههاى بهشتى را مى آورد كه دو پهلويش فرو هشته است و دهانه اش از لؤلؤ تر است، و بر روى آن ناقه، جهازى از مرجان است. و آن ناقه در برابر حضرت زهراء ميخوابد و حضرت بر آن سوار مىشوند. و خداوند يك صدهزار فرشته بر مىانگيزد تا از جانب راست او حركت كنند، و يك صد هزار فرشته ديگر بر مىانگيزد تا از جانب چپ او حركت كنند، و يك صد هزار فرشته ديگر بر مىانگيزد تا فاطمه را بر روى بالهاى خود ميگيرند و حركت داده و تا درِ بهشت مىآورند.
چون به درِ بهشت ميرسد، نگاهى به اين طرف و آن طرف مىافكند.
خداوند خطاب ميكند: اى دختر حبيب من! علّت اين توجّهت به اطراف چيست؟ در حاليكه من تو را به بهشت خودم دلالت كردم!
فاطمه ميگويد: اى پروردگار من! من دوست دارم كه قدر و منزلت من در امروز شناخته شود!
خداوند ميفرمايد: اى فاطمه ! اى دختر حبيب من! برگرد و ببين كه در قلب هركه محبّت تو يا محبّت يكى از ذرّيّه تو باشد، دست او را بگير و داخل در بهشت بنما!
حضرت باقر عليه السّلام گفتند: اى جابر! سوگند به خداوند كه فاطمه در آن روز چنان شيعيان و محبّان خود را جدا ميكند همانند پرنده اى كه دانههاى خوب را از دانههاى بد جدا ميكند.
چون فاطمه با شيعيان خود به درِ بهشت برسند، خداوند در دل آنها مىاندازد كه نگاهى به اطراف بنمايند، و چون به اطراف نظر كنند، خداوند ميفرمايد: اى محبّان من! سبب التفات و توجّه شما چيست؟! من كه فاطمه دختر حبيب خود را شفيع شما قرار دادم!
شيعيان ميگويند: اى پروردگار ما دوست داريم كه قدر و منزلت ما در امروز شناخته شود!
خداوند ميفرمايد: اى حبيبان من! برگرديد و نظرى بيفكنيد و ببينيد، هر كس شما را به جهت محبّت به فاطمه دوست داشته است، هر كس شما را به جهت محبّت به فاطمه غذا و طعام داده است، هر كس شما را به جهت محبّت به فاطمه پوشانيده است، و هر كس شما را به جهت محبّت به فاطمه آشاميدنى خورانده است؛ نظر كنيد و ببينيد، هر كس به جهت محبّت به فاطمه زشتى و غيبتى را از شما برگردانيده است؛ دست او را بگيريد و داخل در بهشت بنمائيد!
حضرت باقر عليه السّلام فرمودند: سوگند به خدا كه در ميان مردم غير از كافر و منافق و شكّ كننده در امر توحيد هيچكس باقى نمىماند!
و چون اينان را در دوزخ ببرند، در ميان طبقات آن ندا كنند- همانطور كه خداى تعالى فرموده است-:
فَمَا لَنَا مِن شفِعِينَ* وَ لَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ[2]؛ از براى ما هيچ شفيعى نيست، و هيچ دوست مهربانى نيست.
فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛[3] اى كاش براى ما يك بازگشت به دنيا بود، تا از مؤمنان بوديم.
حضرت فرمودند: هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ! از آنچه طلب مىكنند منع مىشوند.
وَ لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكذِبُونَ[4] ؛ و اگر آنها را به دنيا برگشت دهند، هر آينه به همان كارهائى دست ميزنند كه از آن نهى شدهاند، و آنان از دروغگويانند.
تفسير فرات بن إبراهيم» ذيل آيه 101 از سوره شعراء، ص 113 تا ص 115؛ و «بحار الانوار» ج 8، ص 51 و 52 1
آيه 100 و 101، از سوره 26: الشّعرآء -2 آيه 102، از سوره 26: الشّعرآء-3
قسمتى از آيه 28، از سوره 6: الانعام -4
|